خسرو معتضد شرح داد
کتابخانه های ایران از دوران باستان تا عصر جدید (1)

خسرو معتضد، مورخ و تاریخ‌نگار ایرانی چگونگی ساخت اولین کتابخانه در ایران باستان و همچنین ایجاد کتابخانه های مختلف در طول تاریخ تا دوران معاصر را شرح داد.

در بخش اول این گفت و گو معتضد چگونگی ساخت و ایجاد کتابخانه در ایران باستان تا پیش از اسلام را توضیح داده است.

 

کتابخانه تخت جمشید؛ اولین کتابخانه ایرانیان

 خسرو معتضد در مورد اولین کتاب ها و کتابخانه های ایرانیان توضیح داد: اولین کتابخانه ما قبل از اسلام کتابخانه تخت جمشید بود. این کتابخانه که در زیر زمین های تخت جمشید واقع شده بود حاوی خشت های خام بود. تمام دستورها، فرامین و گزارش های آن زمان بر روی خشت خام نوشته می شد. این خشت ها را زیر آفتاب خشک می کردند و در کتابخانه های تخت جمشید حفظ می نمودند.  زمانی که اسکندر تخت جمشید را آتش زد این الواح خشک شده تبدیل به آجر شد. یعنی بر اثر حرارت زیاد تخت جمشید، خشت های خام که بر روی آن ها مطالب مختلف نوشته شده بود سفت شد و به این شکل تا به امروز باقی ماند. این کتابخانه نقش بسیار مهمی در شناسایی تاریخ ایران باستان دارد.

او در مورد دلیل ساخت الواح گِلی گفت: در آن زمان کاغذ وجود نداشت. در چین کاغذی از گیاه پاپیروس تولید می شد که بسیار گران بود و به ایران نمی فروختند. به همین دلیل  ایرانیان بر روی خاک یعنی خشت های گِلی می نوشتند. یکی دیگر از ابزارهای مورد استفاده برای نوشتن چوب بود و در زمان هایی از تخته و چوب برای نوشتن استفاده می شد. چوب درخت را می بریدند تمیز می کردند و روی آن می نوشتند.

به گفته وی، آتش زدن پرسپولیس به وسیله اسکندر کمک زیادی به حفظ کتابخانه هخامنشیان کرد. امروز  بیش از ۷۰ هزار خشت از آن دوران باقی مانده است. این الواح بازمانده از دوران هخامنشیان در سال ۱۳۱۲ از ایران خارج شد و اکنون پس از حدود هشتاد سال به تدریج به ایران باز می گردند. «اریک اشمیت» و «ارنست هرتسفلد» از دانشگاه دانشگاه سیراکیوز آمریکا (مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو)  این ۷۰ هزار لوح را به آمریکا برده بودند تا نوشته های آنها را بخوانند. «آلبرت تن آیک اومستد»،  خاورشناس آمریکایی و موّرخ و متخصّص شناسایی خط پهلوی و میخی نوشته های الواح را ترجمه کرد. تصاویر این الواح حفظ شده در کتابخانه هخامنشیان در کتاب او به نام «شاهنشاهی هخامنشی» آمده است. این کتاب توسط محمد مقدم ترجمه شده و در سال  ۱۳۴۰ به چاپ رسیده است.

 معتضد افزود: این کتابخانه ویژگی مثبتی داشت و آن اینکه تمام اسناد آن زمان در آن موجود بود. اطلاعات بی نظیری از این الواح که اکنون ترجمه شده اند، به دست می آید. در واقع این اطلاعات برای آینده نگهداری می شده و خوشبختانه همه این اطلاعات نیز باقی مانده است. در حال حاضر ۳۰۰ لوح وجود دارد که در آنها درباره دولت هخامنشیان مطالب مفیدی درج شده است. مثلا ما الان با استفاده از این اسناد می فهمیم که تخت جمشید را غلامان نساختند و بر خلاف دیوار چین و اهرام ثلاثه مصر توسط بردگان ساخته نشده، بلکه تخت جمشید توسط کارکنانی که حقوق دریافت می کردند ساخته شده است. در یکی از این لوح ها نوشته شده که کارگران چقدر حقوق دریافت می کردند. همچنین در لوح های دیگر اطلاعاتی از ساز و برگ سپاهیان آمده است و این که به سرباز ها چقدر حدود حقوق پرداخت می شده، سربازان ایران چه نوع اسلحه ای استفاده می کردند و چه غذایی می خوردند. در این الواح ذکر شده است که به کارگران هفته ای یک گوسفند و  نوشیدنی داده می شد.  همچنین با آنان حقوق می دادند که به آن «شِکل» گفته می شود. در حال حاضر نیز رژیم صهیونیستی سکه های خود را «شِکل» می نامد.

طبق توضیحات این تاریخ دادن، کتاب ها بیشتر به زبان ایلامی و در دوره ای هم به خط یونانی نوشته می شد و چون رنگ جوهر از بین می رود حروف را بدون جوهر و با استفاده از میخ ایجاد می کردند.

 او در مورد بازگرداندن این اسناد تاریخی به ایران توضیح داد: اسرائیل ادعا می کرد که این الواح را باید به آنها تحویل دهیم و آنها را به عنوان غرامت انفجار بمب در لبنان و تلاویب طلب می کردند.  در این الواح به وجود یهودیان در ایران اشاره شده است و برای مثال در مورد اینکه کوروش یهودیان را مورد عنایت قرار داده بود، مطالبی آمده است. در تورات نیز به کوروش اشاره شده است. یهودی ها می خواستند از این الواح استفاده تاریخی کنند. آنها این الواح را برای اثبات واقعیت وجودی خود در گذشته نیاز داشتند و آنرا اثباتی برای وجود دولت یهود می دانستند تا برای خود تاریخ درست کنند. اما خوشبختانه دادگاه آمریکا این الواح را به ایران داده است و در حال حاضر آنها را به تدریج به ایران باز می گردانند.

وی ادامه داد:  در آن زمان ایران به عنوان کشوری بزرگ و متمدن، مورد توجه همه دنیا بود. یکی از پایتخت های مهم آن نیز شهر بابل بود. زمانی که بابل را از بابلی ها گرفتند این شهر تبدیل به پایتخت اقتصادی ایران شد. پایتخت سیاسی آن زمان ایران نیز شوش بود.

 

ساسانیان مذهبی نوشته های اشکانیان بی دین را نابود کردند

معتضد در مورد نوشته های دوره اشکانیان توضیح داد: تا قرن نوزدهم، دوران اشکانیان مشهود نبود و اطلاعات زیادی از آن آن دوران وجود نداشت. چرا که ساسانیان اطلاعات مربوط به آن دوره را از میان برده بودند. اشکانیان بر خلاف ساسانیان اهل مذهب نبودند و ساسانیان به همین دلیل نوشته های آنان را نابود کردند. برای ساسانیان مذهب بسیار اهمیت داشت. در دوره ساسانیان «اوستا» جمع آوری شده و به دستور «اردشیر بابکان» دین زرتشتی دین رسمی ایران اعلام شده بود. قبل از آن دین ایرانیان «مزدیسنا» بوده است. پادشاهان هخامنشی نیز اغلب زرتشتی بودند. با ورود سلوکیان یعنی یونانی ها  به ایران که مذهبی نداشتند، ایرانیان نیز بدون مذهب شدند. در زمان اشکانیان عده بسیاری مهر پرست (آفتاب پرست، میترائیسم) بودند. مذهب میترائیسم  مورد علاقه رومیان واقع شد. دولت ساسانی تمامی مذاهب دیگر به جز زرتشتی را ممنوع کرده بود و به این ترتیب مذهب میترائیسم به رم و یونان رفت و از ایران خارج شد و ایرانیان به مذهب زرتشت روی آوردند. دین زرتشتی ایرانیان را متحد کرد و مانند مذهب شیعه در زمان صفویه، اتحاد ایجاد کرد. ایرانیان با این اتحاد شکست های بسیاری به دولت روم وارد کردند.

او ادامه داد: یکی از امپراتورهای روم به نام «الکساندر» که خود میترائیسم و بسیار اهل مطالعه بود، مهر را به حضرت مسیح تبدیل کرد. او در حدود سال 300 میلادی اعلام کرد که حضرت مسیح در آسمان بر من ظهور کرد در حالی که در دست خود صلیب داشت و از من خواست به دنبال او بروم.  دلیل این کار او وجود تفرقه میان رومیان بود و با ایجاد وحدت مذهبی این تفرقه را از میان برداشته شد. او که خود نیز میترائیسم بود، علامت ضربدر (نشان میترائیسم) را به صلیب تبدیل کرد.  این اتحاد بسیار به ضرر ایران تمام شد چراکه ارامنه (ایرانیانی که داخل ایران نبودند ولی همسایه ایران بودند) نیز مسیحی شده و به دنبال رومیان رفتند. دولت ایران مشکلات بسیاری با آنان پیدا کرد.

 

کتابخانه تیسفون حاوی کتاب هایی نفیس با کاغذ چینی

وی ادامه داد: پس از آن کاغذ کم کم وارد ایران شد. در زمان ساسانیان از کاغذ چینی که به ایران وارد شد استفاده کردند و کتابخانه ای بزرگ در  تیسفون (به یونانی: کتیسفون) ایجاد شد. این کتابخانه بسیار مفصل و بزرگ بود. بنابراین کتابخانه در زمان ساسانیان نیز وجود داشت اما به علت گرانی کاغذ و گران بودن کتاب هر کسی به آن دسترسی پیدا نمی کرد.

معتضد در مورد کتاب های معروف این کتابخانه توضیح داد: در زمان ساسانیان ۶۰۰ کتاب عالی نوشته شده بود. در کتابخانه «تیسفون» کتابی حاوی تصاویر پادشاهان ساسانی وجود داشت که شامل تصویر ۲۵ پادشاه مرد و دو پادشاه زن به نام های «پوراندخت» و «آذرمیدخت» بود. این تصاویر به صورت نقاشی بر روی کاغذ کشیده شده بود. این کتاب در کتابخانه بنی امیه موجود بود تا اینکه در سال ۱۳00 هجری ناپدید شد. نویسندگان عرب از وجود این کتاب خبر داده اند. تصاویر «اردشیر» پسر «شاپور» و تمام پادشاهان دیگر ساسانیان در این کتاب آمده بود. تصویر پادشاهی را که در جنگ کشته شده بود به صورت ایستاده و تصویر پادشاهی را که در رختخواب درگذشته بود به صورت نشسته بر روی صندلی کشیده بودند. کتاب نقاشی های بسیار خوب با رنگ آمیزی های بسیار زیبا داشت. 

او ادامه داد: یکی از کتاب هایی که به خوبی نیز دست‌نویس شده، کتاب «ارژنگ» است. گفته می شد که «ارژنگ» متعلق به پیامبری دروغین به نام «مانی» است. (در آن زمان «مانی» را پیامبر دروغین می نامیدند.)  وی در زمان «شاپور اول» ظهور کرد و تمام کتاب او شامل عکس و نقاشی هایی زیبا بود.

وی افزود: یکی دیگر از این کتاب ها «ماتیکان هزار داتیستان» است؛ یعنی هزار ماده حقوقی.  در این کتاب هزار ماده حقوقی وضع شده برای مسائل جزایی، جنایی، ازدواج، طلاق، جنایت و غیره آمده بود. مجازات بعضی جرایم اعدام بود، بعضی زندان، بعضی تبعید و غیره.

معتضد گفت: «خسرو کواتان و ریدَک» کتاب بعدی بود که معنای آن می شود خسرو پسر کوات (قباد) و غلام او ریدک. در این کتاب «خسرو» با غلام خود صحبت کرده و برای مثال از او پرسیده است: بهترین غذا چیست؟ یا بهترین زن چگونه باید باشد؟

طبق توضیحات این مورخ، بعد از اسلام این کتاب ها بررسی و ترجمه شده اند.  برای مثال کتاب شاهنامه بر اساس آنچه که فردوسی از زبان پهلوی ترجمه می کرد نوشته شده است (مانند گاهنامه).

او ادامه داد: در آن زمان در ایران نیز مانند چین تقویم و سالنامه وجود داشت. در حال حاضر چینی ها سالنامه های گذشته خود را حفظ کردند. در آن سال نامه ها اطلاعاتی درباره ایران نیز وجود دارد و برای مثال نوشته شده که چینی ها سفیری به ایران فرستاده اند و پادشاه ایران برای امپراطور چین نامه ای ارسال کرده است و نامه ای بسیار زیبا از  ایران به چین رسیده است.

 

سواد در انحصار اشراف

طبق توضیحات معتضد، کتاب های زیادی قبل از اسلام وجود داشته است اما مردم باسواد که بتوانند آنها را بخوانند کم بودند. به طور کل نمی توان گفت در ایران همه بی سواد بودند ولی سواد امتیازی متعلق به طبقات بالا بوده است. اشراف نیز خود چندان باسواد نبودند؛ بلکه گروهی وجود داشته به نام «دبیران» یعنی کارکنان دولت و یا میرزاها یا مستوفی ها که می توانستند بخوانند. «دبیران» کسانی بودند که نامه می نوشتند و پول جمع می کردند.  قبل از آنها نیز طبقه ای وجود داشته به نام «مگوپتان» یعنی موعبدان. «هرپتان» (هیربدان) نیز طبقه زیر دست آنان بودند و سواد در انحصار این دو گروه بود.

او ادامه داد: مردم طبقات پایین نیز شامل دو گروه می شدند: «واستریوشان» (روستاییان) و «هوتخشان» (صنعتگران و تجار).  اغلب به این دو گروه اجازه باسواد شدن داده نمی شد. در داستان های تاریخی آمده است که یک کفاش درخواست کرد تا فرزند او باسواد شود و گفت حاضر است ۳۰۰ هزار دینار برای درس خواندن فرزندش پرداخت کند. اما «انوشیروان» مخالفت کرد چرا که به نظر او طبقات پایین نباید درس می خواندند.

معتضد گفت: اگر کتاب «ایران در زمان ساسانیان» نوشته «آرتور امانوئل کریستن سن»، ایران شناس و لغت شناس اهل دانمارک را مطالعه کنید متوجه می شوید که ایرانیان علاوه بر داشتن کتابخانه های بسیار مفصل و بزرگ، هنرمند، نقاش و مجسمه ساز نیز بودند.

خبرنگار: زهرا شریفی