داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: روزی که اولین سخنرانی رسمی دبیرکل پیشین نهاد آقای ملکاحمدی به دستم رسید، بر بخش اصلی اولویتهای ایشان در همین ستون صحه گذاشتم و یادداشتی نوشتم[1]. در آن اولویتها مشکلات نیروی انسانی کتابدار بند اول بود. نیرویی که واقعاً بر آنها به گمان شخص بنده، بی عدالتی زیادی روا رفته بود و باور داشتم اولین سنگر و اولین خاکریز برای بازگرداندن نهاد به وظایف حرفهای – اجتماعیاش تثبیت وضعیت نیروی انسانی و اولویت دوم بازآموزی آنها است.
فتح این سنگر و بازگرداندن آرامش به نهاد مسلماً اولویت دبیرکل بعدی هم بود. خوشبختانه عصر جدید در کشوری شفاهی مثل ایران هم تبدیل به نوعی عصر مکتوب شده و یادداشتهای دو سال گذشته در ارتباط با نهاد نشان میداد که بیشترین فشار از سوی نیروی انسانی نهاد است و جناب مختارپور با تامل بسیار کوچکی کار را از همین زاویه آغاز کردند که به نظر میرسد چالشیترین کار ایشان بوده باشد. چرا که بیشترین خبر از این ناحیه به گوش ما میرسد و بیشترین مطالبات در این حوزه است.
یادداشت دو سه روز پیشتر لیزنا درباره استخدام جدید نهاد و گلایه خانم حسینی از مدیریتهای قبلی و یادآوری به آقای مختارپور که شما را به مقدسات سوگند این بار عادلانه رفتار کنید و نگذارید حقی پایمال شود، بار انتظارات بخشی از خیل بیکاران رشته ما را هم بر شانه ایشان میگذارد و تنوع انتظاراتی که با آن روبرو هستند بیشتر از منظر نیروی انسانی است، نیروی انسانی کتابداری که وظایف حرفهای خاص خودش را دارد. من عمداً مینویسم نیروی انسانی کتابدار چون وقتی که شخصی سالها است در کتابخانه کار میکند اگر خود را وقف کارش کرده باشد دیگر مدرکش برایم خیلی مهم نیست که کتابدار باشد یا نباشد. آن فرد اکنون نیروی انسانی فعلی نهاد است و از او انتظار میرود که وظایفش را به نحوی شایسته انجام دهد؛ و اگر بر وظایفش آگاه نیست یا از نظر فنی مشکل دارد باید آموزش داده و بازآموزی شود. البته آموزش و بازآموزی شامل حال کتابداران با مدرک کتابداری هم میشود.
دوستان گرامی که قبلاً خشمتان را دیدهام لطفاً فوری عصبانی نشوید. البته من کارهای نیستم که توصیهای بکنم یا نکنم. ولی با این همه توصیه نمیکنم که در شرایط فعلی اگر نیرو میگیرند، از رشتههای دیگر بگیرند. چنین چیزی نگفتم، حاشا و کلا. ولی نیرویی که قبلاً جذب و حفظ شده باید به مسائل و کارهایش رسیدگی شود و متقابلا از او کار بخواهند، بنابراین در اینجا دیگر صحبت مدرک ندارم.
به دوستان خودم، کتابداران عزیز کتابخانههای عمومی میگویم عصبانی نشوید. میگویم خشمتان را دیدهام. و شاید باز هم روزی چیزی بنویسم که شما را عصبانی کنم. ولی ما نیاز داریم که حرفها و نقدها را بشنویم. ما نیاز داریم که در آرامش پاسخ یکدیگر را بدهیم. نیاز داریم که از یکدیگر سوال کنیم و تا موضوع را نفهمیدهایم موضع نگیریم و دست به گلایه بر نداریم.
نوشتم شما عصبانی هستید و پاسخهایی نوشتید که در آنها نشانههای دلخوری وجود داشت:
- آب گلآلودی است. آقای عمرانی هم ماهیگیر شدهاند.
- من نمیخواهم حرف از کمبودها بزنم. اما واقعیت اینه که نیرو تا تامین نباشه همین مقدار کار هم زیاده به نظرم. حالا هر جایی میخواد باشه. بحث من صرفاً نهاد نیست.
- با سلام خدمت آقای عمرانی عزیز. چرا عصبانی نباشیم؟ پارسال 1000000 تومان صرف دوا و درمان من شد. هر آمپولی که میزدم دانه ای 50000 تومان بود. سه بار نسخههای پزشکیمو فرستادم استان. باور کنید هر سه بار برگشت خورد.
- آقای عمرانی شما دیگه چرا؟! نباید هیچیش رو نشون میدادید. ما که از کار شما سر در نمیآریم. حداقل اینو نشون ندید.
- در کتابخانهای که تابستانها گرما زدهایم و زیر سرم و زمستانها از استخوان درد به خود میپیجیم عصبانیت چاره درد نیست. باید خودکشی کرد برادر جان!!
- من هم عصبانی هستم هم ناراحت. ولی برای تجدید قوا هنوز ظرفیت دارم.
- عصبانی هستیم. چون شما نیز به مشکلات ما افزوده شدید. نظرخواهی میکنید. ولی خیلی از نظراتمان را برای عموم نمایش نمیدهید تا بازخورد دریافت دارند و شاید منجر به ایدههای سازنده شوند.
- و دوستی هم نوشت: آقای عمرانی ..... البته این را بدانید که کتابداران عصبانی نیستند. بلکه دنبال واقعیتها و حق و حقوق ضایع شده خودشان هستند.
من این را میدانم و هر جا که یزرگواری را دیدم بر همین نکته تاکید و تکیه کردم. ولی صحبت امروزم توصیه به صبر برای شما است. من امروز هم میخواهم در همین فضای گلآلودی که دوست عزیزم برایم نوشته بود از شما گله کنم. میخواهم بنویسم پنج ماه از یادداشت "شما عصبانی هستید" من میگذرد. شاید بتوانم بگویم لیزنا پرخبرترین و پرخوانندهترین سایت کشور است که کتابداران کتابخانههای عمومی در آن مطالبشان را بدون منعی مینویسند[2]. به شهادت آمار لیزنا بیش از 50% اخبار مرتبط با کتابخانههای عمومی مساله نیروی انسانی و وضعیت حقوق و معیشت ایشان است. اولویتها را هم در بالا اشاره کردم و طبیعی است بعد از یک دوره بی عدالتی یا کم عدالتی چنین باشد. لیکن با نگاهی ساده به یادداشتهای شما از 5 ماه پیش تا به حال باید بنویسم هنوز هم عصبانی هستید. چرا چون در همه یادداشتهای این پنج ماه چیزی جز مشکلات استخدامی، حقوق و دستمزد، مرخصی زایمان، کم شدن ساعات کار خانمها و ... نمیبینم؟ کوچکترین یادداشتی غیر از این مطالب شما را از جا به در میبرد و باز هم با عصبانیت فریاد میزنید.
به جد انتظار داشتم با آن همه مشکلاتی که شما در بخش مجموعهسازی عنوان میکردید و طرح کتاب من و ایستگاه مطالعه را دوست داشتید یا انتقاد داشتید زیر مصاحبه خانم دکتر عصاره گرامی: سیستم انتخاب متمرکز کتاب به کتابخانهها صدمه میزند دهها یادداشت ببینم. ولی این مصاحبه فقط سه یادداشت و نظر دریافت کرد. مصاحبهای که بر سازماندهی متمرکز و مجموعهسازی غیر متمرکز تاکید داشت که من هم به عنوان یک کتابدار با کلیات آن موافقم. و جزییات آن را هم ده سال پیش با کمک دوستان نوشتیم.
دوستان بسیار عزیزم، برایتان نوشتم که من هم ازکتابخانههای عمومی شروع کردم و کار را از آنجا دنبال کردم. کتابخانهها و مشکلاتشان را میدانم و همینطور مشکلات کتابداران را. نوشتم که در کنار این، وضعیت اقتصادی کشور را هم در هر جا که هستیم میتوانیم به عینه ببینیم و مشکلات اقتصادی و تورم نه فقط برای کتابداران، بلکه برای همه اقشار هست. دولت همه تلاش خود را برای مهار تورم انجام میدهد. ولی این هیولا به این راحتی نمیخواهد مهار شود. همه اینها هم درست. ولی در همین شرایط هم میتوانیم سه نکته را فراموش نکنیم که سومی را با احتیاط مینویسم که دوباره عصبانی نشوید:
1.زود قضاوت نکنید: تا مطلب را نخواندهاید و سوال نکردهاید و مطمئن نشدهاید که مطلب چیست عصبانی نشوید. اشاره من به یادداشت خانم حسینی است که بسیاری از کامنتها نشان میداد که کل مطلب را نخواندهاند و همین که ایشان نوشتهاند که آقا ترا به خدا آزمون را درست برگزار کنید و بیرونیها هم حقی دارند. همه آنها که ده سال در کتابخانهها به صورت انجمنی کار کردهاند، نگران وضعیت استخدامی خود شده بودند و نظراتی نوشتند که عجولانه بود.
2.روادار باشید: این دو خط (از یک تا چهار تیتر زیر)، از یکی از دهها یادداشت مرتبط با دلایل رواداری و نارواداری است که آدرسش را در زیرنویس آورده ام. اول این را بخوانید: ريشهي همهي درگيريهاي بشر را ميتوان در چند مورد خلاصه کرد: 1) عدم درک و فهم صحيح طرفين خصومت از هم 2) زيادهخواهي و تماميتخواهي 3) کوتهبيني و خودکامگي 4) و تعدادي هم معلول اشتباهات و اقدام براي تلافي مافات گذشته است[3].
و اما بعد، دوستان پای حق و حقوق که میرسد همه یک پا وکیل و یک پا قاضی هستید. ولی این مربوط به زمانی است که حقی باید طرف شما بیاید. آیا وقتی که باید حقی طرف دیگری برود برخوردتان چیست؟ همه الحمدلله مسلمان هستید و نمازتان را به موقع میخوانید و گاهی بین دو نماز سخنان امام جماعت را گوش میکنید که با شما از رواداری صحبت میکند. اون چند دقیقه بین دو نماز خیلی خوب است. همه روادار میشویم، ولی از نمازخانه یا مسجد که پایمان را میگذاریم بیرون بر میگردیم به طرف بغل دستیمان و در جواب نقلش با ناراحتی میپرسیم: کی این حرفو گفته؟ اون ...؟ اون اول بره .... ، ببینید دوستان حذف مخالف و مخالفتها (تازه اگر مخالفتی باشد)، کمکی به ما و به همه مردم ایران نکرده و نمیکند. سعی نکنیم به محض شنیدن صدای مخالف (گفتم تازه اگر خوب گوش کنی میبینی همچین مخالف هم نیست)، دسته جمعی بریزیم سرش و حرفش را در گلو خفه کنیم که من دارم از گشنگی میمیرم تو اومدی میگی کارت را درست انجام بده. نه تو از گشنگی میمیری و نه من با این حرف قصد درست کردن مشکل برای تو را دارم. رواداری یعنی حتی اگر بخش کوچکی از حرف طرف مقابل ممکن است درست باشد، او را و حرفش را حذف نکنیم و بگذاریم همان مقدارِ درستش را به منصه عمل برساند و آن را تایید کنیم. رواداری یعنی احترام بگذاریم که یک فرد به چیزی که عقیده و باور دارد برای خودش خوب است، همانطور که عقیده و باور من برای خودم. هر یک از این دو حتما بارقه هایی از حقیقت دارند و نیز هر دو نفر امکان خطا هم دارند. پس بیائیم او با عقیده خودش و من هم با عقیده خودم بنشینیم و با رعایت احترام با هم گفتگو کنیم. زیبایی زندگی و خلقت به تنوع موجودات و منشها و خلقیات است، چرا باید فوری چوب برداریم و مخالفان را از گود بیرون بیندازیم.
خواهش اکید من این است که سخنان یکدیگر را با احترام گوش کنید و البته توصیه میکنم نیمه پر لیوان را ببینید، به این ترتیب انگیزه بیشتری برای کار و نشاط بیشتری در بحث حاصل میکنید.
3.وظایفی هم داریم: با اینکه قبلاً جواب دادهاید: "من نمیخواهم حرف از کمبودها بزنم اما واقعیت اینه که نیرو تا تامین نباشه همین مقدار کار هم زیاده"، باز هم مینویسم بچههای من ما وظایفی در قبال فرزندان خودمان هم داریم:
اولین وظیفه در قبال فرزندمان تامین معاش وی است. خوب عزیز گرامی، آن قدر به فرزند خوراندیم که انشاءالله توانست سرجایش روی زمین بند شود و به پشت نیفتد، بعد چکار میکنید؟ فکر میکنم بعد از همان حداقل، وقتی دیدید به فکر بازی افتاده، اندکی لحن سرزنش به خودتان میگیرید که بچه بشین درس بخون به سرنوشت من کتابدار ... دچار نشوی. دقت کنید، شما با بازی کردن کودکتان مخالفتی ندارید ولی در اینجا دارید وظیفهای را یادآوری میکنید. و بچه در دلش میگوید باز شروع شد. بچههای مردم کفش آدیداس دارند، این به من میگه درس بخون. بچههای مردم آیفون 6 اس دارند، این یک گوشکوب هم دست ما نداده و انتظار داره ما درس هم بخوانیم. ولی دوست عزیز شما جدی انتظار دارید درس بخواند، چون نگران آینده او هستید. (پرانتز باز: میدانم که آینده صرفاً درس خواندن نیست و من در باب مثال عرض کردم). اگر او درس بخواند جایزه را سر صف به شما نمی دهند و حقوق او را هم به شما.
صحبت من، صحبت از آینده کتابداران است. صحبت من ، صحبت آز آینده یک حرفه است. فعلاً نفت زیر زمینهای این کشور است و ما حقوقمان را میگیریم و بر اساس کارکرد با ما حساب نمیکنند (می گویند در حسابداری تعهدی بر اساس کارکرد حساب خواهند کرد). سوال بزرگ و اصلی ما باید این باشد: اگر قرار باشد در آینده فقط به کارهایی که جامعه به آن نیاز دارد حقوق بدهند، فکر میکنید به من حقوق خواهند داد؟
برای این سوال چه جوابی دارید؟ به پرستار حتماً نیاز داریم. با جان انسان سرو کار دارد. به معلم حتماً نیاز داریم. به جادهسازان حتماً نیاز داریم. به کشاورزان حتماً نیاز داریم. اما آیا به کتابداران هم نیاز داریم؟ آیا توانستهایم کتابخانه را تبدیل به ارگانیسمی پویا در کشور کنیم؟ اگر یک روز یکی از کتابخانهها بسته باشد، مردم چقدر با مشکل روبرو میشوند؟ دقت کنید به همان یک روز اول تعطیلی کتابخانه که سر و صدا میکنند نگاه نکنید.
اینها سوالهایی است که یکایک کتابداران باید در خلوت خود از خود بپرسند. چه کردهایم که اگر یک روز نباشیم همه به فکر راه چارهای باشند. منزلت یک حرفه در درجه اول به نیاز جامعه به آن حرفه بستگی دارد. شغلی میماند و پایگاه خود را حفظ میکند که جامعه به آن نیاز داشته باشد. کتابخانهها در بسیاری از کشورهای فقیر و غنی دنیا چنین جایگاهی را با فداکاری کتابدارانش به دست آوردهاند و کتابخانه برایشان زنده است و این کار دور از دسترس نیست. هر وقت به قول خودتان توانستید به تازه فامیل شدهتان که میپرسد شغلتان چیست با گردن افراشته بگوئید که کتابدارم و نگوئید کارمند ارشادم، به منزلت خودتان ایمان پیدا کردهاید و این کار فداکاری دسته جمعی یک نسل یا دو نسل از کتابداران را میطلبد. ولی متاسفانه آن جایی که از وضعیت استخدامی و حقوق و مزایا سخنی نیست، صحبتی نمیکنید یا اگر میکنید مثلا ً زیر خبر سخنرانی خانم دکتر وزیرپور تثبیت منزلت اجتماعی و جایگاه کتابداران از اهمیت بسیار برخوردار است تقاضای افزایش مرخصی زایمان میکنید.
چیزی را که نوشتم خیلی جدی است. وقتی به فرزندتان میگوئید درس بخوان، از یک نگرانی برای آینده او ناشی میشود. وقتی عمرانی رویش را به جوانان کتابدار میکند و میگوید بچههای عزیزم، وظایفتان یادتان رفته نگرانی از همان نوع است و بس. چهل سال کار در صحنه کتابداری کشور باعث میشود که هر چند وقت یک بار یادآوری کنم که دوستان عزیز بازخوردهایی که از کتابخانههای عمومی دارم، درخشان نیست. گاهی خبر خوبی میشنوم و میروم به آن کتابخانه ببینم چه خبر است و میبینم که یک کتابدار دلسوز دارد جور هزاران دیگر چون مرا میکشد و آبرویی برای من دست و پا میکند.
اخبار نهاد را دارم به دقت دنبال میکنم. به عنوان یک یار کتابخانههای عمومی دوست دارم، در سالروز حضور آقای مختارپور به ایشان بگویم، جناب آقای مختارپور عزیز، خسته نباشید، خوب در مورد مجموعه سازی کتابخانهها چه تصمیمی گرفتهاید و چه کردید و چه قرار است انجام دهید؟ چون با همین مجموعه میخواهید خدمات ارائه دهید و قدمهای بعدی را بردارید. آقای مختارپور بزرگوار در مورد گسترش خدمات چه کردهاید و چه برنامهای دارید؟ آقای دبیر کل عزیز در عرصه تخصص گرایی در سطوح بالای نهاد چه برنامه ای دارید؟ امسال اگر ایشان به من بگویند که ای آقا تو که خودت شاهدی، همه کار ما شده حقوق و مزایای پرسنل، و حالا اگر ایشان از من بپرسندکه تو که سنگ کتابدارن را به سینه می زنی به من بگو ببینم شد یکی از همین کتابدارا از من بپرسند که یک کلاس آموزش طراحی خدمات در کتابخانههای عمومی برای ما برگزار نمیکنید؟ اگر از من بپرسند که تا به حال یکی از این کتابداران که برای شما می نویسند، در حوزه های تخصصی مطلب نوشته اند که شما منتشر نکرده اید؟ من چه جواب بدهم؟
دوستان عزیز، ما به خدماتی که به جامعهمان عرضه میکنیم زنده هستیم، باید آموزش ببینیم که چگونه نیاز محله خود را شناسایی کنیم و چطور بر اساس آن خدمات تازهای ارائه کنیم. البته حقوقمان و مزایای شغلیمان را هم می خواهیم و باید بگیریم.
میدانم قبلاً نوشتهاید: "من نمیخواهم حرف از کمبودها بزنم اما واقعیت اینه که نیرو تا تامین نباشه همین مقدار کار هم زیاده". ولی این بار زود عصبانی نشوید و درباره نوشته من بیشتر فکر کنید."
عمرانی، ابراهیم. « هنوز هم عصبانی هستید؟». سخن هفته لیزنا، شماره 211. 10 آذر 1393.
[2] . این را هم یادآوری کنیم که برخی کامنتها آن قدر شخصی است که ما بجای انتشار به روابط عمومی نهاد ارسال می کنیم
[3] . http://www.mofaheme.blogfa.com/page/ravadari.aspx
استاد گرامی مدتهاست که در سایت نهاد و مسئولان محترم آن به اهمین بخش کودک و زیباسازی آن تأکید می کنند و درحال تجهیز بخش کودک کتابخانه ها هستند. آبا بهتر نیست ابتدا به شناسایی کتابخانه هایی که بخش کودک بزرگ دارند بپردازند و سپس به تجهیز این بخش در کتابخانه ها با توجه به وسعت و فضایی که در اختیار دارند بپردازند؟ بخش کودک ما با وسعتی بیش از 40 متر همان قدر تجهیزات دارد که یک بخش کودک 6 متری. قفسه نشریات، اسباب بازی، کفپوش موکت، کتاب های مناسب برای تمامی رده های سنی کودک و نوجوان، کتاب های مناسب برای مادران که کودک و نوجوان دارند. زیباسازی و تعمیر این بخش. کتابخانه ما هیچ ندارد بعید می دانم به این زودی ها هم به آن رسیدگی شود شاید در سال یک بار هم مسئولین رغبت نکنند که سری به ما بزنند. آیا حق نداریم عصبانی باشیم. مسئله ما فقط معیشت خودمان نیست. اینجا بچه هایی هستند که حتی یک کتاب جدید هم خوشحالشان می کند چه برسد به این تجهیزات و امکاناتی که کتابخانه پیروزی و ارغوان به تازگی به آن مجهز شده اند.
هر که نان از عمل خویش خورد...
بزارین کارشو بکنه.ممنون
این دفعه می خواهید اب زلال را گل آلود کنید.
جناب عمرانی در نوشتن این مطلب عجله کردید.باید فرصت دهید به کتابداران.
کاش میشد جوابتون رو راحت و بی پرده بدم! اما افسوس که لیزنا نمیتونه جوابی رو که میدم بزاره! همیشه از یک طرف پشت بام افتادیم! قبلی ها کل 6000 نفر رو گذاشته بودن و چسبیده بودن به 200 تا مدیر که فکر میکردن از آسمون افتادن و هرچی تشخیص دادن آیه وحی هستش، جدیدا هم کل مدیرایی رو که خودشون گذاشتن کلا ول کردن و چسبیدن که کوچکترین و بی اهمیت ترین نظر کل 6000 نفر. درد باز همون درده، فقط ظاهرش عوض شده. ما که بازنشسته شدیم اما آخر مدیریت به خودمون ندیدیم. مدیریت اینی نیست که ما سالهاست میبینیم. مدیر بادر منصف، عادل اما مقتدر باشه. اگه قرار باشه عزل و نصب یه کتابدار در فلان دهکوره به نهاد بره و برگرده پس مدیر کل و این همه دارو دسته اش تو استان چه کاره ان؟ مدیر خوب بزار استان رو بسپار بهش. این باز میشه ضعف مدیدیرت، تضعیف مدیران کل و اداره کل در استان، بزارید چند وقت به این روال بگذره، به خدا سنگ رو سنگ بند نمیشه.
3- اکثر کتابخانه های ما چنان فشرده ومحدود هستند که کتابداران اصلا قادر نیستند هیچ مانوری داشته باشند (کاملا غیر استاندارد فاقد فضا و حتی تجهیزات به روز) مثلا یک کتابخانه باید امکانات دیجیتال و اینترنت و پرینت و اسکن قوی و رایگان و یا نیمه بها داشته باشد که اغلب نیازهای مراجعن در آن کتابخانه برطرف گردد نه اینکه یک روز آمدن به کتابخانه مساوی باشد با سردرد های میگرنی بعلت کمبود نور یا کمبود وسایل خنک کننده در تابستان و گرم کننده در زمستان .
خلاصه کمبود ها بسیار است و وقت کم.
اولا یک کتابدار باید خودش واقعا اهل مطالعه و تحقیق باشد که اغلب اینگونه نیستند و آنهم به علت شلوغ کردن سر کتابداران با ایجاد برنامه های کاذب بود که هر مسئولی انتظار داشت کتابدارانش فقط در حال کار باشند تا مطالعه و این خود نشانگر عدم درک حرفه کتابداری است که هنوز هم مسولین کتابخانه ها این طرز فکر را دارند مثلا اگر ببینند همکاری در حال مطالعه کتاب یا مجله و یا روز نامه ای است سریعا کاری را به او ولو غیر ضروری محول می کنند که اورا از مطالعه باز دارند و این کتابدار با این مسول آیا می تواند فرهنگ ساز ایجاد عادت به مطالع در بین جامعه باشند آیا نباید هر مراجعه کننده ای که به کتابخانه می آیند اول با کتابدار در حال مطالعه روبرو گردد تا باور کند که این فرد می تواند مشاور مطالعاتی اش باشد
2- آیا نباید منابع موجود با نظر کتابدار هر کتابخانه تهیه شود که نیاز مراجعینش را بهتر می شناسد مانند مجلاتی که به علت گرانی نمی
خوب هرساعتی تونستید بخونید.
خدایی برا نوشتن این مطالب فکر میکنید؟
و سوال یک کتابدار
به خاطر700هزار تومان پول
واقعا کمی حرفتان رامزه مزه می کردید نمک به زخممان نمی پاشیدید اخه 700تومان پول است که به خاطر ان کار کنیم
ما به کارمام عشق ورزیدیم و شما نفهمیدید.به یک کارگر این پول را بدهی کار نمی کند برادر ببین ما چقدر مظلومیم.
با نظرات شما موافقم اما اوضاع بیمار اقتصادی کم سابقه است...
همه کسانی که در نهاد مشغولند واقفیم که مجموعه سازی و ارسال منابع بسیار جای انتقاد دارد...
نشریات بی مخاطب، کتابهای آبکی!
بارها نظرات خود را اعلام کرده ایم در مورد نشریات نظرسنجی میکنند متاسفانه در عمل باز شاهد پیاده شدن سلایق شخصی هستیم!
1. آقای عمرانی عزیز، شما به عنوان یک منتقد خارج از مجموعه که بیشتر به آنالیز فعالیت های تخصصی مجموعه می پردازه حرف های درست و مقبولی دارید.
2. این دید تخصصی نگری و کنکاش از جانب اساتید و متخصصان برای هر مجموعه ای لازم و موجب رشد و اعتلای اون محموعه میشه
3. همه این نکات درست و مقبول، اما یک سوال؟
"اینکه اگر خدایی ناکرده شما در زندگی روزمره دچار مشکلات و نارسایی هایی از لحاظ مالی شدید و توان پرداخت هزینه های زندگیتان را نداشتید آیا باز هم انگیزه ای برای رشد و اعتلای مجموعه ای که در آن کار می کنید داشتید؟"
سوال من مربوط به استثناهایی چون گاندی و ماندلا نیست!
همیشه منتظر هستم که ببینم شما در لیزنا چه یادداشتی می گذارید؟ شاید شما جزء معدود اساتیدی باشید که برایتان کتابداران هم مهم هستند. من همزمان با استخدام در نهاد دانشجوی کارشناسی ارشد شدم. برایم هم جالب بود هم تعجب آور و مأیوس کننده که نه دانشگاه و اساتید محترم میلی با همکاری با بنده داشتند نه نهاد کتابخانه ها هر دویشان می گفتند که باید یکی را انتخاب کنی. خودتان می دانید همزمانی کار ودرس با هم چه مشکلاتی را به همراه می آورد. نهادی که طبق منشور اخلاقی اش موظف است از ادامه تحصیل و ارتقای دانش کتابداری کارمندانش حمایت کند و دانشگاه و اساتیدی که وظیفه شان پرورش نیروهای ماهر و باسواد برای بازار کار است. در این شرایط که هیچ کجا برای کتابداران کار نیست و بعد از گذراندن چندین مرحله سخت از بین چندهزار نفر استخدام شدم از اساتید و همچنین نهاد محترم خواهش می کنم این قدر شخصیت و ارزش و شأن افراد را زیر سؤال نبرند. متأسفانه بعضی از اساتید که هیأت علمی هم هستند اینقدر سرخودشان را شلوغ کرده اند که حتی چند دقیقه هم برای دانشجویانشان وقت ندارند و ...
درسته عصباني بوديم وقتي كسي به حرفات گوش نكنه ودردت روندونه وفله اي كتاب بي مخاطب بفرسته واعتراض كه كني بگه استعفابده همينه كه هست،عصباني هم ميشيم به ناكامي مي رسيم حتي فحش وغيبت هم ميشه خوراك روزمره مون
اماهمه چي مسايل مادي نبود
وقتي حالادبيركل جواب پيغامم روميده ومشكلاتم رواگه حل هم نكنه ،ميفهمه ديگه عصباني نيستموبالطبع بااعضايم اصولي ومنطقي برخورد كرده وراهكار ميدم براي بهترشدن وضعيت
شمادريادداشت قبلي كتابداررا موجدي حقير وبي مسئوليت وتعهد معرفي كردين كه فقط به فكرمسايل ماليه وچهره مونو مخدوش تركردين
اما با وجوديكه خيلي ملك احمدي رودوست داريم وداشتيم وتلاش كرديم نره وعصباني ترشديم كه كسي گوش نداد
خداروشكر وهزاربارشكر حالا حال همه ما خوب است اگرچه پول نداريم ولي دلمان خوش است كه كسي ميشنود وپاسخ ميدهد
باتشکر از زحمات دبیر کل عزیز جناب آقای مختار پور عزیز
آقای عمرانی عزیز توجه شما را به تیتر یادادشت های که طی پنج ماه کذشته در لیزنا در رابطه با مشکلات حقوق و دستمزد تیتر زده است جلب می کنم
1 آغاز به کار طرح طبقه بندی مشاغل کارکنان نهاد
2- تنظیم آیین نامه جدید اداری استخدامی نهاد
3- اجرای قانون خدمات کشوری
4 تدوین نظام جامع پرداخت حقوق و مزایا به کتابداران
و.....
