داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
)لیزنا، گاهی دور/گاهی نزدیک: 162):محسن حاجیزینالعابدینی، عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید بهشتی: گابریل گارسیا مارکز، نویسنده شهیر معاصر که خبرنگار توانمندی نیز هست در مقالهای با عنوان «چه کسی حرفهای ژانت کوکی را باور میکند؟» (گارسیا مارکز، 1390، ص. 93) پس از ذکر ماجرای پسری هشت ساله که با اجازه مادرش کوکائین تزریق میکند و جنجال رسانهای مرتبط با آن، به موضوع مهمی در عالم فرهنگ میپردازد که در پرسش زیر خلاصه شده است: «فرق روزنامهنگاری و ادبیات چیست؟». او در این مقاله تفاوت این دو موضوع مهم را با ریزبینی متخصصی که هر دو حوزه را به خوبی میشناسد و در آنها تبحر دارد به خوبی بررسی میکند که خلاصه آن را چنین ذکر میکند: «عیب» در این است که در روزنامهنگاری فقط یک اشتباه کافی است تا بقیه مسائل واقعی را از نظر بیندازد. رفع و رجوع آن هم تقریباً غیرممکن است. بر عکس، در رماننویسی فقط یک مسئله واقعی کافی است تا عجیبترین مخلوقات کتاب را بتوان واقعی حس کرد. خلاصه اینکه در روزنامهنگاری باید واقعیت را رعایت کرد هر چند کسی آن را باور نکند، ولی بر عکس در ادبیات می توانی هر چیزی را که دلت میخواهد اختراع کنی. البته به شرط اینکه نویسنده توانایی داشته باشد چنان بنویسد که واقعی جلوه کند (گارسیا مارکز، 1390، ص 96).
خبرنگاری را در زمره شغلهای پر خطر دنیا به شمار آوردهاند. خطرات این شغل میتواند منشائهای متفاوتی داشته باشد. خطرهایی مثل رفتن به مناطق جنگی، حضور در درگیریهای خیابانی، تهیه گزارش از مناطق صعبالعبور، گزارش از مقامات سیاسی مهم و غیره؛ اما شاید بشود مهمترین خطر خبرنگاری را همان خطری که جناب مارکز بیان میکند ذکر کرد؛ یعنی خطر نهفته در یک اشتباه. چنانکه در خنثیسازی بمب میگویند اولین اشتباه آخرین اشتباه خواهد بود، شاید پر بیراه نباشد که در خیلی از مواقع اولین اشتباه یک خبرنگار آخرین اشتباه او باشد. چرا که یک اشتباه ممکن است اعتماد به خبر و حامل آن را از بین ببرد. درحالیکه کل سرمایه خبرنگار و به تبع آن بنگاه خبری متبوع، مخاطبان هستند. مخاطبان هم انتظار به جایی دارند که خبرنگاران، حقیقت یا روایت نزدیک به حقیقت را کشف کرده و منعکس نمایند. پس در جایی که وظیفه و رسالت و انتظار رساندن حقیقت محض است، حتی یک خبر هم نباید و نمیتواند نادرست از آب در بیاید. چرا که بر اساس قانون نانوشتهی رابطه مخاطب و رسانه و ارزیابی شهودی (بدون معیار و غیر کمی) اعتماد پذیری رسانه، هر چقدر میزان درستی اخبار منتقلشده بیشتر باشد، میزان اعتماد و اتکا به رسانه بیشتر است.
اما این تازه آغاز ماجرا است. چرا که خود کشف حقیقت و رسیدن به آنچه که امر واقع است و اصل به شمار میآید، همیشه به این سادگی نیست. پیچیدگیهای دنیای کنونی همه عناصر و پدیدهها را به گونهای که هماهنگ با ساختار این دنیای متکثر و پیچیده باشند، تغییر داده است. به همین دلیل، روابط ساده علل و معلولی به همان سادگی قوانین اولیه نیستند. الآن مؤلفههای زیادی بر سر راه رسیدن یک معلول به علت قرارگرفتهاند که برای رسیدن به حقیقت (علت) لازم است توانایی جداسازی و شفافسازی همه این مسیر وجود داشته باشد. به ویژه اینکه در دنیای کنونی رسانه را به عنوان جزئی مهم از جامعه تلقی کرده و لقب رکن پنجم مردمسالاری را به آن دادهاند. از این روی، به دلیل قدرت و نفوذ رسانه در جامعه اطلاعاتی، بسیاری از افراد همیشه در تلاش هستند که به نوعی از تیررس آن در امان باشند. چرا که رسانه و تسهیل گری ارتباطی آن در حال حاضر به گونهای شده است که با سادهترین ابزارهایی که در اختیار همگان موجود است، گویی یک بنگاه خبرپراکنی با همه خبرنگاران در خدمت شما است.
در این وانفسای آلودگی اطلاعات و گستردگی بیحد و مرز خبرها و دادههای درست و غلط، رسیدن به حقیقت و ممیزی صحیح و ناصحیح که هر خبرنگاری در سرلوحه کار خود قرار داده و هر لحظه با آن دست و پنجه نرم میکند، در بالاترین رده اهمیت قرار میگیرد؛ زیرا همچنان که ذکر آن رفت، از نظر خبرنگاری، به دو دلیل مهم حتماً باید به مقدار کافی و ضروری در موضوع حقیقتیابی غور و تا مل صورت گیرد. اول به دلیل روح و وجدان آدمی که حقیقتطلب بوده و دائم به دنبال کشف درستترین روایت هر اتفاقی است؛ یعنی به عنوان یک فعالیت غریزی و غیرارادی، انسان همیشه به دنبال رسیدن به حقیقت محض و کاملترین نسخه هر رویدادی میگردد. دومین دلیل حقیقتیابی بشر، اعتبار رسانه و خبر خبرنگار است؛ یعنی اگر هر رسانهای به هر دلیلی امری غیرواقعی و دروغین را به مخاطبین عرضه کند و آنها از اشتباه بودن آن خبردار شوند، در مرحله اول اعتماد خود را به آن رسانه از دست میدهند و در مرحله دوم حتی احتمال طرح شکایت و به خطر انداختن منافع رسانه همی غیر محتمل نیست.
اما چیزی که مارکز از آن با عنوان ادبیات یاد میکند و ما در اینجا لفظ عام کتاب را به کار میبریم، ابزاری کارآمد است که قادر به تسهیل مسائل مهم خبرنگاری است. همان طور که گفته شد، دستیابی به حقیقت امری پراهمیت در امر خبرنگاری به شمار میآید. کتاب، در اولین نگاه کلی، شاید قادر نباشد که به حقیقتیابی در امور خبرنگاری کمک کند. چرا که خبرنگاری فعالیتی بسیار جاری و روزآمد است که به دنبال آخرین یافتهها و حقیقی میگردد؛ اما کتاب ممکن است فاصله زیادی بین چاپ و استفادهاش به وجود آمده باشد. یا اصلاً نگاهی تاریخی و گذشته نگر داشته و اصلاً وارد مسائل جدید نشود. ولی کتاب در تقویت یک قوه مهم و اساسی بشر دخالت و اهمیت دارد که غیرمستقیم کار خبرنگاری را با سهولت خیلی بیشتری پیش برده و تقویت میکند.
کتاب باعث رشد فکری و ذهنی افراد شده و قوه تحلیل و تفسیر آنها را بیشتر میکند. همچنین، باعث گسترش دایره لغوی افراد شده و مشکل مهمی را که گابریل گارسیا مارکز با معضل کمبود لغات از آن یاد میکند مرتفع میکند. کسی که کتاب می خواند، قدرت تصمیم گیری بالاتری داشته و در موقعیتهای حساس، قادر است که بهترین گزینه موجود را انتخاب کند. همین توانایی تفسیر و تحلیل وقایع، ابزاری بس مهم در کشف حقیقت که به عنوان یکی از بنیانهای رورنامه نگاری از آن یاد کردیم به شمار میآید. فرد کتابخوان، هنگامی که با رویداد پیچیده خبری مواجه می شود که همچون کلاف سر در گمی به دور خود پیچیده است، با قدرتی که از رهگذر مطالعه فراوان به چنگ آورده است، قادر است مسائل را تجزیه کند. چرا که برای رسیدن به نتیجه درست در هر کاری، ابتدا باید توانایی تجزیه، شکست ساختار کار و تفکیک دانه به دانه مسائل را داشته باشیم. در چنین موقعیتی، ارزیابی اجزا و قضاوت یکایک آنها بسیار ساده تر خواهد بود. در مرحله بعد، با در کنار هم چیدن تکه های پازل اطلاعاتی که داریم و ترکیب همه اجزای به خوبی مطالعه شده، قادر خواهیم بود که امر حقیقی ناب را استخراج و مبنای عمل خویش قرار دهیم.
نتیجه اینکه اگر چه خبرنگاری فعالیتی مبتنی بر وقایع و رویدادهای جاری و دائم نوشونده است، اما به دلیل ضرورت تحلیل و تفسیر دقیق وقایع نمیتواند از کتاب و کتابخوانی به دور باشد. چرا که در بسیاری از فعالیتهای خبری، ابتدا باید به جنگ اطلاعات پیچیده، پراکنده، آلوده، دستکاری شده و ناصحیح برویم و پس از غور و کنکاش فراوان، به امر حقیقی یا نزدیک به واقعیت دست پیدا کنیم. چنین امری در دنیای مدرن امروزین از ارزش بالایی برخوردار بوده و قدرت جذب مخاطب که بالاترین هدف هر رسانه و خبرنگاری است را دارا است.
فهرست منابع
گارسیا مارکز، گابریل (1390). «یادداشتهای پنج ساله». ترجمه بهمن فرزانه. تهران: نشر ثالث (چاپ چهارم)
ممنون از دقت نظر جناب مسعودی
رکن چهارم درسته و به اشتباه بر اساس ستون پنجم به جای رکن چهارم نوشته شده رکن پنجم.
مطبوعات رکن چهارم دموکراسی هستند.