کد خبر: 31988
تاریخ انتشار: شنبه, 11 آذر 1396 - 13:55

داخلی

»

اخبار کتاب

شب سهیلا شهشهانی برگزارشد

منبع : لیزنا
عصر پنجشنبه، نهم آذرماه، سیصد و هفدهمین شب از مجموعه نشست های مجلۀ بخارا به شب «سهیلا شهشهانی» اختصاص یافت.
شب سهیلا شهشهانی برگزارشد

به گزارش لیزنا بر اساس اعلام مجله فرهنگی هنری بخارا، این شب با همراهی نگارخانۀ آزاد، انتشارات فرهنگسرای میردشتی در تالار گالری و کتابفروشی آزاد به مدیریت شیرین اتحادیه برگزار شد

این مراسم ازجمله به خاطر انتشار و رونمایی از کتاب «پوشاک دوره قاجار» حاصل بیست سال پژوهش دکتر سهیلا شهشهانی و با حضور: دکتر ژاله آموزگار، دکتر مهدخت معین، دکتر سرمد قباد، مینو مشیری، دکتر شیوا دولت‌آبادی، سیما سلطانی، عظیم زرین‌کوب، ملک‌منصور کیهان، مهسا تهرانی، فرزانه قوجلو و دانشجویان رشته مردم‌شناسی و عکاسی و سردبیران نشریات ادبی برگزار شد. در کنار این رونمایی نمایشگاهی از آثار دکتر سهیلا شهشهانی از پوشاک اقوام ایرانی در محل نگارخانه آزاد برپا شده بود.

 در آغاز جلسه علی دهباشی ضمن خوشامدگویی از شیرین اتحادیه مدیر گالری خواست که سخنرانی خود را آغاز کند. خانم اتحادیه ضمن خوشامدگویی از چگونگی برپایی نمایشگاه عکس از چندین ماه قبل گفت و اینکه برای کتابفروشی آزاد نیز جای خوشوقتی دارد که این نمایشگاه عکس همزمانی یافته است با انتشار کتاب «پوشاک دوره قاجار».

در ادامه سردبیر مجلۀ بخارا ضمن سخنرانی خود گفت: آنها که کار دشوار تحقیق و پژوهش میدانی انجام داده‌اند به خوبی می‌دانند چه مایه باید کار کرد، وقت گذاشت و دقت و وسواس داشت تا یک مقاله یا یک کتاب به سرانجام برسد. کارنامه درخشان پژوهشی خانم دکتر شهشهانی و کتاب‌ها و مقالات و سخنرانی‌های ایشان حکایت از یک عمر تلاش علمی ایشان دارد. شرح کامل زندگی علمی ایشان و مقالاتشان و همچنین فعالیت‌های پژوهشی استاد را در چند دقیقه نمی‌شود بیان کرد. در اینجا به منظور یادآوری اشاراتی به زندگی علمی ایشان داریم که در طی سخنرانی‌هایی که خواهید شنید. بیشتر با کارهای ارزشمند دکتر شهشهانی آشنا می‌شوید. دکتر سهیلا شهشهانی، انسان‌شناس و دانشیار دانشگاه شهید بهشتی، مدیر‌مسئول مجله انسان‌شناسی خاورمیانه به زبان انگلیسی و مجله فرهنگ و انسان به زبان فارسی است و پایه‌گذار و مدیر کمیسیون انسان‌شناسی خاورمیانه در مجمع بین‌المللی علوم انسان‌شناسی و قوم‌شناسی. خانم دکتر، ده سال معاون این مجمع بودند و در کمیسیون‌های زنان، انسان‌شناسی شهری و مردم کوچ‌رو، فعالیت داشتند. دکتر شهشهانی، تحصیلات عالی خود را در دوره کارشناسی رشته فلسفه از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی آغاز کردند و دوره کارشناسی ارشد و دکتری را در دانشگاه نیو اسکول در نیویورک، به پایان رسانده‌اند. برخی کتاب‌های ایشان عبارت است از: «چهار فصل آفتاب»، «زندگی روزمره زنان اسکان‌یافته ممسنی»، «تاریخچه پوشش سر در ایران». دکتر شهشانی همچنین مدیر مهمان یک شماره نشریه مردم کوچ‌رو بوده‌اند (شماره مخصوص کوچ‌روان و کوچ‌روی بعد از انقلاب ایران ) و نویسنده مقالات بسیاری به زبان‌های فارسی و انگلیسی. آخرین کتابشان حاصل سال‌ها پژوهش ایشان درباره «پوشاک دوره قاجار» است که همراه با تصاویر بسیار و چاپ نفیس ارائه شده است.

سپس سردبیر بخارا از دکتر ژاله آموزگار خواهش کرد که سخنرانی خود را آغاز کنند.

ژاله آموزگار از مقدمه مبسوط کتاب«پوشاک دوره قاچار» سحن گفت

آموزگار در ابتدای سخن خود به مسئلۀ پوشاک در بستر زمانی شکل گرفتن تمدن پرداخت و در بخش دیگر سخنانش به معرفی کتاب «پوشاک دورۀ قاجار» اشاره داشت و سخنانش را اینچنین آغاز کرد:

روغنی در شیشه بینی صاف و روشن ریخته

غافلی بر سر چه آمد دانه بادام را

او ادامه داد: کتابی می بینید مرتب و آراسته در قطعی بزرگ و چاپی چشمگیر روی جلدی زیبا و تصویرهایی کم نظیر در ۲۶۲ صفحه با کاغذی که لمس کردن آن هم مطبوع است با مطالبی ارزنده و مستند که بسیار از آن می آموزید.

وی افزود: آیا به خاطرمان خطور می کند که چه تلاشی شده است که چنین مجموعه ای به دست ما برسد و غافلیم که بر سر چه آمد سهیلا شهشهانی را؟! در برابر متخصصان مردم شناسی شاید شرحی که می خواهم بدهم، وارد شدن در حریم خصوصی آن ها باشد، ولی در هر حال بد نیست که به مسئلۀ پوشاک در بستر زمانی شکل گرفتن تمدن، بسیار کوتاه بپردازیم.

 

انسان زمانی که فراگرفت که خود را برای محافظت از سرما و گرما و حوادث طبیعی بپوشاند در حقیقت گاهی دیگر در راه متمدن شدن برداشت و بر فاصله اش با حیوان و جهان غریزی افزود.

آموزگار گفت: چون آن چه انسان را از حیوان جدا می کند، استفاده از ابزار است. انسان همچون حیوان به دنیا می آید، نیاز به خوردن تولید مثل دارد، کم کم پیر می شود و می میرد؛ ولی از زمانی که می آموزد که از ابزاری کمک گیرد برای این که طبیعت را به انقیاد خود در آورد. دیگر با حیوان فاصله گرفته است. او با آتش آشنا می شود؛ نخستین ابزاری که انسان اولیه را به انسان دانا تبدیل می کند. با آتش خود را در برابر تاریکی، سرما، حملۀ حیوانات وحشی، خام خواری و غیره محافظت می کند و این شاید نخستین دانایی او باشد. بی جا نیست که در یونان از آتش به دانش خدایان تعبیر می شود که پرومته آن را از ایزدان می رباید و در اختیار آدمیان می گذارد. و به کفارۀ این عصیان باید سال ها در زنجیر بماند.

او افزود: انسان دانا، داناتر می شود؛ می آموزد که از شکار خود، هم تغذیه کند و هم از پوشش برای در امان ماندن از سرما و گرما بهره ببرد. سپس دام می پرورد و از پشم او رشته می سازد و می بافد و می پوشد. قصد ندارم که با شرح تاریخ تمدن بشری شما را کسل کنم؛ فقط خواستم از این مقدمه نسخه بگیرم که خود را پوشاندن و به پوشاک روی آوردن بخشی از تمدن آغازین بشر است. انسان یادگرفت که برهنگی را بپوشاند و کم کم قدم فرا گذاشت و پوشش را با حس زیبایی شناسی و هنر در آمیخت. پیش رفت و پیش رفت تا به پوشاک هایی رسید که سهیلا شهشهانی با هنرمندی و استادی در پوشش های دورۀ قاجار دیده است.

وی در ادامه بیان داشت: در روایت های اساطیری هم که از جزئیاتش صرفنظر می کنم، این اهورا مزدا است که در آغاز آفرینش، زمانی که نخستین جفت بشری، مشی و مشیانه از شاخۀ ریواس بیرون می آیند و هیچ نمی دانند، از دانایی خود بر ایشان می دمد و بر آن ها القا می کند که شما نیای آدمیان هستید و اندیشه و گفتار و کردار نیک داشته باشید و دیوان را مستانید؛ چون آن ها نخستین گناه را مرتکب می شوند، دروغ می اندیشند و اهریمن و دیوان را می ستایند، سرگردان می شوند، آموزه های اهورایی را فراموش می کنند و می توانند تنها خود را با پوششی از گیاه بپوشانند؛ تا سرانجام توبه می کنند و زایا می شوند و زوج های بشری را به وجود می آورند و آنگاه اهورا مزدا به آنان کشاورزی، کشت گندم، خانه سازی و پیشه هایی چون رشتن و بافتن را می آموزد. جای پای این آموزه را با چرخشی که به اسطوره داده می شود، در شاهنامه می بینیم. نخست کیومرث است که پوشیدن و خورش را برای آدمیان فراهم می کند و خود پلنگینه پوش است؛ سپس هوشنگ که به مردمان می آموزد که هر حیوانی را که کشتند از پوستش  نیز برای پوشش خود استفاده کنند و جمشید که رشتن و تافتن و بافتن را به انسان ها یاد می دهد.

او افزود: در طی تاریخ پوشش بخشی از نماد فرهنگی و تمدن ایران می گردد. در دورۀ ساسانیان، ما با اوج و هنر نساجی رو به رو هستیم. پارچه های ما مرزها را در می نوردد و در کلیساهای بزرگ جهان نمونه های زربفت آن را در پوشش آیین های دینی آن ها مشاهده می کنیم و در کتاب ها ی پهلوی مانند بُندهش و بعد در نامۀ تنسر  با شرح لباس های خاص هر طبقه روبرو می شویم و به عنوان نیای توضیحات خانم دکتر شهشهانی که از پوشش صنف های مختلف در دورۀ قاجار سخن می گویند، ما در کتاب های پهلوی می خوانیم که به عنوان مثال دین مردان را جامه سفید و و ارتشتاران را جامه والگونه(سرخ) و کشاورزان را جامه کبود بود؛ و با جزئیاتی بیشتر کتاب های تاریخی دو سه قرن اولیۀ هجری شرح این پوشش ها را داریم که نشان از فرهنگ دیرپای سرزمین ماست.

