کد خبر: 23829
تاریخ انتشار: یکشنبه, 12 ارديبهشت 1395 - 09:41

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

الفبا را به ضرب‌آهنگ خنده‌هایت می‌آموزیم

محسن حاجی‌زین‌العابدینی
الفبا را به ضرب‌آهنگ خنده‌هایت می‌آموزیم

 

(لیزنا: گاهی دور/ گاهی نزدیک ۱۵2): محسن حاجی‌زین‌العابدینی، عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی

قرار است برای روز معلم بنویسم. همه اش دارم فکر می کنم که از چه زاویه ای به این سوژه نگاه کنم و بنویسم. از جملات و اشعار فراوان در مدح معلم و جایگاه آن بنویسم؟ جایگاه مذهبی و اسلامی معلم را مد نظر قرار دهم؟ مهربانی و لطف معلم را تشریح کنم؟ علم آموزی او به ما را بنگارم؟ قصه ای خیالی از یک معلم ایده آل سر هم کنم؟ هر چه می کنم، دستم برای نوشتن اینها نمی رود. چرا که آنقدر این موضوعات را گفته اند و تکرار کرده اند که هر چه بگویی، تکرار مکررات خواهد بود. از سوی دیگر، ممکن است در دایره شعار و شعارزدگی گرفتار بیاییم. یادم می آید که ما در رشته خود یعنی "علم اطلاعات و دانش‌شناسی" هر گاه می خواهیم اقدامی یا علمی را به سنگ محک بزنیم، یک معیار همیشگی داریم که مثل میخ وسط قیچی در رشته ما عمل می کند. این شاخص پر اهمیت برای ما "کاربر" است. چیزی که تمامی فعالیتها، مطالعات، اقدامات و رفتارهای حرفه ای ما را شکل می دهد. بر این اساس می اندیشم که "کاربر" برای معلم کیست؟ چگونه می شود عملکرد معلم را از دیدگاه کاربر مورد توجه و مداقه قرار داد؟

 

مطالعه این سوژه نشان می دهد که کاربر نهایی خدمات ارائه شده توسط معلم، "دانش‌آموز" است. یعنی، آموزگار بدون دانش‌آموز، حضور و عملکردی نخواهد یافت. به همین خاطر، فکر کردم که بهترین ارزیابی کننده معلم و عملکرد او، بچه های دانش‌آموز هستند. به سراغ آنها رفتم و از هشت دانش‌آموزی که دم دست بودند در این زمینه پرسیدم. با برخی حضوری و با برخی تلفنی صحبت کردم. با حضوری ها نشستیم و آنها به زبان خودشان گفتند و من سعی کردم به زبان رسمی آنها در بیاورم. در برخی از موارد هم که دیدم لطف قضیه به این است که به زبان خود بچه ها باشد، در آنها دست کاری نکردم و با همان لحن جوابها را نگاه داشتم. بعد نتیجه را به آنها نشان دادم و خواستم که بخوانند (برای بچه های کوچکتر خودم خواندم) و خواستم که نظر نهایشان را بدهند. اصلاحاتی روی برخی گزینه ها انجام دادیم و در نهایت، پاسخهای بچه ها را در جدول زیر آوردم. برخی از پاسخ‌ها تکراری بود که آنها را یکپارچه کرده و با عدد مشخص کرده ام که چند نفر به این موضوع اشاره کرده اند.

 

ردیف

نظر دانش‌آموزان در مورد معلم

تعداد پاسخ‌ها

1

بچه ها را دعوا نکند

8

2

بخندد

8

3

از جاهایی که درس داده است امتحان بگیرد

7

4

ما را به کتابخانه مدرسه نبرده است

7

5

مهربان باشد

6

6

به بچه ها استراحت بدهد

6

7

در کلاس کتاب نخوانده است

6

8

وسط کلاس با موبایل حرف نزند

5

9

ظاهر، لباس و قیافه معلم مهم نیست

5

10

اطلاعات غلط به بچه ها ندهد

5

11

اطلاعات او به اندازه کافی و درست باشد

5

12

به پرسشهای بچه ها اهمیت بدهد

5

13

درست درس بدهد

4

14

خط خوش داشته باشد

4

15

با سواد باشد

3

16

به پرسشهای بچه ها به درستی پاسخ بگوید

3

17

اهل کتاب باشد

3

18

سرکلاس خواب نباشد

2

19

بچه ها با هم حرف نزنند

2

20

سر قولش باشد. مثلا وقتی گفته امروز دیکته های صحیح شده را می آورم حتما بیاورد.

2

21

تند تند درس ندهد

2

22

وسط حرفش به سراغ حرف دیگری نرود

1

23

بچه ها آشغال نریزند (انضباط کم کند)

1

24

کلاس او خشک نباشد

1

 

اگرچه این پرسش و پاسخ را نمی توان پژوهش رسمی دانشگاهی به شمار آورد، اما به عنوان مطالعه ای زنده از کسانی که در طول هفت هشت ماه سال تحصیلی نزدیک به 5 ساعت از هر روز خود را با معلمهای محترم سر می کنند، می تواند قابل تامل باشد. آنچه در پاسخها دیده می شود، توجه به اخلاق معلم و رفتار نیکو با بچه ها است. به این معنا که بچه ها ابتدا به دنبال مکانی امن و محیطی آرام برای یادگیری و آموزش هستند. اینکه اغلب بچه ها اشاره می کنند که معلم بچه ها را دعوا نکند، مهربان باشد، داد نزند، بخندد و... شاید نشان از این باشد که معلمان محترم، جایگاه شغلی خود را به دلیل فشارهای مختلف اجتماعی مانند فشارهای اقتصادی، معیشتی، هویتی و ... به فراموشی سپرده و با اعصابی ناآرام در کلاسها حاضر می شوند و چندان روی خوشی به بچه ها نشان نمی دهند. همین موضوع، دلیلی می شود که اولین معیار ارزیابی معلمان محترم از سوی دانش‌آموزان، وضعیت خلق و خو و رفتار معلم با شاگران باشد. این موضوع از قدیم هم مد نظر بوده و وقتی شاعر بیت زیر را می سروده، به دنبال ارائه راهکاری برای بهبود وضعیت خلق و خوی معلمان در کلاس درس بوده:

 

درس معلم ار بود زمزمه محبتی                              جمعه به مکتب آورد، طفل گریزپای را

 

از سوی دیگر، برای خود من جالب بود که بچه ها خیلی به ظاهر معلم توجه نکرده اند و برایشان عامل مهمی به شمار نمی آید. حتی یکی از بچه های ابتدایی با همین لحن می گفت که "درسش مهم است و قیافه و لباسش ربطی ندارد". در حالی که خیلی از بزرگترها در گفتگوهای انتقادی از مدارس، اغلب از ظاهر و ناآراستگی معلمین شکوه می کنند. علاوه بر این، توجه بچه ها به رفتارهای نادرست اجتماعی مانند صحبت کردن با تلفن همراه یا خوابیدن در سر کلاس نشانگر این است که بچه ها، معیارهای درست و غلط را می شناسند و به آنها واکنش نشان می دهند.

 

نکته ای که کمی جای تامل دارد و آدم با کمی حسرت به آن نگاه می کند، موضوع کتاب و کتابخانه است. تعداد زیادی اشاره کرده اند که هیچ معلمی آنها را به کتابخانه نبرده است. همینطور، با این همه تاکید بر الگو بودن معلمین و اینکه خیلی از رفتارهای آنها هر چند به صورت نمادین هم باشد بر روح و روان شاگران تاثیر می گذارد، اما بازهم تعداد زیادی اشاره کرده اند که معلم در کلاس کتابی غیردرسی را باز نکرده و به خواندن با آنها یا برای آنها نپرداخته است. این در حالی است که بهترین نصیحت و راهنمایی اگر کسوت عملی و اجرایی نپوشیده باشد، اثربخشی مطلوب را نخواهد داشت. بچه ها _ به ویژه در سنین پائین _ بیشتر از حرفهای معلم، از اعمال او می آموزند. اگر در تجربه زیسته و زنده دانش آموزان، معلمی باشد که کتاب را بگشاید، چند سطری از آن را بخواند، آن را به دانش آموزان بدهد که ادامه بدهند، یا برایشان تکلیف معین کند که در خانه کتاب را بخوانند و جلسات بعدی در مورد آن صحبت کنند، یا اینکه در ساعت خاصی از کلاس همه بچه ها را بردارد و به کتابخانه مدرسه یا بازدید از کتابخانه بزرگی مثل کتابخانه ملی، کتابخانه ملک یا کتابخانه عمومی محله یا شهر خود ببرد، قطعا تخم دوستی با کتاب و علاقه به این پدیده گرانبهای بشری را در جان بچه ها کاشته و آنها چنین آموخته ای را عزیز می شمرند و با کتاب مانوس شده و زندگی شیرین تری را تجربه خواهند کرد.

 

درس«ق»میداد یاد بچه ها

 در دبستان خانم آموزگار

واژه ها تکرار میشد یک به یک

 قوری و بشقاب و قندان و قطار

شادمان از درس تازه، کودکی

 روی کاغذ دزدکی چیزی نگاشت

یک الف دنبال آن هم شین و قاف

خواند آن را عشق و اعرابش گذاشت

برچسب ها :
آزادمهر دانش
|
United Arab Emirates
|
1395/02/21 - 11:47
0
1
با سلام
آقای دکترممنون از شما.پژوهش جالب و درخورتوجهی بود.
کتابدار بخش کودک
|
Germany
|
1395/02/18 - 15:06
0
0
ادامه ولی در آخر می خواهم بگویم اگر من استخدام کتابخانه آن هم فاصله اش از محل زندگی من که سه ساعت است (متاسفانه در محل زندگی من هم هیچ کتابخانه ای نیست ) چه کسی او را با کتابخانه آشنا می کرد کودکی که یک روز گردش در کتابخانه را هر روز برای همه می گوید و باز می خواهد بیاید و چگونه با این مسیرهای طولانی و آن هم در نقطه ای پرت) یادمان باشد ما دهه شصتی ها بیشتر والدینمان سواد آن چنانی نداشتند اما مادر من که دستش را می بوسم با مضیغه تمام و دست تنها من و خواهرم را به کتابخانه کانون می برد یادم هست کل کتابهای کودکش را آن زمان خوانده بودم در عرض یک سال عضویتم اما این با اسباب کشی به محل زندگی جدیدمان کل آرزوهایم که هر چند سنم نمی رسید ولی با تمام کردن آنها به بخش نوجوان راه می یافتم بر باد رفت و تنها به چند کتاب که از دوران نوجوانی پدرم و عمویم با کاغذهای کاهی مانده بود شد نهایت لذت هایم " آرزو دارم کودکی بدون کتاب نماند" هر چند شاید آرزوی دست نیافتنی نباشد در این زمانه ولی آنم آرزوست.
کتابدار بخش کودک
|
Germany
|
1395/02/18 - 15:06
0
1
ادامه در مدرسه بجز در کتابخانه این مهم برایم ثابت شد و دیدم که چگونه بچه ها برای امانت گرفتن کتاب از معلمشان خواهش و یا بگویم مثل زمانی که خودم بچه بودم عجز و لابه می کردند ولی حیف اگر در مدرسه کتابخانه نیست و یا اگر هست و باز نیست متاسفانه کتابخانه های عمومی هم در دسترس نیستند می دانم که کتاب آن قدر ارزش دارد که برایش راهی طولانی بپیماییم اما این فکری است که در جامعه ای که ارزش کتاب و مطالعه جا افتاده است در طی دو سال و اندی سابقه کارم که همزمان با به دنیا آمدن خواهر زاده ام نیز بود و متاسفانه هیچ کتابخانه ای در محل زندگیشان نیست بین همه تفریحهایش که الان سه سال و نیم دارد کتاب حرف اول را می زند و به عینه این تاثیر را در او می بینم و حتی به مادارانی هم که خیلی بچه های بیش از اندازه شلوغ دارند آرامشی که از کتاب عاید کودکان می شود را توصیه می کنم.
کتابدار بخش کودک
|
Germany
|
1395/02/18 - 15:05
0
1
با سلام
آقای دکتر مطلبتون مثل همیشه جالب و دغدغه جامعه بود چیزی که من هم به عینه در کتابخانه مشکل دارمهمین مسئله است و از رفتار معلم که اولین هم نباشد دومین الگوی بچه هاست و حتی منع بچه ها از کتابخوانی به دلیل لطمه به درس که توجیه نامناسب و غلطی است!!!!!!!!وقتی با بچه ها با هم کتاب می خوانیم خیلی لذت می برم و از همه مهمتر خود آن ها هستند که بیشتر از من به این کار عملی مشتاق ترند و در تجربه ای که در خواندن گروهی با سه کلاس دوم ابتدایی و یک کلاس اول داشتم
میتراآبیار
|
Iran
|
1395/02/18 - 10:23
0
1
نتایج جالبی از این پژوهش خانگی به دست آورده اید. اگر در تجربه زیسته و زنده دانش جویان نیز، معلمی باشد که کتاب را بگشاید، چند سطری از آن را بخواند و به آنها معرفی کند بی شک همان تاثیر ذکرشده را خواهد داشت. همچون خود شما ..
تهوری
|
Iran
|
1395/02/15 - 09:43
0
3
درود بر شما
ممنون آقای دکتر از این پژوهش کوچک، اما جالبی که انجام دادید، همچنین تحلیل‌هایی که ارائه کرده‌اید جالب توجه است.
دوست
|
Iran
|
1395/02/13 - 09:00
2
3
دوست عزیز خواندن کتاب برای بچه ها و حرف نزدن با گوشی همراه و رعایت نکات اخلاقی دیگر ربطی به حقوق ندارد. ضمن این که حقوقشان خیلی هم پایین نیست. متاسفانه از نزدیک شاهد حضور معلمانی هستم که علاقه ای به شغل خود ندارند و کوچکترین دل نگرانی نسبت به تربیت نسل در دل راه نمی دهند. حتی خودشان سال به سال لای کتابی غیر از آن چه موظفی شان هست را نیز باز نمی کنند.
کتابدار
|
Iran
|
1395/02/12 - 17:16
2
4
ای کاش به حقوق معلمان و مزایای آنها نیز اشارتی می نمودید تا بدانیم حق و حقوق معلمان و مزایای سالانه آنها چه مقدار است...
پاسخ ها
کتابدار
| Iran |
1395/02/19 - 16:48
داستان چیه که هرمطلبی رو به حقوق و مزایا ربط میدید؟ نشد مطلبی در لیزنا چاپ بشه که لذت خواندنش با همچین نوشته ای به کاممون تلخ نشه! چه ربطی داشت آخه!
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: