داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: هفتههای آخر شهریور یکی از فصلهای پر ترافیک در گروههای آموزشی برای برگزاری جلسههای دفاع است. دفاع در دقیقهء نود! به همین دلیل، از یک سو دانشجویان با شتاب مشغول آمادهسازی نسخه نهایی پایاننامه خود هستند؛ و از سوی دیگر بخش عمدهای از وقت استادان راهنما و مشاور در این ماه صرف خواندن پایاننامهها میشود؛ تا دانشجویان بتوانند پیش از تحویل نسخه نهایی به داور آخرین اصلاحات را در متن اعمال کنند. تجربه شخصی نویسنده نشان میدهد که اغلب این آثار مشکلات نگارشی مشابهی دارند که در صورت رعایت فقط چند نکتهء ساده میتوانند به مراتب بهتر از آنچه هستند باشند.
بر این اساس، متنی که میخوانید برای یادآوری چند نکتهء سادهء نگارشی نوشته شده است. نکتههای به ظاهر کوچکی که اهمیت فراوانی در خوانایی هر اثر مکتوب دارند. نکتههایی که گاهی دانشجویان در زمان نوشتن پایاننامه و تکالیف درسی فراموش میکنند، و تازه در جلسهء دفاع میفهند که رعایت آنها تا چه اندازه میتوانست در موفقیتشان موثر باشد.
در این یادداشت فقط به شش نکته اشاره شده است. ترتیب این نکتهها هم تصادفی است و ربطی به اولویت آنها ندارد. زیرا هر یک در جای خود مهمند و اهمیت نسبتاً یکسانی دارد. البته بدیهی است که همهء این اصول را میتوانید با جزئیات کامل در آثار متعددی که در این زمینه منتشر شده است – نظیر کتاب ارزشمند «آیین نگارش علمی» (حری، 1385) یا «آیین نگارش مقالهء علمی – پژوهشی» (فتوحی، 1389)، مطالعه کنید و شاید نیازی به خواندن این نوشته نداشته باشید. اما آنچه در اینجا میخوانید گزیدهای از چند نکتهء به ظاهر کوچک ولی بسیار مهم است؛ که یادگیری آنها به کمتر از یک ساعت وقت نیاز دارد و به کار بستن آنها به نحو چشمگیری بر زیبایی، درستی و خوانایی آنچه که مینویسید، خواهد افزود. به هر حال، انتخاب با شماست. از هر منبعی که مایلید این نکات را بیاموزید. فقط لطفاً سعی کنید در آثارتان، اعم از تکلیف درسی، مقاله، پایاننامه یا نامهای اداری رعایت کنید.
نکته نخست مربوط به اصول سجاوندی است. همانطور که در این جمله میبینید، پس از پایان هر جمله در این متن نقطه آمده و پس از نقطه یک فاصله اضافه شده است. این یک اصل اساسی است که همواره بعد از علائم سجاوندی مثل نقطه و ویرگول، وجود یک فاصله ضروری است. بنابراین دقت کنید که حتماً این فاصلهها رعایت شود. این فاصله مرز میان دو جمله، یا مرز میان دو بخش فرعی از یک جمله است. فرصتی است برای درنگ چشم و ذهن خواننده که به او فرصت میدهد از جملهای به جمله دیگر حرکت کند. درست مثل گفتار که باید با کمی درنگ و تامل همراه باشد تا شنونده سخن گوینده را بفهمد و درک کند.
از همین بحث استفاده کنم و نکتهای دیگر را حضورتان عرض کنم. نوشتن از جنس گفتگوست و تقریباً همهء قواعد و آداب گفتگوی سازنده بر آن حاکم است. خواننده در واقع شنونده است و باید صدای نویسنده را بشنوند. احساس کند روبرویش نشسته و با اوگفتگو میکند. من که اکنون این یادداشت را مینویسم همین احساس را دارم که شما حضور دارید و بجای آنکه این متن را بخوانید به صحبتم گوش میدهید. حتی تجربه نشان میدهد که وقتی نامهای یا مطلبی از دوست یا آشنایی که میشناسیم به دستمان میرسد، در خلال خواندن آن مطلب صدایش را هم میشنویم. بنابراین، اگر شما مرا میشناسید و این متن در برقراری ارتباط با مخاطب موفق بوده باشد، اکنون شما باید صدای مرا بشنوید! زیرا نوشتن همان گفتن و خواندن همان شنیدن است. فقط امتیاز بزرگی که نوشتن دارد این است که به نوعی از ظرف زمان و مکان خارج میشود. مثلاً من اکنون در یکی از شبهای گرم شهریور 1392 و در کرج این یادداشت را مینویسم و خدا میداند شما اکنون کی و کجا آن را میخوانید. راستی اکنون واقعی کدام است؟ اکنون که این یادداشت را مینویسم، یا اکنون که شما آن را میخوانید! به هر حال این خود بحثی فلسفی است که باشد برای فرصتی دیگر و اجازه دهید به نکات نگارشی برگردیم.
حالا که صحبت از فاصله در متن شد، بد نیست به نیمفاصله هم اشاره کنم. هرچند نیمفاصله نصف یک فاصلهء متعارف است، اما اهمیتش به هیچ وجه کمتر از یک فاصله کامل نیست. حتی اگر نگوییم اهمیت نیمفاصله در زیبایی متن و خوانایی آن بیشتر از فاصله است، بیتردید کمتر از آن نیست. نیمفاصله باید در کامپیوتری که تایپ میکنید تعریف شده باشد. معمولاً در نرمافزار ورد با گرفتن همزمان کنترل و فاصله و در برخی دیگر با همزمانی شیفت و فاصله ایجاد میشود. ضمناً در پاورپوینت اگر همزمان سه کلید کنترل، شیفت و عدد 2 را بگیرید، نیمفاصله خواهید داشت. پیشنهاد میکنم همین الان امتحان کنید. اگر هم در کامپیوتر شما تعریف نشده است، فقط کافی است در گوگل تایپ کنید «نیم فاصله» تا دهها سایت با تصویر و توضیح کامل چگونگی ایجاد آن را به شما آموزش دهد. تعریف آن در محیط ورد دو دقیقهای انجام میشود.
نیمفاصله در کلمههایی کاربرد دارد که دو یا چند بخشی هستند، اما این بخشها یک کلمهء واحد را میسازد. مثلاً «پایاننامه» از دو کلمهء «پایان» و «نامه» تشکیل شده است، ولی خود یک کلمه است. بنابراین نباید بنویسید «پایان نامه»، بلکه شکل درست آن «پایاننامه» است. پیشوندها و پسوندها نیز با نیمفاصله نوشته میشوند. مثلاً بجای «می خواند»، «کتاب ها»، «شده اند»، «بی انتها»، و «طبقه بندی» باید بنویسید: «میخواند»، «کتابها»، «شدهاند»، «بیانتها»، و «طبقهبندی». لطفاً این پنج کلمه را در این دو شکل مقایسه کنید. انصافاً کدامیک بهتر است؟ بنابراین، لطفاً نیمفاصله را جدی بگیرید. ممکن است این تاکید به نظرتان مبالغهآمیز باشد، اما واقعیت این است که رعایت این اصول ساده به نحو چشمگیری بر زیبایی و خوانایی متن شما خواهد افزود.
نکته سوم دربارهء ساختار جملههاست. به خاطر داشته باشید جمله هر چه کوتاهتر و سادهتر باشد، بهتر است. برای کوتاهی و سادگی جمله یک تکنیک ساده وجود دارد: هر کلمهای که برداشتن آن از جمله به معنای آن آسیبی نزند، باید حذف شود. مثلاً در همین پاراگراف به جملهء دوم توجه کنید. اگر من چهار کلمهء نخست آن را حذف کنم و بنویسم: «جمله هر چه کوتاهتر و سادهتر باشد، بهتر است.» چه اتفاقی خواهد افتاد. تاکید اینکه بنویسم «به خاطر داشته باشید» میتواند از آن حذف شود. اگر به متن مقالهها و سایر آثار آکادمیک نگاه کنید، نمونههای فراوانی از تکرارهای غیر ضرروی را خواهید دید. آنچه منجر به «درازنویسی» یا «اطناب» میشود. البته دلایل اطناب فراوان است. مثلاً استفاده از کلمههای مترادف که فقط متن را بیهوده حجیم میکند.
نکته چهارم پرهیز از مجهولنویسی است. ابتدا اجازه دهید چند نمونه از مجهولنویسی را با هم مرور کنیم. فرض کنید شما به دیدار دوستی میروید و از قضا زمان صرف شام است و او از شما میپرسد: شام خوردی؟ چقدر احتمال دارد در پاسخ بگویید: «بله همین نیم ساعت پیش شام توسط من خورده شد»! قطعاً هیج فارسی زبان سالمی در پاسخ به آن پرسش چنین جملهای نخواهد ساخت. جالب است بدانید اگر سری به مقالههای علمی این روز و روزگار بزنید، نمونههای فراوانی از این جملاتی که بیدلیل مجهول نوشته میشوند، خواهید دید. نمونههایی مثل: کتابی که توسط فلان نویسنده منتشر شد، آزمایشی که توسط محققان دانشگاه بیرمگام انجام شد، کشتی تفریحی کوچکی که توسط دریای طوفانی غرق شد! و نمونههای فراوان دیگر. البته در آثار نویسندهء همین یادداشت هم نمونههای این مجهولنویسی کم نیست! زمانی که از سر عادت و با تقلید ناخواسته از شیوهء مرسوم و معمول نگارش آکادمیک جملههای مجهول فراوانی به نوشتههایم راه یافته بود و مدتی است تلاش میکنم از آن پرهیز کنم.
ممکن است بپرسید، اشکال مجهولنویسی چیست؟ پاسخ روشن است. جمله فقط زمانی میتواند مجهول باشد که فاعل معین و مشخصی نداشته باشد. در غیر این صورت ضرورتی ندارد، جملهای با فاعل معلوم را بیدلیل وارونه کنیم. وقتی من میدانم جناب زکریای رازی الکل را کشف کرده است، دلیلی ندارد بگویم: «الکل توسط زکریای رازی کشف شد!»؛ یا اگر میدانم نویسندهء دو کتاب قانون و شفا شیخ الرئیس ابوعلی سیناست، دیگر نیازی نیست بنویسم: دو کتاب قانون و شفا توسط شیخ الرئیس ابوعلی سینا نوشته شد. تصور کنید این در همین گزارهء ساده مجهولنویسی ادامه یابد. نتیجه احتمالاً اینگونه خواهد شد: و سالها این دو کتاب توسط هزاران دانشجوی پزشکی و فلسفه در مراکز علمی دنیا خوانده شد و سپس توسط برخی از آنان به عنوان ... و همینطور الی آخر. بنابراین؛ پیشنهاد میکنم تا آنجا که میسر است جملات خود را معلوم بنویسید. درست به همین دلیل ساده که من این یادداشت را مینویسم و شما آن را میخوانید. نیازی نیست یادداشت توسط من نوشته شده و توسط شما خوانده شود!
نکته پنجم مربوط به افعال بسیط و ساده است. اگر بخواهم سادهتر بنویسم، باید حضورتان عرض کنم که متن نوشتاری خوب در عینحالی که رسمی و دقیق است به زبان گفتار نیز نزدیکتر است. مثلاً نیازی نیست بنویسید: «محققان دادههای پژوهشی را مورد بررسی دقیق قرار میدهند». کافیست به سادگی بنویسد: «محققان دادههای پژوهشی را بررسی میکنند.» تصور کنید «مورد بررسی قرار دادن» با شکل مجهول همراه شود. آنگاه همین جملهء ساده اینگونه خواهد شد: «دادههای پژوهشی توسط محققان مورد بررسی قرار میگیرد!». انتخاب با شماست. به نظرتان از این سه شکل نوشتن کدامیک به قول آقای «رضا بهاری» به زبان آدمیزاد نزدیکتر است. ضمناً تا فراموش نکردهام این کتاب ارزشمند را به شما معرفی کنم. کتابی با عنوان «به زبانِ آدمیزاد: یادداشتهایی در ستایش پاکیزهنویسی و نکوهش شلختهنگاری در متون اداری و رسانهای». همانطور که عرض کردم آقای رضا بهاری این کتاب را نوشته و نشر نی آن را در سال 1391 منتشر کرده است.
نکته آخر اینکه لطفاً نوشتن را جدی بگیرید، اما نه خیلی جدی! جدی گرفتن نوشتن به این معناست که نگارش یکی از رسانههای ارتباطی اساسی است و پیوند و پویایی اندیشهها در گرو نوشتن است. نوشتن مهارتی است که نیاز به تمرین دارد. همین یادداشت برای نویسندهء آن تمرین نوشتن است. مینویسد که یاد بگیرد؛ نه آنکه چیزی به کسی یاد بدهد. مینویسد تا خطاهای آن را دیگران ببینند و به او گوشزد کنند. مینویسد که پیش از انتشار دهها بار بخواندش تا متن پیراسته شود و بعد از انتشار دوباره بخواند و افسوس بخورد که هنوز نکتههایی از قلم افتاد و ایکاش به شکل دیگری آن را مینوشت. اما منظور از خیلی جدی گرفتن این است که آنقدر خود را در چارچوب قواعد و قوانین نگارش اسیر کنیم که پرهای اندیشه مجالی برای پرواز نداشته باشند. یعنی پیدرپی بنویسم و خط بزنیم و پاک کنیم و در نهایت هیچ نماند. یعنی آنقدر از بد نوشتن و غلط نوشتن بترسیم که اصلاً قیدش را بزنیم. پس بنویسید و چندان نگران نباشید. زیرا نوشتن مهارت است و مثل هر مهارت دیگر نیاز به تمرین دارد. ضمن آنکه فراموش نکنیم فقط املا نانوشته غلط ندارد. ضمناً اگر شما هم توصیههایی در زمینه نگارش علمی دارید در بخش نظرخواهی سایت بنویسد. از امکانات وب برای تعامل و گفتگو استفاده کنید و آراء و اندیشههای خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و از داوری آنان استقبال کنید. اطمینان دارم نکتههایی که در این زمینه میدانید برای همهء خوانندگان - از جمله نویسنده همین یادداشت – بسیار مفید خواهد بود. شش نکته را من گفتم، بقیه را شما بنویسید.
منابع:
بهاری، رضا. (1391) به زبانِ آدمیزاد: یادداشتهایی در ستایش پاکیزهنویسی و نکوهش شلختهنگاری در متون اداری و رسانهای. تهران: نشر نی.
حري، عباس. (1385) آيين نگارش علمي. تهران: نهاد کتابخانههاي عمومي کشور.
فتوحي، محمود. (1389) آيين نگارش مقاله علمي- پژوهشي. ویرایش دوم. تهران: سخن.
منصوریان، یزدان. « لطفاً بعد از نقطه فاصله بگذارید!». سخن هفته شماره 152. 22 مهر 1392.
فلانی به حضورتان معرفی می شوند؟ یا معرفی می شود؟
آیا اگر بنویسم معرفی می گردد یا می گردند درست است؟ کدام عبارت درست است؟ لطفا در صورت امکان کمکم کنید. تشکر
جناب دکتر منصوریان
بسیار نکات ارزشمند و مفیدی را در خصوص نگارش متون اشاره کردید اما نکته ای که باید مورد توجه قرارگیرد این است که در فضای وب و اینترنت با توجه به مرورگرهای مختلف با ویرایش های متفاوت این مرورگرها قادر به درک نیم فاصله ها نیستند و کلمات را به هم چسبیده نشان می دهند
با سپاس از شما
متشکرم.
به نکات آموزنده و ظریفی اشاره کردهاید. امیدوارم بنده و سایر دوستان این نکات ارزشمند را در نوشتههای خود جدی بگیریم.
چقدر صحت دارد، نمی دانم.
صدای شما را از خلال یادداشت جالبتان شنیدم که همچون همیشه خوش و بجا بود. سپاس فراوان
در ضمن بحث فلسفی را هم که مطرح کردید بسیار فابل تامل است
از زحمات حضرتعالی سپاسگذارم
راستي عنوان سخن هفته شما بسيار مناسب و رغبتانگيز است. اول اينكه اين عنوان يك «جمله كامل» است و فعل دارد؛ دوم اينكه اين جمله كامل «كوتاه» و «سرراست» است؛ سوم اينكه خواننده را به پيگيري مطلب ترغيب ميكند؛ و چهارم اينكه با محتواي سخن هفته در تناسب است. ممنون از هنري كه بهخرج ميدهيد و به اين نكات مغفولمانده توجه ميكنيد و توجه ميدهيد.
خود جنابعالي كه نگاه «دستوري و تجويزي» را نفي ميكنيد، در سينا 3، نكتهاي را با همين نگاه تجويز كردهايد! افعال به قول شما «پوچ»! از نظر شما جمله را زيبا ميكند، ولي باور بفرماييد با ملاك و معيار زيبايي نميتوان به نتيجه علمي رسيد.
شما مرا راهنمایی بفرمایید فرهنگستان محترم فارسی معادل Dummy verbs چه دستوری صادر فرموده اند تا من هم از آن استفاده کنم ولیکن عجالتا چون قرار نیست این کامنت ها (و نه نظرها!)در یک مقاله علمی پژوهشی پذیرش شود و منشا امتیازی شود، اجازه دهید همین معادل دلخواه خودم را که کاملا هم منطبق با این عبارت است به کار ببرم. در کامنتهای دوستان و جملات نویسنده گرانقدر این یادداشت هم بارها از معیار زیبایی شناختی به کار رفته است. من نیز به کار بردن این افعال پوچ را حسب سلیقه و آموخته هایم پیشنهاد نمودم، نه قدرتی دارم که آن را بخشنامه کنم و همگان را ملزم به اجرای آن و اگر هم چنین قدرتی داشتم بی گمان راه و رسم این تجویزهای افراطی را برمی انداختم.
در شاهدي كه از سعدي آوردم حق با شماست. مسنداليه قبل از فعل اسنادي آمده است. اما شاهدهاي ديگر فراواناند كه آن يك فاصله را هم ندارند. اينك شاهدي از غزلهاي عطار: «نمیگویم که فاسق نیستم من/ هر آن چیزی که میگویند هستم» و اگر متون كهن را نميپسنديد يا شواهد شعري را قبول نداريد، لابد شما هم بسيار شنيدهايد كه در زبان گفتار امروز مثلا ميگوييم: «اينطورها هم كه ميگويي نيست!» و در آن تتابع دو فعل مزاحمتي در فهم مقصود گوينده ندارد. باري، مراد من فقط اين است كه تتابع دو فعل اشتباه نيست و صرفا سليقه است؛ همين.
لطفا کامنت های من خصوصا کامنت اولم را دقیق تر مطالعه فرمایید. من هم نگفتم تتابع دو فعل اشتباه است، من در کامنتهایم بارها اشاره کردم که رعایت خیلی از این نکات در نتیجه عیب جویی های بیمورد ویراستاران و البته و صد البته اعمال سلیقه ایشان است. اشاره کردم که اگر قرار نیست متنتان از زیر نگاه ویراستاری بگذرد، هرچه دلتان خواست تتابع اضافات و افعال صادر فرمایید. در نتیجه، اشارات شما به متون ادبی فارسی یا گفتار روزمره مردمان دفاع در برابر نظر و اعمال سلیقه ای است که من نیز با شما در اشتباه بودنش همداستانم.
اين پاسخ در پاسخ دارد تبديل به گفتوگو ميشود و از اين بابت بايد از دكتر منصوريان تشكر كرد كه باب اين مباحث را با طرح چند نكته ساده گشودند. من فقط مقالهاي را (و نه كتابي را) معرفي كردم كه اين مقاله از كلاسيكهاست. اگر شما ديدگاه نويسنده آن را نميپذيريد مختاريد، ولي ابوالحسن نجفي در آن مقاله هيچ كلمهاي را به كسي توصيه نكرده است بلكه ساختار نحوي غالب در زبان فارسي را نشان داده است.
- درمورد مفهوم "ویرایشی" من دقیقا مقصودم همین نگاه سلیقه ای دوستان ویراستار بود که ناچارید رعایت کنید تا متنتان کمتر خط خطی شود. شاید اشتباه من بود که یکی از جملات کامنت شما را شاهد آوردم که باید ببخشید. لیکن مطمئن باشید تراکم یا به قول شما تتابع بیش از یک فعل در پایان جمله مشکل ساز است، ولی مجازید در جای دیگر هر مقدار فعل که دوست داشتید در انتهای جمله تان بیاورید یا مثلا بگویید "حشو است و زائد است". راستی مثالی هم که از سعدی زدید اصلات تتابع افعال نداشت،عبارت "آن پسر" بین دو فعل "جهانید" و "بود" فاصله انداخته!
- درمورد افعال مجهول هم هنوز بر جرف خود استوارم. البته با نازیبا بودن ساختار وام گرفته شده از انگلیسی (توسطِ یا به وسیله) که به حق مورد نظر نگارنده یادداشت هم بوده موافقت دارم، لیکن جنابعالی به مقصود اصلی من که همان لزوم توجه به توصیف پدیده و فرآیند انجام شده به جای کننده کار(خصوصا در متون علوم پایه و فنی)است توجه ننمودید.
دوست گرامی
ابتدا یک توضیح کلی می دهم و بعد پاسخ پاسخ هایتان را.
در نیت خیر نگارنده این یادداشت و جنابعالی هیچ تردیدی نیست. لیکن بپذیرید که خیلی از این موارد، تجویزهایی است که ناچاریم برای کمتر گرفتار شدن در پیچ و خم داوریها، ویراستاریها، و عیب جویی های اداری مراعات کنیم. این بزرگواری هم که کتابشان را به بنده توصیه فرموده اید ظاهرا از بانیان نگاه دستوری و تجویزی به زبان فارسی اند و دیده ایم که کلمات توصیه شده اشان چقدر در زبان مردمان رواج یافته!
http://www.biomedicaleditor.com/active-voice.html
http://www.plainlanguage.gov/howto/quickreference/dash/dashactive.cfm
http://www.monash.edu.au/lls/llonline/writing/general/lit-reviews/5.xml
این نکته هم به گمانم کمک زیادی به زیبایی متون علمی می نماید و متن ما را از یکنواختی می رهاند.
افعال پوچ افعالی هستند که در ظاهر معنای خاصی ندارند نظیر واقع شدن، قرار گرفتن، و...
به عنوان مثال می توان به جای جمله "اقتصاددانان در دهه 70 ببشتر از سایر زمانها به سرمایه گذاری های خارجی توجه می نمودند" می توان گفت "سرمایه گذاری خارجی در دهه هفتاد بیش از پیش مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت" به نظر بنده این جمله زیباتر است زیرا در آن بر مفعول تاکید شده نه فاعل و نیز با کمک افعال پوچ، تنوعی در نگارش ایجاد گردیده است.
در سينا 2 جملهاي را «از نظر ويرايشي» «اشتباه» دانستهايد كه جملهاي است از يادداشت اول من.
اولا «از نظر ويرايشي» دقيقا يعني چه؟ جمله ممكن است از نظر دستور زبان يا واژگان اشتباه داشته باشد يا از حيث معنا مبهم باشد يااساسا بيمعنا باشد، اما عبارت «از نظر ويرايشي» چيزي جز سليقه ويراستار را نميرساند. آن قاعده هم كه شما آن را «عدم تراکم دو فعل در انتهای یک جمله» خواندهايد به «تتابع افعال» مشهور است و براي بيش از دو فعل صادق است (مثلا سه يا چهار يا بيشتر)، نه دو فعل. اگر جز اين بود مثلا سعدي در گلستان (باب اوّل: در سيرت پادشاهان، حكايت سوم) نميگفت: «شنيدم كه ملك را، در آن قرب، دشمنى صعب روى نمود. چون لشكر از هر دو طرف روى درهم آوردند، اول كسى كه اسب در ميدان جهانيد آن پسر بود» و ميگفت: «اوّل كس آن پسر بود كه اسب در ميدان جهانيد».
درباره آوردن صورت مجهول افعال، بايد توجه كرد كه آنچه نوشتهايد در زبان انگليسي صادق است نه فارسي؛ براي تفصيل مطلب بنگريد به يكي از مقالات كلاسيك در اين باره: نجفي، ابوالحسن. «گلدان توسط بچه شكسته شد». نشر دانش. شماره پياپي 41 (مرداد و شهريور 1366)، صص 11-13.
علاوه بر منابعي كه دكتر منصوريان به آنها اشاره كردهاند، كتابهاي احمد سميعي گيلاني، علي صلحجو، عبدالحسين آذرنگ، محمد جعفر ياحقي و ابوالحسن نجفي نيز قابل استفاده هستند.
۱. دراز کردن سخن؛ پرگویی؛ طول کلام.
۲. [مقابلِ ایجاز] (ادبی) به کار بردن لفظ بسیار برای معنی اندک.
سرافراز بمانید.
1. عدم تکرار حرف ربط "که" در یک جمله و به جای آن از استفاده از صفت و موصوف یا تبدیل کردن یک جمله به جملاتی کوتاه تر...
2. عدم تراکم دوفعل در انتهای یک جمله. مثلا جمله "از آوردن كلمات هممعنا پشت سر هم، كه معمولا آنها را با «واو عطف» پشت هم قطار ميكنيم، بپرهيزيم" از نظر ویرایشی اشتباه است و به جای آن می توان گفت:"از آوردن كلمات هممعنایی بپرهیزیم كه معمولا آنها را با «واو عطف» پشت هم قطار ميكنيم"
3. تتابع اضافات، شدیدا متن را نازیبا می کند. مثال: "کتابِ دوستِ مجید" که به جای آن میتوان گفت: "کتاب متعلق به دوستِ مجید"
4. تبدیل یک پاراگراف طولانی به آیتم هایی که با شماره یا خط تیره مشخص شده اند.مثلا حین برشمردن ویژگیهای یک پدیده علمی (باور بفرمایید خواننده دعایتان می کند)
به هر حال، بگذاريد يكي هم من به اين نكتهها اضافه كنم: از آوردن كلمات هممعنا پشت سر هم، كه معمولا آنها را با «واو عطف» پشت هم قطار ميكنيم، بپرهيزيم. اين كار حشو است و زائد است: مثلا ننويسم: «زيبايي و جمال اين اثر هنري»؛ بنويسم: «زيبايي اين اثر هنري»