کد خبر: 20235
تاریخ انتشار: دوشنبه, 25 خرداد 1394 - 07:56

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

پری رو تاب مستوری ندارد: انتقادی به جبهه خودمان

سید ابراهیم عمرانی
پری رو تاب مستوری ندارد: انتقادی به جبهه خودمان


لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: هفته گذشته بحثی داشتیم در مورد رابطه خودمان با همه آنهایی که با کتابخانه و کتابداران سر و کار دارند. نکاتی را طرح کردم که همه در جهت ایجاد ارتباطی بهتر و قوی‌تر با مشتریان، در هر دو سو، در محیط کار کتابخانه‌ها و کتابداران بود. یک سؤال باقی مانده بود که فکر کردم باید از آن مجموعه جدا شود و جداگانه طرح شود. چون تفاوتِ نه اینکه بگویم ماهوی با سؤالات دیگر داشت، لیکن تفاوتش از جنسی بود که لازم بود مستقل به آن بپردازیم؛ و در بازسازی روابطمان با کاربران بیشتر به آن بیاندیشیم. این نکته به گونه‌ای ادامه سخن هفته "هنوز منتظر مراجعه کننده نشسته‌ایم؟" است و در پی علت این است که چرا کتابداران ما دست روی دست گذاشته و منتظر نشسته‌اند تا کسی از عالم غیب بیاید و کاری برای آنها و رشته‌شان انجام دهد. لطف کنید از دست من عصبانی نشوید و دوباره فیش حقوقتان را به رخ من نکشید که موضوع فراتر از این حرف‌ها است. اجازه بدهید خودمان خودمان را نقد کنیم، قبل از اینکه دیگران ما را مهتم کنند. بگذارید خودمان تازیانه بر پشت خودمان بزنیم، بلکه این خواب گران را از خود بتکانیم؛ تا دیگران قلع و قمع‌مان نکنند و کار ما را به دیگر مدعیان مشاغل اطلاعاتی واگذار نکنند.

 

مطلب هفته گذشته با این سه خط به پایان رسید:

 

و سؤال آخر آخر: چرا با وجود همه تاکیدها، سخنرانی‌ها و نوشته‌ها، کتابداران ما از جایشان تکان  نمی‌خورند؟

 

چون نوع این سؤال و همینطور پاسخ آن از نگاه من، کمی با بندهای بالا متفاوت است. اگر اجازه بدهید، این یکی را هفته آینده پاسخ بدهم که مطلب از دست نرود. چون مَثَلِ من، مَثَلِ پری رویی است که تاب مستوری ندارد.

 

خُب، شروع کنیم. هنوز منتظر مراجعه کننده نشسته‌اید؟ مگر ترس از دست دادن موقعیت شغلی‌تان را ندارید؟ مگر در همه سخنرانی‌ها و همایش‌ها و حتی در مقالات عنوان نمی‌شود که بسیاری از مشاغل حرفه ما توسط متخصصان آی تی و متخصصان سایر رشته‌ها دارد اشغال می‌شود؟ مگر به همین دلایل دائم به فکر تغییر سرفصل‌های دروس و این قبیل کارها نیستیم؟ البته این خود بحثی دیگر است که اگر خدا فرصتی بدهد در آینده‌ای نزدیک آن را هم برابر دیدگان دوستان بتوانیم بگشائیم تا امکان بحث و تعمق بیشتری در آن فراهم شود.

 

ادامه دهم. خُب، غلبه معاش باعث کشته شدن انگیزه‌هاست. این را قبول دارم. مشکلات ناشی از هزینه‌های روزافزون و تورمیِ زندگی عاملی منفی است که می‌تواند دل زدگی‌ها و حتی افسردگی به دنبال خود داشته باشد. ولی من فکر می‌کنم مشکل فقط این نیست. پس چه جیزی باعث شده که دورتر را نگاه نکنیم؟

 

بیائید و از بهانه‌جویی دست بردارید. اگر شغل من مانده بود و مانده است، به این دلیل است که ایرج افشار، پوری سلطانی، نوش‌آفرین انصاری، کامران فانی، عباس حری، زهرا شادمان، و ... زندگی خودشان را گذاشتند تا حرفه ما را به جامعه بشناسانند و نسل تربیت شده ایشان نسلی مسئول بود. لیکن به ظاهر غم معاش همه تلاش‌های ایشان را نیز خنثی کرده است. ولی واقعاً این فشارهای اقتصادی است که اغلب ما را به نقطه‌ای رسانده که به هر کسی می‌گوئیم کار خودتان را درست انجام دهید، می‌گوید با کدام دلخوشی و با کدام انگیزه و با کدام ...؟ من باور نمی‌کنم.

 

در همین روزهای اخیر، دوستان بسیار نازنینی که در مواردی تجربه کمتری دارند برای بنده و چند کتابدار قدیمی دیگر نوشته‌اند و سؤالاتی را طرح کرده و به دنبال راه‌حل برای کاری می‌گردند. در این میان، نکته نه چندان جالبی فکرم را به خود مشغول کرده است. با حساسیت بسیار نسبت به این مسئله  به چند کتابخانه سر زدم و اینک آن را به قضاوت می‌گذارم.

 

من کم کم دارم به این باور می‌رسم که پری رو تاب مستوری ندارد، چو در بندی سر از روزن برآرد (گلشن راز شیخ محمود شبستری).

 

من کم کم دارم به این باور می‌رسم که کتابداران جدید ما نه اینکه نخواهند خودشان را تکانی بدهند تا موقعیت خود را حفظ کنند، خیر. ولی مثل اینکه متأسفانه چیزی که بلد هستند همین است که می‌بینید. همه تهدیدها نوشته شده و گفته شده. از دست رفتن رشته نوشته شده، لیسانس علوم اجتماعی به جای لیسانس کتابداری در کتابخانه عمومی و لیسانس فناوری اطلاعات یا همان آی تی به جای کتابداری در کتابخانه‌های دانشگاهی و کارشناس ارشد زیست‌شناسی در کتابخانه تحقیقاتی ژنتیک جلوی چشممان هستند. دوستان هم واقعاً و جداً می‌خواهند کاری بکنند. ولی به ظاهر و متأسفانه نمی‌توانند.

 

کجای کار می‌لنگد؟ این همه در مورد ارتباط با کاربر نوشته می‌شود. این همه درباره نحوه برخورد و ارائه خدمات نوشته می‌شود. ولی هر چه بیشتر تکان می‌دهیم، حرکت کمتری می‌بینیم. چرا؟ برخورد با کاربر کلیشه ندارد، خلّاقیت می‌خواهد. به واقع دارم به این باور می‌رسم که دچار کمبود خلّاقیت در کتابداران نسل جدید هستیم و برخی از این قوم این نبود خلّاقیت را پشت غم معاش پنهان می‌کنند. یعنی من باور کنم که اگر حقوق و مزایای شما خوب باشد، شما خلّاق‌تر از این خواهید شد!؟ می‌توانم فکر کنم که اگر وضعیت حقوق و مزایا بهتر شود و استرس‌های زندگی‌تان کمتر شود و حداقل‌های فرزندان‌تان تأمین شود، شما راحت‌تر می‌شوید و شاید با لبخند بیشتری کار کنید. ولی همان کار را خواهید کرد، چرا که در جهت خلّاقیت قدمی بر نمی‌دارید.

 

از نگاه من اولین راه بالا بردن خلّاقیت، خواندن زیاد و کار زیاد توامان است؛ و یکی بدون دیگری جواب نمی‌دهد. یادم است در نظرهای منتشر شده زیر یادداشت "هنوز هم منتظر مراجعه کننده نشسته‌ایم؟" دوستی نوشته بود: "بسيار بجا و نيكو  فرموديد. مقالات شما ........ داشتم به اين فكر مي‌كردم كه براي شروع ارتباط با كاربر و رفتن به سراغ او بايد دستِ پُر بود. بايد منِ كتابدار اطلاعات خوبي از مسائل روز جامعه‌ام داشته باشم. بايد هر روز مطالعه كنم". باید بگویم احسنتم، درست گرفته‌ای جان برادر. دست روی نقطه خوبی گذاشته‌ای. همان جا دکتر زین‌العابدینی که شخصاً به ایشان به عنوان یک کتابدار کتابخوان ارادت دارم با همین تأکید نظری گذاشته‌اند که می‌توانید نگاهی به آن بیاندازید. مسئله  همین جا است. ببخشید، درد همین جا است، کتابدار کتاب‌نخوان، چیزی نخوانده که بخواهد آن را تجربه کند. چیزی نخوانده که بخواهد به کمک آن کاربر را راهنمایی کند و با او ارتباط بگیرد. ذهنش درگیر نشده تا خلّاقانه به اطرافش نگاه کند. خلّاقیت‌هایش را که ودیعه‌ای است از جانب خداوند و هر انسانی از آن بی نصیب نیست را خودش به مرور ایام کشته است. با نخواندن، با فکر نکردن درباره علت چیزها و پدیده‌ها. با تنبل کردن ذهن، با وقت گذاشتن پای تلویزیون و دیدن سریال‌های واقعاً تفکرکش و خلّاقیت‌کش.

 

هر بار که در جمعی این صحبت مطرح شده که نمی‌خوانید و همین باعث می‌شود از تجربه کردن هراس داشته باشید و آن هم باعث می‌شود خلّاقیت‌هایتان بروز پیدا نکند و به مرور و آرامی کشته شود، بدون استثناء به من گفته‌اند که وقت نمی‌کنیم. ولی گاهی شاهد از غیب می‌رسد. در جمع خانوادگی چندین کتابدار جوان بودم که همین حرف‌ها زده شد و همه از گرفتاری‌های کار و منزلشان گفتند و من داشتم مجاب می‌شدم که واقعاً وقت خواندن و فکر کردن ندارند، که بچه 4 ساله و بسیار شیرین زبان یکی از آنها که روی زانوی من نشسته بود به من گفت "عمو ثمر می‌خواد عروسی کنه" و همه زدند زیر خنده. من فکر کردم فامیلشان است یا دختر یکی از همکاران که شاید به سن ازدواج رسیده و وقتی که من پرسیدم ثمر کیه؟ همه از هم پیشی گرفتند که بگویند قهرمان یکی از سریال‌های ترکیه‌ای است! خدای من حتی اگر وقت زیادی هم دارید از این سریال‌های عامه‌پسند دوری کنید که شدیداً کند ذهنی می‌آورد. به جای شما فکر می‌کنند، به جای شما می‌بُرند و می‌دوزند و شما فقط حیران به صفحه تلویزیون خیره که ثمر چه می‌شود. خیر عزیزان، دیدن امثال ثمر، ثمری ندارد.

 

به اینجا که می‌رسم می‌بینم واقعاً داستان همان است که گفتم: پری رو تاب مستوری ندارد. اگر چیزی در چنته باشد، بی‌پولی و فقر و غم معاش باعث نمی‌شود که آن را از مردم دریغ کنید. مطمئن باشید که دوست دارید که توانائی‌تان را نشان بدهید. این ذات آدمیزاد است که دوست دارد توانائی‌اش را به رخ بکشد. دوست دارد که به توانائی‌هایش توجه شود. دوست دارد که دیده شود و تشویق بشنود. پس اگر واقعاً توانایی باشد، حتماً بروز خواهد کرد. پری رو تاب مستوری ندارد، چو در بندی سر از روزن برآرد. آجازه بدهید با تامید تکرار کنم متأسفانه به این باور نزدیک می‌شوم که توانائی‌ها کم است؛ نه اینکه چون غم معاش یقه مرا ول نمی‌کند، من هم توانائی‌هایم را نشان نمی‌دهم.

 

مرا ببخشید که این قدر صریح بر خودمان و بر همکاران عزیز خودم می‌تازم. فکر می‌کنم که اگر ما ناقد خودمان نباشیم، نوبت دیگران که برسد ما را نفی خواهند کرد نه نقد. پس تحمل داشته باشید، عصبانی نشوید، و به فکر چاره باشیم. باید به بازآموزی جدی فکر کنیم. اگر نکنیم فرصت را از خودمان و نسل بعدی خواهیم گرفت و همه آنچه را که ایرج افشارها و پوری سلطانی‌ها و نوشین انصاری‌ها برای ما به جای گذاشته‌اند، همه را بر باد می‌دهیم و چیزی برای نسل بعدی باقی نخواهیم گذاشت.

 

نکته بسیار مهم دیگری که باید به عنوان پایان‌بندی مطلب ارائه کنم، رقابت سالم و برخوردهای ناسالم است. گفتم و نوشتم که اغلب کتابداران ما کتاب‌نخوان هستند و با دست خودشان قوه خلّاقه خود را کشته و می‌کشند. لیکن در همین کویر وحشت، تعدادی گیاه نازنین و شاداب رسته‌اند و رشد کرده‌اند که به نظر من همه ما باید از آنها مراقبت کنیم. اینها بچه‌های اهل کتاب و کتابخوان ما هستند. حال خودشان همت کرده‌اند، که البته بیشتر این طور است، یا نتیجه خانواده اهل کمال و فرهنگی هستند، یا استاد خوبی سر راهشان بوده که خوانده‌اند و چقدر هم خوب خوانده‌اند. دقیقاً در جائی که این افراد هستند، شما حرکت می‌بینید و ارتباط می‌بینید که خیلی امیدوارکننده است. ولی در کنار این حرکت یک چالش هم می‌بینید.

 

چالشی قدیمی. کسانی که خودشان نمی‌خواهند از جای خود برخیزند، به شدت به دست و پای دیگران می‌پیچند که شما هم بنشینید و مانع از کار کردن آنها می‌شوند. سؤالشان از اینجا است که متوجه نمی‌شوند چرا این بابا دارد به این شدت کار می‌کند. این که از من بیشتر نمی‌گیرد و چه بسا که جوان است و کمتر هم می‌گیرد، پس چرا دارد با این جدیّت کار می‌کند!؟ این چالش را من خودم از روزهای کاری‌ام در تلویزیون آموزشی در تابستان 1354 به یاد دارم که در نهایت یک سال و نیم دوام آوردم و از آنجا رفتم. و هر جای جدیدی که رفتم، این مسئله  را داشتم. حتی اوایل کار در کتابخانه علوم دانشگاه تهران در سال‌های ابتدایی دهه 1360. به من می‌گفتند برای کی داری کار می‌کنی؟ برای چه داری اینجوری کار می‌کنی؟ برخی با قیافه‌ای عاقل اندر سفیه به من نگاه می‌کردند و می‌گفتند، ما هم سن تو بودیم همین جوری کار می‌کردیم، ولی هیچ کس به کار ما توجه نکرد، هیچ کس ما را نفهمید، هیچکس ارزش کار ما را ندانست، خُب حالا بیا یک دقیقه بشین یک چای با ما بخور، و وقتی من نمی‌نشستم و یک جوری با کارهای مانده خودم را سرگرم می‌کردم، تهمت‌ها شروع می‌شد. به قول جوانان امروزی‌ که دیده‌ام به هم می‌گویند شیرین عسل بگیر بشین. اولین تهمت این است که دارید خودتان را برای رئیس‌تان شیرین می‌کنید. اگر من با کارم برای رئیسم شیرین می‌شوم که خیلی خوب است. اگر ادای کار کردن را در نمی‌آورم که خیلی خوب است. می‌گویند قرار است به تو پُست بدهند؟ بگیر بشین بابا پست‌ها به غیر از نورچشمی‌ها به کسی نمی‌رسد. ولی من دنبال پستی نبودم، هنوز خیلی جوان بودم و انتظاری نداشتم. البته من همین جا عرض کنم که هزاران نفر را می‌شناسم که نور چشمی نبوده و نیستند. ولی کار خودشان برایشان عزت و احترام به همراه آورده است.

 

سخن آخرم، ببخشید قسم آخرم این است. شما را قسم می‌دهم به آسمان و زمین و هر چه به آن اعتقاد دارید، اگر خودتان خلّاقیت‌هایتان را در معرض فنا گذاشته‌اید، یا به هر دلیلی دیگر انگیزه ندارید و دیگر نمی‌خواهید بالا بروید، دیگران را به زور پائین نکشید. اگر خودتان به فکر فرزندانتان نیستید، بگذارید دست کم اینها به فکر فرزندان شما و فرزندان ایران زمین باشند. اینها را وادار به نشستن نکنید، به اینها طعنه نزنید و بگذارید کسانی بمانند که بیرقی را که افشار و سلطانی و انصاری در دست داشته‌اند، در دست بگیرند و آن راه را ادامه بدهند. به مدیران کتابدار هم توصیه می‌کنم که نگران نباشید که اینها بیایند جای شما را بگیرند، به اینها میدان بدهید که خلّاقیت‌هایشان را به کار بگیرند و فضای تجربه کردن داشته باشند. اگر قرار است کتابخانه‌ها بر جای بمانند و به جلو حرکت کنند، اینها هستند که این راه را به آخر خواهند رساند و شما با داشتن چنین نیروهایی سرتان را در بین سایر مدیران حتماً بلندتر خواهید گرفت. به این جوانان که کم هم نیستند بیشتر فرصت بدهید.

 

عمرانی، ابراهیم. «پری رو تاب مستوری ندارد: انتقادی به جبهه خودمان». سخن هفته لیزنا، شماره 238. 25 خرداد ۱۳۹۴.

 

برچسب ها :
کتابدار معلق
|
Iran
|
1394/04/08 - 11:32
0
0
سلام بحث کتابخوانی واسیب های که مبتلا به کتابخانه ها هست بعاد مختلفی دارد اما به نظر می رسد بایستی کتابخانه ها برنامه های جنب کتابوانی را به قوت پی بگیرند والبته این با ارائه راهکارها وهمچنین اعتبار فرهنگی میسور است باور کنید مدیران بایستی فعالیتشان فقط جنبه امانت کتاب نداشته باشد بلکه صبغه ترویجی پیدا کند ارتباط گیری مداوم با اهل علم ودانش پژوهان وبرگزاری دوره های علمی ،نشست های دانش محور و...می تواند فضای مطلوب از کتابخانه ها وکتابخوانی ترسیم کند وهمچنین گسترش عددی وتنوع کتاب ومنابع براساس مخاطبان وگروه های سنس وصنفی می تواند تاثیر گذار باشد -ویا اعطای مدرک خوانش (کتابهای موثر در ردهای مختلف دیویی شناسایی وبا خواندن وآزمون گرفتن با محوریت کتابخانه ها )و...
مسئول کتابخانه
|
Iran
|
1394/03/30 - 12:00
0
5
جناب عمرانی بزرگوار
سلام علیکم
شما انتظار دارید کتابدار خلاق باشه والبته درستش هم همینه ولی خوبه به این دوسوال هم پاسخ بدین :
1-اگر کتابدار مهمه پس چرا اصلا واژه ی کتابدار یا مسئول کتابخانه حتی یک بار هم در قانون تاسیس و نحوه اداره کتابخانه ها که در سال 82 تصویب شده نیومده؟
2- اگر کتابدار مهمه پس چرا در جلسات انجمنها نقشی نداره جز نقش آبدارچی ؟
فاطمه رضاپور
|
Iran
|
1394/03/27 - 09:38
1
1
با عرض سلام خدمت شما استاد گرامی و تمامی همکاران عزیز در سراسر کشور
سخنان شما استاد عزیز درد دل تمام ما کتابداران است وای کاش مسئولین هم بیش از این به کتابخانه ها وفرایند کار آن توجه میکردند ای کاش همانطور که گفته می شود کتابخانه قلب هر نهادی است اینگونه بود.کاش افرادی که میخواستن ودوست دارند که قدمی مثبت برای کتابخانه بدون چشم داشت انجام بدهند فرصت ومیدان انجام آنرا داشتند ولی افسوس وصد افسوس از تمامی بی مهری های موجود
هرچند عمیقا سخن استاد مینی بر عدم مطالعه خودمان را قبول دارم
ولی اگر میدان داده شود کتابداران مشتاق ناگزیر برای ارائه کار بهتر وبه روز به مطالعه هم رو خواهند آورد
به امید فردای روشن
سهيلا- کتابدار
|
Iran
|
1394/03/27 - 08:42
1
0
با سلام به شما استاد و پیشکسوت گرانقدر - واقعا حرف دل را زدید بنده با 19 سال خدمت در اين حوزه مشكلي كه با نسل اوروز دارم در همه زمينه ها ي تخصصي است اين مشكلاتي است كه شما مطرح كرديدو به طور جدي سعي كرده ام در خانواده با بچه هايم جوري رفتا كنم و با عملكرد به آنها آموزش دهم كه زندگي را بايد بر پايه هاي استوار تري قرار داد حالا من اين موضوع را از زاويه ديگري هم نگاه مي كنم و آن اينكه همانطوري كه ما نسبت به نسل هاي گذشته انگيزه مان كمتر شده شايد با اين مشكلاتي كه زاييده جوامع صنعتي است مشكلات اين نسل بيشتر شده در نتجه خلاقيت و انگيزه شان از بين رفته . در هر حال استاد من خودو در سن ٤٤ سالگي شروع به خواندن كارشناسي ارشد كردم و تمام توان من ارائه پايان نامه اي بود كه مرتبط با كارم و سازماني كه كار ميكنم باشد تا بتوانم تاثير گذار باشم و در ارائه پايان نامه فقط به تاثير فكر مي كردم و بس و واقعا خدا را شكر تاثير هم گذاشت اما نسل امروز متاسفانه به تنها چيزي كه فكر نمي كند تاثير است !
کتابدارخمینی شهر
|
Iran
|
1394/03/27 - 08:28
0
6
با سلام خدمت همه دوستان دلسوز
جناب آقای عمرانی مطالبی که فرمودید خیلی به جا بود.یکی از دلایل عمده کتاب نخواندن مردم کتاب نخواندن کتابدار است ولی این یکی از دلایل.شاید اگر همکاران فرهنگ همکاری را یاد می گرفتند و از گیر و دار سیستم های اداری بیرون می آمدند اوضاع بهتر بود،ما باید بپذیریم کتابخانه با اداره فرق دارد.مدیریت کتابخانه ذوق علاقه و دلگرمی ذاتی می خواهد چیزی که با حقوق و مزایا بدست نمی آید.شاید اداره را بتوان با سیاست و حرف زدن چرخاند ولی کتابخانه رانه،مردم به خوبی راست و دروغ را از هم تشخیص می دهند .روابط پایه گذاری شده بر اساس فریب دوام ندارد.کتابدار افسرده از یک طرف جوابگوی مردم و از طرف دیگر جوابگوی اداره... شما قضاوت کن حال مطالعه داری؟؟؟
کتابدار مازندران
|
Iran
|
1394/03/27 - 08:20
0
1
درود به استاد بزرگوار
جانا سخن از زبان ما مي‌گويي ...
از نوشته های سرشار مهر، انرژی و البته شیوای شما سپاسگزارم....
از استان فارس
|
Iran
|
1394/03/26 - 14:53
0
2
سلام نوشته های شما را همیشه می خوانم و لذت می برم من از آغاز ایستاده پا به دنیای کتابخانه گذاشتم و همیشه به رغم نبود هیچ کمکی کار کردم اما امروز می خواهم بنشینم و تکان هم نخورم چرا که بالا دستی های ما نمی خواهندو نمی گذارند کار کنیم نه اینکه بگویند کار نکنید اما رفتار شان موجب می شود که کار نکنیم من می خوانم و می نویسم و ... اما استاد عزیز با همکاری که از نیامدن مراجعه کننده به کتابخانه خوشحال می شود چه کنم ؟ با رئیسی که توقع دارد هم برچسب بزنم هم کار فرهنگی کنم و برای کسری ساعاتی که نمی توانم برچسب بزنم از من با 2 بچه می خواهد که 2 شیفت بمانم چه کنم؟با رئیسی که اگر از گرما و از وضعیت سالن ها ویا دکور کتابخانه شکایت کنیم قهر می کند وناراحت می شود چه کنم؟
کتابدار
|
Iran
|
1394/03/26 - 12:52
0
2
سلام آقای عمرانی.
خدا قوت.
مطلبتون عالی بود و واقعا بیشتر چیزهایی که فرمودید صحت دارند .
کتابداران باید آگاهی هایشان را بالا ببرند، مطالعه کنند ، شما دست روی نقطه ضعف اصلی گذاشتید.
یک دوست عزیز هم پیشنهاد خوبی دادند ایجاد کلاس مجازی و در واقع همان یادگیری از راه دور.
جا برای کار زیاده هم باید خود کتابدارها تلاش کنند و هم تمام کسانی که می توانند کاری در این زمینه انجام دهند.
امیرحسین مردانی
|
Iran
|
1394/03/26 - 11:23
4
2
متن جناب عمرانی مثل گذشته ساده و روان و تلنگر دارد. من را که به یاد کتاب "خود مشت و مالی" زنده نام باستانی پاریزی می اندازد.
همیشه معتقدم که شخصیت فرهنگی و فرهنگ ساز یک کتابدار بایستی بر دیگر ابعاد و وجوهاتش غالب باشد. این وجه شخصیتی هم جز با مطالعه و خواندن حاصل نمی شود. بایستی یک برخورد متکی بر پشتوانه فرهنگی و متانت داشته باشد و با این قسم است که محیط کتابخانه هایمان را برای مراجعین خاطره انگیز و ماندگار خواهد ماند. راهی جز مطالعه نیست؛ در نامه هایی جوانان از آل احمد می پرسیدند که شما و نسل شما چه کردید که به این جایگاه و اثرگذاری اجتماعی رسیدید، آل احمد هم سه بار نوشتند: هیچ، فقط بخوانید، بخوانید، بخوانید.
كتابدار
|
United States
|
1394/03/26 - 09:53
0
0
جانا سخن از زبان ما مي‌گويي ...
سپاس براي انتشار
سینا کشاورز یزدی
|
iran
|
1394/03/25 - 21:18
2
3
خدای را شکر می کنم که یک نفر هست که این مطالب را می نویسد و خدای را شکر که همکاران من امروز که خوانده بودند، نمی گفتند صداش از جای گرم در می آید و حداقل استاد عمرانی را پذیرفته اند که اگر چیزی می نویسد به خاطر منافع همه ما است. همین امروز بعد از ظهر درباره این نوشته با دو نفر از همکاران صحبت می کردیم و آنها هم عقیده داشتند که این نوشته دلسوزانه است و باید یک تکانی به خودمان بدهیم، اگر کاری نکنیم جدا فسیل می شویم. من خودم مشکلات فراوان مالی در این شهر دارم و اصلا وضع مالی خوبی ندارم، اجاره نشینم و خیلی وقتها حقوقم به نصف برج نمی رسد ولی رضایت از کاری که دارم برای مردم می کنم بخشی از نگرانیهایم را کم کرده است، دست کم عذاب وجدان ندارم. قلم شما هم مستدام.
کتابدار
|
Cyprus
|
1394/03/25 - 18:04
1
7
استاد فرهیخته سلام
مثل همیشه رسا و ساد ولی عمیق قابل تامل
یکبار زیر یکی از نوشته های شما نوشتم حقوق همکاران من از 500 یه یک میلیون رسیده اما حال همکاران من خوب نشده، با موج انبوهی از همکاران مواجه شدم که عین این جملاتی که فرمودید را نثارم کردند...
دو بخش اساسی در گفته هایتان بود: اول نداشن تحفه ای از علم اصیل کتابداری در چنته دوستان و دوم همکارانی که خودشان حرفی برای گفتن ندارند و سایر همکاران را نیز به رکود دعوت میکنن.
در نهایت جسارت میخواهم بخش سومی را به این بحث اضافه کنم و آن هم رسوخ مدیران نالایقی است که ترجیح میدهند نادان ترین افراد را در پستهای تعیین کننده نگه دارند که منجر به اتخاذ سیاستهای بسیار نادرست و منفعل کننده میشود و شعله های آتش این نادانی و ناآگاهی به مرور زمان دامنگیر همکاران با تجربه و ساعی می شود که برای تغییر شرایط از جان و آبروی خود مایه گذاشته اند.
کتابدار همدانی
|
Iran
|
1394/03/25 - 15:33
2
2
سلام
وَ خداقوت.
به مطلب خوبی اشاره کرده اید،کتابدارِ کتاب نخوان!
امیدوارم مطلبتان کتابداران را آگاه و هوشیار نماید.با پیشنهاد کتابدار اصفهانی هم موافقم.ایجاد کلاس مجازی!!!!

و از همکار ارجمندم سپاسگزارم که با لینک این مطلب در وبلاگش ما را از این مطلب مفید بهره مند گرداند.

موفق و کامیاب باشید.
سبحان
|
Iran
|
1394/03/25 - 15:17
2
6
کاش در سایتتان بخشی داشتید با عنوان کتابهایی که هر کتابدار باید بخواند و کاش هر روز یا هفته ای یک بار یک کتاب یا مقاله برای کتابداران معرفی می کردید و بخشی را هم به نقد و برسی کتاب آن هفته اختصاص می دادید
پاسخ ها
آصف
| Iran |
1394/03/31 - 14:47
سلام
این قسمت در سایت هست
برگ سپید که مسئول آن هم آقای عصاره ها هستند
کتابدار مازندران
| Iran |
1394/03/27 - 08:10
درود به استاد بزرگوار
با پیشنهاد گرامی برای معرفی کتاب موافقم. بزرگوارانی که کتاب مناسبی خواندند که برای سایر کتابداران هم مفید است می توانند معرفی کنند
سپاس
کتابدار
|
Iran
|
1394/03/25 - 14:52
1
1
این پاراگراف آخر خیلی خوب نوشته اید
پروانه مدیرامانی
|
Iran
|
1394/03/25 - 12:32
1
5
سخن از رنجی که می کشیم بر قلم آوردید. دنیای اطراف را جور دیگری دیدن و زیستن و قدم برداشتن هم خلاقیت می خواهد و کمی هم چاشنی همدلی و مهرورزی و بالاتر از همه چیز عشق. اما امروز٬ در دنیای ای کاش ها و تصاویر غیرواقعی از حال و آینده دست و پا می زنیم. ذوق می کنیم که در دانشگاه قبول شده ایم اما پس از چندی که می گذرد٬ خود خودمان را فراموش می کنیم٬ می شویم دیگری و دیگران. دلیل ناراحتی مان دیگری٬ دلیل خوشحالی مان دیگری٬ دلیل موفقیت مان دیگری٬ خیره خیره فقط چشم دوخته ایم به دیگران٬ مقایسه با دیگران و ای کاش ای کاش ای کاش........ و ناامیدی و احساس حقارت و بقیه حکایت.
غافل از اینکه هر کس حکایت خودش را دارد. کسانی که در حاشیه هستند، جزو حواشی‌اند. در جایی می خواندم: قبل از اینکه پیر شوید از پیری ننویسید. قبل از تنهایی، از تنهایی ننویسید و اجازه می خواهم که اضافه کنم قبل از اینکه کتابدار واقعی بشویم٬ از کتابداری ننویسیم که به خطا می رویم.
كتابدار اصفهاني
|
Iran
|
1394/03/25 - 12:11
1
6
يك پيشنهاد
استاد عزيز توروخدا همين ليزنا را بكنيد يك كلاس درس
يك كلاس انتقال تجربه بچه هاي كتابداري مخصوصا در كتابخانه هاي عمومي
يك كلاس درس مجازي
بخدا مي شود لينك كرد همه بچه ها رو...
تورو بخدا اينكار را بكنيد آقاي عمراني
كتابدار اصفهاني
|
Iran
|
1394/03/25 - 11:53
1
6
سلام آقاي عمراني
شايد يكي از دلايل عقب ماندگي و بدون خلاقيت بودن كتابداران ما اين است كه در بسياري از كتابخانه ها براي يك شيفت كاري كامل تك نفر هستند! چه بسا در كتابخانه هاي دورافتاده و با مراجعين كم...
يكي از روش هاي خلاقيت بارش فكري است ولي مگر يك نفر چقدر مي تواند در انزواي كتابخانه خود بارش فكري تك بعدي و تك نفره داشته باشد؟!!!
نيم ساعت تداخل شيفت روزانه به سلام و عليكي و اطلاع اخبار روزانه و خداحافظي مي گذرد و اجراي هر برنامه جديدي براي كتابخانه بخاطر همين تك نيرويي بودن به تعويق مي افتد

خيلي كه هنرمند باشيم و اهل كار شروع مي كنيم به مطالعه در اين ساعات تنهايي و گرنه ديده ام كه مشغول مي شوند به بافتني و تلفن زدنهاي خاله زنكي و ...
خيلي كه هنزمند باشيم از اينترنتي كه جديدا نهاد محدوديت استفاده از آنرا كمي آزاد كرده و به يك گيك و دو گيگ دانلودش ايراد نمي گيرد كمك بگيريم و دانش خود را افزايش بدهيم و از غافله عقب نمانيم
پاسخ ها
كتابدار اصفهاني
| Iran |
1394/03/28 - 13:39
ارائه ايده ها نياز به يك سايت متمركز دارد
وبلاگ ها خوب هستند ولي اغلب پراكنده اند و واقعا نمي توان در يك روز به اين همه وبلاگ سر زد
ولي اگر آقاي عمراني عزيز لطف كنند گوشه اي از سايتشان را اختصاص بدهند به همفكري و ارائه ايده هاي ناب همكاران در كتابخانه هاي عمومي و... و يا حتي ارائه مشكلات و نظر خواهي از ايشان بسيار ممنون خواهيم بود.
هر موضوع هم مي توان در آخر كار توسط يك استاد يا صاحب نظر جمع بندي شود و...
يك كلاس درس عملي مجازي واقعي...
کتابدار
| Iran |
1394/03/27 - 14:31
دوست عزیز، به نظر اینجانب، تک نفره بوده ربطی به کاهش بارش فکری و خلاقیت ندارد. چه بسا زمانی که بیش از یک پرسنل در یک بخش هستیم وقتم بیشتر هدر می رود و بازده کاری کمتری دارم! چون اغلب به بیان خاطرات و روزمرگی ها می گذرد...
رها
| Iran |
1394/03/26 - 08:45
سلام همکار گرامی
پیشنهادم این است که همه همکاران کارهای نو و خلاقانه خود را در وبلاگ خود بگذارند تا بقیه دوستان هم ایده بگیرند. به نظرم با این روش می شود نشان داد که این ایده اولین بار متعلق به همان همکار یا کتابخانه است.
پیروز ابراهیمی
|
Iran
|
1394/03/25 - 09:40
1
3
متاسفانه عدم مطالعه در رشته ما درد بدی است .
یاد روزهای دبیرستانم می افتم که به دلیل کار در تراشکاری (آن هم مخفیانه) آخر هر ماه وقتی فصلنامه بخارا و یا راهنمای کتاب ایرج را میخردم برایم لذت بخش بود
پیروز ابراهیمی
|
Iran
|
1394/03/25 - 09:40
2
1
سلام
آقای عمرانی عزیز متاسفانه متاسفانه مدرک گرایی جو بدی در همه رشته رسوخ کرده است .
نباید از خودم تعریف کنم اما من از کودکی به دلیل وجود پدرم در کتابخانه کانون پرورش فکری نوجوان تمام تابستان در کتابخانه و کلاسهای ساختمان اصلی کانون پرورش فکری نوجوانان بودم . عدم مطالعه را من به خوبی در هم دوره های خودم می بینم وقتی به من نوعی بارها از من میخواهند پایان نامه مرا بنویس و من قبول نمیکنم وقتی میبینم دانشجویان و فارغ التحصیلان ارشد کتابداری حتی نمیتواننند یک صفحه رزومه نویسی کنند وقتی خودشان نمیخواهند و دوست ندارند به همه چیز برسند درد بدی است که در رشته ما در حال گسترش عدم مطالعه است حتی از روزهای و خبرهای کتابداری اطلاعی ندارند تا به آن دوستان میگویم که خوب مطالعه کنید میگویند من وقت ندارند جالب است همین خانم ها و آقایان شب تا صبح بیشترین وقت خود را صرف وایبر و تلگرام و گروه میگذارند که کار درستی هم نمی کنند
کتابدار
|
Iran
|
1394/03/25 - 09:28
7
4
سلام و سپاس از جناب عمرانی عزیز
امیدوارم این پست نیز مانند برخی پست ها که سریعا توسط همکارانم مخصوصا در نهاد کتابخانه های عمومی با موجی از اعتراض و اینکه ما بدبختیم و هیچی نداریم مواجه نشود. حداقل لحظه ای تفکر را برای من و همکارانم داشته باشد. هرچند با تغییرات جدیدی که در احکام نهاد بوجود آمده است واقعا بی انصافی است که هنوز هم دست روی دست بگذاریم به بهانه مشکلات مالی.
آقای عمرانی عزیز
در شهرستانی که من درحال کار کردن هستم, اتفاقا افرادی تلاش مضاعف بدون چشمداشت دارند که از لحاظ مالی ضعیف تر هم هستند و این نشان می دهد بهانه مشکلات مالی سرپوشی بر ناتوانی های برخی از ما کتابداران است.
نهادی
|
iran
|
1394/03/25 - 09:26
5
6
آقای عمرانی عزیز
کتابداران نهادی خسته اند خسته
ف.الف
|
Iran
|
1394/03/25 - 08:45
1
2
سلام
خوب نوشته ايد وتلنگري بود به جامعه كتابداران ودروبلاگمون درجش كردم:nvalghalam.blogsky.com
همه اين دردهاراميدانيم ومي فهميم ودرحد خودمان كارهم كرديم وبي نتيجه

راه حل عملي كتاب خوان كردن كتابداران كتاب نخوان چيست؟
کتابدار
|
Iran
|
1394/03/25 - 08:43
3
5
سلام آقای عمرانی
و سلامی به قلم و فکر شیوا و بیان جملات زیبایی که نشات گرفته از خواندن و وقت صرف کردن برای مطالعه است در جملات بسیار زیبایتان که پر از معنا و مفهوم است شکی نیست اما کتابدار زحمت کش وقتی می بیند که حقوق خشک و خالی آن به نیازهای ساده زندگیش نمی رسد و خانمش می خواهد برای شام غذای بسیار ساده درست کند اما و افسوس که چیزی در خانه ندار و مجبور است با ناراحتی و دلی پر از درد و از مغازه سرکوچشان چیزی برای شام امشب قرض بگیرد آیا انگیزه ای برای او می ماند که خلاقیتی از خودش نشان دهد . آیا با این وضعیت حقوقی که به دو روز نمی رسد و همیشه شرمنده ی خانواده می شویم که نمی توانیم نیاز های ساده آنها را برآورده کنیم و حتی نمی توانیم آنها را به یک تفریح دو روزه ببریم که دلی از غصه نجات دهند آیا انگیزه ای برایت می ماند که از بانک بابت به تاخیر افتادن اقساطت زنگ می زنند و ضامنت را با خبر می کنند
کتابدار
|
Iran
|
1394/03/25 - 08:30
1
3
سلام وخسته نباشید آقای عمرانی همیشه سخنان شما را دوست داشته وخوانده ام کاش شما با نهاد کتابخانه ها هم همکاری میکردیدودر دوره های خوبی که توسط نهاد برگزار شده شرکت میکردید بنظرم سخنان شما خیلی از ما کتابداران را میتواند بیدار کند واقعا کتابخانه ها دارد از دست میرود چرا باید در کتابخانه ها ما وقتی کتابداری داردعضو را برای سرچ کتاب راهنمایی میکند از طرف همکارش مورد تمسخر قرار گیرد چرا وقتی عضوی شماره کتابها را نوشته به کتابدارداده برایش بیاورد کتابدار حتی حاضر نیست آنها را در قفسه نگاه کند اگر بود بیاورد آقای عمرانی در کتابخانه ها بعضی کتابدارن برخوردهایی با اعضا انجام می دهند که عضو دیگر رغبت آمدن به کتابخانه را ندارد وقتی کتابدارانی را با رشته های غیر مرتبط به کتابخانه ها آوردند اوضاع بهتر از این نمی شود وقتی در بعضی استانها اکثر مسئولین کتابخانه ها همین افراد هستند اوضاع بهتر از این را نمی توان انتظار داشت انگار مسئولیت کتابخانه ارث آنهاست آقای عمرانی کاش در سایت جای را می گذاشتید تا کتابداران دلایل راکد شدن کتابخانه را بگویند وای خدا ....
پاسخ ها
کتابدار جدید
| Iran |
1394/03/26 - 08:53
استاد عزیز در شهرستان ما رقابت زیادی میان کتابداران و کتابخانه ها وجود دارد. می دانم که منظور شما از کتابداران جدید، کتابداران چند سال اخیر نیستند با همه صحبت های شما موافقم و همیشه تحسینتان کرده ام. اما در دو سال اخیر حضور کتابداران متخصص این رشته و جوان باعث شده شور و نشاط به کتابخانه ها بازگردد و کارهای زیادی انجام شود و روح تازه ای به کتابخانه ها دمیده شود. سال های سال با جذب نیروی غیر متخصص و رشته های علوم انسانی و ... باعث شدند کتابخانه ها به حالت رکود فرو بروند. هرچند که استثناهایی هم هست. اول اخلاق و منش و رفتار صحیح و خوب و تعهد و ذهن خلاق و علاقه مند اهمیت دارد بعد نوع رشته
رها
| Iran |
1394/03/26 - 08:46
سلام استاد میشه شما هم در نشست کتابخوان روز چهارشنبه شرکت کنید؟ سپاسگزار خواهیم بود.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: