کد خبر: 21682
تاریخ انتشار: یکشنبه, 17 آبان 1394 - 23:14

داخلی

»

برگ سپید

معرفی ناتور دشت

پروین عبداله‌زاده
معرفی ناتور دشت

 

جروم دیوید سلینجر اول ژانویه 1919 در منهتن نیویورک به دنیا آمد و در سن 91 سالگی دارفانی را وداع گفت. اگر نام او را در وب جستجو کنید، اکثراً عکسهایی از دوران جوانی او بازیابی می‌شود چرا که او در سه دهۀ آخر حیاتش هرگز مصاحبه نکرد و اجازه هم نداد از تصاویرش برای اهداف تبلیغاتی استفاده کنند. سلینجر در دانشگاه نیویورک علاقه خاصی به اونا اونیل (که بعدها همسر چارلی چاپلین شد) پیدا کرد و هر روز برایش نامه می‌نوشت. با شروع جنگ جهانی دوم به عنوان پیاده‌نظام به جبهه‌های جنگ فرستاده شد. جنگ اثرات نامطلوبی بر روان سلینجر گذاشت و مدتی در بیمارستان روانی تحت درمان قرار گرفت. بعد از جنگ زندگی‌اش را وقف نوشتن کرد. داستان‌های کوتاهی که او می‌نوشت در مجلاتی همچون داستان، ستردی اونینگ پست، اسکور و نیویورکر به چاپ می‌رسید.

 

درخشان‌ترین اثر سلینجر «ناتور دشت» (به انگلیسی The catcher in the rye) نام دارد که در سال 1951 به چاپ رسید. شخصیت اصلی کتاب پسر نوجوانی است به نام هولدن کالفیلد که برای چندمین بار از مدرسه اخراج می‌شود. سلینجر هولدن را به دور از هم کلاسی‌هایش در بالای یک تپه مشغول تماشای مسابقه فوتبال سالانه توصیف می‌کند. او شبیه هم‌سن‌وسالان خودش نیست؛ یک موجود عجیب که از همان جملات آغازین می‌توان غیرعادی بودنش را دریافت! کریسمس نزدیک است و مدیر مدرسه با نامه به خانواده او اطلاع می‌دهد که پسرشان از همه درسها بجز یک درس مردود شده است. هولدن پسری عصبی، یاغی و کنجکاو است و به شدت از بزرگسالان بزهکار، دروغگو و نقابدار تنفر دارد. سلینجر کشمکش‌های درونی او را در آستانۀ بلوغ به همراه ولخرجی‌ها، رفتارهای نادرست، زبان کوچه‌بازاری و کلمات وقیح توصیف می‌کند. هولدن در عین حال پسری خوش‌قلب اما تنهاست و در بسیاری از مواقع دلسوزی خواننده را نسبت به خود برمی‌انگیزاند.

 

خواننده با مشاهده بزهکاری‌های بزرگسالان به هولدن حق می‌دهد تا از این حقه‌بازی‌ها، فخرفروشی‌های بی‌بنیان و انحرافات جنسی حالش به هم بخورد! هولدن حتی تاب رفتارهای برادرش را (که به هالیوود پیوسته است و از او با عنوان دی‌.بی یاد می‌کند) ندارد. او عاشق پاکی و معصومیت است و وظیفۀ خود می‌داند از این زیبایی ناب محافظت کند: «همه‌ش مجسم می‌کنم که چند تا بچۀ کوچیک دارن تو یه دشتِ بزرگ بازی می‌کنن. هزارها بچۀ کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبۀ پرتگاهِ خطرناک وایسادم و باید هر کسی رو که میاد طرفِ پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می‌دُوِه و نمی‌دونه داره کجا می‌ره من یه دفعه پیدام می‌شه و می‌گیرمش. تمام کارم همینه. یه ناتور دشتم. می‌دونم مضحکه ولی فقط دوست دارم همین کار رو بکنم. با این که می‌دونم مضحکه». این قهرمان تلاشی بی‌نتیجه‌ای را برای پاک کردن تمام فحش‌های بد روی زمین از موزه نیویورک آغاز می‌کند اما تصور می‌کند این زشتی‌ها تمامی ندارد و بعد از مرگ هم روی سنگ قبرش همین فحش را خواهند نوشت!

 

هولدن بعد از دعوای شدیدی که با هم اتاقیش استرادلاتر بر سر دختری به نام جین کالاگر می‌کند و اتفاقاً کتک مفصلی از این پسر خوش‌تیپ لجن‌مآب می‌خورد، وسایلش را جمع می‌کند و بدون اطلاع خانواده راهی نیویورک می‌شود. خواننده از حرفهای هولدن درمورد جین احساس می‌کند شاید او علاقه‌ای به این همسایه قدیمی معصوم و دوست‌داشتنی دارد. علاقه‌ای که هرگز به زبان نیامده و تصور سوءاستفاده یک آدم عوضی از این دختر هولدن را بیشتر عصبانی می‌کند! او بعد از مسافرت با قطار به هتلی درجه دو می‌رود چراکه فعلاً حاضر نیست به خانه برگردد. پناه بردن به مشروب، سیگار، کلوب‌های شبانه، سینما و حتی قرار ملاقات با یک دختر دیگر یعنی «سالی هیز» نمی‌تواند او را در پیوستن به دنیای بزرگسالان و پرکردن تنهایی‌اش یاری کند. حتی مجبور می‌شود باج بدهد و به خودکشی هم فکر می‌کند. با تصور جنازۀ درب و داغان خودش که دیگران برای تماشایش آمده‌اند از این خط پایان هم منصرف می‌شود.

 

تنها دلخوشی هولدن صحبت کردن با خواهرش فیبی است. زیباترین موجود طبیعت عنوانی است که هولدن به این خواهر هشت‌ساله می‌دهد. این کودک یکی از معدود کسانی است که نور امید را در ذهن هولدن روشن نگه داشته اند. سلینجر فیبی را کودکی توصیف می‌کند که اشک آدم بزرگها را درمی‌آورد. دیدار دوبارۀ این فرشته هولدن را از فرار پشیمان می‌کند چراکه دلش نمی‌خواهد به خاطر رفتار نادرستش فیبی صدمه ببیند. به اعتقاد برخی منتقدان اسامی شخصیت‌های سلینجر مفاهیم عمیقی دارند، مثل فیبی که معانی زیادی دارد؛ از جمله پرنده‌ای که دمش را تکان می‌دهد و آواز می خواند؛ یا درخشان و ایزدبانوی ماه که در ادبیات اساطیری آمده است.

 

دیدگاه‌های روانکاوانه و ظریف سلینجر در ناتور دشت بی‌نظیر است. زبان کوچه بازاری که هولدن به کار می‌برد برای بیان حالات روحی و توصیف محیط زندگانیش بسیار مناسب است. شاید یکی از جملات نمونۀ کتاب این باشد: «مشخصه یک مرد نابالغ این است که میل دارد به دلیلی باشرافت بمیرد و مشخصه یک مرد بالغ این است که میل دارد به دلیلی با تواضع زندگی کند».

 

ناتور دشت چارچوبی روایی، ساختار تک‌پرده‌ای، سبک محاوره‌ای و انتقاد اجتماعی دارد. تمام رخدادهای داستان از طریق دیالوگ شخصیت‌ها به ما انتقال می‌یابد. از نظر نوع روایت، روایت سلینجر دایره دایره است. بر فرض وقتی دارد صحبت می‌کند لابه‌لای حرفهایش حرف پدرش پیش می‌آید. اینجا شروع می‌کند از پدرش گفتن و یک دایره اتفاق می‌افتد.

 

حکایت چند روز سرگردانی هولدن کالفیلد با بیان ساختار فرهنگ آمریکایی آن دوران حاصل این اثر کوتاه و خواندنی است. وقایع کتاب طوری پایان می‌یابد که انگار والدین هولدن او را بخشیده‌اند و او بعد از یک بیماری دوباره بهبود می‌یابد تا شاید سال آینده در مدرسه دیگری ثبت نام کند.

 

گفتنی است این اثر در سالهای گذشته با قلم چندین مترجم به زبان فارسی برگردانده شده که در این میان قدیمی‌ترین ترجمه را آقای احمد کریمی (ناطور دشت) انجام داده است. ناطور در فرهنگ دهخدا به معنای نگهبان و باغبان آمده است در حالیکه ناتور در هیچکدام از فرهنگهای فارسی یافت نشد. علاقه‌مندان می‌توانند فایل‌های صوتی این شاهکار ادبی را هم از سایت‌های اینترنتی دریافت و از آن لذت ببرند.

 

مشخصات اثر:

جروم دیوید سلینجر. «ناتور دشت». ترجمه محمد نجفی. تهران: نشر نیلا، 1389. 208 صفحه.

برچسب ها :
الهه هدایتی
|
iran
|
1397/03/13 - 23:14
0
0
سلام لذت بردم و آرزوی موفقیت دارم و جریان سیال ذهنی خوبی در این کتاب هست که باید به نظرم باذتمرکز خوند
دشتی
|
Iran
|
1396/07/09 - 18:00
1
0
آنچه در مورد املای این کلمه قابل تامل است این که "ناطور" صحیح است نه "ناتور". ناطور یک کلمه عربی است که به زبان فارسی وارد شده است و دقیقا باید مثل املای عربیش نوشته شود. قیاس آن با کلماتی مثل تهران و اتاق و بلبت اشتباه است. چون این کلمات عربی نیستند و از زبانهای دیگر در زبان فارسی به ودیعه گرفته شده اند. بنابراین املای این کلمات با "ت" نوشته می شود. اما کلمات عربی مگر درموارد خاص یا کثرت استعمال با املای دیگری، دقیقا باید مثل خودشان نوشته شوند.
اگر بنا به عوض کردن این کلمات باشد که اصلا زبان فارسی زیر و رو می شود و خیلی کلمات را می شود نوشت تبع یا زرف یا مهبت و و و
ف.افشار
|
Iran
|
1394/08/27 - 09:07
0
0
بيان زيباوتاثيرگذاري بود هم معرفي مولف وهم خلاصه كتاب وهم نقد مختصري كه داشتين .
اما درمورد سئوالاتتون نقش اصلي مولف بايد متفاوت از ديگران باشه وخصوصيات منحصر بفردي داشته باشه كه داستان حول محور او شكل بگيرد وبعبارتي خود نويسنده خواسته علايق وآرمانهاي خودش رادرقالب شخصيت هولدن به نمايش بگذارد،متفاوت،تنها،سركش،پاك ومعصوم ومشتاق به خدمت به همنوع ( واين ميتونه ناشي از عواقب رواني جنگ باشه ،پناه بردن به دنياي خيال دورازواقعيت موجود)
علیرضا
|
Iran
|
1394/08/20 - 19:35
0
2
سلام ضمن سپاس از خانم عبدالله زاده در مورد واژه ناتور بنده یک چیزی از آبادانی ها شنیدم: آبادانی ها هم ظاهرا به نگهبان می گویند ناتور ولی این ناتور را از انگلیسی ها گرفته اند. انگلیسی ها به گشت شب یا همان نگهبانان شب می گویند Night Tour و آبادانی ها نایت تور رو کرده اند ناتور.
پاسخ ها
علیرضا
| Iran |
1394/08/21 - 20:40
سلام. وقت به خیر
خیر خبر ندارم. ولی معمول آن است که دیگر به جای ط از ت استفاده می شود. نظیر طهران که شده تهران یا طوبی که شده توبی. انگار ت فارسی تر از ط است.
عبداله زاده
| Iran |
1394/08/21 - 17:01
با سلام
خیلی ممنون که اطلاعات مفید خودتون را با ما در میان گذاشتید.
به نظرتون فرهنگستان برای این واژه ها املای خاصی در نظر گرفته یا خیر؟
لطفا اگر دوستان اطلاعاتی در این زمینه دارند با ما به اشتراک بگذارند
شاد و پیروز باشید
امیر
|
Iran
|
1394/08/19 - 18:50
0
2
به نظرم، هولدن متفاوت نیست. بنا هم نیست متفاوت باشه. معمولیه. دقیقاً همون‌قدر معمولی که همه نوجوان‌ها تو اون سن هستند. تمام آدم‌های معمولی تمایل به متفاوت بودن دارند. همین معمولی بودن هولدن باعث می‌شه که مخاطب با او همراه بشه. طرز بیانی که سلینجر انتخاب کرده متفاوته: یک نوجوون به طور صادقانه افکار خودش رو بازگو می‌کنه، هم ویژگی مثبت خودش رو می‌شناسه و هم ویژگی‌های منفی خودش رو می‌پذیره و اقرار می‌کنه. این اقرار صادقانه، همون چیزیه که مخاطب رو به دنبال خودش می‌کشونه.
پاسخ ها
عبداله زاده
| Iran |
1394/08/21 - 16:56
با سلام و عرض تشکر از نظرات راهگشای شما
اما چند سوال:
چرا بقیه همکلاسیهای هولدن در مدرسه شبیه او نیستند؟ چرا آنها از مدرسه اخراج نمی شوند؟ آنها خودشان را تودل برو و جذاب جا می زنند ولی هولدن هرگز! بعضیها حاضرند معصومیت دیگران را پایمال کنند و هیچ کدامشان به فکر پاک کردن فحشهایی که به کودکان آسیب می زند نیستند. هولدن شبیه آنها نیست چون علاقه ای به بازی فوتبال ندارد و به جای شریک شدن درهیجان آن ترجیح می دهد از دور و از بالای تپه نظاره گر آنها باشد!
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: