کتابخانه‌ای که من می‌شناسم

 

 

(لیزنا، گاهی دور/گاهی نزدیک ۱۳4): فرزاد حاجی زین العابدینی، دانش آموز کلاس هشتم مدرسه نمونه دولتی شهید حسینی؛

کتابخانه، این نام زیبا که هم مفهوم زیبایی دارد و هم مکان زیبایی است. کتابخانه محل آموزش و پرورش است و طبق گفته‌های دانشمندان و اندیشمندان، برای افزایش اطلاعات و یادگیری مطالب جدید تنها کافی است که با کتاب یا بدون کتاب به کتابخانه بروی. به عبارت دیگر بدون کتاب و بدون اطلاعات درباره‌ی مسائل مختلف به سوی کتابخانه می‌شتابی و پس از مدتی که خسته شده‌ای یا کاری برای انجام دادن داری، از کتابخانه بیرون می‌آیی و با کتاب یا شاید بدون کتاب باشی؛ اما با اطلاعاتی فراتر از زمانی که به کتابخانه رفته‌ای باز می‌گردی. طبق گفته‌ی اینشتین که یکی از عالمانِ دوران خود به حساب می‌آید، "تنها چیزی که واقعاً برای به دست آوردن علم نیاز دارید و برای رسیدن به بیشترین درجه‌ی علمی لازم است، آدرس کتابخانه است."

 

 در کتابخانه‌های کوچک اگر فردی خواستار خواندن کتابی باشد باید خود و گاهی مواقع هم با سختی به دنبال کتاب مورد نظر بگردد و پس از پیدا کردن کتاب خود - اگر عضو کتابخانه باشد – به سمت مسئول کتابخانه یا همان کتابدار حرکت می‌کند و کارت عضویت خود را به او تحویل می‌دهد تا کتابدار در کامپیوتر ثبت کند که چنین کسی این کتاب را گرفته است؛ سپس موعدی برای تحویل کتاب در پشت کتاب می‌زند تا در چنین روزی ما کتاب را به کتابخانه ببریم. اما اگر او عضو کتابخانه نباشد، ابتدا باید با کپی شناسنامه و عکس و مقداری پول، عضو کتابخانه شود و بعد کتاب بگیرد.

 

در کتابخانه‌های بزرگ مثلاً کتابخانه ملی، اگر فردی بخواهد عضو کتابخانه بشود باید مدرک تحصیلی خود را نیز علاوه بر  موارد فوق تحویل دهد زیرا در کتابخانه‌ی ملی به افرادی که مدرک تحصیلی پایین‌تر از فوق لیسانس و دکتری؛ حتی لیسانس دارند، اجازه‌ی استفاده از کتابخانه داده نمی‌شود. به نظر من اگر به همه‌ی افراد و در هر سن و سالی اجازه‌ی استفاده از کتاب‌های کتابخانه و مکان کتابخانه داده شود، خیلی بهتر است. زیرا زمانی می‌رسد که همین افراد در پی بدست آوردن اطلاعات و یادگیری راجع به مطالب مختلفی چون فیزیک، شیمی، ریاضی، زمین‌شناسی، زیست‌شناسی و... به کتابی احتیاج پیدا می‌کنند که این کتاب زیاد در دسترس نمی‌باشد و اگر آن فرد خواستار افزایش اطلاعات باشد، باید به مکان‌های خیلی دورتر از محل زندگی خود برود و حتی شاید به آن کتاب هم نرسد. اما اگر این افراد در کتابخانه‌ای عضو باشند و خیالشان از بابت اینکه آن کتابخانه همه کتابهای مورد نیاز آنها را دارد، می‌توانند خیلی راحت به کتابخانه بروند و از اطلاعات این کتاب استفاده کند و در سنین جوانی حتی در سنین نوجوانی چیزی را اختراع یا کشف کنند؛ یا حتی همچون بوعلی‌سینا شوند که در کودکی چندین کتاب که برخی از افراد اندیشمند از خواندن آن عاجز بودند، خوانده بود و حتی اطلاعاتی فراتر نسبت به بسیاری از استادان خود داشت و در کودکی به جایی رسید که توانست، از بیشتر پزشکان آن دوران پیشی بگیرد.

 

  کتابخانه مکانی است که اگر فردی به دنبال رسیدن به واقعیت زندگی - البته در کنار خدا و اهل بیت(ع) – باشد، می‌تواند در این مکان به این کار بپردازد؛ زیرا در کتابخانه کتاب‌هایی درباره‌ی مسائل دینی، علمی و مسائل مختلف اجتماعی وجود دارد و هر فردی که در پی بدست آوردن دانش و استفاده‌ی درست از آن باشد، می‌تواند در کتابخانه به درجه‌ای از دانش برسد که اگر سال‌ها به تنهایی کار کند، شاید نتواند به این درجه برسد؛ زیرا در کتابخانه کتاب‌هایی وجود دارد که ما حتی از وجود  آنها هم بی‌خبر هستیم! می توانیم از منظر دیگری اگر به این مسئله نگاه کنیم، در کتابخانه کتاب‌هایی است که ما توان خریدش را نداشتیم، چونکه ما نمی‌توانیم به عنوان مثال همه‌ی کتاب‌های مربوط به فیزیک یا شیمی و... را بخریم. از زمانی که مردم ما به کتاب و کتاب‌خوانی علاقه‌مند شدند و فهمیدند که در کتاب چه علمی نهفته است و چه دانشی از کتاب‌خوانی به افراد می‌رسد، کشور ما پیشرفت چشم‌گیری داشته است. مثلاً ما در رابطه با فناوری هسته‌ای و پرتاب ماهواره به درجه‌ای رسیدیم که می‌توانیم جزو کشورهای خوب از نظر پرتاب ماهواره و فناوری هسته‌ای خود را به حساب بیاوریم.

 

همان‌طور که گفتیم، بعضی از افراد به کتابخانه‌ها می‌روند تا از کتاب‌ها بهره ببرند و در کتابخانه به مطالعه و تحقیق بپردازند. میزهایی که در بعضی کتابخانه‌های بزرگ و کوچک وجود دارند، گاهی اوقات کوچک هستند و برای برخی از کسانی که در کتابخانه مشغول کتاب‌خوانی هستند، مشکل‌ساز می‌شوند. زیرا آن‌ها زمانی که بر روی صندلی‌ها می‌نشینند، راحت نیستند و نمی‌توانند راحت کتاب بخوانند. اگر هم این اتفاق بیافتد، فردی که باید با کتاب انس بگیرد و مطالب کتاب را خوب و راحت بفهمد، نمی‌تواند چنین کارهایی را انجام بدهد. چون اگر کسی دچار چنین اتفاقی شود، ذهنی که باید به دنبال یادگیری باشد و باید این اطلاعات را ثبت کند، دچار مشکل می‌شود؛ چونکه ذهن آن فرد مشغول به چیزهای غیر مهم و غیر ضروری می‌شود که این امر موجب کاهش یادگیری و افزایش کم اطلاعاتی و حواس پرتی می‌شود. بنابراین کتابخانه‌ها باید به فکر اینکه آسایش خواننده یا ارباب رجوع را فراهم کنند، بیافتند که این خود امری مهم است. مثلاً باید میزهای کتابخانه به اندازه‌ای باشد که برای خواننده مشکلی پیش نیاید و یا باید صندلی‌ها به اندازه‌ای باشند که فردی که درحال خواندن کتاب است اذیت نشود. راه حلی که برای مشکل صندلی‌ها پیشنهاد می‌شود این است که به عنوان مثال قسمت‌های مختلف مربوط به سنین مختلف را با دیگر سنین جدا کنند. به عبارت دیگر باید کودکان و خردسالان در مکانی و نوجوانان، جوانان و بزرگسالان در قسمتی دیگر از کتابخانه باشند. اما سئوالی که در این قسمت پیش می‌آید و ذهن خیلی از خوانندگان این نوشته را مغشوش می‌سازد، این است که شاید این کتابخانه جای کمی داشته باشد. در این مورد باید کاری کرد؛ یعنی باید میزهای بزرگتری را بگیرند و صندلی‌های مربوط به سنین مختلف را فقط با فاصله‌ای زیاد در پشت میزها جای دهند.

 

کتابخانه‌ها باید برای اداره‌ی بهتر کتابخانه به مواردی توجه کنند که این موارد عبارت است از:

 

1_ هوای داخل کتابخانه

2_ کتاب‌هایی که هر سنیی لازم دارند. یعنی کتاب‌های خوب و مورد علاقه‌ی این سنین؛ مثلاً بزرگسالان.

3_ طبقه‌بندی کتب دوره‌های مختلف سنی. یعنی باید در کتابخانه قسمت‌های مربوط به کودکان، نوجوانان و ... جدا باشد که اگر فردی از طبقه‌ی کودکان کتابی خواست، کتاب‌های بزرگسالان را اشتباهی برای خود بر ندارد.

4_ کتابداران باید اطلاعاتی، حتی کمترین اطلاعات را درباره‌ی کتاب‌ها برای راهنمایی مردم داشته باشند. چون اگر کسی کتابی را به امانت بردارد و نداند که این کتاب چیست و درباره‌ی چه موضوعی است، ممکن است حتی برای خود و دیگران مشکل‌ساز شود. به عنوان مثال، شما فردی را در نظر بگیرید که کتابی درباره‌ی ریاضی می‌خواهد. اگر او کتابی را ببیند که بر روی جلد خود عکس‌هایی از عددها و علامت‌هایی که در ریاضی استفاده می‌شود را داردو چون وقت ندارد که کمی از کتاب را بخواند، نمی‌فهمد که این کتاب درباره‌ی مثلاً محاسبه با ذهن است. اگر این اتفاق بیافتد، ممکن است او در کتاب مطالبی را ببیند که حتی نامشان نیز به گوش او نخورده است. این اتفاق ممکن است که باعث شود ذهن او با مسائلی که شبیه آنها است اشتباه شود و این اتفاق باعث حواس‌پرتی او می‌شود.   

 

در کتابخانه‌ها باید به مسائلی توجه کرد که شاید در همه‌ی کتابخانه‌ها به این مسئله توجهی نمی‌شده است. این مسئله‌ی مهم که بعضی از افراد با دقت به آن بیشتر توجه می‌کنند، ظاهر کتابخانه است. برای اینکه این مسئله معلوم شود که چرا مهم است، یک مثال می‌زنیم. مردی حدود 18 ساله به کتابخانه‌ای مراجعه کرد و دید که دیوارهای قسمت مخصوص افراد با این سن و سال، با استفاده از کاغذ دیواری‌هایی که عکس عروسک‌های بن‌تن و دیگر اشخاص کارتونی بر روی آن کشیده شده بود، پرشده است. این فرد به قسمت کودکانی که سن‌های تقریباً هشت تا دوازده سال را دارا بودند، سر زد و یک اتفاق عجیب را مشاهده کرد. این اتفاق عجیب و بسیار حیرت‌انگیز و غیر قابل باور این بود که، تمام دیوارهای قسمتی که خاص افراد کم سن و سال بود، از کاغذ دیواری‌هایی درست شده بود که در قسمت بزرگسالان استفاده شده بود. یعنی اشکال شخصیت‌های کارتونی را همچون قسمت بزرگسالان بر روی دیوار نقاشی کرده بودند. شما فکر کنید که اگر در این شرایط بودید چه فکری می‌کردید؟ بله، این مرد هم همین فکر را کرد؛ یعنی با خود گفت:"یعنی ما بزرگسالان هنوز در کودکی به سر می‌بریم و به سن و سالی که بین ما و کودکان تفاوت‌هایی باشد، نرسیده‌ایم؟ یا شاید آن‌ها ما را با کودکان در یک سطح می‌بینند؟" نگاه کنید که این طرز تفکر چقدر بد و غیر قابل قبول است. شاید فردی که این کاغذدیواری‌ها را برای قسمت کتاب‌خوانی بزرگسالان انتخاب کرده است به اشتباه این مطلب  که "همه با هم یکی هستند" را درک کرده است؛ یعنی او فکر می‌کند که این جمله بدان معناست که فردی که مثلاً 80 سال دارد با فردی که 10 سال دارد در یک سطح است. خب این به وضوح نشان می‌دهد چنین افرادی که دارای همچنین فکرهای اشتباهی هستند را نباید در جایگاهی قرار داد که این تصمیمات را بگیرند. بنابراین ما باید در کارگاه‌های آموزشی به افراد نشان دهیم که اگر بیشتر به مسائلی مانند این موضوع فکر کنیم، باعث سربلندی خود آن فرد می‌شود. البته باید در نشست‌هایی هم به افراد بگوییم که چطور فکر کنند و موضوعات مختلف را به هم متصل نکنند و ان‌شاالله در پی به دست آوردن دانش به درجه‌ای برسند که بتوانند چنین موضوعاتی را از یکدیگر جدا کنند. خب از بحث دور شدیم. بنابراین موضوع ما باید برای اداره‌ی یک کتابخانه‌ی خوب و مناسب برای کتاب‌خوانی، باید به موضوعاتی که از نظر خیلی‌ها بدون سود است مانند افراد دقیق و خردمند به موضوعات ریز دقت کنیم.

 

موضوع دیگری که کتابخانه‌ها باید در داشتن آن بسیار پیشرو باشند و در موارد فوق به آن‌ها اشاره کردیم، سیستم سرمایشی و گرمایشی است. به عنوان مثال اگر روزی از روزهای گرم و زیبای تابستان، فردی گرمایی به کتابخانه برود و بخواهد برای امتحانی مهم مانند ریاضی درس بخواند، در سالن کتابخانه می‌نشیند و در آنجا به مطالعه مشغول می‌شود. پس از مدتی کتاب خواندن، متوجه می‌شود که دمای آنجا بسیار بالا است. این اتفاق موجب اذیت شدن خواننده کتاب می‌شود، چون فردی که باید به کتاب توجه کند، مدام مغزش از فکر درس ریاضی منحرف می‌شود. او به کتابدار می‌گوید که اگر می‌شود دمای محیط را کمی خنک‌تر کنید تا من بتوانم با خیال راحت کتاب بخوانم. کتابدار دمای محیط را بسیار کم می‌کند؛ اما بی‌خبر از اینکه کسی در قسمت دیگر سرمایی است و با این کار موجب آزار و اذیت او می‌شود. حال که به این موضوع رسیدیم، سئوالاتی در ذهن افراد بوجود می‌آید، این سئوالات مربوط می‌شود به اینکه در چنین زمانی ما باید چه کنیم؟ راه حل‌های مختلفی وجود دارد که البته هر کدام سختی‌های خود را دارد، اما ساده‌ترین روش این است که ما کولر را در دمایی بگذاریم که نه فرد سرمایی اذیت شود و نه فرد گرمایی. برای این کار ما باید مقدار سرمایی را که کولر می‌تواند تولید کند، بدانیم. که تکنولوژی‌های جدید این کار را برای ما ساده کرده است. زیرا در زمانی که ما الآن در آن زندگی می‌کنیم، می‌توانیم دمایی را که کولر درست کرده است را ببینیم. البته به چیز دیگری هم نیاز داریم، آن چیز کمی اطلاعات درباره‌ی دمای بدن است. دمای بدن انسان بین 38 تا 42 درجه‌ی سانتی‌گراد یا سلسیوس است، که این دما کار اینکه کولر را در چه دمایی بگذاریم و کلی از وقت خود را در این‌باره تلف کنیم، راحت کرده است. چون اگر دمای هوای بیرون خیلی زیاد باشد، ما می‌توانیم دما را در مثلاً 23 یا 24 درجه بگذاریم. اما اگر دمای هوا خنک باشد، ما می‌توانیم دمای کولر را روی 18 یا 19 تنظیم کنیم. البته این موضوع به چیز دیگری هم بستگی دارد و آن مقدار سرمایی است که کولر ما می‌تواند با دماهای مختلف تولید کند.

 

پس نتیجه‌ی ما از این مقاله، این شد که کتابخانه محلی برای مطالعه، دانایی و آرامش افراد است و در آن باید به مسائلی چون دمای محیط کتابخانه، صندلی‌ها و همین‌طور میزها، رنگ دیوارهای کتابخانه، طبقه‌بندی کتاب‌ها برای سنین مختلف و... اهمیت داد چون ممکن است افرادی از این مسائل اذیت و آزرده خاطر شوند. پس برای داشتن یک کتابخانه‌ی خوب و بی‌نقص و اداره‌ی بهتر آن، باید به مسائلی توجه کرد که خیلی ریز هستند. مانند نوع چیدن کتاب‌ها در قفسه‌های کتاب.

 

کلام آخر اینکه کتاب بهترین دوست و بهترین گنج انسان است و برای بهره بردن از حداکثر اطلاعات این گنجینه و یادگیری درباره‌ی مسائل مختلف، باید در جایی از این گنج استفاده کنیم که بتوان از آن بهترین بهره را برد. اگر فردی واقعاً می‌خواهد که به کمال برسد و در زندگی از کتاب‌ها به خوبی استفاده کند، باید به جایی که همچون مخزن اسرار است و حتی کلید اسرار هم در همانجا و در نزدیکی او است، برود که نام این مکان کتابخانه است. در این مکان سئوال‌های زیادی وجود دارد که با استفاده از کتاب‌هایی همچون کلید در باز کردن قفل اسرار علم و شاخه‌های علم، می‌توان به جواب این سئوال‌ها رسید.

 

فروغ صبح دانایی کتاب است