کمال، کامل تر و جمال، جمیل تر

  (لیزنا: گاهی دور گاهی نزدیک ۲40): محسن حاجی زین العابدینی؛ عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی: هرگاه سخن از نقد به میان می‌آید، نگاهی اخمو و چهره ای عبوس به ذهن متبادر می شود. حال آنکه، نقد نه صرفا به معنای برشمردن کاستی های یک اثر که چون چاقوی برّان جراحی، برای سلامت می کاود و بیرون کشیدن کاستی ها، به مثابه برکندن دمل یا غده ای سرطانی است و در دوردستِ کاویدن، لبخند تکامل و سلامت را می جوید. وانگهی، نقاد علم در آثار علمی نه فقط به صید کاستی ها می رود که بسیار نقدها، آهنگ آن دارند که سجایای ندیده یک اثر را بکاوند و بر خواهندگان آشکار سازند.

گرچه نقد، آدمیان را چندان خوش نمی آید و به قول سعدی "همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال"، اما نقد مدد می کند که کمال، کامل تر و جمال، جمیل تر به چشم آید. عاقلان، چنان که در سیرت آنان می خوانیم، نقد را به آغوش جان می کشند و سفیهان، نقاد را عیبجو و حسود می خوانند و از این روست که همواره در جهل مرکب خویش‌ساخته، غوطه ور می گردند. آنانکه به گوهر نقد مومن گشته اند، در کوی و برزن نقد و نقادی دریوزه می کنند که نیک می دانند بی نقد، دکان خردورزی و نوآوری آنان، تخته خواهد بود.

باری، چنانکه ذکر آن رفت، گرچه نقد مذاق آدمی را خوش نیاید و گاه برخی نقدها در ذائقه پاره ای از آدمیان تنه به تلخی بزند، اما از آن گزنده تر و تلخ تر، آنگاه است که نگارنده ای شبانه روز خود را صرف جوشش و نگارش اثری کند، اما از کسی دم بر نیاید و حاصل رنج سالیان او در خاموشی گزنده، از یادها برود. مدعیان ممکن است استدلال کنند که کار خوب و اثر سترگ، بی نقد و منتقد هم راه خویش می یابد و سری در بین سرها به در می کند. در پاسخ می توان گفت که این گفته شاید در روزگاری که آثار منتشره بشر از دو رقم بالاتر نمی رفت، صحت داشت، اما امروزه که هر دقیقه و ساعت، طرحی نو و کتابی با نکته های نغز فراوان به زیور طبع آراسته می شود، نمی توان انتظار داشت که تمامی ابناء بشر ولو متخصصان- تمامی آثار پیرامون تخصص خود را شناخته و آنها را خوانده و نکات ظریف آن را به چنته علم خویش افزوده باشند. در این عصری که سرعت انتشارات و حجم آن فراوان است و گرانبهاترین دارایی انسان یعنی وقت بسیار کم، لاجرم باید امر شناسایی و ردیابی کتابهای انبوهی که منتشر می شوند را هم به متخصصن امور واگذار کرد.

بی صدایی، بدترین درد و تنبیه پژوهشگر و منتشر کننده است. انسان برای خوانده شدن و دیده شدن می سراید و قلم فرسایی می کند. چه روزها و شبها که با مشقت فراوان، حرف به حرف و کلمه به کلمه، بر هم می نشاند تا عصاره فکر خویش را به رشته کلام درآورد تا ملت بخوانند و بهره گیرند. هیچ کس هم مدعی بی نقصی نیست، و چه بسیارند که در انتظار حرفی یا کلامی برای رد یا قبول ادعایی، تشنه ایستاده اند و این نقد و رد یا قبول و تائید، به سان آبی بر کویر خشکیده، روح و جسم آنها را تازه و پرطراوت خواهد کرد. اما دریغ از نگاهی و کلامی. جامعه بی صدا، نویسنده را تنبیه نمی کند که فرصت بالیدن و نو شدن را از خود می گیرد. آنچنان که گیاهان به نور و آدمیان به هوا نیاز دارند، نویسنده هم محتاج نظر است. گرفتن نظر از وی، به منزله قطع آبشخور فکر و فزایندگی قوه خلاقه در وی است. حتی شنیدن اینکه تو را خواندیم یا شنیدیم اما نوشته هایت ارزش گفتن و واکاویدن ندارد هم گرچه نقدی سخیف است اما باز نیکوتر از سکوت دردناک و نادیده انگاشته شدن است.

بر ناقد است که جز سنگ محک علم و خرد و منطق و عدل، به دستاویزی نیاویزد و همواره صلاح و ثواب نگارنده را برتر از هر کوتاه بینی و عیب جویی قرار دهد. باید واقف بر ظرائف نقد باشد و مهمترین رکن رکین این امر خیر و خطیر را آنچنان که به کمال در این مصرع خواجه رندان آمده "عیب می جمله چو گفتی، هنرش نیز بگوی" همواره نصب العین قرار دهد.

مراعات آداب نقد از سوی نقاد، نیکو و لازم است اما نقدشونده نیز اعمالی و احکامی دارد. در نخستین گام، آنگاه که قلم بر تارک سپید کاغذ می نهد، باید خود را از هر سوی آماده هر حمله و نقدی بنماید. بر وی است که با تمام جد و جهد خود، اثری را قلمی سازد که کمترین کاستی در آن راه یاید. اما اگر پس از نشر اثر خویش، با کلام و حتی حمله ناقدان رو در روی شد، صبوری پیشه سازد و تا نیوشیدن فکر منتقد، دم بر نیارد. آنگاه بر سبیل ادب، آنچنان که رسم جوانمردی است، زانوی خضوع فرونهد و به عیار منطق، آنچه را گفته شد به سنگ محک زند. تا آنجا که در حیطه منطق و عقل و علم می گنجد، به دیده منت بپذیرد و آنجا که از منهج معقولیت و ثواب اندیشی خروج کرده، همچنان با خضوع تمام گوشزد دارد. همواره این امر مهم را نصب العین قرار دهد که ناقد، بزرگترین منت را بر وی دارد، چرا که او را خوانده و تمامی شبان و روزهای قلم فرسائیش را حرمت نگاه داشته و آنچنان به کلام و قلمش چشم دوخته که هر ناراستی و ناکوکی را چونان مویی از ماست، بیرون کشیده. و این مهم، حرمت و فروتنی تام و تمام طلب می کند. ناقد باید هوشیار باشد که منتقد منصف و عالم، برایش پلکانی به سوی ترقی و تعالی می سازد و بر اوست که با قدرشناسی، دِین خود را به اساتید ادا نماید.