داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک 89): سمیه سادات آخشیک، دانشجوی دوره دکتری علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه فردوسی مشهد: در حین انجام مطالعهای موردی، با پرسشی مواجه شدم که همواره از من پرسیده میشد؛ اینکه "مطالعهای که انجام میدهم چقدر قابلیت تعمیم دارد؟". پاسخ به این پرسش انگیزه اصلی نوشتن این یادداشت کوتاه شد. از آنجا که ممکن است طرح چنین پرسشی برخی پژوهشگران تازهکار را از ورود به عرصه مطالعات موردی برحذر دارد، بر آن شدم تا دریافتهایم در این زمینه را به اشتراک گذارم. به این امید که در کنار نظرهای سازنده شما بتواند برای مخاطبان این بحث مفید واقع شود.
قابلیت تعمیم (generalizability) مطالعات موردی (تک/چند موردی) از دیدگاه برخی منتقدان پوزیتیویست بهصورت مسألهای درآمده است که آن را پاشنه آشیل این نوع مطالعات تصور میکنند. برخی از آنها گاه از این ناحیه سخت بر پیکر مطالعات موردی میتازند و گاه، مطالعاتی از این دست را اگر نگوییم بیارزش اما کم ارزش تلقی میکنند. استدلالهای این منتقدان بر پایه این تفکر است که: اساساً "تعمیمپذیری" در این حیطه نمیتواند مطرح باشد و مبنای محکمی برای تعمیم نتایج حاصل از مطالعه وجود ندارد. نمیتوان گفت یافتههای این مطالعات تا چه میزان نماینده تمام اعضای جمعیتی هستند که یک/چند مورد بخصوص از میان آنها انتخاب شده است و نتایج این مطالعات را نمیتوان در مورد پژوهشهای مشابه بهکار برد.
شواهدی وجود دارند (برای نمونه نگاهی داشته باشید به بلیکی، 1387، دیواس، 1389، ین، 1387، Swanborn, 2010) که نشان میدهند "مسأله بودن تعمیم در مطالعات موردی" ناشی از نوعی درک نادرست و ناکافی از ماهیت و هدف چنین پژوهشهایی است. چنین درکی حاصل نگرش نادرست به مطالعه موردی است که آن را نمونهای میداند که از جهان گسترده موارد مشابه منتج شده است. نادیده گرفتن برخی نکتهها به ابهام تعمیم در این حوزه دامن میزند که در ادامه به برخی از آنها اشارهای کوتاه شده است:
- نکته نخست: بهنظر میرسد آنچه بهعنوان قابلیت تعمیم از سوی منتقدان مطرح میشود، برخاسته از منطق آماری و استنباط منتج از آن است که در میان آمارشناسان اجتماعی رواج دارد. استنباط آماری بهدنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که چقدر از روابط مشاهده شده میان نمونههای یک مطالعه و با میزانی از اطمینان، میتواند در جامعه آماری وجود داشته باشد؟ بهنظر میرسد این نوع نگریستن به مطالعات موردی، باعث شده تا "مقوله تعمیم" برای این افراد به مسأله تبدیل شود و آنها بهدنبال تعمیم آماری در مطالعات موردی باشند. حال آنکه تحلیلگر مطالعات موردی، با استنباط نظری (استنباط منطقی، استنباط تحلیلی) سروکار دارد. ((استنباط نظری به این معنا است که تحلیلگر، نتایجی را درباره پیوند اساسی میان دو یا چند ویژگی بر اساس مجموعهای از گزارههای نظری در نظر میگیرد)) (بلیکی، 1387، ص. 289)[1]. بر اساس استنباط نظری، روش تعمیم در مطالعات موردی، تعمیم نظری[2] (تعمیم تحلیلی) است که در آن اغلب از نظریه(هایی) پیش پرداخته بهعنوان الگویی استفاده میشود تا نتایج مطالعاتی از این نوع با آن مقایسه شوند. بهطور خلاصه میتوان گفت تعمیم نظری، بدیلی برای تعمیم آماری[3] در مطالعات موردی است و منطق "از نمونه به جامعه" جای خود را به "نتایج مورد به تئوری یا مدل" میدهد. بدیهی است اعتبار تعمیم نظری به استحکام استدلالهای تئوریک مورد استفاده در مطالعات موردی وابسته است نه به "نوعی و نمایا بودن مورد(ها)".
- نکته دوم: وقتی از میزان تعمیم مطالعات موردی صحبت میشود، بحث چگونگی انتخاب مورد(ها) نیز بهمیان میآید. بههمین دلیل است که وقتی پژوهشگران این حوزه مشغول کار روی موارد "نوعی" باشند، آرامش خاطر دارند. میچل[4] (نقل در بلیکی، 1387، ص. 288) میگوید: ((نفعی ندارد که مشقات طاقتفرسای یک مورد نوعی را بهجان بخریم. سودای چنین کاری نشانگر خلط کردن شیوههای شمارشی و استقرا است. برای مقاصد کلی، هر مجموعهای از رویدادها میتواند برای تحلیلگر مفید باشد بهشرطیکه شالوده نظری بهاندازه کافی پرورانده شده باشد تا تحلیلگر را قادر به تشخیص اصول کلی دستاندرکار در آن رویداد سازد)). بر این اساس، لازم است بهجای اندیشیدن به انتخاب "نمونه معرف" -آنطور که از معنای محدود آن در پیمایشها بر میآید- تفکر انتخاب درست و مناسب مورد(ها) در ذهن پژوهش جایگزین شود.
- نکته سوم: در ادامه و پیوند با دو نکته قبل، لازم است به نقش تئوریک مطالعات موردی اشاره کرد. چنین پژوهشهایی بیش از آنکه بهدنبال تعمیم باشند در صدد تولید نظریه و مفهوم سازی هستند. اساساً ((در مطالعات موردی، هیچ ایدهای برای تعمیم مطرح نیست و بیشتر کیفیت تجزیه و تحلیل نظری که توسط یک بررسی دقیق در یک یا چند مورد انجام میشود مدنظر است. افزون بر این، در مطالعات موردی در مورد اینکه چگونه تئوری میتواند با استفاده از استدلالهای قیاسی یا استقرایی، تولید یا آزمون گردد بحث میشود)) (والیمن[5]، 1387). بر این مبنا میتوان گفت:
زمانیکه دادههای حاصل از مطالعه موردی با یک زمینه نظری تلفیق میشود، آن مطالعه اهمیت مییابد (برایمن[6]، 1392). مادامیکه مطالعات موردی در متن معرفت مربوط به آن و نظریه مناسب گنجانده شوند یافتههای این مطالعات تنها در کسوت توصیفهای فربه و جالب باقی نمیمانند بلکه میتوان از آنها برای تعمیم، خلق یا آزمون نظریه بهره برد.
مطالعات موردی میتوانند منبعی ارزنده برای نشان دادن وجود پدیدهای باشند که از آن غفلت شده است و در ابطال یک تعمیم عام یا یک نظریه از آنها استفاده کرد و گام را فراتر نهاد و آنگونه که ین[7] (1387، ص. 28) ادعا میکند، تئوریهای رقیب[8] را صراحتاً مطرح ساخت.
- نکته چهارم: فایرستون در دهه 1990 در مقوله تعمیم مطالعات موردی، انتقال مورد به مورد[9] را مطرح کرد (Firestone, 1993). یعنی اگر محقق مسأله را سیستمی دیده باشد، یعنی رفتارها و حالات و روابط مورد را در کانتکست دیده باشد، میتواند بگوید هر مورد دیگری که در این کانتکست قرار بگیرد، ممکن است همین وضعیت را بیابد. البته همین اندازه از پیش بینی و تعمیم هم با احتیاط باید انجام شود. چون اگر ما کانتکست را همان کانتکست فرض کنیم، تضمینی وجود ندارد که مورد در دست بررسی از لحاظ ویژگی های ذاتی و اکتسابی دقیقاً مانند همان مورد قبلی باشد. بهنظر میرسد ایده فایرستون برخاسته از معیار انتقالپذیری[10] به مفهوم قابلیت کاربرد در موقعیتهای مشابه است که لینکلن و گوبا (Lincoln and Guba, 1985) آن را بهعنوان یکی از معیارهای کیفیت در پژوهشهای کیفی مطرح ساختهاند و به مفهوم استفادهپذیری[11] بسیار نزدیک است (Swanborn, 2010, p. 146).
سخن آخر
بحث پیرامون تعمیم در مطالعات موردی، مقولهای چند بعدی است و زوایای مختلفی دارد. لازم است پژوهشگران برای شروع چنین پژوهشهایی ابتدا با ماهیت مطالعه موردی آشنا شوند و ابعاد مختلفی را که در فرایند پژوهش خود با آن سروکار دارند شناسایی کنند، درباره چرایی انتخاب مورد(ها) بیاندیشند و تلاش برای یافتن پیوندهای نظری غنی را از نظر دور نسازند، نوع و سطح مطالعهشان را مورد توجه قرار دهند و با اتخاذ رویکرد فلسفی مناسب و اندیشیدن به راههای افزایش کیفیت مطالعه موردی، در انتظار فرجامی نیک برای به بار نشستن پژوهشی ارزشمند باشند.
منابع
برایمن، آ. (1392). کمیت و کیفیت در تحقیقات اجتماعی. ترجمه هاشم آقابیگ پوری. تهران، انتشارات جامعهشناسان.
بلیکی، ن. (1387). طراحی پژوهشهای اجتماعی. ترجمه حسن چاوشیان. تهران، نشر نی.
دی واس، د. (1389). طرح تحقیق در علوم اجتماعی. ترجمه رضا افخمی. تهران، دانشگاه امام صادق (ع).
والیمن، ن. (1387). روشهای تحقیق در علوم اجتماعی. ترجمه محسن نیازی، مصطفی صلابت و فریدون بهادرانی باغبادرانی. تهران، پندار پارس.
ین، ر. ک. (1387). کاربرد تحقیق موردی. ترجمه محمد اعرابی، محمد رحمانی و روح الله سهرابی. تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
Firestone, W. A. (1993). Alternative argument for generalizing from data as applied to qualitative research. Educational Researcher, 22(4), 16-23.
Swanborn, P. g. (2010). Case study research: what, why and how?. Los Angeles, SAGE.
Lincoln, Y. S. and Guba, E. G. (1985). Naturalistic Inquiry. Beverly Hills, CA: SAGE.
[1] مغالطه استنباط، در متون مربوط به مطالعه موردی بسیار هشدار داده شده است.
[2] Theoretical generalization
[3] Statistical generalization
[4] Mitchell
[5] Walliman
[6] Bryman
[7] Yin
[8] Rival theories
[9] case to case transfer
[10] transferability
[11] Usability
هم سوال بسیار خوبی مطرح شده که در کار پژوهشهای موردی برای هر پژوهشگری ممکن است پیش بیاید و هم با احاطه عمیقی که به موضوع داشته اند، به خوبی و از ابعاد مختلف سوال تجزیه و پاسخدهی شده است- با آرزوی موفقیت برای استاد آخشیک.
مطلب بسیار خوب و ارزنده ای بود که نشان از تلاش قابل تقدیر شما برای طرح یک موضوع و بازکردن دریچه ای به گستره ی پهناور موضوعی است که شاید بسیار پیش از اینها می بایست مطرح و شکافته میشد. به هرحال، عزم پژوهشگرانه شما برای پاسخ به سئوالی که برایتان مطرح شده بود، چون همیشه ستودنی و شایان تقدیر است. موفق باشید.
استاد عمرانی تشریف ندارن
مشتاق نظراتشان هستیم
کجایی استاد؟
مطلب جالبی بود لذت بردم
تشکر
مطلب بسیار خوبی بود و با زبانی شایستۀ چنین متنی نوشته شده بود.
متشکریم
از یادداشت های سایت بسیار لذت می برم یکی از علتهای آن مستندبودن یادداشتهای کتابداران عزیز است که تفاوت یک کتابدار با دیگر مشاغل را برجسته تر می سازد. سعی خود من بر این بوده است که در وبلاگ کتابخانه هم اگر مطلبی پست می کنم حتما مستند باشد
طاعاتتان قبول و مسیر پیشرفتتان هموارتر باد