یادداشت
کوک چهارم و کتابداری

 یادداشت اختصاصی لیزنا: می گویند یک روز بعد از پایان کلاس  شرح مثنوی، استاد علامه جعفری فرمودند: 
من خیلی فکر کردم و به این جمع بندی رسیده ام که رسالت ۱۲۴ هزار پیغمبر در یک جمله خلاصه می‌شود و آن «کوک چهارم» است و جمع مریدان مثل من با چشمانی گرد پرسان بودند که «کوک چهارم» چیست!؟
علامه با آن لهجه شیرین توضیح می‌دهند که:
کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می‌برد. کفاش با نگاهی می‌گوید این کفش سه کوک می‌خواهد و هر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش می‌شود سی تومان.
مشتری هم قبول می‌کند. پول را می‌دهد و می‌رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود.
کفاش دست به کار می‌شود.کوک اول.کوک دوم.و در نهایت کوک سوم و تمام ...اما...
اما با یک نگاه عمیق در می‌یابد اگرچه کار تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می‌شود و کفش کفش‌تر خواهد شد.
از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمی‌شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند...
او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعده توافق، مانده است.
یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست.

اگر کوک چهارم را نزند هیچ خلافی نکرده. اما اگر بزند به رسالت ۱۲۴ هزار پیامبر تعظیم کرده... اگر کوک چهارم را نزند روی خط توافق و قانون رفته اما اگر بزند صدای لبیک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است  و من و تو کفاش‌های دو دل...[1]


و حرفه مقدس کتابداری مشحون از این فرصتهای کوک چهارمی است که کتابدار را می تواند به عرش برساند. بنظر من یکی از کوک های چهارم کتابداری می تواند ارائه خدمات با چاشنی خوشرویی باشد.

گشاده رویی کتابداران است که می تواند مراجعه کننده گذری را به مشتری پروپا قرص کتابخانه تبدیل کند. مدرن ترین کتابخونه ها نخواهند توانست جذب مخاطب کنند اگر فردی که در جایگاه برخورد با مراجعه کننده است نتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. اصل اول در جذب مخاطب اخلاق خوب و روی گشاده است. خلق خوش در کتابداری باور این است که کتابخوان کردن یک کودک از او انسانی والاتر و جامعه ای بهتر خواهد ساخت. اگر کارمندان اداری دیگر سازمان های دولتی بداخلاق باشند باز هم افراد مجبورند به آنها مراجعه کنند. هیچ فردی نیست که بخاطر اخلاق بد کارمند اداره ثبت از خیر سند دار کردن ملکش بگذرد اما در جامعه ما که خواندن جزو نیازهای مردم نیست کمترین ترشرویی و بی اعتنایی ممکن است باعث شود مراجعه کننده عطای کتابخانه را برای همیشه به لقایش ببخشد.

ثمره کار کتابداری همچون بسیاری دیگر از فعالیت های فرهنگی دیر خودش را نشان می دهد. اما چه زیباست وقتی:

-- جوانی میگوید: "اون کتاب ریچارد باخ که در دوره نوجوانی بهم دادید مسیر زندگیم رو تغییر داد". این جوان موفق الان در کنار شغل اصلی خودش به بچه های کار و خیابان درس می دهد.

-- شاعری میگوید: "من علاقه ام به ادبیات رو مدیون شما هستم و اون زمان کودکی که اشتراک مجله سروش کودکان رو به من هدیه دادید" .

-- خانم خونه داری میگوید: "کتابای آنتونی رابینز رو وقتی در اوج ناامیدی بودم بهم دادی خوندم و باعث شد که تو زندگیم ریسک کنم و موفق بشم".

بیایید کتابداری را دست کم نگیریم. با افتخار می گویم که ده سال از بهترین سالهای عمرم را کتابدار بوده ام. هنوز هم احساس می کنم هر چه در زندگی دارم از برکات دعاهای کاربرانی است که کتابدارشون بوده ام.

بقیه این مطلب را به شما خواننده گرامی می سپارم. از نظر شما مصداق کوک چهارم در حرفه کتابداری چه می تواند باشد؟

 


[1] به نقل از بهمن حبشی از شاگردان استاد علامه جعفری
از: سایتwww.afsaran.ir