داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: خدا برادرهای همه شما را برایتان حفظ کند. برادر بزرگی دارم که 22 سال از بنده بزرگتر هستند و یادم می آید اولین خاطرات کودکی من درباره سربازی، مربوط به سربازی ایشان بود که در تبریز خدمت می کرد و ما در دهی در 80 کیلومتری شهر کرمان، یعنی سه روز از محل خدمت در تبریز تا منزل ما با امکانات آن زمان راه بود و به همین دلیل در همه زمان خدمتش بیش از دو بار به مرخصی نیامد و شاید هیجان آمدن داداش در خانواده و حتی کل ده در همین دو بار باعث شده که در خاطره کودکیم سربازی رفتن هم ثبت شود و بماند. قسمت بعدی این داستان خاطرات سربازی است که همه آقایان می دانند که خاطرات سربازی مانند خاطرات مدرسه و دانشکده تا مدتها و حتی چندین سال با آقایان خدمت رفته می ماند و حرکت می کند و از آنها داستانها ساخته می شود. لیکن در خاطرات برادرم می خواهم برای نوشته امروز از این عبارت استفاده کنم که زیاد می شنیدم: " .... بعد به من گفتند جناب سروان ...." و بعدها که سن سربازی خودم رسید از وی پرسیدم که شما سربازی را با چه درجه ای گذراندی که گفت ستوان دومی و پرسیدم شما دیپلم داشتید و گفت خیر من یازده علمی داشتم. و دانستم که مقاطع مدارس آن زمان به این ترتیب بوده: ابتدایی شش سال، دوره اول دبیرستان سه سال و پس از آن با دو سال یازده علمی می گرفتند که دیپلمی بود برای وارد بازار کار شدن و آنها که می خواستند به دانشگاه بروند پس از آن یک سال می خواندند که دیپلم کامل شوند و بتوانند بروند دانشگاه. و شنیدم که با دیپلم کامل ستوان یک می شدند. بیست و دو سال بعد که من آمدم دانشگاه، همکلاسیهای دیپلمه من که به سربازی رفتند، همه درجه دار بودند. امروزه هم که چنانکه به یاد دارم، از سال 1389 به لیسانسیه ها یا همان دارندگان مدرک کارشناسی درجه های استوار و گروهبانی می دهند. چرا؟ چون اینجا سربازخانه و سربازی است و از بعد تحصیلی همه چیز کمی است، پس می تواند دلیلش بالارفتن تعداد باسوادان و بالا رفتن تعداد مدارک تحصیلی آموزش عالی باشد. تعداد پستهای افسری محدود است، و به همین شرایط احراز آن را سخت تر می کنند و به همین دلیل هر چند سال یک بار ارزش مدرک از نظر نظام وظیفه کمتر شده است. یک زمانی با ششم ابتدایی درجه دار می شدند و حالا با کارشناسی درجه داری می دهند و مطمئن باشید اگر روند مدرک دادن در دوره دکتری همین باشد که من می بینم، ظرف چند سال آینده کارشناسی ارشد هم در نظام سربازی تبدیل به درجه داری می شود.
حالا ولی وقتی به حوزه فرهنگ و آموزش می آئید انتظار دارید مساله کیفی تر مطرح شود. تعداد و کمیت را بگذاریم برای بعد (همه می دانیم در 10 سال گذشته همین کمیت چه تاثیر وحشتناکی بر کیفیتها گذاشته است) و ببینیم وضع در نظام آموزش عالی چگونه است؟ من به یاد دارم که اساتید بسیار بزرگوار و محترمی که در دهه پنجاه استاد ما بودند وقتهایی که از بیسوادی ما سرخورده می شدند، دادشان در می آمد که "کی به شما بیسوادها دیپلم داده؟ قدیم دیپلمه هایی که می آمدند دانشگاه سوادی داشتند و می توانستیم دو کلام با آنها صحبت کنیم، شماها معلوم هست چی خوانده اید؟" و آن را ادامه بدهید تا برسیم به دنیای سال 1394. خدا نکند که یک برگه امتحانی کارشناسی ارشد را بخواهید تصحیح کنید، باید های های بر این مملکت و سواد دانشجویانش گریه کنید. خدا پدر مایکرو سافت را بیامرزد که دست کم تحقیقهای کلاسی اینها را دیکته اش را اصلاح می کند وقتی خودشان می نویسند که واویلایی است.
داخل پرانتز: (پایین آمدن سطح دانش و سطحی شدن تحصیلکرده ها را اگر دقت کنیم شاید خاص ایران نباشد ولی همیشه و در هر کاری آن بخش ایرانی داستان به موقع خودش را نشان می دهد. سطحی شدن دانش و وسعت معلومات سطحی (اقیانوس به عمق کمتر از یک بند انگشت خودمان و نگاه موزائیکی مارشال مک لوهان که حاصل سیطره رسانه های بی محتواست) در 700 میلیون از جمعیت دنیا یعنی همان 20 کشور ثروتمند و به تبع ثروت و امکانات، فرهنگی تر دنیا هم خودش را به خوبی نشان می دهد، سطحی تر شدن اطلاعات مردم هر روز بیشتر از قبل کاملا در همه دنیا نمایان است. ولی وقتی به 190 کشور دیگر (92% جمعیت جهان) می رسد هر یک به وسع خود کاریکاتوری از آن می سازند که نمونه هایش زیاد است و اگر خواندن سر در مغازه ها و تابلوهای راهنما و راهنمایی و رانندگی از سرانه مطالعه ایرانیها حذف شود، آن وقت عمق فاجعه به حدی می شود که غول چراغ از بالارفتن سرانه مطالعه در ایران به کلی مأیوس شده و باید چراغش را بگیرد دستش برود وسط اقیانوس و دوباره بپرد توی چراغش بگیرد و بخوابد تا ببیند دفعه بعد کجا از چراغ بیرون خواهد آمد چون احتمالا فکر می کند یک اصرار وجود دارد که کسی نخواند و بشود سواری بهتری به مدد نا آگاهی گرفت) پرانتز بسته.
برگردم به سربازی و داستان کیفیت و کمیت. خوب فکر می کنم ارتش دقیقا بر اساس بودجه و نیازش می تواند سرباز بگیرد و در پستهای تعریف شده خود نیاز به درجات مختلفی دارد که دقیقا بر اساس نیاز هر بار شیوه های سربازگیری و درجه دادنش را تغییر داده ولی آیا آموزش عالی ما که دم از کیفیت هم می زند نمی خواهد یک بازنگری در نظامهای خودش که بی فایده دارد ادامه پیدا می کند انجام دهد؟
هفته پیش در سخن هفته یادداشتی نوشتم که برای چندمین بار موضوعش تقلب علمی و بی آبرویی آموزش عالی کشور بود. موضوعی که خیلی موضوع روز در محافل رسمی وزارت علوم هم هست و همه ابراز نگرانی می کنند، لیکن این نگرانیها به امری عملیاتی و قانونی تبدیل نمی شود. البته این هفته نمی خواهم به آن بپردازم که هفته پیش عرض کردم راه حل در تشدید مجازات تقلب از طریق آئین نامه انضباطی استادان و دانشجویان است. شاید هم همان اساتیدی که باید بنشینند و این آئین نامه را درست کنند، وقت نوشتن به یاد آئین نامه ارتقاء که می افتند، پاک بیخیال می شوند چون اگر آن آئین نامه ای که می تواند از تقلب جلوگیری کند، تصویب شود، احتمالا و در مواردی نادر جلوی ارتقاء خود آنها را هم خواهد گرفت، چرا که دانشجو بریده و چسبانده و استاد بی خبر است و ناگهان اسمش بر سرزبانها می افتد که فلانی هم.
ذیل سخن هفته شماره گذشته نظراتی نوشته شده و بحثی طرح شد که حتما ملاحظه کرده اید:
حسن14:16 - 1394/10/21
سلام خدمت آقایانی که دم از تقلب میزنید مخصوصا خدمت شما عمرانی عزیز می رسانم که مبانی نظری در پایان نامه به چه درد می خورد؟ به غیر از وقت تلف کردن و درختان طبیعت را از بین بردن ارزش دیگری دارد؟ به من چه دیگران چه کارهایی انجام داده اند من می خوهم کار خودم را انجام بدم با دیگران چی کار دارم اگر فصل دوم پایان نامه حذف شود دیگر سرقت علمی وجود نخواهد داشت وقتی شما چند پرسش مطرح می کنی آیا میری جواب پرسش های دیگران را می نویسی؟ مطمئنن اینطوری نیست نشستید بالا بالاها نفستون از جای گرم بلند میشه استادای دانشگاه خودتان با زحمت دانشجویان برای خودشان رزومه جمع می کنند و در آخر کار استاد میاداسم خودشو میزاره اول، شما اول استادای خودتان را اصلاح کنید و دوم یه نظر جدی به مبانی نطری بندازید و بعد ازآن سرقت علمی درست خواهد شد
مریم نظری 21:07 - 1394/10/23
اگر بناست پژوهش رفعتکلیفی انجام شود همه بخشهای آن اضافه هستند. اما اگر منظور پژوهشی است که قرار است به دردی بخورد، بدون فونداسیون علمی اصلا معنایی ندارد و چیزی جز توهم تولید نمیکند.
توصیه میکنم «دو مسیر مسئلهیابی در پژوهش» (مندرج در maryamnazari.co m) را مطالعه بفرمایید تا بیشتر با فلسفه مبانی نظری و پیشینه در پژوهش آشنا شوید.
امیر پارسی 15:07 - 1394/10/22
نقل فصل دو و ... نیست. نتیجه گیری، فرایند تحقیق، همه ی اعداد و جداول و ... حتی تقدیر و تشکر. همه چیز با هم.
وقتی میزان تشابه به صد در صد نزدیک میشود، دیگر سرقت علمی نیست، غارت علمی است.
و ادامه پاسخ خانم دکتر نظری را نیز می توانید در وب سایت شخصی ایشان دنبال کنید، اگر بخواهیم پاسخ به لازم بودن یا نبودن مبانی و پیشینه ( یعنی پت و مت به روایت خانم دکتر نظری در وبسایت) بدهیم، فکر می کنم خانم دکتر نظری این کار را به خوبی کرده اند، ولی پیشنهاد من از نوع "حذف کارشناسی از آموزش کتابداری" در سخن هفته 7 دی ماه است. من باور دارم که باید پایان نامه از کارشناسی ارشد حذف یا اختیاری شود، مطمئن باشید جلوی همه این تقلبها گرفته می شود، و چندین اتفاق دیگر هم می افتد که اینجا آنچه را همین الآن از ذهنم می گذرد می آورم و شما می توانید آن را تکمیل کنید. اصلا هم فکر نکنید که طنز نوشته ام، به اینها باور دارم که نوشته ام:
ادامه نمی دهم که نحسی 13 گریبانم را نگیرد.
اینها همه مزایای حذف بود، خُب برویم سر وقت اینکه اگر پایان نامه حذف شود چه مشکلات سیستمی پیش خواهد آمد. البته پیشنهاد می کنم که این را شما بنویسید، به ویژه اساتید که می دانم با این آئین نامه ارتقاء فعلی حتما دچار مشکل هستند و تا حدودی حق دارند. یکی دو بار نوشتم که وقتی گفتم کارشناسی را حذف کنیم، یکی از اساتید فعلی یکی از معتبرترین دانشگاههای کشور به من فرمودند اگر این کار را بکنند، خود ما موظفیمون پر نمی شود که من خیلی از خودم نا امیدشدم که به خاطر موظفی خودم از دانشجو پنهان کنم که دارم تو را الکی اینجا نگه می دارم و تو را بدبخت می کنم ولی درک کن، اگر تو نباشی به من حقوق نمی دهند. البته اگر منصفانه دقت کنیم، خواهیم دید که آئین نامه ارتقاء خیلی از مسائل اینچنینی ایجاد کرده است و در اینجا هم اولین مشکل همین آئین نامه ارتقاء است که اگر پایان نامه از کارشناسی ارشد حذف شود، تعداد مقالات به ویژه مجلات علمی پژوهشی فارسی فعلی به شدت کم می شود، چون 97.5% دانشجویانی که الآن داریم می بینیم (بیشتر و بیشتر در حوزه های علوم اجتماعی و انسانی و پژوهش در هنر)، آنهایی نیستند که خودشان اصلا بخواهند و تمایل داشته باشند مقاله ای بنویسند، یا انگیزه تحقیق کردن داشته باشند ولی الآن باید به زور بنویسند و اگر ننویسند وقت دفاع به آنها داده نمی شود.
مشکل دیگر این است که اگر پایان نامه نباشد اقتدار اساتید کم می شود و برخی از دوستان که گروه آموزشی دانشگاهی را با پادگان اشتباه گرفته اند، از کارشان اقناع و ارضاء نمی شوند و دانشجو دیگر حرفشان را گوش نمی کند، برای این ژنرالهای گرامی، عملکرد پایان نامه، عملکرد پل صراط دانشجو است و اگر ذره ای بی محلی و بی ادبی کرده باشد، بالای پل چنان دماری از روزگارشان در می آورند که از حاصل اشکهایشان زیر پایشان آتش جحیم هم خاموش شود و دیگر بهشت و جهنم فرقی برایشان نکند. حضور داشته ام در دفاعی که نفهمیدم این بلا چه بود بر سر این بچه آمد و بعد فهمیدم که اصرار کرده بوده با استادی غیر از اساتید گروه پایان نامه بگیرد و والله من به دانشجو از این بعد حق می دادم چون کسی که به موضوع ایشان تسلط داشت در گروه خودشان نبود، ولی ای کاش چنین خبطی نکرده بود و همانجا سر و ته کار را می بست که اینقدر بلا سرش نیاد.
یک پیشنهاد دیگر: وزارت علوم بیاید و قانونی بگذارد که فقط دانشجویانی که می خواهند وارد دوره های دکتری بشوند پایان نامه بگذرانند و بقیه بتوانند با یک سمینار تحقیق و یک کارآموزی جدی وارد بازار کار شوند و نیاز به نوشتن پایان نامه نداشته باشند، به ویژه در رشته هایی مانند ما که بطور عمده با خدمت به جامعه مرتبط هستند.
عمرانی، ابراهیم. «پایان نامه را در کارشناسی ارشد غیر اجباری کنید».سخن هفته لیزنا، شماره ۲70. 28 دی ۱۳۹۴.