جایگاه چارچوب نظری و مفهومی درپژوهش

 

لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: یکی از پرسش های پرتکرار دانشجویانی که علاقه مند به انتشار مقالات علمی هستند، این است که «چارچوب نظری» در تحقیق چیست؟ آیا مترادف با «چارچوب مفهومی» است؟ آیا وجود آن در پژوهش ضروریست؟ آیا باید بخش مستقلی از مقاله را به معرفی این مفهوم اختصاص داد؟ معمولاً هم این پرسش زمانی برایشان مطرح می شود که داوران نسخه نخست مقالهء آنان را بررسی کرده اند و از فقدان چارچوب نظری یا ابهام در تبیین آن ایراد گرفته اند.

 

در پاسخ باید گفت چارچوب نظری (Theoretical Framework) یا چارچوب مفهومی (Conceptual Framework) – که کم و بیش مترادفند - همچون دریچه است که محقق از آن منظر به پدیدهء مورد بررسی نگاه می کند. وجود کلمهء چارچوب (Framework) در این ترکیب برگرفته از همین واقعیت است. گویی محقق در ابتدای مطالعهء خود، لنز مشخصی را انتخاب کرده و بر اساس آن به پدیدهء مورد نظر می نگرد و بر اساس آن داوری می کند. بر این اساس، به آن «چارچوب مرجع» (Frame of Reference) نیز می گویند. گاهی این لنز یک نظریه (Theory) مشخص و گاه مجموعه ای از نظریه های به هم مرتبط است که یک گفتمان علمی (Scientific Discourse) را می سازد.

 

شاید بهتر باشد با ذکر یک مثال این موضوع را تبیین کنم. تصور کنید دانشجویی می خواهد وجه یا وجوهی از مفهوم «سرمایه اجتماعی» را در جامعه ای بررسی کند. سرمایه اجتماعی موضوعی است که ابتدا در جامعه شناسی مطرح شد، اما به سرعت در مطالعات بسیاری از رشته ها – نظیر علم اطلاعات و دانش شناسی –  مبنای مطالعات مستقلی قرار گرفت. (مثل، نوروزی، 1391). مثلاً محقق می خواهد عوامل موثر بر ساخت این سرمایه، یا عوامل بازدارندهء ایجاد آن، یا نگاه و نگرش جامعه را به آن بسنجد. نکتهء نخست این است که به محض آنکه او تصمیم می گیرد مفهومی به نام «سرمایه اجتماعی» را به عنوان محور کانونی تحقیق خود برگزیند، خواسته یا ناخواسته از چارچوبی نظری استفاده کرده است. زیرا سرمایهء اجتماعی مفهومی است که تعریفی مشخص دارد و در کنار سایر انواع سرمایه ها مطرح می شود. سرمایه ای نامرئی، ولی بسیار ارزشمند و پرقدرت، که طرح و تعریف آن در متون علمی به آثار محققانی مثل پیر بوردیو – جامعه شناس شهیر فرانسوی – باز می گردد. بوردیو معتقد است آنچه جوامع انسانی را می سازد، نه فرد است و نه گروه های افراد. بلکه نوع و ماهیت مناسبات و ارتباطات میان آنهاست که جامعه را شکل می دهد و به آن سامان می بخشد. اگر این مناسبات بر بنیاد اعتماد، احترام متقابل و همدلی استوار باشد، آنگاه سرمایه ای در جامعه پدیدار می شود که منشاء بسیاری از دستاوردهای ارزشمند از جمله افزایش امنیت اجتماعی و رفاه عمومی خواهد بود. اگر شوربختانه جای اعتماد را بی اعتمادی و جای همدلی را بی تفاوتی بگیرد، آنگاه سرمایه اجتماعی افول می کند و پیامدهای خود را - که متاسفانه معمولاً با افزایش خشونت همراه است - به دنبال خواهد داشت.

 

بنابراین، انتخاب یک مفهوم به عنوان مبانی تحقیق نخستین گام در این زمینه است. دلیلش هم روشن است. زیرا وقتی من به عنوان محقق تعریفی مثل سرمایه اجتماعی در ذهن دارم، زمانی که به مناسبات و تعاملات اجتماعی نگاه می کنم، بخشی از تحلیل من از آنچه رخ می دهد مبتنی بر همین تعریف است. مثلاً اگر در خیابان شاهد نزاع و درگیری خشونت بار دو راننده باشم که پس از تصادفی جزئی با یکدیگر این روش را بر حل مسألهء به وجود آمده انتخاب کرده اند، بروز این رخداد را نشانه ای از کاستی در سرمایه اجتماعی تلقی خواهم کرد. در مقابل اگر همین دو راننده ماشین های خود را از مسیر تردد مردم خارج کنند و در جستجوی راهکاری معقول و منطقی برای حل این مسأله باشند، آن را شاخصی از رشد سرمایه اجتماعی خواهم دانست.

 

بر این اساس، تفسیر من از یک رخداد از منظر و دریچه ای مشخص شکل گرفته و این همان چارچوب نظری است. گاهی نیز مجموعه ای از نظریه هاست که مبنای تحلیل محقق قرار می گیرد. مثلاً همین که در علم اطلاعات و دانش شناسی ما رفتارهای کاربران را در خلال جستجو و بازیابی اطلاعات از منظر «نظریه های رفتار اطلاعاتی» بررسی می کنیم و به این باور رسیده ایم که می توان از مطالعهء مجموعه کنش ها و واکنش های افراد در تعامل با منابع اطلاعاتی به الگوهای مشخص رسید، نیز یک چارچوب نظری است که محصول آن تا امروز تدوین نزدیک به یکصد نظریهء ریز و درشت در این حوزه بوده که 72 مورد از آنها در کتاب «نظریه های رفتار اطلاعاتی» به اختصار تشریح شده است (فیشر و دیگران، 1387).

 

در پاسخ به آخرین پرسشی که در ابتدای این یادداشت مطرح شد، باید عرض کنم که وجود چارچوب نظری در تحقیق اجتناب ناپذیر است. حتی اگر محقق به روشنی در مقاله و گزارش تحقیق خود به آن اشاره نکند، خواسته یا ناخواسته چارچوبی نظری داشته است. اما بازتاب آن ممکن است در بخش ها یا مراحل مختلف تحقیق نمود پیدا کند. مثلاً چارچوب نظری ممکن است خود را در روش شناسی تحقیق نشان دهد. مثلاً محققانی که از رویکرد کیفی در پژوهش خود استفاده می کنند، مبانی گردآوری و تحلیل داده های این مطالعات را از پارادایم تفسیری گرفته اند که رابطه ای اعم و اخص با چارچوب نظری دارد. به همین دلیل در بعضی از منابع چارچوب نظری را به عنوان «چارچوب پارادایمی تحقیق» (Theoretical Paradigm of Research) نیز معرفی می کنند.  البته فراموش نکنیم که پارادایم که مبنای هستی شناختی تحقیق را تعریف می کند چارچوب نظری را در بر می گیرد و از آن فراتر، یا به بیانی دیگر، وسیعتر و بنیادی تر است. برای تبیین بیشتر این موضوع به کتاب «مبانی پارادایمی روش های کمّی و کیفی تحقیق در علوم انسانی» اثر دکتر محمد تقی ایمان مراجعه فرمایید. نقد و بررسی این اثر نیز در شماره 170 کتاب ماه کلیات، در بهمن 1390 منتشر شده است. ضمناً مطالعه مقالهء «چارچوب نظری، زوایا و بایسته های آن» - اثر محمد دشتی که در شماره اول از سال هفتم مجله تاریخ در آیینه پژوهش منتشر شده است - نیز مفید خواهد بود.

 

در مجموع مهمترین کارکرد چارچوب نظری این است که به تحقیق جهت می بخشد و ذهن محقق را نسبت به وجوه مشخصی از پدیدهء مورد مطالعه یا بافتی که آن را احاطه کرده است، حساس و هشیار می سازد. به این ترتیب او در همان مراحل اولیه تحقیق چند گام نخست را به سرعت طی می کند. در نتیجه ضمن آنکه در وقت و انرژی محقق صرفه جویی خواهد شد، و پژوهش مورد نظر سامان و انسجام بیشتری خواهد داشت. البته انتخاب چارچوبی نظری مناسب برای هر پژوهش خود مهارتی است که باید محقق به آن مجهز باشد. به بیانی دیگر، باید پیوند مفهومی و معنایی مشخصی بین مسأله تحقیق، پرسش های محقق و چارچوب نظری برقرار باشد.

 

کارکرد دیگر چارچوب نظری پیوندی است که این مفهوم میان تحقیق ما با بدنهء دانش موجود برقرار می سازد و بازتابی از ماهیت تجمعی و تراکمی دانش است. زیرا نشان می دهد که قرار نیست هر محققی چرخ را دوباره اختراع کند. زمانی که در یک حوزه موضوعی مشخص مجموعه ای از منابع معتبر و مستند وجود دارد - که بخشی از مسیر تحقیق را طی کرده اند - اکنون بهتر است پژوهش ما استمرار و ادامهء این مسیر باشد. در غیر این صورت بازگشتی به دلیل به گذشته و پیمودن دوبارهء راهی رفته است.

 

آخرین نکته که باید به آن اشاره کنم، چگونگی انعکاس چارچوب نظری در پایان نامه یا مقاله است. برخی از مجلات بخش مشخصی را با این عنوان در دستورالعمل نگارش مقالات انتخاب کرده اند و نویسندگان موظفند به روشنی چارچوب نظری تحقیقشان را در این بخش تبیین کنند. اما در بسیاری از مجلات بخش معین و مجزایی برای این منظور پیش بینی نشده و فقط انتظار می رود که نویسندگان در جایی از مقاله – که معمولاً در مقدمه یا مرور پیشینه است – به این موضوع اشاره کنند. بنابراین، چارچوب نظری در تحقیق حضوری پنهان یا آشکار دارد، اما چگونگی تبیین آن در یک مقاله بیشتر به سلیقهء سردبیر و هیئت تحریریهء مجله وابسته است.

 

آنچه گفته شد، مختصری دربارهء این بحث بود، که فقط مقدمه ای کوتاه بر آن محسوب می شود. شما هم اگر تجربه  ای از به کاربستن چارچوب نظری در تحقیقات خود، یا خاطره ای از واکنش مجلات نسبت به این موضوع دارید، لطفاً آن را در بخش نظرخواهی مرقوم فرمایید تا زمینه ای برای گفتگوی بیشتر در این حوزه باشد. بدیهی است که کارکردهای چارچوب نظری در پژوهش به مراتب فراتر از مختصری است که در این یادداشت کوتاه به آن اشاره شد و دیدگاه های ارزشمند شما در تکمیل این بحث بسیار سودمند خواهد بود.

 

منابع

ایمان، محمدتقی (1388) مبانی پارادایمی روش های تحقیق کمّی و کیفی در علوم انسانی. قم: پژوهشگاه حوزه و داانشگاه.

دشتی، محمد (1389) چارچوب نظری: زاویا و بایسته های آن. تاریخ در آیینه پژوهش. دوره 7، ش. 1، 23-49.

فیشر، کارن؛ اردلز، ساندا؛ مک کچنی، لین (1387) نظریه های رفتار اطلاعاتی. ترجمه فیروزه زارع، محسن حاجی زین العابدینی، غلام حیدری، و لیلا مکتبی فرد. تهران: کتابدار.

نوروزی، معصومه (1391) « بررسی میزان تأثیر انجمن علمی کتابداری و اطلاع رسانی ایران در تشکیل و تقویت سرمایه های اجتماعی در جامعهء کتابداران». پایان نامه های کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع رسانی. تهران: دانشگاه خوارزمی.

 

 

منصوریان، یزدان. «جایگاه چارچوب نظری و مفهومی در پژوهش». سخن هفته شماره 155. 13 آبان 1392.