ریاضیات، رؤیا و باز هم جادوی کتاب

 

لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک95): فاطمه پازوکی، مسئول کمیته پژوهش انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران (شاخه خراسان) و کتابدار کتابخانه عمومی شهید نواب صفوی مشهد: خبر دریافت جایزۀ فیلدز توسط یک بانوی ایرانی، در کنار تمام اتفاقات تلخ و شیرین این روزها درخششی خیره کننده داشت. چراکه با کمال افتخار، رویدادی از جنس دیگر است و فارغ از تمام برداشت های تبلیغاتی و سیاسی که معمولاً پس از اعطای چنین جوائزی به راه می افتد حس و حال ناب و شیرینی می پراکند؛ به ویژه هنگامی که فکر می کنی هموطن تو که تا همین چند سال پیش، در نزدیکی ات درس می خوانده و با وجود تمام مشکلات، مسیر روشن موفقیت را یافته، پیشرفت کرده و خود را به جهانیان اثبات نموده است. پس غرور و شعفی وصف ناشدنی وجودت را در بر می گیرد و بر آن می شوی بیشتر از او بخوانی تا شاید از این رهگذر پند و درسی نیز عاید تو شود.

 

هوش و استعداد مریم میرزاخانی کاملاً برجسته و انکارناشدنی است. وی جزء دانش آموزان استعداد درخشان بوده و برندۀ مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی و دانش آموختۀ دانشگاه صنعتی شریف است. اما این تمام داشتۀ او نیست. او خوش شانس هم بوده چرا که از جمله نجات یافتگان سانحه سقوط اتوبوس حامل دانشجویان حاضر در مسابقات ریاضی در سال 1376 بوده است و همچنین از جمله دریافت کنندگان بورسیه دانشگاه هاروارد برای تحصیل در دوره دکتری. با این حال، باز هم این تمام داشتۀ او نیست. مریم میرزاخانی کودکی و نوجوانی خود را در این مرز و بوم و با وجود تمام مشکلات مخصوص دهه شصتی ها گذرانده و با پشتکار، صبر و اعتماد به نفس مسیر زندگی را طی کرده تا به موفقیت برسد.

 

با تمام آنچه گفته شد، از دریچه ای دیگر نیز می توان به او و جریان زندگی و موفقیت هایش نگریست که ارتباط بیشتری با ما و رشته و حرفه مان دارد: «کتاب». پرداختن به این بعد از زندگی یک دانشمند جوان ایرانی آموخته های ارزنده ای برای ما دارد.

 

در مصاحبه ای که اخیراً در اینجا  و اینجا منتشر شده می خوانیم: «در کودکی، میرزاخانی تمایلی نداشت که یک ریاضی دان بشود. هدف نخستین و اصلی او این بود که هر کتابی را که به دستش می رسد، بخواند.... بعدها او رمانی درباره ونسان ون گوک به نام «شور زندگی» را خواند. این داستان ها حس جاه طلبی تعریف نشده ای را در او برای انجام کاری بزرگ در زندگی القا کردند، شاید نویسنده شدن!». تلاش برای پیوند ریاضیات، ادبیات و خیال پردازی چیز عجیب و جدیدی نیست. در متون متعدد به این امر پرداخته شده است. چنانچه می گویند ریاضیات انتزاعی ترین بخش علم است و موسیقی انتزاعی ترین هنر؛ و در این میان این دو بیش از هرچیزی به «خیال پردازی» و «خلاقیت» محتاج اند؛ بسیار نیاز دارند که ذهن از ماده فاصله بگیرد و همه پردازش را همان جا و احتمالا با چشم بسته انجام دهد. اتفاقی که این سو (در کتاب ها) با قصه ها می افتد. هر دو اینها هم بعد از آنکه در ذهن ساخته شد، در زندگی روزمره بشر برای حل مشکلی کاربرد داشته است. و این بخشی از پیوند هنرمندانۀ هستی و از زیبایی های ریاضیات است. از این روست که اغلب اهالی ریاضیات از آن با صفت «زیبا» یاد می کنند و این علم را همراه با لذت و زیبایی می دانند. برخی نیز آن را به فعالیت های خلاقانه و هنری تشبیه و آن را با شعر و موسیقی مقایسه می کنند. راسل (1919) درباره زیبایی ریاضیات چنین گفته است: «ریاضیات، در جایگاه واقعی خود نه تنها حقیقت را حکایت می کند بلکه در منتهاالیه زیبایی است... احساس شکستن محدودیت های یک انسان معمولی و بالاتر رفتن، و این چیزی است که نشانهٔ اوج برتری است و تنها در ریاضی و شعر می توان آن را جستجو کرد». بسیار بزرگان دیگر نیز در این زمینه سخن رانده اند که در این مقال نمی گنجد اما به استناد متون اگر این را بپذیریم که تصور و خیال، یکی از سرچشمه های اصلی آفرینش هنری است، ریاضیات را هم واجد عناصر زیبایی و هنری می کند چراکه مایۀ اصلی کشف ریاضی همان تصور و خیال است و این مهم در ادبیات (شعر و داستان) به شیوه ای دیگر نمود می یابد. بنابراین مطالعۀ کتاب های داستانی، به ویژه از کودکی با تقویت قوۀ خیال اثری شگرف در این فرایند دارد. نمونه آن مریم میرزاخانی است؛ وی خود می گوید واله کتاب و عاشق کتابخوانی بوده و این مهم نقش بسزایی در پرورش او داشته است. شاید همین انس با کتاب است که او را بر این عقیده داشته که «ریاضیات از جهاتی مانند نوشتن یک رمان است». چراکه معتقد است: «شخصیت های مختلفی وجود دارند و شما بایستی آنها را بهتر بشناسید؛ داستان پیش می رود، آنگاه وقتی دوباره به شخصیت ها نگاه می کنید، می بینید که نسبت به تلقی اول شما، تغییر کرده اند». اینها نمونه هایی از خیال پردازی ها و رویاپروری های مریم است که از کودکی با وی همراه بوده و فتح قله ها را برایش هموار می نموده است. وی در جایی دیگر می گوید: «از کودکی عادت داشتم موفقیت های یک دختر قهرمان را پیش خود مجسم کنم. هرشب در رختخواب، قهرمان خیالی می شدم، به نقاط مختلف دنیا سفر می کردم و به موفقیتهای بزرگ در زمینه های مختلف می رسیدم و با همین فکرها و رویاها به خواب می رفتم».

 

اینجاست که به یک نمونه عینی از آموخته های تئوری درس ادبیات کودک و نوجوان می رسیم که خواندن مستمر کتاب نه تنها به رشد ذهنی و مغزی کودک منجر می شود بلکه موفقیت تحصیلی و شغلی او را درپی خواهد داشت و مطالعه در کودک امروز، نویدبخش جوانی فرهیخته در آینده ای نه چندان دور خواهد بود (حجازی، 1382). اگرچه، کودک برای یافتن پاسخ سوالات خود وابسته به منابع مختلف مانند اعضاء خانواده، معلم و کتاب است اما از این میان تعامل با کتاب تأثیری غیرقابل انکار بر شکل گیری ذهن کودک دارد؛ حتی اگر دگرگونی های اجتماعی از رغبت به مطالعه در کوکان کاسته باشد (موکهرجی، 1968) اما نشانه هایی از این دست همچنان جایگاه کتاب را بی بدیل می نماید.

 

در این رابطه در درس ادبیات کودک و نوجوان (قزل ایاق، 1383) هم خوانده ایم که از مزایای کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان پرورش قوه «تخیل» اوست. این اثربخشی مهم را در مریم میرزاخانی به وضوح می بینیم. او از کودکی رویاپردازی می کرده و هنوز هم در ذهنش داستان هایی برگرفته از کتاب هایی که می خوانده را می نگارد. چنانکه می خوانیم: «جاه طلبی های او تغییر نکرده اند ولی بازیگران و شخصیت های داستانهایش حالا سطوح هذلولی، فضاهای moduli و سامانه های دینامیک هستند».

 

مریم میرزاخانی آنچنان که خود می گوید واله کتاب و عاشق کتابخوانی بوده است و این مهم نقش بسزایی در پرورش او داشته است. هرچند شاید والدین مریم میرزاخانی بدون مطالعۀ قبلی او را به این سمت وسو سوق داده اند (و شاید هم با زمینۀ قبلی که ما خبر نداریم) اما برای اهالی کتابداری یک نمونه عینی از آموخته های تئوری درس ادبیات کودک و نوجوان است که خواندن مستمر کتاب به رشد ذهنی و مغزی کودک منجر می شود و موفقیت تحصیلی و شغلی او را درپی خواهد داشت و مطالعه در کودک امروز، نویدبخش جوانی فرهیخته در آینده ای نه چندان دور خواهد بود (حجازی، 1382). چنانچه در مصاحبه  آمده است: «این دو دوست (مریم و دوستش رویا بهشتی) عادت داشتند که کتابفروشی های نزدیک مدرسه را جستجو کنند، از آنجا که زیر و رو کردن کتاب ها در کتاب فروشی ها با نارضایتی و ترشروییکتابفروش های همراه بود، آنها مجبور بودند که به صورت تصادفی کتاب ها را بردارند و بخرند».

 

بر اساس این گفته ها به وضوح می توان شوق او به کتاب و مطالعه را دریافت. شوقی که در بسیار کودکانی دیگر که پا به کتابخانه می گذارند هم دیده می شود و چه بسا با برخورد تند و ترشرویی ما کتابداران مواجه می شوند و با بریدن از دامن کتابها، دیگر جَلد کتابخانه نمی شوند.

 

خیلی دوست دارم بدانم برخورد کتابدار مدرسه  هایی که مریم با شوق و علاقه به کتاب، در آن ها تحصیل می کرده چگونه بوده است، خیلی دوست دارم از تجربیات او در دوران تحصیل در دانشگاه شریف در تعامل با کتابخانه بدانم و تجربۀ آناهیتا (دخترش) در کتابخانۀ عمومی کمبریج. اما از این میان به گفته های  خانم خيريه بيگم حائری زاده (مدیر وقت مدرسۀ فرزانگان) اکتفا می کنم که آن هم خط و ربطی از کتاب را نشان می دهد. حائری زاده گفته است: «مریم و رویا متکی به مدرسه نبودند و معلم برای آنها نقش تسهیل گر مسیر تحصیل را داشت. آنها به خوبی یاد گرفته بودند که چگونه یاد بگیرند و به توانایی هایشان باور داشتند». چنین رویکردی، همان نگاه آرمانی ما به  عنوان «همیار آموزش»، تسهیل گر «سواد اطلاعاتی» و یاری گر «آموزش مادام العمر» است. عباراتی که برای این دانشمند جوان به عینیت در آمده. چنانکه در جایی دیگر خوانده بودم که اولین تجربه  از تعامل مریم با دنیای علم و شوق او به کسب موفقیت و افزایش اعتماد به نفس و جاه طلبی، با اهدای کتابی از سوی برادرش به او رقم خورده که دانسته یا ندانسته از فنون افزایش علاقه به مطالعه (ابراهیمیان، 1389) بهره می برده  است.

 

اینها همه از تأثیرات و شاید با قدری اغراق، از معجزات کتاب است. مواردی دیگر از این دست را در افراد موفق دیگر نیز می توان یافت. به خاطر دارم در مصاحبه ای که از طریق اُوو با «انوشه انصاری» در اختتاميه جشنواره وبلاگ هاي كتابداري و اطلاع رساني در 16/11/1390 انجام شد و همچنین در کتاب «رویای من: انوشه: دختر ایرانی و پیشگام فضا» گفت که چطور با شوق به خواندن از دام رنج ها و مصائب به دامان قصه ها پناه برده و رویای پرواز را پرورانده تا آن روز که به آرزوی گام نهادن در ماه و جستجوی فضایی رسیده است و بار دیگر بر این ادعا مؤمن می شویم که «کتاب» شور هستی و معجزۀ زیستن به بار می آورد.

 

غرض از اطالۀ کلام اینکه، ای کاش بیش از پیش ایمان بیاوریم به رشته و پیشۀ خود و تأثیری که بر جامعه و آیندۀ انسان ها می گذارد و آنگاه با شناخت مجموعه عواملی که باعث افزایش علاقه به مطالعه می شود در حل مشکل سرانۀ مطالعه و رهنمون جامعه به سمت و سوی کتاب تلاش کنیم. اگرچه نقش نظام آموزشی در گسترش فرهنگ مطالعه انکارناپذیر است، و می توان آن را اصلی ترین حلقه مفقوده آموزش دستوری کنونی دانست اما این تنها عامل نیست و عوامل دیگری مثل خانواده (شهرآرای، 1363) و محیط مانند کتابخانه (لاریک، 1372) می تواند نقش بسزایی در این مهم داشته باشد.

 

تلاش دارم پایان بندی این متن، احساساتی نشود اما عمیقاً امیدوارم حرفه و رشته مان را بیش از پیش دوست بداریم و ایمان بیاوریم که می توانیم با رویاندن و پروراندن شوق به خواندن در مراجعینی که هر روز و هر روز به کتابخانه  قدم می گذارند و گاه ما را کلافه و خسته می کنند مریم میرزاخانی ها بسازیم. ای کاش علی رغم تمام مشکلات حرفه ای و شغلی از یاد نبریم که کتاب خوب می تواند بذری در دل یک کودک بکارد که ثمره ای چون نوبل ریاضیات داشته باشد.

 

 

منابع

ابراهیمیان، زهرا (1389).  نقش والدین در مطالعه و کتابخوانی کودکان. نشریه الکترونیکی عطف. [پیوسته] قابل دسترس در: http://www2.atfmag.info/?p=1085

(تاریخ مشاهده: 23/5/93)

بیرانوند، علی (1387). مطالعه و کتابخوانی در کودکان. ارتباط علمی، دوره 10. شماره 3. [پیوسته] قابل دسترس در: http://ketab.roshd.ir/portal/File/ShowFile.aspx?ID=c94c2dda-ee70-4574-802f-d9064268c9fa

(تاریخ مشاهده: 22/5/93)

پاي صحبت هاي مدير مدرسه مريم ميرزاخاني، برنده مدال فيلدز رياضيات. روزنامه شرق (30/5/93). [پیوسته] قابل دسترس در: http://sharghdaily.ir/?News_Id=41747   (تاریخ مشاهده: 30/5/93)

حجازی، بنفشه (۱۳۸۲). ادبیات کودکان و نوجوانان: ویژگی ها و جنبه ها. تهران: روشنگران.

راسل، برتراند (1919). مطالعات ریاضیات در فلسفه و منطق. [پیوسته] قابل دسترس در «زیبایی ریاضی»، ویکی پدیا. (تاریخ مشاهده: 29/5/93)

شهرآرای، مهرناز (١٣۶٢). روانشناسی یادگيری کودک و نوجوان . تهران : انتشارات رشد.

قزل ایاغ، ثریا (۱۳۸۳). ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن. تهران: سمت، ص۴۲-۵۷.

لاریک، نانسی (١٩٩٣). چگونه بچه هایمان را به مطالعه تشویق کنيم. ترجمه: مهين محتاج. تهـران : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1370.

موکهرجی.ا.ک. (١٩۶٨). تاریخ و فلسفه کتابداری. ترجمه اسداالله آزاد. مـشهد:آسـتان قـدس رضوی، موسـسه چاپ و انتشارات، 1375.