آموزگار در بخشی دیگر از سخنان خود به شرح و معرفی کتاب «پوشاک دورۀ قاجار» تألیف دکتر شهشهانی پرداخت و بیان داشت: خب از همۀ این ها بگذریم و سخن از دوست خوشتر است. با شرحی کوتاه به تحقیقات ارزندۀ خانم دکتر سهیلا شهشهانی در این مجموعه می پردازم: نویسنده در مقدمۀ مبسوط خود توضیح می دهد که از کجا شروع کرده است و چه زمان دراز و پر تلاش و پر کوششی را صرف کرده است تا از گوشه و کنار ایران و از مجموعه های خصوصی و از آثار و موزهای جهان به این اطلاعات دست یابد.

در این کتاب او نخست به شناخت ویژگی های سبک های گوناگون لباس ایرانی پرداخته؛ نخست با بهره جستن از مجموعۀ عروسک های سی سانتی که در اختیار داشته است و با جستجو در متون تاریخی که دربارۀ این دوره نوشته شده است، بهره جسته. کار کوچکی نیست فراهم کردن چنین مجموعه ای.

وی گفت: موضوع مهمی که به چشم می خورد این است که جسم لباس جان می گیرد و از حالت صِرف جنس بودن در می آید و در کسوت آدمیان صاحب شخصیت می شود! روایت جالبی را امیرکبیر و ناصرالدین شاه نقل می کند که صبح زودی که امیرکبیر به شرفیابی ناصرالدین شاه فراخوانده شده بود، او را با لباسی راحت و با شبکلاه می بیند، بلافاصله آهنگ بازگشت می کند و در پاسخ ناصرالدین شاه که علت روی گرداندن و رفتن او را می پرسد، می گوید که موقعیت شما ایجاب می کند که در ملاقات هایتان تاج بر سر بگذارید و ردای سلطنت بپوشید و از آن پس هرگز ناصرالدین شاه جز در کسوت شاهی به صورت دیگری ظاهر نشده است. خود امیرکبیر نیز با لباسی آراسته و قبایی بلند در محافل حاضر می شده است و به اطرافیان و درباریان نیز این موضع را سفارش می کرده است.

آموزگار گفت: از دیگر مطالب خواندنی این کتاب شرح پوشش طبقات مختلف اجتماعی است و چگونه لباس ها هویت ها را مشخص می کند. یا چگونه جواهرات و لباس های گرانبها در یک خانواده محفوظ می ماند و جزو هویت آن خانواده می شود.

وی ادامه داد: صحبت از خلعت هایی هم هست که دریافت می شد. شال ها و قباها و جبّه هایی که برای قدردانی از خدمات بزرگان به آن ها اهدا می شد. در بخشی از کتاب، لباس های مجلل هر کدام از شاهان قاجار با ویژگی های خاص هر یک توصیف شده است. و با تصویرها این گفته ها مستند شده است. انواع لباس هایی را که صاحبان مشاغل و حرفه های گوناگون دارند، چه از لحاظ خود پوشش و چه از لحاظ پوشش سر و کمربند و کفش شرح داده می شود. تصویرهایی از لباس کودکان می بینیم که مدل کوچکی از لباس بزرگان است و با جنس این لباس ها نیز آشنا می شویم. لباس های زنان در خارج خانه و در اماکن عمومی چه بوده است و در داخل خانه و در حریم خصوصی چه می پوشیدند، هم توصیف شده است باز تصویرهای زیبایی از این زبان در پوشش های گوناگون.

ژاله آموزگار گفت: با لباس های اقلیت های مذهبی نیز در این کتاب آشنا می شویم. لباس های زردشتیان، یهودیان و ارامنه و غیره.

درباریان و وزرا چگونه لباس هایی می پوشیدند، نظامی ها چه لباسی داشتند و کلاه بازرگانان در سفر و در حضر چه بوده است. خواجه های حرمسرا، آشپزها، شکارچیان، درویشان، موسیقیدانان و زنان رامشگر چه می پوشیدند.سپس یا مسئلۀ تغییر لباس و آشنایی با سبک اروپایی روبرو می شویم. در حرمسرا چه تغییراتی پیش می آید. تاج السلطنه چه تغییری در مدل لباس خود ایجاد می کند.

او ادامه داد: نویسنده گزارشی را از  مادام دیولافوا نقل می کند که او می نویسد چگونه مردم عادی در هنگام غذاخوردن آستین دست راست خود را بالا می زنند و با دست چپ لباسشان را نزدیک سینه نگاه می دارند که در غیر این صورت غذا روی لباس حجیم و گشادشان می ریخت. و باز به نقل از ژان دیولافوا می خوانیم که ایرانیان هنگام خواب از ملافه استفاده نمی کنند و با لباس می خوابند. کلیجه آخرین لباسی است که وقت خواب بر تن دارند. آن ها لباس های روی خود را بیرون می آورند و از قول پولاک نقل می کند که مردان وقت خواب شب کلاهی از پارچۀ گرم یا نخ تابیده بر سر می گذارند و آن را تا گوش پایین می کشند.

وی گفت: از لباس های مخالفان حکومت نیز سخن به میان آمده است؛ به عنوان مثال در می یابیم که مجاهدین انقلاب مشروطیت لباس های عجیبی می پوشیدند، کلاه پوستی بر سر می گذاشتند و مقدار زیاد فشنگ به خود می بستند و تصویرهایی از آن ها در کتاب آمده است. از لباس های عزاداری هم صحبت شده است و هم چنین از لباس هایی که در مراسم شادی و عروسی بر تن می کردند. در این کتاب از انواع پوشش های سر هم سر و همچنین انواع کمرها و شال های کمری، کفش و پاپوش ها و همچنین از مواد اولیۀ لباس ها نیز سخن رفته است.

او افزود: در بخش جغرافیای لباس قاجار مسئلۀ پوشاک در این دوره در جای جای سرزمین ایران به قلم کشیده شده است. از شرق ایران: خراسان و سبزوار و سیستان و بلوچستان تا بندر عباس و خوزستان، ایل بختیاری و دیگر ایل های بزرگ از پوشش کردها و لباس هایی که در خطۀ آذربایجان مرسوم بوده است و از لباس های ایل شاهسون، اهالی گیلان و مازندران و ایران مرکزی و نواحی کویر و شیراز نمونه های جالبی می بینیم.

آموزگار بیان کرد: در پایان کتاب نتیجه گیری مبسوط شده است و عکس های زیبایی از پارچه ها زینت بخش این بخش کتاب است. واژه نامه ای را هم در پایان می بینیم که شرح اصطلاحات مربوط به لباس و پارچه است، و کتابنامه ای غنی و نمایه ای از اشخاص و جاها و سرتیترها بخش پایانی کتاب را تشکیل می دهد.

مهدخت معین خاطره نخستین دیدار با سهیلا شهشهانی را نقل کرد

سپس مهدخت معین با خاطره ای از نخستین دیدار خود با سهیلا شهشهانی و خاندان ایشان چنین سخن گفت:

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

چهل سال پیش در نمایشگاه آثار آقای آلم بایاش(نقاش فرانسوی)،همسرم مرتضی صراف بر آثار نقاشی بایاش مطلبی نوشته بود. یکی از دوستان مرحوم صراف به مناسبتی گفت که خانمی به اسم سهیلا شهشهانی در این مراسم حضور دارد و ایشان را به شما معرفی می کنم. افراد زیادی در آنجا بودند و مدتی بعد مرحوم صراف از دور خانمی را به من نشان داد و گفت:«این باید خانم شهشهانی باشد!» گفتم که شما که ایشان را ندیده اید از کجا می دانید! گفت:«من اطمینان دارم.»

معین گفت: کمی بعد خانم شهشهانی را به ما معرفی کردند و بعد مرحوم صراف با ایشان مشغول گفت و گو شد و از تاریخچۀ خاندان پدری و مادری اشان مفصل برایشان گفت و همه تعجب کردند. اینکه سید شاه علاء الدین محمد در قرن نهم می زیسته و در بقعۀ شهشهان اصفهان آرمیده و اینکه حاج سید محمد واعظ مشهور اصفهانی از خاندان پدری خانم شهشهانی است. بعد پروفسور حسین میرشمسی، معروف به پدر واکسن ایران، از شهشهانی هاست؛ اما میرزا امین الله امیر لشکر  از خاندان مادری ایشان است. و عبدالغفار نوربخش که تحصیلات خود را در اصفهان به اتمام می رساند به تهران می رود و در مدرسۀ امریکایی ها تحصیل می کند که پدربزرگ مادری خانم دکتر بوده است. ایشان بعد از بازگشت به اصفهان مدرسۀ «شرف» را در سال ۱۳۲۴ ه.ق با ۱۸۰ دانش آموز در اصفهان تأسیس می کند. پدر ایشان حسابدار قسم خورده بوده و مؤسسۀ حسابرسی شهشهانی را تأسیس کرده بود. مادر ایشان نیره نوربخش که کتاب حاضر به ایشان اهدا شده، واقعا نمونۀ متانت و نظم و زیبایی و مدیریت مقتدرانۀ بانوان اصفهانی بودند. به این ترتیب: نشان از دو کَس دارد این نیز وی.

او افزود: اما خود خانم دکتر سهیلا شهشهانی دیپلمشان را از امریکا گرفتند و بعد در دانشگاه برکلی کالیفرنیا در رشتۀ فلسفه درجۀ لیسانس گرفتند و در دانشگاهی در نیویورک فوق و دکتری خود در رشتۀ انسان شناسی را اخذ کردند.خودشان هم عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و پایه گذار و مدیر کمیسیون انسان شناسی خاورمیانه در مجمع بین المللی علوم انسان شناسی و قوم شناسی، مسئول و سردبیر مجلۀ فرهنگ و انسان و سردبیر مجلۀ انگلیسی و فرانسۀ انسان شناسی خاورمیانه از سال ۲۰۰۶ هستند. در آغاز آشنایی ما که خیلی زود به صمیمیت انجامید، ایشان مشغول کار بر روی کتاب «چهار فصل آفتاب زندگی» روزمرۀ زنان ممسنی بودند.  کتاب را به من دادند و قبل از چاپ کتاب را خواندم و در جریان مطالعات ایشان قرار گرفتم و از این رو که تحصیلاتشان در خارج بود و به زبان های خارجی از جمله انگلیسی و فرانسه مسلط بودند، گمان می کردند در فارسی ادبی قوی نیستند؛ برای همین کتاب و چند مقاله ای نوشتند به من می دادند تا بخوانم و نظراتم را بگویم؛ اما حالا شما در این کتاب تازه منتشر شده می بینید که ایشان چه نثر پاکیزه و مرتبی دارند. در آن زمان غیر از تحقیقانت و مطالعات به کار گردآوری عروسک هایی با لباس های ایرانی مشغول بودند. کلکسیونی درست کردند از لباس ها برای ایران قبل و بعد از اسلام.”

معین در بخش دوم سخنان خود در شرح بخش هایی از کتاب تازه منتشر شدۀ سهیلا شهشهانی  اظهار داشت: اما در مورد کتاب جدید: قبل از این کتاب، کتاب تاریخچۀ پوشش سر در ایران را از خانم دکتر شهشهانی خوانده بودم. کتاب جدید پوشاک دورۀ قاجار است و از نظر کیفیت بسیار خوب چاپ شده است. کاغذ مرغوب و جلد و صحافی خوبی دارد. خط نسبتا خوب و بدون افراط کاری های جدا نویسی هایی که اخیرا باب شده است. عکس های تاریخی بسیار دیدنی و در حقیقت می شود گفت که عکس هایی از شخصیت های تاریخی در لباس های ملی و محلی در ضمن کتاب گنجانده شده است.

او افزود: بخش هایی مورد توجه است از جمله داستان کاتبی که بدون جبّه ظاهر شده بود. در آن زمان امیرکبیر دستور داده بود که کاتبان دربار لباسی فاخر بپوشند. روزی که در بیرون شهر قدم می زد، کاتبی را دید که بدون جبه راه می رود از او می پرسد چرا جبه نپوشیدی؟ کاتب پاسخ می دهد که اینجا بیابان است. امیرکبیر می گوید که چرا تو به خودت احترام نمی گذاری و حالا که تو خود را محترم نمی داری پس ما هم به تو احترام نمی گذاریم. دستور می دهد که کلاه نمدی به سر او بگذارند. و کاتب مدت ها اجازه نداشته که لباس فاخر بپوشد. این موضوع من را متوجه این کرد که امروزه ما مسن ترها وقتی در کوچه، آقایی با شلوار کوتاه یا پیرجامه و سطل زباله در دست می بینیم یا شخصی که با این پوشش درختان بیرون خانه اش را آب می دهد، دقیقا همین احساس را داریم و به جای این آقا خجالت می کشیم. من فکر می کنم که این حالات ما هم به زودی به تاریخ می پیوندد و همه هم رنگ جماعت می شوند.

وی در ادامه گفت: در این داستان به یاد مطلبی از انیشتین افتادم که در جایی خوانده بودم که این دانشمند به مسافرت رفته بود. دوستی همراهش بود که به او می گوید که با این لباس، شایسته نیست که در جامعه ظاهر شوی! انیشتین می گوید که اینجا که کسی من را نمی شناسد و بعد به شهر محل سکونت خود بازمی گردد و باز با همان لباس بیرون می رود و در پاسخ اعتراض دوستش می گوید که اینجا که همه من را می شناسند، پس نیازی به لباس دیگر نیست.

معین بیان کرد: آخرین مورد هم در مورد امیرکبیر است که در شهر ی بوده که زمانی این مکان به علت تهدیدهای امپراطور عثمانی در خطر بوده است. مردم شهر لباس های ایرانی خود را عوض کرده بودند تا نشان بدهند که ایرانی نیستند و جانشان حفظ شود. امیرکبیر هم جانش در خطر بوده اما می گوید که من بدون لباس ایرانی حتی به بهشت جاودان هم نخواهم رفت.”

وی در ادامه گفت: در جای دیگری از کتاب می خوانید که ظل السلطان کلکسیونی از کلاه یا پوشش سر داشته است. دربارۀ پارچه های دوران قاجار که پارچه های جبه ها، نه کهنه می شده و نه رنگش تغییر می کرده و تا سال ها مورد استفاده بوده، مطالبی آمده است. اینکه قباها تا پنجاه سال دوام داشتند و وقتی زرق و برقشان را از دست می دادند، آن شخص قبای خودش را به فرزندش می داده است. دربارۀ دوام پارچه های ایرانی آن زمان نوشتند که لباس نویی که مردم برای ازدواجشان می دوختند، تا آخر عمر مورد استفاده قرار می دادند. یک مورد دیگر اینکه پادشاه انگلستان روزی اعلام می کند که من دیگر نمی خواهم از لباس دربار فرانسه تقلید کنم و آن را بپوشم و دوست دارم از لباس دربار ایران استفاده کنم و به خیاطش دستور می دهد که لباسش را مشابه لباس دربار ایرانیان بدوزد.

او تاکید کرد: در مجموع  این کتاب بسیار خواندنی و دیدنی، با عکس ها و اطلاعات مهمی در مورد سرزمینمان ایران در دست است که به غیر از مسائل علمی و تاریخی می شود همانند خواندن یک رمان و داستان از آن لذت برد. نکتۀ مهم در زندگی نویسندۀ کتاب این است که همیشه موقعیت زندگی در امریکا و اروپا را داشته اما ایران را ترجیح داده و مانده و کار کرده و موفق شده است.

نسرین کیهان از تاریخچه بافت پارچه سخن گفت

در بخشی دیگر نسرین کیهان از تاریخچۀ پیدایش پارچه، از آغاز تا به امروز سخن گفت و به بخش نمادها و نمادپردازی ها و نقش آن در هویت انسان در این رشتۀ هنری پرداخت و بیان کرد: بافنده ها در قدیم و اقوام مختلف و کهن «ساحر» خوانده می شدند؛ چرا که یک بافنده می توانست نمادی ببافد که از انسان ها در مقابل بسیاری از نیروها محافظت کند. به عنوان نمونه، یک شکارچی یا یک مسافر از او می خواست که برایش پارچه ای ببافد تا آن ها را از خطرات مصون بدارد؛ یا مادری برای بیماری فرزندش این تقاضا را داشت. یا تمام این ها  بافنده با بافته ای که ایجاد می کرد و با پودی که در آن لابه لای تارها می گذاشت، نقشی می آفرید از اورادی که معتقد بود سحرآمیز است و فرد را مصون نگه می دارد؛ بنابراین پارچه نمادی مقدس به شمار می آمد و پوشاک قدیم پارچه هایی بودند که بریده نمی شدند. ما می بنیم که ساری ها، لباس مردمان اندونزی، رداهای اعراب و قبایل افریقا و امریکای جنوبی، همگی پارچه های نبریده شده هستند. حتی اگر برای مدل سازی یا استفاده بدنی به جز پیچیدن دور بدن طرحی می خواستند، دو تکه پارچه را از وسط می دوختند و هرگز آن را نمی بریدند؛ چون اعتقاد بر این بود که تارها که نخ های ثابت پارچه هستند نمادی از هویت انسان است و همانطور که او در تولدش و … نقشی ندارد تارا نیز همین گونه اند و تنها موقعیتی که این نخ ها می توانستند آزادی عمل و انتخاب داشته باشند، آن پودهایی هستند که در زندگی انسان به صورت نقش ها و قدم هایی است که بر می دارد. یعنی پودها نمادهای نقش و نگار آفرینی بودند که بافنده در هنگام بافت در پارچه می گذاشت؛ بنابراین نمادهای هنر ایران در حقیقت ان پودهای بافت زندگی ما بوده است که از کهن ترین نمادها که البته چون پارچه جنسیتی زوال پذیری بوده در پارچه در حد هنرهای دیگر نمانده است.

او افزود: یک نقش برجستۀ برنز از زنی باردار که سربندی با نقش های ماهی و انار بر سر دارد، می بینید و از همان دوران انار به عنوان نماد باروری است. یا در فرش پازیریک نمادی از انار را می بینیم و این میوه همینطور در نقش ها ادامه پیدا کرده است تا اینکه ما انار را در زمان صفویه به صورت شاه عباسی یا گل شاه عباسی را در تمام بافته ها: از پوشاک تا قالی و تمام پارچه ها و … می بینم. از نمادهای دیگر می توان به «بته» که نمادی از آتش کوچکی است که ما ایرانیان ستایش می کردیم، اشاره داشت و یا «سرو برگشته از باد» بوده است که آقای دکتر سیروس پرهام، در کتاب هنر عشایر ایران، ۶۰ مورد بته را نقل کرده اند.(بته کشمیری و دو قلو و …) که باز آن نمادی است که باورهای ایرانی ها در طول تاریخ داشته اند. در نقش برجسته ها نیز سروهایی که در دوران هخامنشی بین سرباز پارسی و مادی است، نماد استواری و بقا در ایران بوده است.

در سال ۱۹۹۱ یک گروه ژاپنی به طاق بستان ایران آمدند تا مطالعاتی روی این اثر داشته باشند. هدف آن ها بررسی پوشاکی دربار خسرو پرویز بود که در آن طاق به نمایش گذاشته شده است. نقش تعدادی از  صحنه های شکاری است که خسرو پرویز در درون قایق است و نشان می دهد که یونیفرم از زمان ساسانیان شاید پیش تر وجود داشته است. برای مثال خسرو پرویز در زمان شکار لباس خاصی بر تن دارد که در بخش مجالس موسیقی در کنار نوازندگان طرح لباسش تغییر می کند. لباس خسرو پرویز طرحی دایره ای شکل است که دور تا دورش از مروارید تزئین شده که نماد هنر ساسانیان مروارید دوزیِ دور بوده با طرحی متقارن از یک حیوان و یا درخت و حیوان. سیمرغی است که پنجه هایی همانند شیر و بال های بزرگی دارد که نمادی از قدرت و توانایی پرواز به آسمان و قدرت به روی زمین است.

وی در ادامۀ سخنانش از کاربرد نمادها در هنر طراحی پارچه گفت: نمادهای مختلفی در پارچه های ایرانی می بنیم. حال این نمادها چه چیز را به ما نشان می دهد؟ در حقیقت هویت و اعتقادات یک انسان را روی این نمادهای پارچه ها که به صورت پوشاک هستند، می توانیم ببینیم. بنابراین پارچه یا پوشاک اولین نمادی است که هویت و اعتقاداتش یک شخص را می شناساند.  مثلا سربند نشان می دهد که شخص به کدام قوم و قبیله ای(لرها و کردها و …) تعلق دارد.

کیهان افزود: اما در مورد اینکه بافنده ها ساحره بودند یا خیر؟ باید تکنولوژی امروز در صنعت پارچه را مثال بزنم که سنسورهایی در پارچه ها و طراحی لباس به کار می رود که بیشتر مدیون علم فضانوردی است و یک مادر با کمک این لباس که همانند ردیابی عمل می کند، متوجه حضور فرزندش در مکان های مختلف شهر خواهد بود؛ بنابراین آن سحر ساحره ای که یک روزی که با خواندن اوراد می توانست انسانی را از بلایا حفظ کند، امروزه به وقوع پیوسته است.

سهیلا شهشهانی از شیوۀ نگارش و تحقیق کتاب تازه خود گفت

در پایان سهیلا شهشهانی به شیوۀ نگارش و تحقیق کتاب جدید خود اشاره داشت و سخنانش را با تشکر از همراهانش در به سرانجام رسیدن این پروژه اینچنین آغاز کرد: با تشکر از تمام افرادی که در کار این کتاب به من کمک کردند: آقای بهمن بیانی که نوۀ اعتضاد السلطنه هستند و از خانوادۀ قاجار، بنابراین اطلاعات خوبی داشتند؛ از خانم نگاره حلیمی برای طراحی هایی که کردند تشکر می کنم. از آقای خیرالله اصغری تشکر می کنم که در بخش لی اوت کتاب کمک کردند و از خانم فاطمه خسرو جردی که روی جلد را طراحی کردند و آقای میردشتی که به محض دیدن کتاب، گفتند که این کار را انجام خواهند داد. و بدون هیچ دیرکردی، معجزه آسا این کتاب را منتشر کردند. از خانم شیرین اتحادیه خیلی متشکرم که فکر این کار از ایشان بود و آقای دهباشی که همیشه پشتیبان من هستند. سپاس از خانم آموزگار و دکتر معین و خانم کیهان و تشکر از آقای وحید افسر که در گوشه ای از این برنامه سازی نواختند.

شهشهانی گفت: بعد از چهار فصل آفتاب خیلی دوست داشتم در منطقه ای دیگر در ایران تحقیق کنم. و به خاطر آنکه کتاب یموت های ترکمن درنیامده بود و امکان تحقیقات میدانی نبود، تصمیم گرفتم که با کار کتابخانه ای ادامۀ حیات دهم و به همین دلیل بود که گفتم باید چه کنم و چه گونه کار کنم که زندگی فرهنگی انسان ایرانی را نشان دهم: خوراک و پوشاک و مسکن؟ پوشاک را انتخاب کردم. موضوعی که فکر می کردم کم تر از عشایر سیاسی باشد که البته اینطور هم نبود.

سهیلا شهشهانی افزود: گردآوری هایم را از سال ۱۳۶۰ شروع کردم. اما در سال ۱۳۸۱ به لیدن رفتم و در آنجا کنفرانسی در مورد لباس دورۀ قاجار بود و در موزۀ آن شهر گنجینۀ عظیمی از لباس دورۀ قاجار دیدم و البته قبل از آن سه ماه در موزۀ پاریس با خانم باتستی کار کرده بودم. و به نحوۀ نگارش موزه ای فرهنگ مادی آشنایی داشتم. یکی از نظریه های مهم انسان شناسی تأکید بر ثبت و ضبط فرهنگ مادی است، هر چند در زمان تحصیلم مکاتب دیگری باب بودند اما متوجه شدم که با تمام تغییرات، تهاجمات فرهنگی که در ایران هست، لازم و مفید خواهد بود که بخشی هر چند کوچک از فرهنگ ایران را به همین ترتیب مورد مطالعه قرار دهم. در ضمن در انسان شناسی، ما معتقدیم که پرداختن به هر بخشی از فرهنگ می تواند، نمایانگر کل آن فرهنگ باشد؛ یعنی باید به گونه ای به یک جزء فرهنگی بپردازیم تا کل آن فرهنگ را منعکس شده در آن را بیابیم. به این دلیل است که می بینیم لباس در چهارچوب زمان خودش و اقتصاد زمانش قرار می گیرد؛ سپس در جستجوی معنای آن قرار گرفته و بعد تقسیم به اجزاء می شود و بعد از آن جغرافیایش توضیح داده می شود.

او ادامه داد: قبل از کار روی این دوره به کلِ لباس دوره های مختلف پرداخته بودم و بخش پوشش سر آن را به سرانجام رسانیده بودم و می دانستم نگارش پدیدۀ لباس که شیئی بسیار دقیق و انعطاف پذیر است، چگونه با اندک تغییری مبدل به لباس دیگری می شود. و کار نگارش آن و بدتر از آن کار خواندنش بسیار دشوار خواهد بود. نگارش زیباشناسانه با صفات بسیار، نحوۀ کار من نبود. نگارش با قید اندازه ها نیز برایم پاسخگو نبود؛ در حالیکه کتاب خیاطی و مد نیز در تخصص و علاقه ام نبودند؛ بنابراین آنچه لازم به نظرم می رسید این بود که هر آنچه که مکتوب در مورد لباس هست را باید از آن هایی که آن را پوشیده و دیده اند جمع آوری و طبقه بندی کنم. و اصل کتاب را برای روشن شدن موضوع با عکس همراه کنم و در زیر عکس ها مطالبی بیاورم تا خواننده ای که حوصلۀ خواندن متن را ندارد نیز بتواند به کنجکاوی اش پاسخ دهد.

وی افزود: این چنین بود که کار این کتاب به درازا کشید. البته در این زمان فعالیت های دیگری نیز داشتم؛ اما این کتاب محصول بخش مهم رده بندی مطالب مندرج که گاهی بیش از چند خط نبود. تورق در کتاب هایی دیگر برای یافتن عکس هایی مناسب و البته بخش مهم قید منابع همگی به این دلیل بود تا پس از سال ها بتوان این به هم پیوستن را به صورت نوین ردیابی کرد.

وی در پایان سخنانش از نتیجه و هدف کتاب خود بیان کرد: آیا به نظریه ای هم توانستم از این دنیای اطلاعات وسیع دست یابم؟ چرا لباس؟ روشنفکرها عمدتا رد اهمیت  لباس را می کنند اما در کتاب تاج السلطنه خوانده بودم جوانان چقدر در مورد لباس و اسب صحبت می کنند. که برایم مطلب روزمره ای بود؛ چرا که امروز هم جوانان در مورد لباس و مارک و ماشین همچنان صحبت می کنند. در ضمن به صورت روزمره می دانیم هر که از جایی مهم بازمی گردد از او به طور ضمنی سئوال می شود که:«چه پوشیده بودی؟ یا فلان شخص چه پوشیده بود؟

او افزود: یا به محض آنکه یخ میان ایران و امریکا باز شد، در تلگرام آمد:«این ویک اند داریم می ریم نیویورک. چی بپوشیم؟» بنابراین در ذهن انسان ایرانی جامه، لباس، پوشش قابل اهمیت است؛ به همین دلیل سیاسیون موجودیت خود را با لباس خود و دیگران ابراز می کنند، قانون وضع می کنند و غیره. بنابراین آنچه می پوشاند، مهم است. انسان عریان زیبا و گویا نیست. تمام ریزه کاری ها حساب شده و برای کشوری که هنوز کشور دولتی با نظام دیوان سالاری و ارتش و وزارتخانه های عریض و طویل نشده بود، یعنی دورۀ قاجار، تحول نشان دادن به هم پیوستگی جغرافیایی از طریق خلعتی بود که به مهم ترین فرد نقاط مختلف ایران طی مراسمی به وسیلۀ فردی که نمایندۀ شاه کشور بود، در محل خلعتخانه داده می شد. بنابراین خلعت هویت ایرانی بود. که به نمایندگان دولت و سرسپردگان نظامی کشوری و هنری تفریض می شد و بدین ترتیب یگانگی ملی ایران در منطقه هایی که مردم هر یک با لباس خود به سر می بردند، حفظ می گردید. برای فرد لباس وسیلۀ وحدت بخشیدن بوده که مهم ترین نمایندۀ هر منطقۀ عظیم کشور ایران و با یک لباس بخشی از آن که تکرار لباس مرکز بود، در ملأ عام ظاهر می شد. توضیح بیشتر در مورد آن را خواهید دید و سؤال های زیادی در ذهن مبارکتان بوجود می آید که بعد چه شد و چرا آنچنان شد و چرا کشف حجاب و غیره لباس جدیدی به ارمغان نیاورد؟ و چندگانگیهای امروز چه معانی دارند؟

وی گفت: و بالأخره لباس می پوشاند یا عریان می کند؟ بدن را به گونه ای به اندازه های مختلف می پوشاند و تفکر را عریان می کند و موضوعی می آفریند برای متخصصان اخلاق، سیاست، حقوق، اقتصاد، برنامه ریزی، هنر تاریخ و غیره. پس این کتاب نه طولانی است، نه سنگین. اندک کاری است برای تحقیقات بعدی در دنیای بی پایان فرهنگ لباس ایران!”

 

پایان بخش این مجلس جلسۀ امضای کتاب با حضور سهیلا شهشهانی و دوست دارانش بود.

خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: