کد خبر: 9435
تاریخ انتشار: جمعه, 30 تیر 1391 - 13:41

داخلی

»

نیش و نوش

»

طنز مکتوب

اصحابنا و بودجه

لیزنا، عقربک ساعت آرا: این بخش از صحبتم راستش دروغ چرا خودم اونجا نبودم ولی از دوربین مخفی اتاق معاون  اداری و مالی دانشگاه و با اجازه خودشان است که نقل می کنم، آقای ذیحساب هم حضور دارند.

جناب آقای  معاون فاکتور مجله ها داره تاریخش می گذره، بانک قبول نمی کنه، شرکت هم دیگه فاکتور نمی ده این سومین باریه که تاریخ تمدید کرده. شده 50% پولش رو بدیم بهتر از هیچ است، مجله ها قطع می شه سر جدتون یک کاری بکنین.

می فرمایند: نهار بچه های خوابگاه مهمتره یا مجله؟ هان خودت بگو. می ریزن تو حیاط و رسانه ایش کنن، آبروی همه رو ببرند. تعمیر شوفاژها الآن مهمتره یا مجله؟ اول فصل سرما اومدی می گی پول بدین.

عرض می شود: آقای دکتر از اول سال دنبال کردم لیستها رو اول تیر فرستادیم و اونام 20 روزه فاکتور دادن، کجا اول فصل سرما بود.

می فرمایند : لابد اون وقتی بود که تو راهروهای وزارت دنبال پول حق التدریسیا بودیم که نکنه کلاسا تعطیل شه .

عرض می شود: جناب معاون اینا چه ربطی به هم داره بودجه هر کدوم جدا بوده،  طرح و برنامه دانشگاه  پارسال بودجه ما رو خواست ما تو تشکیلات و بودجه چند بار اومدیم و رفتیم تا بودجه ما رو نوشت و تصویب شد و اول سال هم ابلاغ  کرد.

رو می کنه به جناب خداوندگار مالی دانشگاه یعنی ذیحساب محترم که از اصحابنا می باشند: صد بار گفتم این برنامه و بودجه کار خودشو بکنه، چکار به توضیح دادن و اعلامیه دادن داره. بودجه رو هم می نویسه بنویسه ولی دیگه چرا به اینا اعلامش می کنه که اینجوری شر بشن سر ما و به رئیس کتابخانه می گوید بذار ما این کارای واجب رو انجام بدیم. چشم روی چشمم، پول مجله را هم می دیم.

اصحابنا که همان جناب ذیحساب باشند، وارد بحث می شوند و با نگاهی عاقل اندر سفیه به ریاست کتابخانه می فرمایند آقای دکتر می خواستم یه چیزی بپرسم. این جورنال جورنال که می گین اصلا کسی می خونه؟ آقا مثل اینکه ما خودمون دانشجو نبودیم. تازه زمان شاه هم بود . اون وقتا اگه یه باری خدای نکرده گذارمون به کتابخونه می افتاد، همیشه از جلو این مجله خارجیا با ترس  رد می شدیم، والله اگه تو اون چار پنج سال یک بار یک مقالشونو خونده باشیم. حالا شما چرا جوش می زنی. فاکتور ندادن که ندادن به درک. از یکی دیگه براتون می خریم الآن که پول مول خبری نیست. هر وقت شد خودم براتون فاکتور می گیرم و می خرم.

عرض می شود: مجله است. باید اول سال آبونه بشیم. تازه ما تلاش کرده ایم و از خود ناشر قیمت گرفته ایم که ارزانتر تمام شود و دست واسطه ها تا حد ممکن کوتاه شود، مجله ها و بانکهای یک ناشر  را به جز خود تولید کننده اش از کی می خواهید بخرید.

چهره اصحابنا در هم می شود، با نگاهی چون مرده شوی به مرده به بنده می نگرند و می فرمایند، جی گفتید؟ بانک !!!!؟ مگه می خواین بانک بخرین. و رو می کنن به معاون اداری و مالی و می فرمایند. من قبلا هم به شما گفته بودم این رئیس کتابخانه تان یه چیزیش می شه، دیدین حالا پاک قاطی کرده یه دفه جای مجله هوس کرده بانک بخره و بر می گرده به طرف رئیس کتابخانه و با خنده می فرمایند حالا بانک پارسیان رو می خواین بخرین یا بانک ملی را؟  بیا بانک مرکزی را بخر خیال خودتو راحت کن.

برچسب ها :
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: