لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 63)، دکتر مهدی محمدی، عضو هیات علمی گروه آموزشی علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه قم:در خصوص ویژگیهای افراد خوشبخت تعریفها و نقلقولهای متفاوتی شنیدیم. بعضیها میگویند: «افراد خوشبخت کسانی هستند که دوستانی خوبی داشته باشند». بعضیها معتقدند که «خوشبختان کسانی هستند که به کتابهای خوبی دسترسی داشته باشند» و بعضیها هم هر دو را با هم ذکر کردند و گفتند «افراد خوشبخت کسانی هستند که یا به کتابهای خوبی دسترسی داشته باشند و یا دوستان خوبی داشته باشند». کاری به صحت و سقم این سه جمله نقل شده ندارم که کدام درست است و کدام نادرست. اما بعضیوقتها احساس میکنم ما کتابداران واقعا افراد خوشبختی هستیم. چرا که به تناسب رشته تحصیلیمان که «کتابداری و اطلاعرسانی» و یا به تعبیر امروزیها «علم اطلاعات و دانششناسی» است، بیشتر وقتمان را در «مراکز اطلاعاتی» حال چه در قالب سنتی آن که کتابخانه باشد سپری میکنیم و یا به گشت و گذار در دنیای اینترنت و به تعبیر فلیپ بروتون (P. Breton) پژوهشگر مطرح فرانسوی «کلیسای کسانی که به اطلاعات احترام میگذارند » به عنوان «مرکز اطلاعاتی دنیای مدرن»سپری میکنیم.
القصه، آن روز هم طبق معمول وارد کتابخانه شدم اما این دفعه نه به قصد یک خواننده فعال و علاقهمند مطالعه، بلکه اتفاقا این بار به عنوان یک کاربر خطاکار که منابعی را از کتابخانه امانت گرفته بودم و موعد تحویل آنها گذشته بود، به عنوان مجرمی سر به راه . وقتی کتابهای امانتی خودم را به میز امانت تحویل دادم کتابدار بخش امانت گفتند که مسئول کتابخانه که اتفاقا از دوستان و کتابداران علاقهمندی هست در اتاق فهرستنویسی هستند. وارد بخش فهرستنویسی شدم و مسئول کتابخانه را در حین بحث با فهرستنویس مجموعه که اتفاقا از فارغالتحصیلان استعداد درخشان دانشگاه قم بودند و از این ترم هم دوره کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه الزهراء (س) شروع کردند دیدم. پس از چاق سلامتی؛ بحث «همایش کتابدارمانی» که در ۶-۵ آبان در دانشگاه الزهراء برگزار شد، پیش آمد.
دوست مسئولم پرسید: چه عجب این وقت صبح به کتابخانه آمدید؟ گفتم آمدم تا کتابها را تحویل دهم. ایشان گفتند اتفاقا میخواستم چیزی بگویم، اما میترسم. بنده چون بدقولیهایم در آن مجموعه به یکی یا دو بار ختم نشده بود، خودم را آماده شنیدن لغو عضویتم کرده بودم، اما با کمال تعجب شنیدم که گفتند: « شماره ۳۱ مجله مهرنامه» تازه وارد کتابخانه شده و در آن مصاحبه خیلی خوبی با امیر هوشنگ ابتهاج «ه.ا. سایه» صورت گرفته، میخواستم بدهم این را مطالعه کنید، اما میترسم ببرید و دیگر نیاورید. با این قول که مجله را فردا تحویل کتابخانه بدهم آن را امانت گرفتم و به محض ورودبه منزل، خواندن آن را شروع کردم.
مجله هر چند خودش را از امتیاز دهن پرکن «علمی – پژوهشی» و یا «علمی – ترویجی» محروم کرده است اما انصافا یکی از نشریات باارزشی است که شاید علاقهمندان آن بیصبرانه انتشار شمارههای بعدی آن را به انتظار مینشینند.
تورق مجله و دیدن هر قسمتی از آن واقعا لذت نابی را نصیب خواننده خود میکند. در معرفی آثار منتشره جدید،کتاب «روششناسی تحقیق در علوم انسانی» به قلم استاد مصطفی ملکیان را دیدم و مطمئنم که علاقهمندان حوزه روش تحقیق از خواندن آن واقعا لذت خواهند برد. بخش مقالات نیز اکثراً در قالب مصاحبه و در چندین صفحه فراهم شدهاند که خوانند را با خواندن مقالات طولانی خسته نمیکند. از «نقد نقد مصاحبه سید جواب طباطبایی» گرفته تا یادداشت کوتاه دکتر علی مطهری به سید حسن نصر و مصاحبه دکتر سید محمود کاشانی در خصوص تقوای سیاسی دکتر بقایی؛ شرح بازگویی دوران صدرات صدرالدین شریعتی بر ریاست دانشگاه علامه طباطبایی و چگونگی عزل ایشان و معرفی دکتر حسین سلیمی به عنوان ریاست دانشگاه و مصاحبه با افرادی چون دهباشی، فتحالله مجتبایی و... در خصوص ناتل خانلری و مصاحبههای کوتاه از افرادی چون زیبا کلام، احسان شریعتی، دکتر باوند اندیشمند حوزه علوم سیاسی و تاسیس مجمع عالی حکمت اسلامی در قم، پس از فرمایشات مقام معظم رهبری در خصوص تاسیس یک مکتب فلسفی در قم و تربیت فیلسوفان سیاسی تا مصاحبه با فرزندان مرحوم طالقانی مجتبی و سید مهدی طالقانی در خصوص رفتار و منش سیاسی پدر و بازگویی اختلاف طالقانی و بازرگان از زبان محمد توسلی و ذکر خاطراتی از برادران زنجانی (سید ابوالفضل و سید رضا) و ذکر تاثیر تحریمها بر اقتصاد کشور از زبان اقتصاددانانی چون محمد مهدی بهکیش، محمد طبیبیان، مسعود نیلی، پروفسور محمد هاشم پسران و... مطالبی هستند که در این شماره چاپ شدهاند.
شاید بتوان از بهترین بخشهای این شماره که ارتباط مستقیمی با رشته ما دارد، به بخش جامعه و دانشگاه اشاره کرد که در آن مطالبی در خصوص بررسی وضعیت علمی دانشگاهها بقلم افرادی چون دکتر محمد معین وزیر علوم دولت اصلاحات، هادی خانیکی معاون وزیر علوم در دوران اصلاحات و بررسی وضعیت علم سنجی و علوم انسانی بقلم محمد امین قانعی رئیس انجمن جامعهشناسی ایران و عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور آورده شده است.
مصاحبه ه.ا.سایه که تعبیر مجله «حافظ زمانه» ماست، مرور کاملی است بر ادبیات ایران در دهه ۴۰ و حوادث آن دوران را برای خوانندگان به تصویر میکشد. این مصاحبه علاوه مرور حوادث تاثیرگذار ادبیات آن دوره، وسواس علمی ناشرانی چون محمد زهرایی مسئول نشر کارنامه را برای دانشجویان حوزه علم اطلاعات و دانششناسی به تصویر میکشد و نشان میدهد که چرا اساتید در درسهای مجموعهسازی و مرجعشناسی این همه بر اهمیت و اعتبار پدیدآورنده در انتخاب آثار تاکید دارند.
بخش معرفی کتاب این نشریه نیز برایم حلاوتهای دو چندانی به همراه داشت، چرا که در آن ضمن آشنایی با آثار منتشره جدید، با ظرافتها و ویژگیهای آقای محمد جواد ظریف این نابغه سیاسی کشور و یا «دشمن قابل احترام» به تعبیر هنری کسینجر وزیر سابق امور خارجه آمریکا بیشتر آشنا شدم.
مطالب معرفی کتاب «آقای سفیر: گفتگو با محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران که از زبان محمد مهدی راجی پدیدآورنده اثر آورده شده نشان میدهد که این شخصیت زیرک و باهوش ضمن وفاداری بر وطن خود، صاقانه اشتباهاتش را نیز بازگو میکند. ظریف اعتراف میکند که در اثر بیتجربهگی «قصه بزبز قندی» را در سازمان ملل مطرح کرده و در آن نماینده آمریکا در سازمان ملل را به آن گرگ تشبیه کرده بود که دستانش بر خون مردم بیگناه ویتنام و فلسطین دیده آغشته بوده، ولی خود را از غصهمندان حقوق بشر میدانست. نماینده ما در سازمان ملل به اتفاق دوستانش سعید امامی و سیروس ناصری به تأسی از شنگول و منگول (که از گرگ خواسته بودند تا دستانش را برای آنها نشان دهد تا آنها اطمینان کنند که آیا او مادر آنها هست یا نه؟) پیبرده بودند که این دستها دستان غصهمندان حقوق بشر نبوده بلکه دستان گرگهایی هستند که قصد جان و مال مردم آن سرزمینها را کرده است.
ظریف چنان با صداقت و شفافیت جریان دیدار خود با رهبر انقلاب را در جریان انتخاب خودش به عنوان نماینده ایران در سازمان بیان میکند که هر خوانندهای را شیفته این رفتار بزرگ منشانه میکند که رهبر کشور از ایشان میخواهد در هر حال استقلال رای خود را حفظ کند، ولو نظراتش مخالف نظرات رهبری نظام باشد. ظریف این چنین بیان میکند که « ... رهبری از من خواستند که به دیدارشان بروم. صحبتهای محبتآمیزی نیز با من داشتند. فرمودند: آقای خرازی در بهمنماه انتخاب تو را با من مطرح کرد و من به آقای حجازی گفتم با آن موافقم و بهترین انتخاب است. همچنین نکاتی را که برای ماموریت لازم بود یادآوری کردند. از جمله نکتهای را فرمودند که من در همه کلاسهایم برای دانشجویانم گفتهام. به من فرمودند: «حتی اگر در موردی یقین داری که دیدگاهت ۱۸۰ درجه با من مخالف است، وظیفه داری دیدگاهت را بگویی؛ یعنی خود سانسوری نکن». حتی ایشان مطرح کردند که این یک وظیفه شرعی است. بحمدالله من نیز همیشه این کار را انجام دادم. اما در ظاهر هیچگاه به نفعم نبوده است، اما از لحاظ شرعی، وجدانی و قانونی به این وظیفه پایبند بودهام».
صداقت و صراحت آقای سفیر آن روز و آقای وزیر امروز چنان در خواننده تاثیر میگذارد که مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل بینالملل در حاشیه معرفی این کتاب در یادداشتی با عنوان «وزیر تدبیر امید: از دوستی قابل اطمینان و پر اعتبار تا دشمنی فهیم و قابل احترام» بیان میکند که سه «خ» را نباید در عرفان سیاسی فراموش کرد: «خدا»؛ «خلوص» و «خوبی» که عمق این سه، ظریف را به خوبی دریافته وتوانسته او را به «دوستی قابل اطمینان و پر اعتبار و دشمنی فهیم و قابل احترام» تبدیل کند. خواندن این شماره از مجله را برای تمامی علاقهمندان و دانشجویا حوزه علم اطلاعات و دانششناسی توصیه میکنم که تجربیات و شناخت ارزشمندی را در اختیار آنها قرار میدهد.