وقتی از بیرون به این یاداشت های نگاه می شود گفته می شود چه کار های بزرگی صورت گرفته؟ آیا واقعا صورت گرفته و کارکنان نهاد مثل تمام کتابداران ارگان های دیگر حقوق و مزایا دارند. کتابداران باور کنید کار خودشان را به نحو احسن انجام می دهند وقتی کار به درستی انجام می شود می گویند چرا این قدر اختلاف ماکه مثل کتابداران ارگان های دیگر کار می کنیم چرا حقوق نصف ؟البته ما از تلاشهای جناب مختار پور عزیز کمال تشکر را داریم و ایمان داریم که بردار بزرگوار این قانون را اجرایی خواهد کرد ان شاالله
امثال من و شما اگر هم بخواهند نمی توانند تاثیر بسزایی در رفع مشکلاتی که بیان کردم داشته باشند اما هرکس به نوبه خودش باید تلاش کند، شما از کجا میدانی که من به کتابدار بودنم افتخار نمی کنم و چقدر در راه کتابدار شدن تلاش کرده ام...
همین را می گویم که من با سابقه اندکی که دارم نمی توانم بگویم کجا اما من به نوبه خودم از عملکرد این دو سه ساله ام راضیم هرچند تا کتابدار شدن واقعی فاصله دارم، اما خاصیت انسان اینست: تلاش برای شدن، هر کس متوقف شد دست از انسان بودن برداشته است...
من متوقف نشده و نخواهم شد، به نوبه ی خودم!!!!!
اسم هم ندارم که کسی ادعای شعار بودن این حرف ها را بکند!!!!
به راه بادیه رفتن به از نشتن باطل/ که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
موفق باشید.
صحبت های خوب و البته تآمل برانگیری بود.
نکته ای در ذهن دائم بالا و پایین می پرد و آن اینکه، شروع این این درد از آنجاست که به دانشجوی کارشناسی کتابداری یاد نمی دهند منزلتت کجاست، یاد نمی گیرد چقدر می تواند مفید باشد.
مشکل اینجاست که هیچکس از اساتید این رشته نمی پرسه شما چقدر کتابدار بودن را برای دانشجویانتان تفهیم کردید!!!!!
آقای عمرانی عزیز تا به حال چند تا از سخن هفته های لیزنا به این بزرگواران گوش زد کرده که "من که هستم" را چگونه یاد دادید؟!!!!...... اصلا یاد می دهید.
من خودم به شخصه تا کنون کامنتی در مورد مسائل مالی نذاشتم و بیشتر به ساختارهای اشتباه و بی عدالتی ها اشاره کردم ولی در میان خیل عظیم کامنت های اقتصادی نظرات ما به چشم نمیاد.البته من وقتی می بینم تویه این سیستم برایه من که فارغ التحصیل رشته کتابداری از بهترین دانشگاه کشور هستم ذره ای ارزش قائل نیستند و چه مشقت و سختی را متحمل میشم چه انگیزه ای برایه نقد تخصص میتونم داشته باشم.وقتی میبینم در سازمانی که مرتبط ترین فضا به رشته تحصیلی ام که سالها با عشق اون را خوندم هیچ حقی ندارم و همه بیش از من حق دارند به نظر شما انگیزه ای برایه بحث تخصصی میمونه.
درد ما بی عدالتی بود، حق رو ناحق کردن بود، نادیده گرفتن منزلت اجتماعی و حرفه ای بود، درد ما نفهمیدن فلسفه کارمان بود، درد ما نداشتن فضای سالم و پاک بود برای آموختن و آموزش دادن به مخاطب، درد ما کتاب بود که مهجور میشد، درد ما کتاب خوان بود که روز به روز کمیاب و نایاب میشد، درد ما نداشتن کتاب برای هر جنس و شکل و سن از مراجعه کننده بود، درد ما نداشتن تخصص مدیرانمون بود برای فهمیدن متخصصان حرفه، درد ما درد حرفه ای بود، به خدا درد ما فقط پول و حقوق و حق مهد و ایاب ذهاب و وام و کاهش ساعت کار و مرخصی زایمان نبود.
به قول آقای عمرانی دوستان عصبانی نشید! حرف من این نیست که یک میلیون کافیه، اما همه مشکل این نیست. جالب اینجاست که جناب دبیر کل هم با این بیماری غریبی که گریبانگیر همکاران ما در نهاد شده همراهی می کنندو برآن دامن می زنند به جای درمان. نمتوانم بیش از این وارد جزییات شوم اما اگر پیگیر باشید حتما سخنان مرا تایید می کنید. جو حاکم طوری شده که شما جرات ندارید جواب سلام مراجعه کنند تون رو با روی باز بدهید، همه هجوم میارن که برا این حقوق چرا جواب سلام اینا رو میدی!!!!
چرا حال همکاران من خوب نمیشه جناب عمرانی؟ طوری رفتار کردیم که همه کشور مارو به چشم یه مشت نیازمند بی خاصیت میشناسن! به خدا درد ما این نبود وقتی فریاد اعتراض می زدیم.
من هم از کتابداران نهاد هستم. هر پستی رو در نهاد جربه کردم، الان یک کتابدارم. ارشد کتابداری هستم با 10 سال سابقه کار. تک تک کلمات نوشته هاتونو با دل و جان میخونم و با اون ارتباط عجیبی برقرار میکنم چرا که از دل بر میخزد لاجرم بر دل هم می نشیند، البته اگر دل را با غبار بسیاری چیزها آلوده نکرده باشیم.
از روحیه ای که میان همکاران ما در نهاد نهادینه شده بسیار هراسانم. راستش کامنت گذاشتن زیر هر مطلبی، آن هم فقط از حقوق شده یه جور عادت، یه جور وظیفه، شاید هم یه جور سرگرمی نسنجیده. منم مثل همینها در همین تورم و همین جامعه زندگی میکنم اما همه درد ما این نیست. اتفاقی که برای من در همین نهاد افتاد شاید برای کمتر کسی افتاده باشه، ضربه ای که من از بی عدالتی مدیران پیشین خوردم رو شاید کمتر همکاری تجربه کرده باشه اما حال من با حقوق ماهی 10 میلیون هم خوب نمیشه چون معتقدم درد اصلی پول نیست. سال قبل همین موقع حقوق 500 تومن میگرفتیم اوضاع همین بود، امسال شد یک میلیون، باز اوضاع همونه، بدون ذره ای تغییر در فکر ما.
و این برای ما بسیار ارزش دارد
و بسیار دلشاد می شوم.
آقای عمرانی همه ی ما کتابداران نهاد عین هم نیستیم مثل انگشتان دست که با هم متفاوت اند!
من از شغلم و محل کارم راضی هستم
مشکلات دارم ولی راضی ام و مطمئنم آینده روشنی دارم
من به شخصا بااینکه 14 سال کارمند این نهاد بودم همیشه به کتابدار بودن خود افتخار کرده ام و خواهم کرد. وهیچ از از حرفهای همکارانم راجع به حقوق . مزایا و.... سردر نمیارم. که این امر باعث شده بارها و بارها حقوق ضایع شده خودم رو شاهد باشم.
جناب استاد عمرانی
باید بگم که این مسائلی که ذکر کردید چند دلیل به نظر حقیر دارد.
1. تمام کارکنان کتابخانه ها کتابدار نیستند
2. بسیاری از آنها در کتابخانه هستند که کار کنند و حقوق بگیرند و چه بسا بویی هم از اهداف عالی کتابخانه ها نبرده اند
3.گفتن این حرف ها چه فایده دارد .
آنچه به جایی نرسد فریاد است.
:)
زندگی زیبا بود اگه هیچوقت فکر نمی کردم باید عادلانه، طولانی و سعادتمندانه باشه...
اریک امانوئل اسمیت
چه مشکلی رفع شده که شما از عدم عصبانیت حرف می زنید، خودم هیچ جوانم!! و مجرد، همکار دارم با بیست ودو سال سابقه حقوقش هشتصد و اندی است دقیقش را نمی دانم. شما بگویید انگیزه چه باشد، چقدر خدمت به انسانیت، تا کجا؟
و اما شما و اساتیدی که در این رشته اسم و رسم دار و بزرگ شدید چه کرده اید که راه به راه نهی از منکر میکنید که چنان باشد و چنین نباشد؟
آموزش های ما چقدر کتابدار می سازد که شما و بعضی اساتید محترم حرف از رفع نیاز جامعه می زنید، کدام نیاز با کدام علم باید رفع شود؟
وخیلی سوالات دیگر که به نظرم جایشان اینجا نیست چراکه به نظرم شما فقط ماهیگیر هستیدآن درآب گل آلود...
معذرت میخواهم که رک گویی میکنم کار از ایما و اشاره و این حرفها گذشته، خودتان بهتر می دانید.
به امید روزی که حقوق براساس کارکرد پرداخت شود.
ای عزیز آیا شما کاری درصدد کتابدار شدنت کردی که از بقیه افراد انتظار داشته باشی شنیده ای که می گویند از ماست که بر ماست خب واقعا هم همینطوره با فرار از کتابداری، که نمی توان کتابدار شد هر وقت به کتابدار بودن افتخار کردی این مشکلات هم حل می شود
حتی با وجود نظرسنجی گسترده ای که از خوده نهاد درباره نشریات انجام شد.کتابها تو دو بسته اخیر بازم بهتر شده و امیدوارم مدیرکل منابع و سایر خدمتگزاران عرصه فرهنگ به این مهم توجه ویژه داشته باشن