بودن یا «مؤثر» بودن: مسئله این است

(لیزنا: گاهی دور گاهی نزدیک ۱۹7):محمد گل محمدی، دانشجوی علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه قمموضوعی که بسیاری از کارشناسان به آن اشاره و آن را قبول دارند، کم اثر بودن یا بی تاثیر بودن بسیاری از نوشته ها است، و سوالی که ذهن بسیاری از متخصصان و منتقدان را درگیر خود کرده این است که چرا با اینکه این مقدار تالیف و نوشته وجود دارد و انقدر افراد سعی می کنند بنویسند ولی نوشته ها خیلی کم اثر است یا هیچ اثری ندارد؟ در این نوشته سعی شده چند دلیل برای کم تاثیری بیان شود و راهکارهایی هم برای مقابله با آن بیان شده است.

یکی از دلایلی که باعث این بی تاثیری ها می شود این است که بعضی از افردای که می نویسند فکر و دغدغه ی آنها خواننده نیست و تنها به خود توجه دارند. یعنی نویسنده به هنگام نوشتن مطلبش، توجهی به خواننده ندارد و از روی دلسوزی و برای نفع مطالعه کننده اش نمی نویسد بلکه دلیل نوشتنش خودش است. بدین معنا که او برای امتیاز و پول و شهرت می نویسد. این افراد نگارش انجام میدهند که درجه علمی بگیرند یا درجه علمی آنها افزایش یابد، یا می نویسد برای اینکه فخر فروشی کند که من هم نوشته ای دارم، من هم فرد صاحب نظریه هستم و... . اینگونه سودها باعث می شود فکر نویسنده از راه موثر نویسی و خوب نویسی به بیراهه برود و این بزرگ ترین اشتباه و دیدگاه نسبت به تالیف اثر است.

دلیل دیگری که می توان در اینجا به آن اشاره داشت این مطلب است که افراد را مجبور به نوشتن کنیم و فرد مجبور باشد که نوشته ای داشته باشد، همین امر موجب می شود تا فرد مطلب کاملا موثری را ننویسد و هدف اصلی از نگارش مطلب را فراموش کند.

یکی از راه کارها برای جلو گیری از افزایش ناکارآمدی نوشته ها، نگارش متن های کوتاه و مفید است. بسیاری از مطالب وجود دارند که مناسب و تاثیرگذار هستند ولی به دلیل اینکه نویسنده سعی در افزایش صفحه نوشته اش و طولانی بودن آن داشته است درنتیجه مطلب نمی تواند بخوبی  تاثییرش را بگذارد. یعنی لزومی ندارد  برای فهماندن مطلبمان بیش از اندازه توضیح بدهیم، بلکه باید سعی کنیم مطلب را با یک یا چند عبارت ساده و کوتاه به خواننده بفهمانیم.

متاسفانه چیزی که در ذهن بیشتر نویسنده ها وجود دارد این است که اگر نوشته کوتاه باشد نوشته خوب و مفیدی نیست و کسی به آن توجه نمی کند، همچنین این فکر را هم دارند که نوشته ی طولانی و با کلماتی سخت نشان دهنده این است که فرد سواد بیشتری دارد و چون افرادی هم وجود دارند که برای شناساندن خود به دیگران و فخر فروشی می نویسند پس سعی می کنند متنی بلند و با کلماتی دشوار بنویسند که نشان دهند فردی باسواد و بادانش هستند.

اگر این ذهنیت را داشته باشیم که مفید و موثر بودن ملاک نوشتن است دیگر متن هایی طولانی و خسته کننده پیدا نمی کنیم و همین امر موجب جذب خواننده می شود، چون متن های طولانی خواننده را خسته می کند و موجب دوری او از مطالعه می شود.

مطلب دیگر این است که نویسنده باید از تکراری نوشتن بپرهیزد و نخواهد برای خود نمایی یا مسائل دیگر(مثل پول،درجه علمی و ...)  و یا طولانی کردن متن خود مطالبی که دیگران در نوشته های خود آورده اند را دوباره در نوشته خود بیاورد، اگر فردی مطلب جدیدی دارد با آوردن مطلب جدید خود می تواند یک متن کوتاه ولی موثر را بنویسد. اگر بخواهیم مطالب تکراری و مشابه را در متن خود بیاوریم تنها به خسته شدن خواننده کمک کرده ایم و به دلیل طولانی بودن و مطالب تکراری زیاد امکان دارد خواننده اصلا مطلب جدید را هم متوجه نشود.

برای کوتاه تر شدن متن می توان  از نوشتن جملاتی تکراری و مشابه و با یک معنا بپرهیزیم. زیرا جملات تکراری سبب ناراحتی خواننده می شود و خواننده فکر می کند که تمام وقتش هدر رفته و هر بار به نقطه اول بازگشته و اصلا پیش نرفته است. البته این به معنای آن نیست که جملات مهمی که در یک موضوع وجود دارد را نیاوریم، خیر بعضی از مطالب شاه کلید یک موضوع هستند و باید در مطالبی که حول آن موضوع نوشته می شود آورده شوند. ولی بحث این است که اگر این مطالب مهم در جایی دیگر به طور کامل شرح داده شده است دیگر لزومی ندارد که ما هم در متنمان به طور کامل آن را توضیح دهیم بلکه اشاره به آن و ارجاع به مکان معتبر آن کافی است.

پیشنهادی که در زمینه افزایش کیفیت و جلوگیری از کمیت بیهوده مطالب وجود دارد این است که محقق ها و نویسنده ها به منتقدان درجه یک و مشاوره دهنده تبدیل شوند. یعنی اگر نویسنده یا استادی مطلبی را خواند که دارای نقاط ضعف است بجای آنکه شروع کند و دوباره مطلبی مشابه آن بنویسد و نقاط ضعف را هم بر طرف کند می تواند با مشاوره دادن به نویسنده به او بگوید که نقاط ضعف نوشته اش کجاست و چگونه آن را رفع کند تا در ویرایش بعدی این نکات مد نظر قرار بگیرد و یا اینکه می تواند با نوشتن متن کوتاهی تنها نقاط ضعف نوشته فرد را بگوید و دیگر مطالبی را که فرد نوشته بود تکرار نکند تا افراد خواننده به سرعت و بدون خواندن مطالب تکراری نکته های جدیدی نسبت به متن قبل پیدا کنند و بخوانند.

یکی از راه کارها برای جلو گیری از افزایش ناکارآمدی نوشته ها، نگارش متن های کوتاه و مفید است.  بسیاری از مطالب وجود دارند که مناسب و تاثیرگذار هستند ولی به دلیل اینکه نویسنده سعی در افزایش صفحه نوشته اش و طولانی بودن آن داشته است درنتیجه مطلب نمی تواند بخوبی  تاثییرش را بگذارد. یعنی لزومی ندارد  برای فهماندن مطلبمان بیش از اندازه توضیح بدهیم، بلکه باید سعی کنیم مطلب را با یک یا چند عبارت ساده و کوتاه به خواننده بفهمانیم.

یکی از دلایل ناکارآمدی قلم نویسنده است. بدین معنا که نویسنده یک اثر از کلمات دشوار استفاده می کند و همین امر سبب کم تاثیری یا حتی بی تاثیری یک مطلب می شود. یا اینکه نویسنده آن طور که باید، نمی تواند منظور خود را برساند و نمی تواند تاثیر گذار بنویسد.

در این زمینه باید نویسنده ها با مشاوره گرفتن و گذراندن کلاس و عادت دادن خود به ساده نویسی این مشکل را رفع کنند.

 

لازم به ذکر است که دکتر مهدی علیپور حافظی بنده را در روند نگارش این مطلب و بهتر شدن متن بسیار یاری کردند و تاثیر بسیار زیادی در کارآمد شدن متن داشتند.