کد خبر: 14031
تاریخ انتشار: دوشنبه, 07 بهمن 1392 - 10:03

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

شش آدم نامرئی در یک گفتگوی ساده!

      دکتر یزدان منصوریان

لیزنا، یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: نظراتی که بر یادداشت زیبای جناب آقای حافظیان - با عنوان «کتابداران جهان خوش اخلاق باشید» - نوشته شده بود، برایم یادآور نظریه ارتباطی «دین بارنلوند» (Dean Barnlund) است که در کتاب ارزشمند «ارتباطات انسانی» خوانده ام. کتابی بسیار پربار که به قلم دکتر علی اکبر فرهنگی به رشته تحریر در آمده و تا کنون به چاپ هیجدهم رسیده است. معمولاً آشنایی با این نظریه ها کمک می کند آنچه در اطرافمان می گذرد را کمی دقیقتر ببینیم، بی آنکه بخواهیم دربارهء دیگران قضاوت کنیم.

 

تا آنجا که من فهمیدم، مضمون اغلب کامنت ها این بود که با اوضاع و احوال این روزگار، لبخند زدن به کاربران کتابخانه یا مهربان بودن با همکاران کتابدار به این سادگی  هم نیست. گویا تجربهء زیستهء تعدادی از خوانندگان ارجمند نشان می دهد که بهتر است با خوشرو بودن در محیط کار بی دلیل خودمان را به دردسر نیاندازیم. حداقل تجربهء آنان به چنین نتیجه ای منجر شده است. من هم که از این تجربه ها بی خبرم، بهتر است فقط شنونده باشم. با این حال، تردیدی ندارم که این نظرات ریشه در تجربه زیستهء آن گرامیان دارد، و در جای خود کاملاً محترم است. اگر به این نتیجه رسیده اند، حتماً دلیل روشنی برایش دارند و در موقعیتی نیستم که دربارهء نظرشان قضاوت کنم. فقط می خواهم با استناد به یکی از نظریه های علوم ارتباطی کل این ماجرا را کمی تحلیل کنم. شاید بتوان به این پرسش پاسخ گفت که چرا توصیهء خردمندانهء جناب آقای حافظیان دو واکنش متفاوت در خوانندگان ایجاد کرده است. گروهی آن را پسندیده اند و گروهی این توصیه را چندان عملی نمی دانند.

 

در  ابتدا باید عرض کنم که بارنلوند کیست و چه می گوید. بارنلوند از محققان علوم ارتباطات است که در سال 1970 نظریه ای غیرخطی برای ارتباط انسانی مطرح می کند و در آن نشان می دهد که در هر فرایند ارتباط انسانی شش نگرش اثرگذار بر نتیجهء ارتباط حضور دارند و هر یک به سهم خود نقشی جدی ایفا می کنند:

 

نگرش ما در مورد خودمان: نخستین متغیر تاثیر گذار بر فرایند ارتباطات انسانی «خویشتن خویش» است. اساساً ارتباط از خویشتن آغاز می شود. به این معنا که من چه تصویر و تصوری از خودم دارم. نقاط قوت و ضعفم را در چه می دانم و خودم را چگونه و بر چه اساس تعریف می کنم. بسته به این تعریف، ارتباطم با دیگران و چگونگی آن بسیار متفاوت خواهد بود. مثلاً بدیهی است فردی که اعتماد به نفس بالایی دارد، از توان ارتباطی بالاتری نسبت به کسانی که اعتماد به نفس کمتری دارند، برخوردار است.  فرهنگی (10 :1390) در این زمینه می نویسد: «کل ادراک ما از یک فراگرد ارتباطی به خود ما بستگی دارد. در تشریح تبیین ما از فراگرد ارتباطی، به مقدار زیاد به خود و درون خود متکی هستیم. به عنوان یک شرکت کننده در این فراگرد، چه به عنوان فرستندهء پیام یا گیرندهء آن، محدود به نگرش خود از وضعیت حاکم بر خویش هستیم».

 

نگرش ما در مورد دیگران: تصویر دومی که در این ماجرا درگیر است، محصول نگرشی است که من از مخاطبم دارم. اینکه من او را چگونه می بینم و چه برداشتی از رفتار و شخصیتش دارم، بر نوع برخورد من بسیار موثر است. مثلاً آیا به نظرم آدم راستگو و درستکاری است؛ یا خدای ناکرده او را شخصی فریبکار و حقه باز می دانم. بدیهی است که هر دو نفری که تا این مرحله به آن ها اشاره شده محصول تجربه های پیشین من است. ضمن آنکه همیشه این احتمال وجود دارد در قضاوتم اشتباه کرده باشم. هرچند ما اغلب کمتر به قضاوت هایمان شک می کنیم. به هر حال، این تازه ابتدای داستان است و هنوز چهار تصویر دیگر در این رخداد نقش دارند.

 

فکر می کنم دیگری به من چگونه می نگرد: سومین متغیر، تصویری است که من از تصور دیگران دربارهء خودم می سازم. یعنی اینکه فکر می کنم دیگران دربارهء من چه فکری می کنند و مرا چگونه آدمی می دانند. بدیهی است که این تصور می تواند بسیار متنوع و گوناگون باشد. ممکن است گمان کنم دیگران مرا دوست دارند و برایم احترام قائلند. از سویی چه بسا تصور کنم از من بیزارند و دلشان برایم نسوخته است، یا مرا ساده لوح فرض کرده اند. بسته به اینکه به کدام یک از این دو نتیجهء متضاد برسم، نوع ارتباطم با دیگران به شدت متفاوت خواهد بود. البته بدیهی است که هر یک از ما در ارتباطات اجتماعی خود بر اساس نشانه هایی که از رفتار و گفتار آدم های اطرافمان دریافت می کنیم، به این نتیجه می رسیم. هر چند همواره احتمال خطا در این ارزیابی وجود دارد. ضمن آنکه فراموش نکنیم بین «پیام» و «معنا» در ارتباط تفاوت بنیادی وجود دارد. دکتر محسنیان راد در کتاب «ارتباط شناسی» در این زمینه می نویسند: «کلمات در نهایت هیچ معنایی نمی دهند، بلکه معنی ها فقط در آدم ها هستند. معانی مسبب پاسخ ها می شوند. آنها چیزهایی شخصی هستند ... معنی ها آموخته می شوند ... ما معنی ها را یاد می گیریم،  بر آن ها می افزاییم، آن ها را نابود می کنیم، اما قادر به یافتنشان نیستیم. آن ها در ما هستند، نه در پیام.» (محسنیان راد، 84 :1384).

 

نگرش دیگری دربارهء خودش: تا این مرحله سه تصویر ساخته شد، که در ساخت هر سه من به عنوان یک سوی فرایند ارتباط نقشی اساسی دارم. حال آنکه سه متغیر دیگر نیز در آن سوی فرایند حضور دارند، که محصول ذهنیت و تجربهء زیستهء مخاطب ماست. چهارمین متغیر اساساً ساخته و پرداختهء ذهن طرف مقابل گفتگو دربارهء خودش است. به این معنا که او خود را چگونه می بیند؟ مثلاً، آیا خود را آدم فروتن و متواضعی می داند یا برعکس دچار خودخواهی و غرور است. البته این فقط یک صفت است که در طیفی از تواضع تا تکبر در نوسان است و دهها ویژگی دیگر در این زمینه نقش دارند. به این ترتیب، در مقابل تصویری که در بند نخست این فهرست من از خودم ساخته ام، اکنون مخاطبم نیز تصویری از خودش در ذهن دارد. تصویری که از آن بی خبرم. به سخنی دیگر، مشکل اینجاست که معمولاً این تصاویر پنهانند و فقط با نشانه هایی می توان به آن پی برد، هر چند باز هم احتمال خطا در ارزیابی این نشانه ها بسیار زیاد است.

 

نگرش دیگری نسبت به من: اینکه مولفهء پنجم چیست و چه تاثیری بر فرایند ارتباط دارد، به این وابسته است که مخاطب چگونه به من می نگرد. مثلاً آیا او مرا انسانی آگاه، شریف و خیرخواه می داند یا تصور دیگری در ذهن دارد. مثلاً کاربری که به کتابخانه وارد می شود، بر اساس تجربه های قبلی خود چه تصویری از من که کتابدار آنجا هستم در ذهنش ساخته و پرداخته است؟ آیا اساساً کتابداران را مشاورانی کاردان و امین برای جستجوی نیاز اطلاعاتی خود می داند، یا به نظرش می رسد که از آنان کمک زیادی ساخته نیست و بهتر است خودش به فکر حل مشکلش باشد.

 

باور دیگری نسبت به اینکه ما به او چگونه می نگریم: سرانجام ششمین تصویر که به نحوی درگیر این ماجراست محصول پاسخی است که نفر مقابل به این پرسش می دهد که من چگونه به او می اندیشم. بنابرین او از ذهنیت من در مورد خودش برداشتی دارد، که باید امیدوار بود به واقعیت نزدیک باشد. در هر صورت این تصویر هر چه باشد، طرف مقابل در شرایطی سعی می کند با اقدامی آن را تقویت کند و در شرایطی برعکس در تضعیفش بکوشد. مثلاً اگر همکارم نگران است که او را انسان مغروری بدانم، شاید برای تغییر این ذهنیت در برخورد بعدی بسیار فروتنانه ظاهر شود. یا برعکس اگر به نظرش رسیده که او را آدم ساده لوحی تلقی کرده ام، تلاش کند از خودش هوش و ذکاوت نشان دهد تا آن برداشت نادرست اولیه از بین برود. در مورد مثال کاربر و کتابدار نیز ممکن است ده ها تصویر در این میان ساخته شود. مثلاً چه بسا مراجعه کننده ای تصور کند، کتابداران آدم های گرفتار و پرمشغله ای هستند و من نباید با پرسشی پیش پا افتاده مزاحم کارشان شوم. یا بر عکس بر این باور باشد که او مشتری این سازمان است و کتابدار باید با شکیبایی و متانت پاسخگویش باشد.

 

بنابرین این شش تصویر پنهان در ذهن دو طرف یک تعامل اجتماعی، همچون شش آدم نامرئی، پیوسته حضور دارند و همزمان نقش ایفا می کنند. این نقش ها چنان در هم تنیده اند که تشخیص هر یک دشوار است. در نتیجه برآیند این شش تصویر به نتایج مختلف و گاه شگفت آوری منجر می شود که نمونه های آن هر روز در زندگی روزمره رخ می دهد.

 

 اکنون با استناد به این نظریه می توان گفتگوی فرضی یک کتابدار میز امانت را با یک کاربر تحلیل کرد. در یک سناریو، کتابدار خودش را متخصصی توانمند می داند که بر حسب شغلی که دارد موظف است به کاربران کمک کنند. اگر قرار است کمکش موثر باشد باید با آنان ارتباطی توام با احترام داشته باشد. این احترام هم زمانی کارآمد است که مراجعه کننده از وجودش آگاه شود. بنابراین، تصمیم می گیرد با مراجعه کنندگان خوش اخلاق باشد و به آنان لبخند بزند.

 

عکس این ماجرا هم صادق است. مثلاً من قبلاً صادقانه به مراجعه کننده ای لبخند زده ام و در کمال شگفتی و ناباوری او واکنش تندی نشان داده؛ یا از برخورد خوبم سوء استفاده کرده است. کتابی را برده و دیگر نیاورده است، یا هر خطایی که قرار نبوده مرتکب شود از او سر زده و مرا از محبتم پشیمان ساخته است. بنابراین، تصمیم می گیرم این اشتباه را تکرار نکنم. این مشکل زمانی مضاعف می شود که از مراجعه کنندهء جدیدی - بی خبر از تجربهء ناموفق من - به کتابخانه وارد شده تصور مشابهی داشته باشم. یعنی این بار صحبت از نفر دوم ماجراست. بنابراین، نگرانم اگر دوباره لبخند بزنم و روی خوش نشان دهم باز گرفتار شوم. در نتیجه ترجیح می دهم خودم را به دردسر نیاندازم و چهره ام را در عادی ترین شکل ممکن حفظ کنم. حتی شاید برای اطمینان کمی هم اخم کنم که او مطمئن باشد با کسی شوخی ندارم! و به این ترتیب این داستان ادامه خواهد یافت. همانطور که در بسیاری از عرصه های اجتماعی رخ می دهد.

 

به این ترتیب گویی این شش آدم نامرئی مرتب در ذهن آدم هایی که با هم در ارتباطند پرسه می زنند. فقط باید مراقب بود که حداقل سه تصویر نخست که در اختیار خودمان است، با واقعیت همخوانی داشته باشد. هر چه این ذهنیت درونی از عینیت بیرونی فاصله بگیرد، بیشتر در معرض سوءتفاهم خواهیم بود.

 

بنابراین، پیرو یادداشت جناب آقای حافظیان، شما در محیط کارتان می توانید لبخند بزنید یا نزنید. انتخاب با شماست. من هم که از اوضاع و احوال محل کارتان خبر ندارم. اگر اوضاع خوب است که خدا را شکر و امید آنکه در آینده از این هم بهتر شود. اگر هم خدای ناکرده چندان بر وفق مراد نیست، امیدوارم گشایشی در کار ایجاد گردد و مشکلتان حل شود. بنابراین، اصلاً در موقعیتی نیستم که توصیه ای در این زمینه عرض کنم. فقط با اجازه شما پیشنهاد می کنم، گاهی آن سه تصویر نخست را کمی به سمت مثبت بچرخانید و با احتیاط به روی کاربران کتابخانه لبخند ملایمی بزنید. امیدوارم نتیجهء رضایت بخشی در پی داشته باشد.

 

منابعی برای مطالعه بیشتر

 

فرهنگی، علی اکبر (1390) ارتباطات انسانی. چاپ هیجدهم. تهران: خدمات فرهنگی رسا.

محسنیان راد، مهدی (1384) ارتباط شناسی: ارتباطات انسانی (میان فردی، گروهی، جمعی). چاپ ششم. تهران: سروش.

Barnlund, D. C. (1970) A transactional model of communication. In K. K. Sereno & C. D. Mortensen (Eds.), Foundations of Communication Theory (pp. 83–102). New York: Harper & Row.

Barnlund, D. C. (1962) Toward a meaning-centered philosophy of communication,  Journal of Communication. Vol. 11, pp. 198-202.

 

 

منصوریان، یزدان. « شش آدم نامرئی در یک گفتگوی ساده!» سخن هفته شماره 167. 7 بهمن 1392.

 

 

 

برچسب ها :
حسین نریمانی
|
Iran
|
1394/11/04 - 10:35
0
1
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار خودم
خیلی جالب و شیوا مطالب را بیان نمودید تشکر
سید کاظم حافظیان
|
Iran
|
1392/11/19 - 11:26
0
4
جناب یزدان عزیز از عنایت شما به آنجه این زیر بغل کتاب برای دوستان همکار نگاشته بود متشکرم . تجربه چهل سال کار در کتابخانه های گوناگون کشور بنده را همچنان پای بند به رعایت ا خلاق خوش با همه مشکلات روز مره که بنده نیر از آنها استثنا نیستم هستم و با سر بلندی اعلام می دارم من مردمم را دوست دارم و مردم در هیچ جای عالم گروه خاصی نیستند . مردم مردم اند و ما اگر لیاقت داشتیم خادم آنها در کتابخانه ها و هر کجای دیگر . باز هم از عنایت شما و همه عزیزان که نظرشان را اعلام داشتند سپاس.
کامران باقر
|
Iran
|
1392/11/09 - 08:09
3
3
باسلام و تشکراز شما
خلق خوش در خانواده می کنداثر
خلق خوش در زندگی شیرین بود مثل شکر

تا توانی برادر خلق نیکوپیشه کن
خلق نیکو مارراازلانه اش آردبه در
پاسخ ها
معترض
| Iran |
1392/11/10 - 06:46
يعني در ادبيات ما شعري استوارتر از اين ابيات سُست و ناتندرست نبود كه در ستايش اخلاق نيك باشد؟ دوستان، قدري سليقه!
پورمند
|
Iran
|
1392/11/08 - 22:54
0
4
مطلبی مفید با بیانی ساده و بی پیرایه بود. من هم ترجیح میدهم در اکثر اوقات با صغیر و کبیر با رویی گشاده روبرو شوم و آثار و عواقب این رفتار را که گاهی با ناملایماتی شدید روبرو است به جان بخرم. بهرحال انتخاب خودمان بوده است. پس از خودمان شروع کنیم. مراجعین را فرشته هایی در کالبد آدمی ببنیم. دوباره فیلم برلین زیر بال فرشتگان ویم وندرس را ببینیم تا متوجه شویم که فرشتگان بسیاری دور و بر علاقمندان به کتاب پرسه می زنند بویژه در قراءتخانه ها.
کتابدار
|
Iran
|
1392/11/08 - 22:35
0
4
همینکه خودمان را جای کاربر قرار دهیم، بنابراین رفتار مناسب و روی خوش، امکان پذیر می شود
رحمنی
|
Iran
|
1392/11/08 - 14:32
0
4
بسیار عالی بود، مانند همیشه...
ممنون دکتر منصوری به خاطر مطالب قشنگتون.
رحمانی
|
Iran
|
1392/11/08 - 14:27
0
3
مطلب بسیار خوبی بود. تشکر از نگاه میان رشته ای و گسترده آقای دکتر.
علی عسلی
|
Iran
|
1392/11/08 - 11:48
1
3
احساس میکنم آدم اگر در هر صنفی هم که باشد، نیت کند که به دیگران محبت کند و خادم باشد، هرچه هم که پیش بیاید ضرری نکرده است ! هیچ چیز با محبت قابل قیاس نیست و اینکه لزومن لبخند زدن نشانه محبت کردن نیست ، می تواند پیامد آن باشد.
سپاسگزار از متن صمیمی تان
زره ساز
|
Iran
|
1392/11/08 - 09:06
0
8
ضمن تشکر از مطلب قابل تامل اقای دکتر، معتقدم که علاوه بر این تصورات که در ذهن افراد درگیر در یک تعامل پدید می آید، آشنایی با مهارت های ارتباطی و به کارگیری آنها نیز در برقراری یک ارتباط موفق و پویا بسیار بااهمیت است. ممکن است افراد نسبت به هم تصورات کاملا مثبت و سازنده ای داشته باشند اما در برقراری یک رابطه موفق و حفظ آن به دلیل عدم رعایت اصول موثر، ناموفق باشند.
بهار رهادوست
|
Iran
|
1392/11/08 - 00:37
0
10
مطلب جالب و خواندنی شما می تواند راهنمای خوبی برای خیلی ها باشد. اگر حوصله بیشتری می داشتید می توانستید به زمینه های فرهنگی ما شرقی ها و بهتراست بگویم ما ایرانی ها هم بپردازید که تعلیم و تربیت ما ما را ازکودکی با قضاوت آلوده می کند به گونه ای که داوری کردن درمانهادینه شده است و برپایۀ این فرهنگ مداخله جویانه و آمرانه که حق اندرزدادن به دیگری را رسماً تجویز می کند، عجیب نیست که همه ما به نوعی درگیر ارتباط های ناسالم و کج فهمی بشویم.
دائی
|
Iran
|
1392/11/07 - 18:31
0
4
مانند همیشه عالی بود. ممنون
مجید صمیمی نژاد
|
Iran
|
1392/11/07 - 18:27
0
3
[سلام نظری در خصوص مقاله ای از یک کتابدار آمریکایی گذشتم لطفا به این صورت اصلاح فرمایید]:
با سپاس مجدد از آقای دکتر منصوریان عزیز
مطرح شدن اینگونه مباحث در لیزنا مرا به یاد مقاله انداخت که سالها قبل با این عنوان خوانده بودم:
Librarianship: A self-hating profession
در این مقاله که به منزلت اجتماعی کتابداران و تصویر ذهنی ایشان از حرفه خود پرداخته شده بود، تعبیری عجیب و بسیار هزل آمیز از یک کتابدارآمریکایی (به گمانم پاتریشیا باتن)نقل گردیده بود که ضمن آن افراط کتابداران هم وطن خود در خدمات رسانی و برخورد بسیار فروتنانه با مراجعه کنندگان را به باد انتقاد گرفته بود!!! و از ایشان خواسته بود قدری عزت نفس داشته باشند. مقایسه ایشان با خودمان مرا یاد دانه فلفل و خال مهرویان انداخت!
حسینی
|
Iran
|
1392/11/07 - 17:56
0
1
بسیار عالی. ممنون
مجید صمیمی نژاد
|
Iran
|
1392/11/07 - 17:09
0
1
ضمن سپاس مجدد از آقای دکتر منصوریان عزیز، مطرح شدن این مباحث در لیزنا مرا به یاد مقاله ای انداخت که خیلی سال قبل با این عنوان خواندم:
Librarianship: A self-hating Profession
که در آن کتابداری آمریکایی از خدمات رسانی افراطی و شدیدا متواضع بودن کتابداران سرزمین خود در برابر مراجعه کنندگان انتقاد کرده و آن را مخلّ منزلت اجتماعی ایشان تلقی نموده بود. ایشان در این خصوص تعبیر بسیار هزل آمیزی هم از کتابداری دیگر گمانم پاتریشیا باتن مرقوم نموده بود که جای بیان آن نیست. با وضعیت جامعه حرفه ای خودمان در خدمات رسانی می کنم خودمان مقایسه می کنم یاد خال مه رویان و دانه فلفل می افتم.
مجید صمیمی نژاد
|
Iran
|
1392/11/07 - 16:52
0
1
با سپاس از استاد گرامی
به زعم بنده می توان مهارتهای ارتباطی را به کتابداران در دوره کارشناسی آموخت. به این نوع مهارتها که بخشی از آن آموزش ژستهای موثر اعم از لبخند زدن دقت کردن ارتباط چشمی و... است را تحت عنوان Emotional Labour در کشورهای دیگر مورد مطالعه و آموزش قرار می دهند.
نمونه زیر مقاله است در همین زمینه
Emotional labor in librarianship: A research agenda
لینک:
http://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0740818812000308
نرگس خالقی
|
Iran
|
1392/11/07 - 14:17
0
2
سلام
جالب بود. تشکر
امید علی پور
|
Iran
|
1392/11/07 - 14:08
1
6
گاه لبخند زدن و روی خوش داشتن برای مخاطب بهتر از انجام کار برای او با رویی عبوس است. خوشرویی در حد اعتدال دو فایده دارد. فایده ی اولش به خود کتابدار بر می گردد و در ساعات کاری روحیه اش حفظ می شود و فایده ی دومش هم به مراجعه کننده بر می گردد. ضمنا یک فایده ی دیگر خوشرویی برای کتابدار این است که مراجعه کننده در صورت عدم رضایت از کار شما و کتابخانه به فکر اعتراض و مراجعه به مسئولین بالاتر نمی افتد !!! یکی از عللی که باعث خوشرو نبودن کتابداران می شود این است که کتابدار و مراجعه کننده در دو فاز مختلف سیر می کنند. کتابداران با مشکلات مادی و ذهنی درگیرند، حال آنکه مراجعین اکثرا در حال و هوای دیگری سیر می کنند !
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: