داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
(لیزنا، گاهی دور/گاهی نزدیک ۱۲4):آزاد پاکنژاد، دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه پیام نور مشهد :
برخورداری از کودکی شاد و آرام، دغدغه و آرزوی هر پدر و مادری است. از معدود آثاری که به طور کاربردی، بسیار صمیمی و با نثری روان برگرفته از دغدغه های یک متخصص اطفال در این زمینه نگارش یافته، کتابی با عنوان «چگونه کودکی شاد و آرام داشته باشیم» از دکتر هاروی کارپ[1] (متخصص اطفال) با ترجمه لعیا موسائی است. تاکید اصلی این اثر، پرداختن به موضوعی است که چندان به طور جدی مورد توجه واقع نشده است: آرام سازی نوزادانی که به ویژه در سه ماهه اول فراوان جیغ می کشند و گریه می کنند. ایشان به عنوان راهکاری عملی با اتکا به تحقیقات شخصی و مطالعه و بررسی این امر در جوامع مختلف دنیا، بهترین راهکار را جهت آرام سازی کودکانِ جیغ جیغو، شبیهسازی شرایط رحم مادر برای نوزاد عنوان می کند و پس از قنداق کردن و تکان دادن -با شرایط خاصی که مولف در نظر دارد- سومین مرحله و یکی از اصلی ترین مراحل آرام سازی را، مهارت در ایجاد صدای "ش ش ش" برای نوزاد بیان کرده است. به عقیده وی این صدا دقیقا همان صدایی است که جریان خون داخل رحم مادر در طور دوران بارداری برای نوزاد ایجاد کرده است و با شنیدن آن خیلی سریع به آرامش می رسد و گریه و جیغ را فراموش می کند.
جالب اینجاست که ایشان در زیر سرتیترِ «چرا صدای "ش ش ش" کودک شما را آنقدر خوشحال می کند؟» و در زیر عنوان فرعی آن «روزی روزگاری... چگونه والدین در زمان ها و جوامع دیگر از صدای هیسسسس[2] استفاده می کرده اند»، اینگونه نوشته اند: «آیا به یاد میآورید کِی [چه وقتی] کتابدار مدرسه به شما هیس گفت؟ ... همه انسان ها برای گفتن ساکت باش، به یکدیگر هیس میگویند...» و در ادامه جایی که نحوه گفتن "ش ش ش" را در گوش نوزاد آموزش می دهد، اینگونه قید کرده اند: «بلافاصله صدای هیس س س را بالا ببرید تا به سطح گریه کودک برسد. سعی کنید مثل عصبانیترین کتابدار دنیا به نظر برسید... این صدا به گوش یک کودک صدایی محبت آمیز است». هنر مولف در نگارش این سطور در آنجا پیداست که صدای آرام بخش هیس را قبل از هر مثال دیگری، از زبان کتابدار دلسوز مدرسه به تصویر می کشد و این، نقطه عطف مدرسه و این اثر است. و این امر حاکی از فرهنگی پیشرفته مبتنی بر عادت به مطالعه و توجه به اهمیت و جایگاه کتاب، کتابخانه و کتابدار در نظام آموزشی محل زندگی مولف است.
اما در محیط آموزشی ما، پدیده ها اندکی وارونهاند. از طرفی محیط کلاس به سانِ پیست دومیدانی است که یادگیری فوت و فن تست زنی، محک زیرک بودن است و پرورش سبک زندگی، عشق به علم و مهارتهای تفکر و اسلوب درست رشد و تعالی انسانمدار چندان در اولویت نیست؛ و از طرف دیگر پست کتابدار از مدارس حذف می گردد. در کشوری که نگاه ها به قله های صعود علمی بر مبنای نقشه جامع علمی کشور، دوخته شده است، عملا هیچ منطقی برای حذف پست کتابدار نمی توان قائل شد چرا که به مثابه "خشت اول چون نهاد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج"، چنین دورخیزهای علمی، تکیه بر خشت اولِ بسیار محکمی را می طلبد. این امر به وضوح، ناشی از سطحی نگری به مقوله فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و عدم درک درست و عمیق آن است. نظام آموزش و پرورش به دنبال حذف پست کتابدار، به عنوان سرپوش و توجیهی برای این قضیه، کتابچه ای راهنما در قطع جیبی و در حد بسیار پیش پا افتاده و ابتدایی برای مدارس تهیه و ارسال نمود تا معاونان پرورشی پس از مطالعه آن، وظیفه کتابدار را انجام دهند!
شاید با گریزی به دهه 1950 بتوان عمق تفاوت نگرش به بنیادهای آموزشی را در جوامع مختلف، بیشتر درک کرد. آنزمان که شوروی سابق موفق به پرتاب جت به آسمان شد، چندان به مزاق آمریکاییها خوش نیامد و اقدامی تاریخی را که آمریکا انجام داد، اسلوب واضحی از اهمیت آموزش ابتدایی و یادگیری مادام العمر نظام آموزش و پرورش در هر کشور را به نشان داد. آمریکاییها کل نظام آموزش و پرورش کشور خویش را از بنیان، بازنگری و بازپژوهی نمودند، و نتیجه آنی است که اکنون مشاهده می کنیم.
گذری بر پیشینه های متعدد مرتبط با کتابخانه های مدارس نشان می دهد که اکثر اين پژوهشها مواردی نظیرِ هدفهاي كتابخانه، نتايج حاصل از همكاري بين كتابدار و معلمان و راهبردهاي عملي براي اين همكاري را مد نظر داشته اند. يافتههاي آنها، همچنين اهميت پيوند برنامههاي كتابخانة مدرسه را با برنامه آموزشي مدرسه مشخص ميكند (پریرخ و میرحسینی 1390).
گسترش سریع کتابخانه های مدارس، پس از جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست. در جوامع توسعه یافته امروزی، پس از تغییر و توسعه نظام های تعلیم و تربیت سنتی، لزوم توجه به کتابخانه و مراکز اطلاعات آموزشگاهی از ضرورت های اجتناب ناپذیر بوده است. نمونه بارز چنین جوامع در کشورهای آسیایی، کشور ژاپن است که در این زمنیه در رأس کشورهای آسیایی قرار دارد. قطعا می توان بین پیشرفت جهانشمول ژاپن به عنوان کشوری آسیایی و ایجاد کتابخانه های مدارس در آن، رابطهای ناگسستنی قائل شد. در بسیاری از کشورها، نظیر استرالیا، مفهوم کتابخانه به عنوان یک واحد آموزشی و کتابخانه مدرسه به عنوان یک مرکز مواد آموزشی، کاملا شناخته شده است. در اغلب کشورهای اروپایی کتابخانه مدرسه توسط نیروی کتابدار-معلم اداره می گردد و آموزشهای خاصی در مراکز تربیت معلم برای معلمان در نظر گرفته میشود. معمولا معلمان زبان و ادبیات بیشتر در این زمینه می توانند ایفای نقش نمایند. در فرانسه ایجاد کتابخانه مدرسه در سال 1860 به عنوان قانون به مدیران مدارس ابلاغ گردید (سعیدی 1385).
پژوهشی که توسط پریرخ و میرحسینی با عنوان «ارزشيابي تحصيلي، نظام نوين آموزش ابتدايي در ايران و جايگاه كتابخانه هاي مدارس در آن: گزارشي از يك پژوهش» با هدف تبیین جایگاه پرورش مهارتهای یادگیری مادام العمر کتابخانه مدرسه در طرح توانمندی نظام آموزشی صورت گرفت، نشان داد که در این طرح جایگاه خاصی برای کتابخانه در نظر گرفته نشده است، ولی از دیدگاه معلمان و مدیران مدارس، وجود کتابخانه و استفاده از منابع غیردرسی برای پیشبرد آموزش، ضروری است و از طرفی، نتایج مقایسه وضعیت کتابخانه ای مدارس با استانداردهای جهانی نشان داد که این کتابخانه ها به دلیل نداشتن شرایط لازم نمی توانند به تحقق هدف های طرح در نظام آموزشی کمک کنند و همچنین، معلمان و مدیران مدارس، شناخت لازم در مورد هدف های طرح و چگونگی اجرای آن را ندارند. در چشمندازی کلی، این پژوهش نشان داد، طرح فوق، فاقد توانمندی لازم برای پرورش مهارتهای یادگیری مادام العمر در دانش آموزان است.
در تحقیقی دیگر با عنوان «بررسی روابط بین ویژگیهای عناصر آموزشی مدرسه با وضعیت کتابخانه های آموزشگاهی تهران» مشخص شد که بین هیچکدام از ویژگیهای مورد بررسی مدیران جامعه با وضعیت کتابخانه مدرسه، رابطه معنیداری وجود ندارد. بین میزان رضایت کتابدار از کتابخانه مدرسه خود و همچنین بین گذراندن دوره کوتاه مدت کتابداری توسط کتابدار با وضعیت کتابخانه مدرسه، رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد. و همچنین بین روش تدریس دبیران با وضعیت کتابخانه مدرسه، رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد (فضیلت و فهیم نیا 1389).
پژوهشهای فوق به همراه پژوهش های متعدد دیگری، به وضوح، حقیقت تلخِ ضعف نظام ملی آموزش و پرورش کشور را در راستای رشد دانش مدار و آموزش یادگیری مادام العمر، نشان میدهند. سوال اینجاست که چرا در جوامع غربی -که شاید چندان به اهل کتاب بودن هم قائل نیستند، وضع به گونه ایست که توجه به کتاب و کتابخوانی و کتابخانه، از بدو رشد و بالندگی کودکانه دانش آموزان مدنظر است به گونه ای که این چنین در متون یک متخصص اطفال نمایان می گردد و آن را تقدیس می کند، در حالیکه در کشور ما به راحتی، پست کتابدار مدارس حذف می گردد.
حاصل سخن
دغدغه کتابخانههای آموزشی و توجه به حضور نیروی متخصص کتابدار در مدیریت آن، در متون متعددی در دهه های پیش نیز مطرح گشته است. اما به رغم همه آنها، کماکان تغییر محسوسی در راستای نتایج آن پژوهش ها صورت نگرفته و در کمال ناباوری، پست کتابدار نیز از آموزش و پرورش حذف گشته است. برای نمونه در پژوهش بهمنآبادی (1371) با عنوان «جایگاه کتابخانه های آموزشگاهی در نظام جدید آموزش و پرورش» اینگونه اشاره شده است که به رغم تاثیر مهمی که کتابخانه های آموزشگاهی میتوانند در جریان آموزش و پرورش داشته باشند، با کمال تاسف هنوز نقش و وظایف آنها در بدنه آموزش و پرورش کشورمان به درستی تبیین نشده است (بهمن آبادی 1371). در واقع کتابخانههای آموزشگاهی، عنصری مجرد و جدای از سایر عناصر مدرسه نیست، بلکه با هر یک از اجزاء و عناصر مدرسه ارتباط تنگاتنگی دارد و بر آنها تاثیر می گذارد. تنها حالتی که پیشرفت و ترقی ماندگار را برای کشور ما به ارمغان میآورد، تحولی ریشهای و برنامه ریزی بنیادی بر روی سیستم آموزش و پرورش کودکانی است که آیندهسازان هر جامعهای هستند، آنچنانکه تجربه بسیاری از کشورهای برونمرزی نظیر ژاپن، آمریکا و شوروی این امر را به وضوح نشان داده است. چه زیبا و تاثیرگذار است نقش کتابدارِ متخصص اطلاعاتی که از یک سو خوانش الکترونیکی مبتنی بر موبایل و تبلت و کامپیوتر را در برنامههای آموزشگاهی در نظر دارد و از دیگر سو، در تعاملی سازنده با معلمان و دانشآموزان، اهمیت کتابخانه و کتاب و پژوهش را از لابلای سطور کتاب، در سطح آموزشگاه، نهادینه میکند...
من آرزو دارم کتابدار یک مدرسه دخترانه بشوم.
باید تجربه اعتراض به حذف مقطع کارشناسی رشته و تغییر نام رشته را سرلوحه کار خود قرار دهیم و با حرکتی از پایین به بالا به طور جدی این مسئله را به گوش مسئولان امر برسانیم.
از آنجا که رهبری نیز به امر کتاب و کتابخوانی اهتمام جدی دارند، با چنین حرکت های هدایت یافته از جانب بزرگان رشته و انجمن، قطعا خدمت بزرگی هم به کشور و هم به جامعه علم اطلاعات و کتابداری انجام خواهد شد.
اخیرا برای مدارس دبیرستانی استعدادهای درخشان کارگاه های مختلفی برای آشنایی و انس با کتابخانه و سواد اطلاعاتی، برگزار کردم که بخشی از آن نیز در محیط کتابخانه شماره یک شهرستان سقز انجام گرفت، در طی آن تمامی دانش آموزان و اعضای آموزشی و اجرایی دبیرستان نیز به عضویت کتابخانه درآمدند. طبق سخن یکی از اعضای کتابخانه فوق، "در طی این سال ها، مدرسه مزبور، تنها مدرسه ایست که جهت بازدید و عضویت تمامی دانش آموزان و عوامل اقدام کرده است..."، و این فاجعه ای فرهنگی و اجتماعی است.
استاد ارجمندم جناب آقای پاکنژاد از حضرتعالی برای نوشته بسیار مناسبتان تشکر می کنم.متاسفانه در کشور ما به مسائل پایه ای در حوزه علمی و فرهنگی توجه زیادی نمی شود. به جای اینکه دانش آموزان را با کتاب و کتابخانه و در نتیجه اینها کتابخوانی انس دهیم می آییم و نقش های مهم را از مدارس حذف می کنیم، ناگفته پیداست وجود یک کتابدار آموزشگاهی بسیار مفیدتر از حضور دانش آموزان در راس کتابخانه ها است. بسیاری از کتابخانه های مدارس را دیده ایم که منابع پرباری دارند اما به دلیل سازماندهی نامناسب و کم توجهی به آنها یا اصلا مورد استفاده قرار نمیگیرند یا به دلیل شیوه های نگهداری نادرست از بین رفته اند. بیاییم هزینه هایی که هر مدرسه سالانه جهت خرید کتاب صرف می کند را محاسبه کنیم و بازخورد آن را در دو صورت با کتابدار و بی کتابدار بررسی کنیم ببینیم واقعا هزینه سودمندی کدام روش بیشتر است. البته شاید چنین پژوهش هایی نیز صورت گرفته است اما متاسفانه در جامعه علمی ما از نتایج پژوهش ها جهت رفع مشکلات استفاده نمیگردد.
جامعه تحصیل کرده رشته علم اطلاعات و دانش شناسی( اعم از کتابداران، دانشجویان، پژوهشگران و اساتید) برای قبولاندن اهمیت وجود این نهاد در مدارس و در فرایند تدریس و آموزش به نظام آموزش و پرورش باید چه کار کنند؟
راستی ما پس از حذف پست کتابدار در مدارس، به جز چند نامه رسمی از سوی انجمن و چند تایی دل نوشته در خبرگزاریها و گروههای بحث چه اقدام عملی چشمگیری انجام دادیم که وزیر وقت، و قانونگذاران مجلس توجهشان جلب شود؟
شوربختانه، حرفه علم اطلاعات نیز به دلیل اینکه جزء فعالیت های قرار می گیرد که از یک سو، سود دهی آن عموما آنی نیست و از سوی دیگر سودآوری آن قابل اندازه گیری و برآورد با خط کش های سنتی مدیران و دولت مردان ما نمی باشد، متاسفانه قربانی این تصمیم گیری های نادرست قرار می گیرند و به عنوان اولین گزینه های پیش مرگ ، جهت جبران و حل مسائل مرتبط با کمبود بودجه احتمالی،فضا و .... در یک سازمان به شمار آیند. اتفاقی که متاسفانه چندی پیش نیز در کتابخانه مجلس شاهد آن بودیم و دل خیلی از کتابداران و دوستاران فرهنگ را به درد آورد.
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است