رشته علم اطلاعات و دانش‌شناسی حرف‌های بسیار زیادی برای گفتن دارد

 لیزنا گفتگویی با مرتضی محمدی برنده جایزه تحصیلی بنیاد ملی نخبگان استان اصفهان در سال تحصیلی 1396-1397 و دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه اصفهان انجام داده است. درادامه گفتگو را میخوانید.

لیزنا: لطفا کمی از خودتان برایمان بگویید؟(متولد چه سالی هستید؟، اهل کدام شهر هستید؟، میزان تحصیلات)

محمدی: با سلام خدمت شما و همکاران گرامی‌تان. بنده مرتضی محمدی استانی متولد سال 1364 در شهر قم هستم. در حال حاضر دانشجوی سال آخر دکتری علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه اصفهان هستم. کارشناسی ارشد در دانشگاه اصفهان (1389)، کارشناسی در دانشگاه بیرجند (1387) و کاردانی در دانشگاه شهید باهنر کرمان (1385) بود. به نوعی به صورت پله پله در رشته علم اطلاعات و دانش‌شناسی بالا اومدم.

از سال 1387 به صورت حرفه‌ای علاوه بر تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد وارد بازار کار در رشته شدم. اولین تجربه کاری‌ام فهرستنویسی کتب لاتین پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تحت نظر جناب آقای مصطفی محفوظی بود. در طی چندین سال در بسیاری از کتابخانه‌های مراکز حوزوی و دانشگاهی قم به سازماندهی کتب مشغول بودم. تا به حال با کتابخانه سازمان‌های مختلفی نظیر معاونت تبلیغ دفتر تبلیغات اسلامی، جامعه المصطفی(ص) العالمیه، مدرسه مرعشیه، مدرسه حجتیه، موسسه امام خمینی(ره)، پژوهشگاه حج و زیارت، و دبیرخانه خبرگان رهبری در امر سازماندهی منابع همکاری داشته‌ام. همچنین به مدت 2 سال در بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء و از سال 1388 تا کنون در مجمع عالی حکمت اسلامی به طور دائم همکاری داشته‌ام.

همچنین علاوه بر کار و تحصیل، ارتباطی نیز با دانشگاه‌ و انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی استان قم دارم. اولین تجربه تدریس در دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 1387-1388 بود. و بعد از آن این تجربه بسیار برایم لذت بخش بود و آن را ادامه دادم. و تا به امروز سابقه 12 ترم تدریس در دانشگاه‌های اصفهان، قم و علمی کاربردی واحد فرهنگ و هنر قم داشتم. از سال 1388 نیز از دوره دوم انجمن کتابداری و اطلاع‌رسانی استان قم تا دوره کنونی (دوره چهارم) با انجمن همکاری داشته‌ام.

 

لیزنا: چه عاملی باعث شد تا شما وارد این رشته شوید؟ (باوجود اینکه آن زمان نام رشته همان کتابداری بود).

هیچ‌گونه آشنایی اولیه با این رشته نداشتم و شاید حتی اسم آن را هم نشنیده بودم. اولین سالی که کنکور سراسری دادم سال 82 بود، که رشته مهندسی کامیپوتر را در دو کد رشته شبانه قبول شدم. بعد از کلی کلنجار رفتن با خود، به این نتیجه رسیدم که یک سال دیگر کنکور بدهم. در سال بعد، که رتبه 15 هزار را آوردم با همکاری و همفکری یکی از دوستان، که در کتابخانه محل مطالعه با وی آشنا شده بودم و رتبه وی هم صد یا دویست تا با من فرق داشت، شروع به انتخاب رشته کردیم. در آن زمان باید کد رشته محل‌ها را وارد یک فرم کامپیوتری می‌کردیم و سپس فرم را تحویل می‌دادیم. یادم هست با اون رتبه‌ای که داشتم تا انتخاب 90 را فقط مهندسی دانشگاه‌های معتبر زدم و سپس شروع به انتخاب رشته‌های مهندسی دانشگاه قم و اطراف آن کردم. در این فرم علاوه بر وارد کردن کد رشته محل باید خانه‌های عددی آن کد را نیز پر می‌کردیم تا رایانه بتواند آن را بخواند و به نظر آن بخش بسیار مهم تر از خود کد بود چون آن خانه‌ها توسط رایانه مورد تجزیه و تحلیل و ملاک کار قرار می‌گرفت نه آن کد عددی که می‌نوشتیم و بنده به جای پر کردن عدد 2 و 3 که جمع آن 5 می‌شود، عدد 5 و 2 را که کد آن 7 هست را پر کرده بودم. این اشتباه باعث این شد که یک کد رشته محل دیگر محاسبه گردد. در روز اعلام نتایج در روزنامه‌ها، دوستم که روزنامه را گرفته بود، مهندسی صنایع شبانه دانشگاه قم را آورده بود و من هم فکر کردم که دقیقاً همانجا را قبول شدم. اما بعد از اینکه روزنامه را دیدم، فهمیدم که کد رشته اعلامی قبولی با دوستم فرق می‌کند بسیار متعجب شدم و سراغ دفترچه راهنمای انتخاب رشته رفتم تا ببینم این کد مربوط به کدام رشته محل است که در کمال ناباوری آن چیزی که مشاهده کردم این بود: دانشگاه شهید باهنر کرمان- کاردانی- کتابداری و اطلاع‌رسانی- دوره روزانه.

دنیا دور سرم چرخید. در آن زمان با توجه به اقتضائات جوانی و دیدن بسیاری از کسانی که رشته‌های بهتر قبول شده‌اند و من که حتی اسمش را تا به حال نشنیده بودم، شدیداً ناراحت و حتی فشارم افتاد و مجبور به زدن سرم شدم. هر کسی هم که می‌شنید اولین سوالش این بود کتابداری یعنی چه؟ یعنی باید محافظ کتاب باشی یا کتاب را باید نگهداری؟ برخی هم که تا حدودی آشنایی داشتند می‌گفتند کتابدار شدی. اولین ذهنیت من از کتابدار، شخصی بود به اسم آقای اکبری که امیدوارم هر کجا هستند موفق باشند. ایشان در کتابخانه‌ای که برای خواندن کنکور در آنجا می‌رفتم، کتابدار بودند. شخصی که هر چند ساعت یکبار با نگاهی غضب‌آلود به سالن می‌آمد و یک نگاه عاقل اندر سفی بر افراد و وسایل آنها می‌انداخت و سپس برمی‌گشت. آن زمان قرائت‌خانه کتابخانه‌ها بسیار شلوغ بود و تمام افراد کتابخانه فقط همین کارکرد را از آن طلب می‌کردند و به ندرت کتاب به صورت امانی صورت می‌گرفت.

شدیداً در یک فشار روانی و روحی گرفتار شده بودم. از یک طرف با دنیایی ناشناخته که باید قدم در آن می‌گذاشتم و از یک طرف نگاه و گفته‌های اطرافیان. دوری از خانواده هم مشکل مضاعف دیگری بود. اگر انصراف می‌دادم، طبق قانون دو سال حق شرکت در کنکور سراسری و رشته محل‌های دولتی را نداشتم، و باید خود را مهیای رفتن به سربازی می‌کردم. مشورت‌های زیادی با افراد مختلف کردم فقط یک نفر بنده را تشویق کرد و آن شخص، معلم دوران دبیرستانم بود. ایشان گفتند که شغل بسیار آرامی است و شما رستگار شدید!! (فقد فاز فوزاً عظیما). اول واقعاً نمی‌فهمیدم چی میگه و وقتی ناراحتی شدیدم را دید، یک پیشنهاد داد که شما می‌توانید به کرمان بروید و ثبت نام کنید و سپس با توجه به باقیمانده انتخاب رشته خود، و قبولی حتمی در آنها تقاضای انتقالی و تغییر رشته دهید. با توجه به این راهنمایی تصمیم به رفتن به کرمان و ثبت نام کردم.

البته این رفتن هم برایمان داستانی شد. شب هنگام شروع به حرکت به سمت کرمان کردم و سوار اتوبوسی شدم که مقصد آن کرمان بود. تقریباً ساعت 1 الی 2 بامداد بود که اتوبوس نزدیک یزد خراب شد و هوا هم بسیار سرد بود. تا صبح در داخل اتوبوس قرار داشتیم و منتظر کمک کذایی‌ای بودیم که رانندگان به مسافران قول می‌دادند. بالاخره با چند نفر از افراد که داخل اتوبوس بودند و اتفاقاً آنها هم در دانشگاه کرمان قبول شده بودند و برای ثبت نام می‌رفتند، تصمیم گرفتیم که خودمان ادامه مسیر را برویم تا به ثبت نام برسیم، چون روز ثبت نامی ما، همان روز بود. با کلی زحمت و به لطف ماشین‌های سنگینی که از آن مسیر به یزد می‌رفتند خود را به یزد رساندیم. ساعت تقریباً 9 صبح بود. اولین اتوبوس ساعت 11 حرکت می‌کرد و تقریباً ساعت 4 بعدظهر وارد دانشگاه شهید باهنر کرمان شدیم، ولی از هیچ‌کسی آنجا خبری نبود. ثبت نام تمام شده بود. مستقیماً ما را به خوابگاه راهنمایی کردند تا فردا ثبت نام کنیم. فردا ثبت نام شدیم اما خوابگاه نرسید چون ظرفیت تمام شده بود. دوباره به قم برگشتم و تصمیمم بر نماندن در این رشته و سعی در انتقالی و تغییر رشته بسیار بیشتر شد چون اصلاً شرایط آنجا را درک نمی‌کردم. بعد از شروع ترم دنبال کارهای انتقالی و تغییر رشته افتادم که اعلام شد، کارنامه‌های کنکور سراسری و ملاحظه کد رشته محل‌هایی که شما شرایط قبولی در آن را داریم از اردیبهشت ماه یعنی ترم دوم امکان‌پذیر است. در ترم دوم وقتی کارنامه کنکور سراسری آمد، از آن کدرشته کذایی، تمام کد رشته‌های مابقی را شرایط قبولی داشتم. مهندسی‌های شبانه و دانشگاه پیام نور. مهندسی کامپیوتر و مهندسی نرم‌افزار دانشگاه پیام نور را انتخاب کردم، اما دانشگاه شهیدباهنر کرمان به هیچ‌وجه زیربار انتقالی و تغییر رشته دانشجویان نمی‌رفت. بسیار ناراحت و از لحاظ روحی در شرایط بسیار بدی به سر می بردم. برای این هدف پا به رشته گذاشته بودم و خود را در درون یک چاهی میپنداشتم که امکان برون رفت از آن نبود. به سراغ همان معلم دوران دبیرستان خودم رفتم و شرح ماوقع کردم. ایشان تبسمی زد و یک جمله به من گفت که تقریباً مسیر من را مشخص کرد. ایشان گفتند: الان خودت را در درون یک دره‌ای می‌بینی که امکان بیرون رفتن از آن نداری، پس سعی کن در این دره بهترین باشی. من هم از آن موقع سعی کردم که بهترین باشم و امیدوارم که اینطور هم شده باشد. البته می‌توانست بهتر از اینها هم باشد.

الان که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم خیلی خوب شد که این اتفاق افتاد، خیلی خوب شد که کتابداری را ادامه دادم. تمام این موارد را با جزئیات گفتم که بدانید با چه مشقاتی سعی در تغییر شرایط خود داشتم، اما الان بسیار از آن شرایط راضی‌ام. برخی از مواقع شرایط و مسیر یک شخص جای دیگری غیر از آن چیزی است که فکر می‌کند. مسیر موفقیت دقیقاً آنجایی است که شخص می‌خواهد در آن موفق شود. پس باید در هر مسیری که قرار می‌گیریم، عاشقانه و مجدانه در آن راه تلاش کنیم و حتماً موفق خواهیم بود. پشتکار و تلاش در راه رسیدن به هدف بسیار مهم است و اینها چیزی است که نسل جدید و فست فودی(البته شاید خودم هم اوایل این طوری بودم) آن را نمی‌پذیرد و همه چیز را آماده و سریع می‌خواهد.

لیزنا: نظرتان در مورد تغییر نام رشته از کتابداری قدیم به علم اطلاعات و دانش شناسی و اضافه شدن واحدهای جدید و کاسته شدن از تعداد واحدهای بعضی درس ها همچون سازماندهی؟

تغییر نام رشته یک مبحث است و اضافه شدن واحدهای جدید بحث دیگر. در ارتباط با نام رشته، به نظرم شاید کمکی بکند به کسانی که از نام آن رنج می‌برند اما هیچ‌گونه نظر مثبت یا منفی‌ای نسبت به این دو نام ندارم. همچنین در ارتباط با اضافه شدن و کاسته شدن از تعداد واحدهای درسی این امر را مفید می‌دانم، به طور کلی باید متناسب با شرایط و مقتضیات، نسبت به تغییر و اضافه کردن واحدهای جدید اقدام کرد. بازیگران زیادی در عرصه اطلاعات هستند، و اگر نتوانیم خودمان را با آنها سازگار و هماهنگ کنیم محکوم به شکست هستیم و باید از کنار زمین، نظاره‌گر بازی و بازیگردانی سایرین باشیم. تغییر محتوا و سرفصل‌ها با توجه به شرایط و تاثیر فناوری بر رشته، اهمیت بسیار بیشتری دارد. عمیقاً معتقدم متولیان و کتابدارها شروع به نشان دادن قابلیت‌های خود به جامعه و سازمان‌هایشان بکنند. این امر در درازمدت اثرات خود را خواهد گذاشت. احترام و مشروعیت اجتماعی توسط تغییر نام و مصوبه حاصل نمیشه و اگر هم بشود، موقتی است؛ زیرا دغدغه بسیاری از کتابدارها تغییر نام است تا تغییرات دیگر. اگر رشته ما در میان سایر رشته‌های علمی حرفی برای گفتن داشته باشد- که دارد- بهتر است در عمل باشد نه در تغییر نام.

لیزنا: حوزه مورد مطالعه ی شما کدام حوزه است؟

حوزه مورد علاقه بنده، سازماندهی اطلاعات و دانش است چون بیشتر فعالیت‌هام مخصوصاً در هنگام ورود به رشته، بر سازماندهی متمرکز بود. تقریباً 4 الی 5 سال به طور مداوم مشغول سازماندهی کتب در کتابخانه‌های مختلف قم بودم. در دوران تحصیلات تکمیلی و موضوع پایانامه، بر مدیریت دانش متمرکز شدم و اکثر مقالاتم در این زمینه است. اما در دوره دکتری، به سراغ مباحث جدید در حوزه سازماندهی اطلاعات و دانش با توجه به پیش زمینه‌ای که داشتم، رفتم. مباحث مرتبط با آن از جمله اصطلاحنامه‌ها، هستی‌شناسی، وب معنایی از علایق پژوهشی ام است.

لیزنا: چرا شما با وجود تحصیلات عالی باز هم حرفه کتابداری و کار در کتابخانه را برگزیدید؟

از کار در کتابخانه و محیط آن لذت می‌برم. کسانی که در محیط کتابخانه هستند یعنی در گود هستند، بسیاری از مشکلات و مسائل را از نزدیک می‌بینند و بهتر می‌توانند برای آنها نسخه بپیچند و حتی در پژوهش هم بهتر می‌توانند عمل کنند. برخی بافت پژوهش و بافت محیطی کتابخانه را دو بافت مجزا و بدون ارتباط می‌بینند در حالی که این دو بافت متفاوت باید مکمل یکدیگر باشند و با یکدیگر ارتباط داشته باشند. بسیاری از مسائل و مشکلات کتابخانه‌ها باید در حوزه پژوهش حل و اجرا گردد. بسیاری از پژوهش‌های رشته هم در صورت کاربرد در کتابخانه‌ها، اجرایی نمی‌شود. به نوعی خلاء بین پژوهش و محیط کتابخانه است. هدفم از بیان این موارد این است که کسانی که در محیط کتابخانه کار کرده‌اند، در صورت ورود به عرصه پژوهش موفق‌تر خواهند بود.

بنده از سال 1387 تا 1391 در کتابخانه تخصصی علوم عقلی وابسته به مجمع عالی حکمت اسلامی به عنوان فهرست‌نویس شروع به کار کردم و در محیط کتابخانه بودم. از سال 91 تا کنون مدیریت انتشارات حکمت اسلامی در همان سازمان را عهده‌دار شدم و ارتباطم مقداری با کتابخانه کمتر شد. در این مدت 9 سال که با کتابخانه‌های تخصصی زیادی همکاری داشتم بسیار دوست داشتم که تجربه کار در کتابخانه‌های عمومی را نیز داشته باشم که در سال 96 توانستم به این مهم دست یابم و مدتی است که در کتابخانه‌های عمومی قم، علاوه بر فعالیت در انتشارات، مشغول به همکاری شده‌ام. به نظرم کار در کتابخانه‌های عمومی بسیار مشکل‌تر از کتابخانه‌های تخصصی است در حالی که قبلاً این عقیده را نداشتم. همچنین بسیاری از فعالیت‌ها و ایده‌های کاری و پژوهشی و حتی کاربردی را می‌توان در آنجا پیاده‌سازی کرد. در کتابخانه‌های تخصصی جامعه استفاده کننده مشخص و تا حدودی باید از خدمات ارائه شده استفاده کنند در حالی که در کتابخانه‌های عمومی با گستره بزرگتر، مجبوریم که با ارائه خدمات و فعالیت های بهتر و جذاب، آنها را تشویق به استفاده از این خدمات کرد و به تبع آن هم کار و هم توان بیشتری می‌خواهد.

اگر به کار در کتابخانه به عنوان کاری روزمره و روتین نگاه کنیم که فعالیتی جز امانت و خدمت سالن مطالعه ندارد، ماحصل آن چیزی جز روزمرگی نخواهد بود و آن زمان به حرف رانگاناتان که کتابخانه اندامواره‌ای پویا و زنده است، اعتقادی نخواهیم داشت؛ اما اگر با دیدی پویا و عاشقانه به آن نگاه کرد، جریان زندگی و پویایی را در آن همانند جامعه خواهیم دید.

لیزنا: برای مخاطبانتان در مورد چالش ها و بالا و پایین هایی که در رشته داشتید و مشکلاتش بفرمایید؟

اینکه بگوییم همه چیز سر جای خودش و آرمانی است و مواردی نظیر آن، مطمئناً حرف صحیحی نیست. هر رشته‌ای چالش‌های خاص خود را دارد. مهم این است که آیا یک گوشه نشست و در مورد چالش‌های آن صحبت کرد و یا اینکه ببینیم برای حل آن چه کاری می‌توان انجام داد.

در مورد مشکلاتی که خودم در رشته با آن مواجه بودم، مربوط به موانعی که در برخی از کارها و برنامه‌ها داشتم است. البته اکثر این موانع ناشی از عدم توجیه اشخاص یا سازمان‌ها بود. مثلاً برای باز کردن مخزن یک کتابخانه نزدیک به یکسال توجیه و دلیل می‌آوردیم که در نهایت انجام شد. یک چیزی که در این مدت یاد گرفته‌ام، دلسرد نشدن، جدیت و مداومت در کارهاست.

لیزنا: از نظر شما برای موفقیت در رشته علم اطلاعات و دانش شناسی چکارهایی را باید انجام داد؟

موفقیت یک امر کلی است که می‌توان به خیلی از موارد تعمیم داد که رشته ما هم جزئی از آن است. راه رسیدن به موفقیت، جدیت، پشتکار و تلاش است. این سه مولفه برای رسیدن به موفقیت در هر کاری ضروری است. در رشته علم اطلاعات و دانش‌شناسی علاوه بر این سه مولفه، باید نسبت به مطالب علمی رشته یا حوزه‌ای که مورد علاقه است، احاطه پیدا کرد. مسائل و مباحث جدید را رصد کرد. مقالات منتشره فصلنامه‌‌ها و کارهای صورت گرفته را پیگری کرد. به نوعی باید دانش خود را گسترش و تعمیق داد تا بتوان با مولفه‌هایی که در بالا ذکر شد، به موفقیت رسید. اگر زندگینامه انسان‌های موفق را بخوانیم متوجه می‌شویم که مسیر اکثر آنها مشابه است. موفقیت به هیچ‌وجه شانسی یا انتسابی نیست؛ بلکه برای رسیدن به آن باید زحمت کشید و امری اکتسابی است.  

لیزنا: ا این شرایط کاری پیش آمده توصیه شما برای دانشجویان که بتوانند شرایط کاری بدست آورند چیست؟

شرایط کاری در رشته ما نیز متاثر از شرایط و اوضاع جامعه است که مطمئناً شرایط مناسبی نیست. توصیه بنده به دانشجویان این است که آینده خود را فقط در چارچوب و ساختمانی به نام کتابخانه ندانند. بلکه گستره و حیطه فعالیت یک کتابدار یا بهتر بگوییم یک همیار پژوهش یا اطلاع‌رسان محصور در کتابخانه نیست و این مهم در دستان خود ماست. یک فارغ التحصیل علم اطلاعات، توانمندی‌های بسیاری دارد و می‌تواند در حوزه‌هایی همچون نشریات، کارشناسان پژوهش، انتشارات و نشر، کارشناس مدیریت دانش، تحلیلگر سیستم، طراح وب‌سایت و مانند اینها فعالیت کند. به طور کلی هر جایی که بحث خدمات اطلاعاتی و مشاوره‌های اطلاعاتی باشد، یک فارغ‌التحصیل علم اطلاعات می‌تواند فعال باشد. البته ذکر این نکته ضروری است که منظور از فارغ‌التحصیل علم اطلاعات کسی نیست که فقط مدرک آن را گرفته بلکه باید دانش آن را نیز به صورت نظری و عملی در دوران تحصیل یاد گرفته است.

لیزنا: سخن اخر و پایانی خود را بفرمایید؟

توصیه آخر بنده این است که از فرصت‌ها و موقعیت‌های خود کمال استفاده را ببرید. از هر فرصتی برای یادگیری استفاده کنید و برای زمان خود احترام قایل باشید. رشته علم اطلاعات و دانش‌شناسی حرف‌های بسیار زیادی برای گفتن دارد. بسیاری از رشته‌ها در صورت اینکه بدانند چه قابلیت‌هایی داریم به سراغمان خواهند آمد. در پایان از شما تشکر و سپاسگذاری دارم.

لیزنا: سپاس گذارم از وقتی برای پاسخ گویی به این سوالات در اختیار ما گذاشتید.

گفتگو از فاطمه مه آبادی، دانشجوی کارشناسی کتابداری دانشگاه قم