کامیابی و ناکامی آثار علمی در ساخت و انتقال پیام
لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم تهران:  شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در حین تورق مجله‌ای علمی ناگهان مجذوب عنوان یکی از مقاله‌ها شده و با علاقه‌مندی به مطالعه آن پرداخته‌اید. اما فقط پس از خواندن چند جمله در مقدمه، این جذابیت رنگ باخته و احساس کرده‌اید که دیگر تمایلی به ادامه مطالعه‌ی آن‌ ندارید. گویی آن عنوان فریبنده تناسبی با محتوای مقاله نداشته است. در چنین شرایطی خواندن این اثر سخن و دانش تازه‌ای در اختیارمان قرار نمی‌دهد، یا اصلاً نمی‌توانیم مقصود نویسنده را به درستی درک کنیم. معمولاً مقدمه‌های کلیشه‌ای، موضوع‌های تکراری، نثر ناهموار، ساختار نامنسجم، ابهام در هدف، ایجاز مُخِل (کم‌گویی آسیب‌رسان)، اطناب مُمِل (پرگویی ملال‌آور) و گسستگی موضوع از جمله عوامل نا امیدی و دفع خواننده هستند.

به نظر می‌رسد به دلیل انبوهی روزافزون آثار، زندگی پرشتاب امروز و عدم توجه برخی از نویسندگان به اصول نگارش علمی، مخاطبان مجله‌های تخصصی بخش عمده‌ای از مقاله‌ها را یا نمی‌خوانند، یا فقط به مرور سطحی آن‌ها می‌پردازند. چرا که برخی از این آثار به گونه‌ای نوشته شده‌اند که در خوانندگان تمایلی به مطالعه ایجاد نمی‌کنند، و امیدوارم یادداشت حاضر یکی از آن‌ها نباشد!

دلایل متعددی در بروز این وضعیت نقش دارند که پرداختن به تمام وجوه آن در این یادداشت مختصر نمی‌گنجد. هدف از این یادداشت فقط طرح این موضوع از منظر علم ارتباطات است تا شاید بتوانیم از زاویه‌ای جدید به آن بنگریم. چرا که یک اثر - نظیر کتاب یا مقاله- مصداقی از «ارتباطات نوشتاری» است و می‌تواند بر مبنای مفاهیم نظری این رشته تبیین شود.  به سخنی دیگر یکی از انواع مهم ارتباطات انسانی ارتباط نوشتاری است که «زبان»، با همه ظرافت‌ها و پیچیدگی‌هایش، ابزار اصلی آن است. زبانی که محتوای «پیام» و  «معنی» آن را می‌سازد و اندیشه نویسنده را در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

اگر بخواهیم در قالب مدل‌های ارتباطی یک ارتباط نوشتاری را توصیف کنیم، منبع اطلاعات «نویسنده»، و مقصد (مخاطب) آن «خواننده» خواهد بود. زبان نیز در زمان ارسال پیام ابزار «رمزگذاری» و در زمان دریافت آن ابزار «رمزگشایی» است. مجلات علمی و سایر انواع انتشارات نیز رسانه‌های انتقال پیام محسوب می‌شوند.

یکی از مدل‌های علم ارتباطات، «مدل ارتباطی شانون و ویور» (Shannon–Weaver Model of Communication) است که در سال 1949 مطرح شده و دارای 5 مولفه اصلی است. این مولفه‌ها عبارتند از: منبع اطلاعات، پیام، فرستنده (رمزگذار)، گیرنده (رمزگشا)، مقصد (مخاطب). البته در ویرایش تکمیلی این مدل 2 مولفه دیگر یعنی «اختلال» و «بازخورد» نیز به آن اضافه شده است. اختلال شامل هر عامل مزاحمی است که انتقال پیام را با دشواری مواجه می‌سازد. بازخورد نیز شامل هر نوعی واکنش مخاطب به منبع اطلاعات است که بر استمرار یا توقف ارتباط تاثیر می‌گذارد. مثلاً در گفتگوی میان دو نفر در خیایان، صدای ناشی از تردد و بوق خودروها نوعی «اختلال» و نشانه‌های غیر کلامی شنونده نظیر تکان دادن سر به علامت تایید نوعی «بازخورد» است.

هرچند شانون و ویور مهندس مخابرات بودند و این مدل را با هدف ارتقاء توان مخابراتی در انتقال پیام تدوین کردند، اما این مدل به ستونی استوار در علم ارتباطات انسانی تبدیل شد. البته طی چند دهه گذشته در کنار امتیازهای مدل شانون و ویور، کاستی‌های آن نیز در تببین ارتباطات انسانی در محیط واقعی مطرح شده است. مثلاً خطی بودن، یک سویه بودن، عدم توجه به بافت (Context)، کم توجهی به نقش مخاطب و تاکید بیشتر بر نقش فرستنده و مواردی دیگر از جمله ضعف‌های آن است.

در کنار تمام امتیازها و کاستی‌های این مدل فعلاً می‌توان از آن برای تبیین هدف این یادداشت استفاده کرد. برای این منظور می‌توان نویسنده‌ی مقاله را منبع اطلاعات، متن مقاله را پیام او، زبان مقاله را فرستنده‌ی رمزگذار، مجله را رسانه انتقال پیام، خواننده را مقصد این پیام و نقدهای احتمالی از طرف خوانندگان را بازخورد تلقی کنیم. اختلال‌های احتمالی نیز می‌توانند داوری‌های مغرضانه یا تاخیر در انتشار باشند. بر این اساس، عوامل زیر می‌توانند فرایند ساخت، انتقال و دریافت پیام را در انتشارات علمی با دشواری مواجه سازند.

1.      ناکامی نویسنده در ساخت مناسب پیام (شکست در تدوین پیام): در برخی از مقاله‌ها هدف از نگارش آن و موضوع اصلی بحث چندان روشن نیست. در نتیجه منبع اطلاعاتی که در اینجا نویسنده‌ی مقاله است در ساخت پیام موفق نبوده است. بنابراین تصور کنید وقتی پیامی به درستی تدوین نشده باشد، چگونه می‌توان به درک درست آن توسط مخاطب امیدوار بود. این ابهام می‌تواند دلایل فراوانی داشته باشد. ناآشنایی به ساختار و ظرافت‌های زبان یکی از عوامل اصلی است. زبان آدمی در طول تاریخ و در گستره جغرافیایی این کره خاکی از چنان تنوع و پیچیدگی برخوردار بوده و هست که خود عنصر بنیادی چندین رشته‌ی دانشگاهی از جمله زبان‌شناسی و ادبیات را تشکیل می دهد. اگر نویسنده‌ای بتواند دقیقاً آنچه می‌اندیشد را به رشته تحریر در آورد و خواننده نیز دقیقاً همان اندیشه را بی کم و کاست دریافت کند، عملکرد و اثربخشی این فرایند ارتباطی صد در صد خواهد بود. هرچند رسیدن به چنین دستاوردی در عمل بسیار به ندرت رخ می‌دهد، اما اگر چنین نتیجه‌ای حاصل شود، فرایند ساخت معنا به درستی صورت گرفته است. البته واقعیت این است که معمولاً بنا به دلایلی این ارتباط به درستی برقرار نمی‌شود. دلایلی که برشمردن آن‌ها فراتر از معلومات نویسنده و بسی گسترده‌تر از فرصت این یادداشت کوتاه است.

2. عدم توجه به ویژگی‌های مخاطب (شکست در مخاطب‌شناسی): موفقیت یک فرایند ارتباطی بیش از هر چیز به توجه فرستنده پیام به نیازها و ویژگی‌های مخاطب بستگی دارد. مخاطب‌شناسی در این موفقیت نقشی کلیدی ایفا می‌کند و عدم توجه به آن منجر به شکست در برقراری ارتباط خواهد شد. چرا که در نهایت این مخاطب است که معنایی را بر اساس پیامی که دریافت می‌کند می‌سازد. به این ترتیب مخاطب در ساخت معنای پیام مشارکت جدی دارد و به همین دلیل معمولاً از یک پیام واحد معانی گوناگونی در ذهن مخاطبان مختلف نقش می‌بندد. به سخنی دیگر معنای یک پیام بخشی از اجزاء آن و در درون آن نیست. بلکه این معنا در بافت‌های مختلف و توسط هر یک از مخاطبان به گونه‌ای متفاوت ساخته می‌شود. چنانچه مخاطبان از ویژگی‌ها، نگرش‌ها و توانایی‌های مشابه‌ای برخوردار باشند، از یک پیام معانی مشابه‌ای می‌سازند و اگر این‌گونه نباشد، معانی متفاوتی خواهند ساخت. به همان اندازه که توجه به «کاربر» و نیازهایش در کتابداری و اطلاع‌رسانی اهمیت دارد، «مخاطب» و ویژگی‌هایش در عرصه ارتباطات کاملاً حیاتی است. بر این اساس، نویسنده باید بداند مخاطب او کیست؟ از چه دانش و مهارت‌هایی برخوردار است؟ پیشینه فرهنگی و اجتماعی او چگونه است؟ و پرسشهایی از این قبیل.

3. بی‌توجهی به بافت ارتباطی (شکست در تحلیل بافت): ارتباطات انسانی همواره در بافتی مشخص رخ می‌دهد. این بافت وجوه و لایه‌های متعددی دارد که نویسنده مقاله باید از آنها آگاه باشد. بافتی که در آن ارتباط برقرار می‌شود شامل عناصر محیطی، فرهنگی، اجتماعی، زبانی و مقوله‌های بسیاری از این دست است. بنابراین، نویسنده باید بداند که پیام وی در چه بافتی ساخته می‌شود و در چه بافتی معنا خواهد یافت. مثلاً نویسنده یک مقاله باید حداقل یک برداشت کلی از موقعیت فرهنگی و اجتماعی خواننده د اشته باشد و در خلال ساخت پیام به این عوامل توجه کند.

4. عدم استفاده کامل از ظرفیت‌های رسانه‌ای: هر مجله یا رسانه‌ای دیگر که برای انتقال پیام مورد استفاده قرار می‌گیرد، قابلیت‌هایی دارد که نویسنده برای انتقال بهینه پیام خود می‌تواند از آنها بهره‌مند شود. مثلاً گاه دانشی که از طریق یک نمودار یا جدول به خواننده منتقل می‌شود، اثربخشی به مراتب بیشتری از چند صفحه متن دارد. گاهی نیز در رسانه‌های دیداری- شنیداری و الکترونیکی نیز فرصت‌های ارزشمندی در اختیار پدید‌آور قرار دارد. مثلاً نویسنده یک مقاله الکترونیکی در محیط وب در صورت نیاز می‌تواند به هر تعداد از منابع مرتبط که مایل است پیوند (لینک) مستقیم برقرار سازد و به این ترتیب بر کارآمدی و اثربخشی پیام خود بیافزاید.

5. عدم دریافت بازخوردهای مناسب: ارتباطات نوشتاری همچون سایر شکل‌های ارتباطی فرآیندی تعاملی و دوسویه است. اثری که منتشر می شود باید بازتابی از سوی جامعه خوانندگان داشته باشد. این بازتاب می‌تواند به شکل‌های مختلفی متبلور شود. مثلاً نقد و بررسی کتاب یکی از بهترین مثال‌ها در این زمینه است. کتابی که منتشر می‌شود، همچون پیامی است که از سوی نویسنده‌ به جامعه مخاطبان خود ارسال شده است. اگر هیچ پاسخی به این پیام داده نشود، عملاً نویسنده از تاثیر پیام خود باخبر نخواهد شد. در بسیاری از مجله‌های علمی دنیا امروزه علاوه بر نقد کتاب بخشی نیز به نقد و بررسی مقالات و گزارش‌های تحقیقی منتشر شده در آن مجله یا مجلات دیگر اختصاص یافته است. چرا که یک مقاله ممکن است نتیجه نهایی یک پروژه پژوهشی چندساله باشد و ارزش آن در حدی است که می‌تواند بازخوردی در مجلات داشته باشد.

در پایان می‌توان نتیجه گرفت که موفقیت ارتباطات نوشتاری در عرصه انتشارات علمی مستلزم توجه به عناصر و مولفه‌هایی است که باید در خدمت بهینه‌سازی فرایند ساخت و انتقال پیام باشند. اگر نویسندگان این آثار از منظر علم ارتباطات به فرایند نگارش و انتشار علمی بنگرند، آنگاه می‌توانند با اتخاذ تدابیری اثربخشی پیام خود را بهبود بخشند.

از سویی دیگر خوانندگان نیز باید نسبت به اهمیت بازخوردهای مناسب در استمرار موفقیت نویسندگان آگاه باشند. البته ارائه بازخورد مناسب به نویسندگان نیازمند همکاری مجلات است که بخش ویژه‌ای از مجله خود را به نقد کتاب و نقد مقاله اختصاص دهند. به نظر شما چه عناصر دیگری می‌توانند در این زمینه موثر باشند. لطفاً نظر خود را در بخش نظرات سایت یادداشت فرمایید تا این بحث تکمیل شود و این نوشته نیز بازخورد خود را دریافت کند.

 

منصوریان، یزدان. « کامیابی و ناکامی آثار علمی در ساخت و انتقال پیام». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 43. 14 شهریور 1390.