کد خبر: 16298
تاریخ انتشار: چهارشنبه, 22 مرداد 1393 - 12:18

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

سوگنامه استاد عزیز الله عطاردی، آموزه ها و بایسته ها

  عبدالحسین طالعی
سوگنامه استاد عزیز الله عطاردی، آموزه ها و بایسته ها

 

لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک94): عبدالحسین طالعی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و دانشجوی دکتری واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد:  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

استاد عزیز الله عطاردی خراسان شناس بزرگ این روزگار و پیر خراسان، از خاک به افلاک پر کشید و رفت ....

 

ما  به روزمرّگی ها چنان خو گرفته ایم که از درک فضیلت ها و فضیلت مداران بیگانه مانده ایم؛ بدین روی چه می فهمیم که هشت دهه حضور ایشان در میان ما چه دستاوردهایی داشت و قدر او را ندانستیم. لذا این خبر چندان موجی در میان اهل نظر بر نینگیخت. تشییع غریبانه اش در تهران و مشهد گواه بارز این مدعا است.

 

اما کافی است کسی این بزرگ مرد را از نزدیک دیده باشد، شور و شوق جوانانۀ او را در سنّ پیری ببیند، فرآیند تولید و نشر  دورۀ هفتاد جلدی مسندهای ائمه را که یک تنه تدوین و چاپ و منتشر کرده از زبان خودش بشنود، فرهنگ خراسان چهل جلدی را که فقط  هفت مجلد آن در زمان حیاتش منتشر شده  بشناسد،  تنوع کارهایش را در زمینه های حدیث و تاریخ و زبانشناسی و کتابشناسی و تحقیق متون و ترجمه و دیگر زمینه ها را بداند،  دلبستگی محققانۀ او به امام رضا علیه السلام را از نزدیک ببیند، اخلاق پژوهش را در سیرۀ علمی او ببیند، و .... تا بداند چه بزرگ مردی روی در نقاب خاک کشیده است.

 

نگارنده که کمتر از ده سال اخیر عمر ایشان توفیق و فرصت عرض ادب و ارادت به استاد را از نزدیک یافته بود، با همان معرفت اندک، در بارۀ او سخنها دارد که به ضرورت خبررسانی این روزها ، شدّت سنگینی خبرو گستردگی کمّی و موضوعی آثار ایشان، فعلا فقط بخشی از آنها را  به این سطور می سپارد.

 

هدف از این قلم انداز عرض ادبی است و بس. آنچه می نویسم، نه جامع است و نه مانع، نه در شأن استاد است و نه حتی در حدّ بهرۀ اندک نگارنده از آن بزرگ. چند نکته را بدون آداب و ترتیب می نویسم، به امید اینکه دیگر شاگردان استاد در باره او بنویسند و این قلم را بار دیگر فرصت  تجدید پیمانی با آن بزرگ دست دهد.

 

1.پیش از این در چهار منبع در بارۀ ایشان سخن رفته است:

 

الف. مجله رایحه، شماره 30، سال 1386. از انتشارات خبرگزاری قرآنی ایکنا.

ب.گرامی نامۀ عطاردی، دو جلد، 1385، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، دستاورد جلسۀ نکوداشت استاد در شهر ری.

ج.عطارد دانش، کتابخانۀ مجلس، 1390، به اهتمام نگارنده.

د.و مهمتر از همه، کتاب روایت عشق، زندگینامۀ خودنوشت استاد که در سن هشتاد سالگی در حدود هشتصد صفحه به سال 1387 نوشت و شرحی مبسوط از زندگی علمی و سفرهای پژوهشی خود نوشت.

 می کوشم که مطالب آنها را تکرار نکنم و فقط به مطالبی اشاره کنم که در آن منابع یاد نشده است؛ یا اینکه در آن منابع یاد شده، ولی در این قلم انداز خلاصۀ آن نقل شود یا توضیح و مطلبی بر آن افزوده شود یا نقدی بر آنها زده شود. وگرنه شأن قلم بالاتر از آن است که مکرّر بنویسد و وقت گرامی خوانندگان را هدر دهد.

 

2.ایام نوروز امسال که استاد در بیمارستان بود، همراه با حجت الاسلام علیرضا مسجد جامعی در بیمارستان به عیادت ایشان رفتیم. از حافظۀ ستودنی خود چندین نسخۀ خطی کهن نهج البلاغه را که در فرآیند تصحیح و تحقیق متن نهج البلاغه مبنا قرار داده بود، با تمام خصوصیات نسخه شناسی و محل کتابخانه و جزئیات سفرهای مربوط، یاد می کرد. این نیروی حافظه نبود، بلکه شدت اهتمام به میراث فرهنگی شیعی بود که این جزئیات را در ذهن او نگاه می داشت. و این در زمانی بود که سالها به هفته ای سه بار دیالیز ناگزیر بود و از ضعف و بیماری شکوه ها داشت، نه به جهت وضع جسمی، بلکه به جهت ناتمام ماندن و منتشر نشدن کارهای علمی.

 

3.در همان عیادت، در مورد آثار ایشان در نمایشگاه کتاب امسال (1393) پرسیدیم. پاسخ استاد جالب بود: «امسال اولین سالی است که کتاب چاپ اول در نمایشگاه ندارم». آنگاه دو سه کتاب را که به چاپ مجدد رسانده و به نمایشگاه رسانده بود، نام برد.  دقت شود که این سخن در 86 سالگی استاد بود. او به سال 1307 در قوچان زاده شده بود.

 

4.دلبستگی او به سرزمین خود خراسان  فوق العاده بود. خانه ای را که از طرف دولت در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی به او دادند تا به عنوان کتابخانه از آن استفاده کند (و زحمت حضور انبوه کتابها را از  دوش خانواده بردارد)، در همان روز اهدا همراه با تمام کتابها و یادداشتهایش به عنوان «مرکز فرهنگی خراسان» وقف کرد و کتیبه ای مفصل بر سردر آن نصب کرد تا به عنوان کتابخانه و مرکز تخصصی مرجع باقی بماند. این مرکز هم اکنون در شمیران، خیابان دربند موجود است.

 

5.از نام و نان گذشته بود. به شیوۀ گذشتگان کم توقع و پرکار بود. به شیوۀ  آنان جامع نگر بود و در چند موضوع نزدیک به هم کار می کرد و قلم می زد. در عین حال، حوصله را اصل اساسی کار خود می دانست و به دراز مدّت می اندیشید. فقط  به مسئولیت و نیاز می اندیشید نه تشویق و تقدیر مراکز و مسئولان. در تمام عمر خود به هیچ سیستم دولتی یا حوزوی یا مرکز خاصی وابسته نشد. نسبت خویشاوندی خود با شهید رجایی را هرگز به رخ  کسی نکشید و از آن امتیازی نخواست و نگرفت؛ نه در زمان نخست وزیری آن شهید و نه پس از شهادت او. (همسر وفادار او که دستیار او در کارهای علمی اش بوده، برادرزادۀ شهید رجایی است).  روزی بر سر فردی  فریاد می زد: «من محقق تاریخ هستم نه محرّف تاریخ». نمی دانم خواستۀ آن شخص چه بود، ولی جواب استاد همین بود. به دلیل همین گونه برخوردها، مال و مالی نیندوخت و تهیدست از دنیا رفت.

 

به سروگفت کسی میوه ای نمی آری

جواب داد که آزادگان تهیدست اند

 

6.اخلاق پژوهش را به خوبی رعایت می کرد و در عمل بدان پایبند بود. در خلال این همه تحقیق و دیدن نارسایی ها و اشکالات منابع دیگر، زبان به بدگویی از آنها نگشود.

 خاطره ای بسیار شیرین در این مورد  دارم که در کتاب «محدث ربانی» (یادنامۀ محدث قمی، 1389، ضمن مقاله بیست و سه نکته .... )  آورده ام. اما بازگوی خلاصه  آن را ضروری می دانم. روزی همراه با چند تن از اهل قلم در خدمت استاد بودیم که ضمن گفت و گوهای مختلف سخن از یک کتاب مرجع رفت و استاد اشاره کرد که این کتاب در عین  فوائد بسیار، نظم منطقی در بیان مطالب ندارد. این بحث گذشت و به شیوۀ این گونه نشست ها، مباحث مختلف پیش آمد. ناگهان وسط  مباحث دیگر، استاد به گوشه ای نگریست. نمی دانم چه چیزی به یاد آورد که از حاضران پرسید: من در مورد فلان کتاب گفتم که نظم منطقی ندارد؟ پاسخ مثبت دادیم. گفت: خواهش می کنم این مطالب را از من ناشنیده بگیرید. اگر آن نویسنده آن همه مطالب را در کتابش ثبت نمی کرد، امروز دسترسی به آنها نداشتیم و از میان رفته بود. راضی نیستم آنچه از من شنیده اید، نقل کنید.  زمانی مباحث خود را ادامه داد که از حاضران  بر این مطلب قول گرفت و مطمئن شد.

 این برخورد، از جانب دانشوری است که خود در رتبه ای همردیف آن شخصیت علمی قرار دارد، نه اینکه دون مایگی او را به تواضع علمی وادارد.  

 

تواضع ز گردن فرازان نکوست

گدا گر تواضع کند، خوی اوست

 

7.به پژوهش های میدانی بسیار بها می داد و علاقۀ فراوان داشت و آنها را برای تکمیل  پژوهش های کتابخانه ای و سندی ضروری می دانست. برخی از اشکال ها و اختلاف های کتابهای مرجع پیشین را که در مورد نام رجال و شخصیت های کهن می یافت، با سفرهای علمی پر مشقّت  برطرف می کرد، سفرهایی که  با امکانات محدود شخصی انجام می شد، باز هم بدون وابستگی به هیچ یک از مراکز علمی یا دولتی. درسهایی را از این سفرها می توان و باید فرا گرفت، مانند:   اقامت در حسینیه ها و مسجدها، قناعت به کمترین لباس و خوراک ، مدیریت زمان در این سفرها.

 سفری پر زحمت می رفت، وجه صحیح  کلمات را می یافت، و در کتابهایش می آورد، بدون اینکه به تمام زحمات پشت صحنه اشاره کند. این توضیحات را به گفتارهای شفاهی موکول می کرد و تنها اندکی از آنها را در کتاب روایت عشق نوشت یا در مصاحبه ها بازگفت.

 در همین سفرها، عنوان «شیخ دوربین بر دوش» یکی از اوصاف بود. از بسیاری از آثار تاریخی در کشورهای مختلف به ویژه کشورهایی که روزی جزء خراسان بزرگ بوده اند (مانند: افغانستان و کشورهای جنوب شوروی) و هند و پاکستان، عکسهایی گرفته که آن آثار به مرور زمان از میان رفته اند. این ها بخشی از تلاش علمی ناشناختۀ اوست که در میان روحانیون همقطار او، نمونه های زیادی برایش نمی توان یافت.

 همین جا اشاره کنم به علاقۀ بسیار زیاد استاد به حکیم ابوالقاسم فردوسی و تسلط او بر شاهنامه  که بخشی از این پژوهش های میدانی او مرتبط با دانای توس بود و در کتاب فرهنگ خراسان بیش از صد صفحه بدان اختصاص یافته است.

 

 8.با بزرگان وادی تحقیق و اندیشه پیوند نزدیک داشت. آیت الله سید محمد هادی میلانی، علامه امینی، شیخ آقا بزرگ تهرانی را استادان خود می دانست و به شاگردی آنها افتخار می کرد. با استادان فقید علی اکبر غفاری، سید جلال الدین محدث ارموی، ابوالحسن شعرانی، سید محمد علی روضاتی، سید عبدالعزیز طباطبایی و مانند آنها ارتباط نزدیک و استوار داشت. شرح تفصیلی خدمات هر یک از این اساتید فقید پژوهش دینی و کارنامۀ دین پژوهی آنان فرصتی دیگر می طلبد. اشاره مختصر اینکه  هر یک از اینان کارهای میان رشته ای جاودانه ای میان کتابشناسی با تاریخ و حدیث و تفسیر و ... عرضه کرده و خط روشنی از این گونه کارها نشان داده اند.

 

9.در باره مدیریت زمان در منش علمی او اشاره شد. دوست دارم این قسمت را بیشتر توضیح دهم.

 در کارنامۀ ایشان تعداد چشمگیری ترجمه متون تاریخی و پژوهشی در باب تاریخ اسلام از عربی به فارسی دیده می شود. از ایشان در بارۀ این ترجمه ها و انگیزۀ آنها پرسیدم. پاسخ داد که بعضی به سفارش  و توصیه اساتید او بوده اند و برخی به تشخیص خودش. اما بیشتر آنها را در سفرهای خارجی مانند سفر هند انجام می داد، به این شکل  که  در این سفرها، ساعات کار کتابخانه ها محدود بود. بدین روی استاد عطاردی روزها را به بهره گیری از کتابخانه ها به ویژه منابع خطی آنها می گذراند و از فرصت شبها برای ترجمه متون  بهره می گرفت.

 

در این مطلب چند نکته است:

 یکی استفادۀ بهینه از وقت و هدر ندادن آن، حتی در سفر های دشواری مثل سفر هند با آب و هوای ویژه و دشوار آن.

دوم اینکه مرحوم عطاردی در همان زمان که به عنوان  پژوهشگر نوآور در تاریخ ، حدیث ، کتابشناسی  و تحقیق متون مطرح است،  ترجمۀ کتاب  را دون شأن خود نمی داند و به فایدۀ کار می اندیشد نه شکل و ساختار آن.

 سوم اینکه  جایگاه نویسندگان بعضی از آن کتابها چندان  بالاتر از خود عطاردی نبود، ولی استاد حاضر می شد که نام خود را به عنوان مترجم پس از نام آنها بیاورد، چون به راستی از نان و نام گذشته بود.

 

10.مدیریت دانش مقوله ای است که گاهی بسیار مشکل و دست نیافتنی توضیح داده می شود. اما باید شکل های مختلف آن را به شکل کاربردی توضیح داد که هر کسی در جایگاه خود آن را اجرایی کند.

 یک نمونۀ آن را در کارنامۀ استاد عطاردی می بینیم. اساتید ادبیات در باره مقام ادبی ادیب نیشابوری  و اثر پذیری او در شاگردانش سخنها دارند. (از جمله شاگردانش: دکتر شفیعی کدکنی، سید علی گرما رودی، دکتر مهدی محقق و دهها تن دیگر). ادیب حجم زیادی از شعرهای  قوی فارسی و عربی را در حفظ داشته و روش او در تدریس فنون ادبی این بوده که ابتدا شعرهایی در یک فن ادبی (مانند جناس، تلمیح و ...) می خوانده، سپس در بارۀ آن فن ادبی توضیح می داده است. وی در خلال  تدریس، شعرهایی از خود می خوانده و از آنها می گذشته است. اما هیچ وقت اهتمامی به نگارش کتاب مستقل یا تدوین دیوان اشعارش نشان نداد.

 در میان شاگردان ادیب نیشایوری ، استاد عطاردی در همان ایام از وقت فراغت استادش بهره می گرفته و شعر های ادیب را از زبان خودش ثبت و ضبط می کرده است. دهها سال بعد که امکانات چاپ و نشر یافت (نشر عطارد وابسته به مرکز فرهنگی خراسان) آن مجموعه را منتشر کرد. اصل دستنویس استاد را که به جوهر سبز در سالهای حدود 1330 در ایام تحصیل مشهد نوشته بود، دیده ام که نشان از همت عطاردی در ثبت نانوشته ها دارد.

 این نکته را بیفزایم که کلمۀ عطارد را معمولاً به فتح عین و ضم راء می خوانند، که استاد به پیروی از مرحوم ادیب آن را غلط می دانست و قرائت صحیح  را به ضمّ عین و کسر راء می دانست و بارها به این خطای مصطلح تذکر می داد ضمن اینکه یاد استادش را زنده نگاه می داشت.

 

11.مسند نویسی یکی از کارهای اساتید علم الحدیث است که تمام احادیثی را که از یک امام معصوم یا صحابی یا تابعی روایت شده، به تقسیم موضوعی  در یک مجموعه جای می دهند. (برای آشنایی ناآشنایان با علم حدیث می گویم که صحابی راوی ای است که پیامبر را درک کرده، و تابعی راوی ای است که پس از زمان آن گرامی به دنیا آمده اند، اما یک یا چند صحابی را درک کرده اند).

 این کار در مورد امامان معصوم انجام نشده بود. استاد عطاردی یک تنه به نگارش این مجموعه همت گمارد. کارنامه را ببینید:

 مسند امام علی علیه السلام 27 جلد، مسند امام حسین علیه السلام 3 جلد در 1606 صفحه، امام باقر علیه السلام 6 جلد در3382 صفحه، امام صادق علیه السلام 22 جلد، امام کاظم علیه السلام 1767 صفحه، و امامان دیگر و حضرت زهرا که مجموعا هفتاد جلد می شود. نکته این است که این گونه کارها با تشکیل گروهها و تخصیص بودجه های کلان غالبا ناتمام می ماند، در حالی که تمام کارهای این مجموعه را استاد شخصا انجام داد: استخراج، تدوین موضوعی، نمونه خوانی، اهتمام به چاپ، تأمین هزینه چاپ و ....

 به اینها بیفزایید نوشتن زندگینامه علمی عبدالعظیم حسنی را که همگان فقط به عنوان یک امامزاده به او می نگرند، در حالی که در کنار آن خود دانشوری محدث بود و یادگارهای علمی او قابل اعتنا است. این کار را استاد در سال 1342 به سامان رساند، زمانی که طلبه ای جوان بود و تازه به تهران آمده و ناشناخته بود. در زمانی که نه هیچ یک از لوح فشرده های منابع حدیث وجود داشت، نه فهرست راهنماها و معجم احادیث هایی که در حدود سال 1370 و پس از آن پدید آمدند.

 به اینها بیفزاییم: ترجمه فارسی مسند امام رضا علیه السلام که خود انجام داد. (مسندها چون متکی به   متن اصلی احادیث هستند، به زبان عربی نوشته شده اند). و این کار در حدود سال 1355 و حتی پس ازآن در شمار معدود آثار علمی مربوط به امام رضا است.

او با این کارها بحق صاحب عنوان «محدث خراسان» شد.

 

 12.تاریخ جغرافیایی، حوزۀ دیگر کار ایشان بود. به این عناوین بنگرید:

مشایخ فقه و حدیث در جماران، کلین و درشت (= طرشت) که سه نقطه کهن و عالم خیز در اطراف تهران هستند.

 التدوین فی اخبار قزوین ، احیای یک اثر کهن در تاریخ  قزوین و شخصیتهای  علمی آن

زندگانی سیده نفیسه (از نوادگان امام مجتبی مدفون در مصر) که ضمن آن نکات خواندنی در باب تاریخ تشیع در مصر آورده است.

جغرافیای نیمروز: احیای یک اثر دوره قاجاری در شناخت نیمروز (از مناطق سیستان)

 

13.  یک زمینه  دیگر کار او، آثار تحلیلی در باب برخی از متون بود، مانند:  نگارش و نشر آثار مختلف در مورد نهج البلاغه، تفسیر گازر، تاج العروس و چندین کتاب مهم دیگر که هر کدام در جای خود نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ شرق دارند. و  اکنون مجال تفصیل در مورد آنها نیست.

 

14. دکتر مصطفی دلشاد که  به آثاری در مورد نهج البلاغه  شهرت دارد، از شاگردان استاد عطاردی است. وی در مجلس بزرگداشت استاد در سال 1385 در شهر ری هفده ویژگی برای ایشان در حدّ عنوان و در کمال اختصار بیان کرده و آرزو کرده که این عناوین را در نوشتاری مستقل توضیح دهد. من بارها وفا به این  وعده را از ایشان خواسته ام. و اینک بار دیگر این درخواست را تکرار می کنم، از آن جهت که چنین  نوشتاری، بیش از آنکه تجلیل محض باشد، ترکیبی از تجلیل و تحلیل را در بر دارد، آنچه امروز  در مورد شخصیت های علمی سخت به آن نیاز داریم.

 

این هفده ویژگی را به نقل از مجله رایحه شماره 30 (گزارش سخنرانی کوتاه دکتر دلشاد) در اینجا می آورم:

 قدر شناسی، والا همتی، ادبیات انسانی، شیوایی زبان، سخت کوشی، روابط انسانی، فرصت طلبی، تمرکز در یک حوزه علمی، سادگی، جدیت در کار، استقلال، حساسیت های دینی، استقامت، شجاعت، زمانه شناسی، عزت مندی. (رایحه، شماره 30، ص 52).

 

15.یکی از کارهای مورد نیاز در مورد آثار گسترده مرحوم آیت الله عطاردی (در چندین حوزه که به صد و ده جلد می رسد) تدوین فرهنگ نامه موضوعی الفبایی  بر اساس این آثار است.  این کار در حدود سال 1385 شروع شد (بنگرید: رایحه، شماره 30 صفحه 46). اما به دلایلی  ناتمام ماند، که مجددا در اواخر عمر استاد، از سر گرفته شد و در این مرحله نگارنده نیز در جایگاه مشاوره حضور داشته ام. در اینجا با اعلام این خبر که (با توجه به افزایش آثار مکتوب استاد در سالهای اخیر) بیش از شصت در صد کار پیش رفته،  امیدوارم  مراکز علمی بخصوص مراکز دارای امکانات، این کار را به مثابۀ دانشنامه ای بدانند که حاصل 86 سال تلاش علمی استاد عطاردی را نشان می دهد و به اتمام و نشر آن کمک کنند. اشاره می کنم که اگر عطاردی به ملتی دیگر تعلق می داشت، تا کنون چندین دانشنامه به این شیوه برای سطوح مختلف از آثارش تدوین شده بود؛ ولی اینک ما هستیم و فقط یک کار، آنهم ناتمام که تا کنون فقط با شور و شوق درونی نگارندگان آن پیش رفته، نه حمایت هیچ مرکزی .....

 

16.یک آرزو در مورد استاد در زمان حیات داشتم که هرگز عملی نشد. البته بخشی از آن به قصور و تقصیر خودم بر می گردد.

دوست داشتم دانشگاهها و حوزه ها، تور یا اردوی علمی به مقصد دیدار با استاد برگزار کنند و از همان مراحل آغازین تعلّم و تحصیل، چهره هایی را به دانشجویان از نزدیک نشان دهند که هم در  زمینۀ اخلاق پژوهش و هم در باب کار علمی اسوه و الگو هستند. نبودِ چنین اردوهایی  در برنامه های علمی مراکز دانشگاهی و حوزوی – حتی در مراحل تحصیلات تکمیلی – یک خلأ و نقص بارز و مشهود در برنامه آنها است.

باور کنیم که دیدن یک پیشکسوت و شنیدن مستقیم تجربه ها و دستاوردها، برای دانش پژوهان چنان سازندگی عملی دارد که با چندین واحد گذراندن (از آن گونه که خود دیده ایم) قابل مقایسه نیست.

این آرزو در مورد استاد آیت الله عطاردی ناکام ماند. امید است در مورد دیگر اساتید عملی شود.

 

17.تجربه تلخ ما، در مورد عموم بزرگان این است که پس از مرگ آنها آثارشان به فراموشی سپرده می شوند و به تعبیر دیگر، کار علمی آنها ناتمام می ماند. در حالی که نشر کامل آثارشان، کمترین کاری است که می توان و باید در مورد آنها انجام داد. بگذرم از تحلیل علمی کارها و روشهای پژوهشی  و نگارشی و همایش های مختلف و .... تا یاد آنها زنده بماند و به بهانۀ نام و یاد آنها تنور پژوهش همچنان گرم باشد.

 امیدوارم بازماندگان فرهیختۀ استاد این مهم را فراموش نکنند و تکمیل و نشر دورۀ چهل جلدی فرهنگ خراسان و دیگر آثار، بر زمین نماند.

 

18.نشر 110 جلد کتاب و رساله  در قالب لوح فشرده (با امکان جست و جوی لفظی) کار مفیدی است که مرکز تحقیقات کامپیوتری نور در قم برای آثار شماری از شخصیت های علمی سامان داده و بهره وری از این آثار را چند برابر کرده است.

به عقیده نگارنده، این کار بدون فوت وقت در مورد آثار استاد عطاردی باید انجام شود و دسترسی همگان به ویژه اهل تحقیق به این کتابها را (که تا کنون فقط از طریق نشر عطارد با توزیع بسیار محدود انجام می شد) فراهم کند و استفاده از آن در کارهای پژوهشی همچون پایان نامه ها بیشتر شود.

 

19. وقتی نام و یاد امام عصر عجل الله تعالی فرجه برده می شد، باران اشک را می دیدی که از آسمان دیدگانش می بارید. و شور و احساسی  را که در سیرۀ علامه امینی خوانده و شنیده بودیم تداعی می کرد. با آن امام همام، سر و سرّی داشت شگفت؛ و عوالمی داشت که تمایلی به بازگویی آنها نداشت. و سر انجام در عصر  روز جمعه  سوم مرداد 1393 به دیار باقی شتافت، روزی که تعلق به آن گرامی موعود آسمانی دارد. در این روزهای سیاه و تلخ که شاهد نسل کشی و قتل عام کودکان بیگناه فلسطینی به دست جلادان صهیونیست هستیم، از خدای بزرگ تحقق آن عدالت موعود را در آینده ای بس نزدیک امید می بریم.

 

20. مرگ، حق است. اما زمان مرگ، اراده خاص خدا است که گاه در آن قدرت نمایی های ویژه دیده می شود. در ماه میهمانی ویژه الهی بر خوان احسان خدای کریم نشستن، نصیب هر کسی نمی شود. آنهم در روز 27 ماه رمضان که یادآور سالگرد رحلت علامه مجلسی محدث بزرگ جهان اسلام است. اگر تقدیر باشد یا تصادف، پیامی نیکو دارد.

 

روح بلند دو محدث بزرگ  در کنار هم آرمیدند. رضوان الهی بر هر دو بزرگ مرد باد. آمین.

برچسب ها :
عبدالحسین فرج پهلو
|
Iran
|
1393/05/29 - 00:21
0
1
جناب آقای طالعی
مطلبی که نوشته اید از دو جهت شایان تقدیر است: 1. نثر و محتوا، که هم شیوا است و هم آموزنده؛ 2. ادای حق استاد به شاگرد، یا به عبارت دیگر، ادای شاگرد به استاد که یکی از زیباترین ویژگیهای فرهنگی ما است.
انشاءالله همیشه سلامت و برقرار باشید.
خلیلی1
|
Iran
|
1393/05/27 - 09:27
0
0
سلام
مطلب پیشنهادی رو خوندم. بسیار بسیار جذاب و آموزنده بود. مدتها بود انسانی رو به این وارستگی درک نکرده بودم. ممنون استاد عزیز.
طالعی
|
Iran
|
1393/05/26 - 22:28
0
0
سلام بر تمامی دوستان. پس از این که مطلب را به لیزنا سپردم، مصاحبه ای از استاد در روزنامه اطلاعات 20 مرداد منتشر شد که نکات مهمی در باب روش تحقیق و اخلاق پژوهش و استقامت در این مسیر و تحمل سختی ها و استقلال و عدم وابستگی به مراکز و ... در بر دارد. متن آن در سایت کتابخانه مجلس آمده تحت عنوان «زندگی عشق و کار مصاحبه ای با استاد عطاردی» دوستان را به خواندن آن بطور جدی توصیه می کنم. بار دیگر از لطف دوستان لیزنا در نشر این مطلب سپاسگزارم.
خلیلی1
|
Iran
|
1393/05/24 - 21:49
0
0
سلام استاد
پیگیر نوشته هاتون در لیزنا هستم. خوشحالم که بالاخره دکترا رو شروع کردید.
موفق و سربلند و پیروز باشید.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: