کد خبر: 26234
تاریخ انتشار: چهارشنبه, 17 آذر 1395 - 18:39

داخلی

»

مطالب کتابداری

همه از توران میرهادی خود گفتند

منبع : لیزنا
در گردهمایی برای زنده‌نگه داشتن یاد توران میرهادی، دوستداران و همکارانش، در محل شورای کتاب کودک و فرهنگنامه خاطرات خود با او را، به اشتراک گذاشتند.
همه از توران میرهادی خود گفتند

به گزارش لیزنا، روز سه شنبه تعداد زیادی از دوست‌داران و همکاران میرهادی در طبقه دوم ساختمان شورای کتاب کودک جمع شدند. هرکس که خاطرۀ خود را به صورت کتبی نوشته بود، در جعبه‌ای که برای همین منظور تهیه شده بود، ‌انداخت. افرادی هم خاطرات خود را به صورت شفاهی با دیگران به اشتراک گذاشتند.

خانم بینا از خانه کتاب‌دار کودک و نوجوان و ترویج خواندن، اولین کسی بود که از خاطراتش درباره فعایتی که با همکاری دانش‌آموزان انجام داده بود، گفت: «با دانش‌آموزان سر راه پیاده‌ها می‌ایستادیم و با آنها درباره توران میرهادی صحبت می‌کردیم. به این وسیله تعدادی اوراق مشارکت به فروش رسید. گلدان‌هایی که جمله‌ای از میرهادی درآن قرار داشت را به مردم فروختیم. مثلا در گلدانی نوشته شده بود، " به این گلدان بیش از سایر گلدان‌هایت آب بده چون برای توران میرهادی است. به این وسیله کودکان با مشارکت جامعه خود را آگاه کردند.»

دکتر مهدی محقق (همسر نوش‌آفرین انصاری) از خاطره اولین دیدارش با میرهادی گفت:« اولین باری که میرهادی را دیدم سال 1337 یعنی 58 سال پیش بود. در جلسه‌ای او را دیدم و از همان اولین دیدار متوجه علاقه او به علم شدم. بعدها شاهد آن بودم که شورای کتاب کودک به وسیله او به وجود آمد. ایران شاید یگانه کشور اسلامی باشد که فرهنگنامه‌ای برای کودکان توسط خود مسلمانان و نه به صورت ترجمه و گردآوری، نوشته شده است.»

آنچه در مدرسه فرهاد یادگرفتم، جای دیگر ندیدم

مرضیه شاه‌کرمی، از گروه کودکان بیمار و عضو موسسه مادران امروز، از تفاوت جشن سالگرد موسسه با سال‌های گذشته گفت:« موسسه در حالی 19 سالگی خود را جشن می‌گیرد که میرهادی کنار ما نیست، اما امسال این جشن را به گونه‌ای برگزار می‌کنیم که انگار میرهادی مثل همیشه کنارمان است. در این مراسم، میزگردی با حضور سازمان‌ها و نهادهای موتثر از میرهادی در روز پنج‌شنبه دوم دی‌ماه برگزار می‌شود. همه برای شرکت در این میزگرد یک ساعتی دعوت هستند.»

حامد نوری از افرادی است که در بخش رمان شورا فعالیت می‌کرد. او خاطره‌ای درباره تاثیر برخورد میرهادی با خود تعریف کرد، خاطره‌ای که موجب شکل‌گیری تغییری در او شد. « روزی در حضور میرهادی درباره کتاب "دو خرمای نارس" نوشته فریدون عموزاده خلیلی صحبت می‌کردم. کتاب را نخوانده بودم و فقط 24 سال سن داشتم. میرهادی درباره کتاب سوالی پرسید که جوابش را نمی‌دانستم. بعد از چند لحظه سکوت خود میرهادی صحبت را تغییر داد. این را از میرهادی آموختم که همه چیز را باید با سند گفت.»

پندار خمارلو، دختر میرهادی از خاطرات کودکی خود با مادرش گفت:«شاگرد مادرم بودم. از دو- سه سالگی به کودکستان می‌رفتم. وقتی مادر-پدرها دیر برای بردن کودکان خود به مدرسه می‌آمدند، من باید کودکان آنها را همراهی می‌کردم. یک روز در کلاس دوم راهنمایی زمانی که مادر امتحان علوم اجتماعی می‌گرفت، سوالات را به دانش‌آموزان داد و از کلاس خارج شد. چند نفر دنبال مادر رفتند که چرا کسی را بالای سر ما نمی‌گذارید؟ اما مادر گفت که نیازی به مراقب نیست. دیگر کلاس پر از همهمه دانش‌آموزان شد. برای پیدا کردن پاسخ سوالات کتاب‌ها را باز کردند و با خرد جمعی به نتیجه رسیدند. وقتی همه ورق‌های خود را که به یک صورت پاسخ داده شده بود به میرهادی دادند، او گفت هدفم همین بود، تا با هم‌فکری به پاسخ برسید. من هیچ وقت نمی‌توانستم اینگونه پاسخ‌ها را به شما بیاموزم.»

خمارلو بعدها با دیدن ادامه رفتار میرهادی در دانش‌سرا، متوجه سبک فکری مادرش شد. او گفت:« میرهادی در دانش‌سرا هم با دانش‌آموزان خود همین رفتار را داشت. مدرسه را بچه‌ها هدایت می‌کردند. ظهرها و سر صف بچه‌ها کار می‌کردند. آنچه در مدرسه فرهاد یادگرفتم، جای دیگر ندیدم.»

جاخای بده

پریسا پهلوان هم از افرادی است که در مدرسه فرهاد درس خواند. او درباره خاطراتش از مدرسه گفت:« در مدرسه تجربه‌های متفاوتی داشتم. در هنر و ادبیات آزاد بودم. در مدرسه از متخصصین دعوت می‌شد و با نویسندگان آشنا می‌شدیم. در این مدرسه به موسیقی، بازی و ورزش هم اهمیت می‌دادند.»

او درباره خاطره‌ای که از دکلمه‌خوانی در مدرسه در ذهن دارد، گفت:« یادم نیست در چه مسابقه‌ای برای دکلمه‌خوانی قبول شدم، ولی موضوعی برای خواندن نداشتم. از میرهادی کمک خواستم و گفت برو به کتابخانه. من هیچ وقت به کتابخانه نمی‌رفتم. برای پیدا کردن متن مناسب هر زنگ میان کتاب‌های قفسه شعر را می‌خواندم. تا زمانی که شعر پریای شاملو را پیدا کردم و آن را خواندم. میرهادی برای تشویقم، کتاب گلستان سعدی را به من هدیه داد، کتابی که هنوز دارم.»

پهلوان از روزی که میرهادی برای افتتاح مهدکودکش رفته بود گفت:« وقتی همه جای مهدکودک را گشت، گفت که خیلی زحمت کشیدی ولی باید کاری کنی تا بچه‌ها به طبیعت نزدیک شوند و اینجا احساس آزادی کنند.» او همچنین پاسخی که میرهادی به سوالش درباره چگونگی تحمل سختی داده بود، بیان کرد:« به من گفت خود و شاگردانت یکی باشید، هر وقت پرپرواز را باز کنی، سختی‌هایی پیش رویت وجود دارد. اگر نتوانستی کاری کنی، "جاخالی بده!"»

میرهادی فناناپذیر است

دکتر فاطمی از اعضای شورای کتاب کودک، از افرادی است که میرهادی در زندگی‌اش تاثیر زیادی گذاشته است. او گفت:« از دوران کودکی کتاب‌هایم را جمع می‌کردم. در خواستگاری با همسرم هم درباره کتاب‌های کودکان حرف زدیم. شوق هر دو ما، زمانی متبلور شد که در نشستی با میرهادی آشنا شدیم. از آن زمان مراحل عضویت را طی کردیم. بعد از آن در کانادا الگوی کار میرهادی با کودکان را ادامه دادیم. شاید بعد از ما هم افرادی بیایند که از میرهادی استفاده کنند. "چزی نیست هرآنچه فناپذیر است و کم نیست آنچه باقی است" تا دنیا دنیا است، میرهادی فناناپذیر است.»

ناهید جباری، عضو شورای کتاب کودک و فعال در زمینه کتابخانه‌های مدارس، درباره خاطرات فعالیت خود با شورا گفت:« جدا از آنکه شورا زندگی من بود. دوست دارم خاطراتی از زمانی که مسئولیت کارگاه ادبیات با من بود را با دوستان سهیم شوم. در آن روزها بعد از بررسی گزارش‌های کارگاه متوجه شدم، اعضا بعد از شرکت در کارگاه از شورا می‌روند. من نظر دادم تا افرادی که در کارگاه آموزش می‌بینند، در گروه بررسی، فعالیت کنند. میرهادی گفت که ما جلوی پرواز کسی را نمی‌گیریم. هرکس آزاد است از توانایی‌های خود در راهی که دوست دارد استفاده کند.»

نوش‌آفرین انصاری بعد از این خاطرات ذکر مطالبی را لازم دید و گفت:« یکی از خصوصیت‌های میرهادی این بود که می‌توانست در لحظه، تصمیم رندانه هوشمندانه بگیرد. اولین بار که یکی از کتاب‌های شورا را که از دست‌فروشان خریده بودند، دید، مانند فرشته‌ای بود که از آسما سقوط کرده باشد. نمی‌توانست بپذیرد که کتابی از مجموعه خارج شده است. او فکر نمی‌کرد که دانش‌آموزان کلاس بعد از خروجش از روی دست هم بنویسند ولی وقتی با فاجعه روبه‌رو شد. در برگرداندن شرایط توانمندی استثنایی داشت. »
او با اشاره به روزهای سختی که شورا گذرانده است افزود:« روزهایی بود که فرهنگنامه به پول نیاز داشت. در همین روزها مادرم تصمیم گرفته بود مدرسه بسازد. به میرهادی گفتم از مادرم بخواهیم تا پول مدرسه را به فرهنگنامه بدهد. او گفت: باید هرکس را آزاد گذاشت تا هر کاری دوست دارد را انجام دهد.»

سه شنبه ۱۶ آذر 1395 از ساعت ۱۴ الی ۱۸ در محل شورای کتاب کودک و فرهنگنامه،  به یاد توران میرهادی، نشستی برای به اشتراک گذاری خاطراتی از ایشان برگزارشد.

کاظم حافظیان رضوی
|
Iran
|
1395/09/20 - 08:13
0
1
سلام.بدون شک توران میرهادی اسطوره آموزش و برورش ایران تمام شدنی نیست و ادامه دارد. یادش و راهش مستدام باد.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: