مسائل و چالش های نشر در ایران (11)
مطالعه و کتابخوانی: پدیده‌ای فرهنگی یا زیستی یا زیستی-فرهنگی

یادداشت اختصاصی برای لیزنا: مطالعه و کتابخوانی یک پدیدۀ فرهنگی است؛ مانند همۀ پدیده‌های فرهنگی دیگر که نیازهای زیستی و توانایی‌هایی زیست‌شناختی آن را شکل داده است.

پدیده‌های فرهنگی را در اینجا نقطۀ مقابل پدیده‌های زیست‌شناختی  قرار داده‌ام که از طریق تکامل به انسان منتقل شده است و حتا اغلب با سایر حیوانات نیز در این قسمت مشترک است.

همه فعالیت‌ها و رفتارهای انسان از هر نوعی را می‌توان یک رفتار زیستی تلقی کرد. در اینجا زیست در معنای زندگی به کار رفته است؛ یعنی همۀ کارهایی که آگاهانه و ناآگاهانه در زندگی‌مان انجام می‌دهیم که می‌توان آن را به شکل گوناگون دیگر دسته‌بندی کرد: مثل زیست/ زندگی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره. فرهنگ در معنی گوناگونی در متون حوزه‌های گوناگون علمی استفاده شده است. تعریف پذیرفته‌شدۀ فرهنگ در متون علمی شامل مجموعۀ باورها و اعتقادات و .... ؟؟؟ تعریف شده است. در معنایی خاص‌تر فعالیت‌های فرهنگی به فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی، ادبی، هنری و و مانند آن اطلاق می‌شود. اما در این قسمت به دلایلی عمدا جنبه‌های فرهنگی زندگی در مقابل جنبه‌های زیستی یا زیست‌‌شناختی آن استفاده شده است که اغلب در متون مرتبط با علوم زیستی و عصب‌زیست‌شناختی از آن استفاده می‌شود. منظور ما از جنبه‌های زیستی یا زیست‌شناختی در اینجا صرفا تاکید بر آن بخش از زندگی انسان یا هر موجود زنده دیگری است که کم و بیش از این نظر مشترک است که طی تکامل در وجود همه به ودیعه گذاشته شده است و به همین ترتیب به صورت ژنتیکی به فرزندان می‌رسد. مانند توانایی‌هایی چون دیدن، خوابیدن، خوردن، رشد کردن، تولید مثل، شنیدن، حس کردن و مانند آن که در اغلب حیوانات کم و بیش مشترک است. ظاهرا به جز انسان تمام موجودات زنده دیگر از همین توانایی بهره می‌گیرند. اما انسان‌ها این توانایی خاص را پیدا  کردند که بر پایۀ همین توانایی‌ها زندگی دیگری را تجربه کنند که متمایز از سایر حیوانات است مانند بیشتر آنچه که در تمدن بشری فراتر از جنبه‌های زیستی می‌بینیم که به طور کل همۀ آنها را جنبه‌های فرهنگی می‌نامیم.

حمدرضا مخبر دزفولی. کسی جسارت حل معضل کنکور را ندارد. (همشهری، 1 شهریور 95، ش. 6897، ص. 8).

چون عادت به مطالعه و کتابخوانی به معنای غیرزیستی بودن این پدیده‌ها و رفتارها نیست بلکه به کم و کیف زندگی و تعامل انسان‌ها با محیط درونی و بیرونی وابسته است. در واقع این رفتارها و مهارت‌ها از طریق ساز و کارهای آموزشی و تجربی به وی منتقل می‌شود و حاصل یادگیری است. تلاش انسان‌ها و حیوانات برای کسب غذا و زندگی اجتماعیِ برخی از حیوانات یک پدیدۀ زیست‌شناخیی است اما کم‌وکیف مدیریت نهادهای اقتصادی و اجتماعی در جوامع پیشرفته یک پدیدۀ فرهنگی است و به آموزش و یادگیری انسان‌ها و بخصوص مدیریت جمعی آنها وابسته است. دیدن، یک توانایی زیستی است اما استفاده از آن برای خواندن یک کتاب حاوی جنبه‌های فرهنگی بسیار زیاد و پیچیده‌ای مثل ساخت انواع ماشین‌آلات چاپ و رنگ و کاغذ، ابداع خط، نگارش و انتقال تجربه به شکل مکتوب، و در نهایت تولید کتاب است.

با این که همۀ رفتارها و پدیده‌های فرهنگی، محصول یادگیری و کم و کیف زندگی انسان در محیط است اما عامل محدودکنندۀ بزرگی به نام قابلیت‌ها یا توانایی‌های زیست‌شناختی گونۀ انسان نیز وجود دارد. در واقع، همۀ توانایی‌های فرهنگی انسان محدود به توانایی‌های زیست‌شناختی است که در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است و به حیات و بقای وی مرتبط است. در واقع، جنبه‌های فرهنگی زیست انسان‌ها را باید زیستی- فرهنگی نامید. استفاده از واژۀ فرهنگی برای این دسته از رفتارها تنها برای تاکید بر توانایی‌های زیست‌شناختی خاص انسان‌ها و تفکیک این رفتارها با نام رفتارهای فرهنگی یا زیست فرهنگی است. معتقدم حتا در همین  رفتارها هم باید بر جنبۀ زیستی آنها تاکید به مراتب بیشتری شود. زیرا انسان بودن انسان به همین کیفیت زیست‌شناختی وی مربوط است که می‌تواند با استفاده از توانایی‌های ذهنی خارق‌العادۀ خود بسیاری از محدودیت‌های زیستی را کاهش دهد.  با وجود توانایی‌های خارق‌العادۀ زیستی بشر که ارمغان آن این همه رفتارها و نهادهای فرهنگی است، اگر جنبه‌های مشترک زیستی بشر با سایر حیوانات مثل خوردن و خوابیدن و تنفس و به‌طور کل، فعالیت‌های زیستی پایۀ وی در حد مطلوبی تامین نشده باشد وی تمرکز لازم برای یادگیری بسیاری از مهارت‌ها و رفتارهای فرهنگی از جمله و بخصوص رفتارهای شناختی چون مطالعه و پژوهش را نخواهد داشت. با وجود نقش پایه‌ای و محدودکنندۀ عوامل زیست‌شناختی و ژنتیکی باید به این نکتۀ عجیب و در عین حال جالب و بسیار مهم اشاره شود که ظهور بسیاری از توانایی‌های ژنتیکی انسان نیز وابسته به تعامل انسان با محیط است؛ یعنی یادگیری رفتاری خاص نتیجۀ کم و کیف تجربه، آموزش یا رفتار روزمرۀ انسان در محیط است. اینها وابستگی رفتارها یا توانایی‌های ژنتیکی/ غریزی/ یا همان زیست‌شناختی به تعامل با محیط را نشان می‌دهد که محصول آن یادگیری است. کیفیت این آموزش‌ها یا یادگیری‌ها در انسان‌ها در مقایسه با سایر موجودات (آنگونه که ما انسان‌ها درک می‌کنیم) آنقدر زیاد است که آنها را رفتارهای فرهنگی می‌نامیم: البته با این ویژگی برجسته و مشهود که گونۀ بشری اینها را در طول زندگی کوتاه خود (در مقایسه با سایر گونه‌ها) یاد گرفته است، ثبت و ضبط کرده است (در ذهن خود یا بر روی محمل‌های اطلاعاتی دیگر) و به همنوعان خود منتقل می‌کند. در حالی که سایر حیوانات اغلب به توانایی‌های زیست‌شناختی خود متکی هستند. مثلا آنها نمی‌توانند چرخ و ماشین تولید کنند، یا سازوکارهای آموزشی پیشرفته‌ای چون دانشگاه ندارند. البته با این قید بسیار مهم که در همۀ گونه‌های حیات، تحقق بسیاری از توانایی‌های زیست‌شناختی به تعامل آن گونه با محیط وابسته است. یادگیری زبان یک مثال ساده و ملموس برای نشان دادن وابستگی توانایی‌هایی زیست‌شناختی به محیط است.

زبان یک توانایی غریزی است که در وجود همۀ انسان‌ها نهفته است. اما همین غریزه اگر تا سن خاصی پرورش داده نشود، کاملا از بین می‌رود و دیگر نمی‌توان آن را اصلاح کرد. برای پرورش مهارت‌های پایۀ زبانی کافی است انسان‌ها با همدیگر زندگی و تکلم کنند. اگر کودکی قبل از این مرحله یعنی از بدو تولد در جنگل و با حیوانات زندگی کند و تا سن نوجوانی تکلم نداشته باشد دیگر با پیشرفته‌ترین آموزش‌ها نیز نمی‌توان آن را جبران کرد. زبان در فرایند تفکر و خردورزی آنقدر اهمیت دارد که بسیاری از دانشمندان، زبان را عامل پرورش همۀ مهارت‌های شناختی گونۀ انسان (از زیستی تا فرهنگی) می‌دانند. بی‌تردید مطالعه و خواندن نقطۀ اوج پرورش مهارت‌های زبانی و بالطبع همۀ مهارت‌های شناختی دیگر خواهد بود. آنچه که سبب می‌شود این مهارت در نقطۀ اوج خود باشد (چه به‌عنوان یک رفتار فردی و چه یک رفتار اجتماعی فراگیر) این است که عادت به مطالعه ایجاد شود. عادت به مطالعه، رفتاری فرهنگی است که طی آن بخش زیادی از فرایند مطالعه به بخش ناآگاه ذهن و جسم وی منتقل شده است و در موقعیت‌های مشابه این رفتار تکرار می‌شود

به‌عنوان یک اصل کلی، پدیده‌های فرهنگی (از جمله عادت به مطالعه و کتابخوانی، یا عادت نداشتن به مطالعه/ و شاید هم عادت به مطالعه نکردن!) محصول یادگیری است. به عبارت دیگر، افراد یا جامعۀ کتابخوان و اهل مطالعه یاد گرفته‌اند که کتاب بخوانند، و یا مطالعه و پژوهش کنند و برعکس، جامعه بی‌توجه به مطالعه و پژوهش، این توانایی و مهارت مثبت را یاد نگرفته‌اند. معنای دیگر این گزاره‌ها این است که محیط برای ایجاد این دسته از مهارت‌ها و رفتارها، مطلوب است یا نیست (که این هم خود به مدیریت رفتارهای فردی و اجتماعی انسان‌ها وابسته است که عمدتا از طریق نهادهای اجتماعی بخصوص دولت اعمال می‌شود). اغلب، در جامعه‌هایی که افراد عادت به مطالعه ندارند، عادت‌های فرهنگی دیگری جایگزین این عادت‌ها شده است که خود جای مطالعه دارد. مثلا تلویزیون یا در سال‌های اخیر برخی از محتواهای موجود در شبکه‌های اینترنتی را می‌توان تا حدی و در مواردی جایگزین مطالعۀ کتاب در نظر گرفت. چون و چرا دربارۀ عادت‌های جایگزین مطالعه و کتابخوانی نیازمند رویکردهای گوناگون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و مانند آن است که فعلا وارد آن نمی‌شویم. این جایگزینی اغلب در کشورهایی و برای افرادی رخ داده است که عادت به مطالعه نداشته‌اند.  

یادگیری یک رفتار اجتماعی مطلوب یا نامطلوب نتیجۀ کم و کیف تعامل فرد با جامعه و عوامل محیطی برای برطرف کردن نیازهای زیستی و فرهنگی دیگر است؛ در واقع برچسب مطلوب یا نامطلوب بودن، نتیجۀ ارزشگذاری‌هایی است که اغلب جنبۀ اجتماعی دارد.

در سطرهای قبل به این نکته اشاره شد که برچسب‌هایی چون مطلوب یا نامطلوب، خوب یا بد، نتیجۀ ارزشگذاری‌های اجتماعی است. بر همین اساس، راه حل بسیاری از رفتارهای اجتماعی ناپسند نیز به عوامل و شرایط فرهنگی بستگی دارد. به همین دلیل راهبردهای جامعه برای تغییر رفتارهای نامطلوب به مطلوب نیز تحت تاثیر ابزارها و روش‌ها و توانایی‌هایی است که یک جامعه در طول زمان کسب کرده است و یا یاد گرفته است: گاهی یک جامعه/ گروه یا حتا فردی خاص با تغییر شاخص‌ها و دیدگاه‌ها، مشکلی را حل می‌کند؛ مثلا چیزی را که تا دیروز نامطلوب بود، برچسب مطلوب می‌خورد یا برعکس. همینطور میزان مطلوب یا نامطلوب بودن یک رفتار را تغییر می‌دهد. دور و بر همۀ ما سرشار از نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد رفتاری که در گذشته‌ای نه‌چندان دور ناپسند بود و حتا مجازاتی سنگین داشت امروز تغییر کرده است. البته به نظر می‌رسد که چنین تغییراتی بسیار ساده است؛ زیرا تنها برچسب ارزش‌گذاری آنها تغییر کرده است اما اینگونه نیست. مثال‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد آداب و رسوم، دیدگا‌ه‌ها، باورها، نگرش‌ها و رفتارهایی خاص (مثبت یا منفی) در یک جامعه، آگاهانه یا ناآگاهانه، تحمیلی یا آزادانه تغییر کرده‌اند و یا برعکس؛ گروه‌هایی خاص مانع برخی از تغییرات اجتماعی مثبت یا منفی شدند. در هر دو حال، جوامع زیادی با اصرار بر دوام یا حذف برخی از دیدگاه‌های موجود خسارت‌های زیادی را متحمل شده‌اند و یا برعکس، منافع سرشاری بردند. ارزش‌ها و باورهای اینچنینی، نتیجۀ زندگی طولانی یک ملت است.

برخی از انقلاب‌ها و تغییرات سیاسی و اجتماعی خاص، نتیجۀ تغییرات تدریجی و طولانی‌مدت اجتماعی هستند اما به‌نظر می‌رسد پس از پیروزی، یک‌شبه برخی از ارزش‌ها و معیارها و شاخص‌های اجتماعی مبنایی را تغییر می‌دهند. غلبۀ گروه‌هایی با افکاری خاص نیز ممکن است چنین تغییراتی را در ارزش‌ها و دیدگاه‌های راهبردی ایجاد کند.

با همۀ این احوال، تغییرات نتیجۀ رفتار روزمرۀ انسان یا جامعه است. تغییرات مطلوب اجتماعی نتیجۀ خواسته‌ها، برنامه‌ها، راهبردها و رفتارهای هدفمند و شفافی است که آن جامعه در پیش گرفته است. ضامن موفقیت نسبی هر جامعه این است که خواسته‌ها، برنامه‌ها، راهبردها و رفتارها بر اساس توانایی‌هایی زیستی و فرهنگی آن جامعۀ خاص باشد. و همینطور برخلاف توانایی‌هایی زیستی و فرهنگی وی نباشد. میزان توفیق یا شکست هر ملت در طول تاریخ به درک آگاهانه یا حتا ناآگاهانۀ توانایی‌های زیستی و فرهنگی آحاد آن جامعه مرتبط است. فرودستی یا فرادستی افراد، گروه‌ها یا قشرهایی از یک جامعه را نیز می‌توان به میزان برخورداری‌شان از عوامل فرهنگی و زیستی نسبت داد. در واقع کم و کیف یادگیری مهارت‌ها و علوم و فنون افراد بر کیفیت زیست‌شان تاثیر مستقیم دارد و برعکس، یعنی کم و کیف زیست‌شان بر یادگیری مهارت‌ها و علوم و فنون.

مطالعۀ پندار و بلکه رفتار جاریِ بخش‌های گوناگون جامعه (از افراد و گروه‌های گوناگون اجتماعی تا نهادهای دولتی و غیردولتی) دربارۀ برخی از گفتارها و رفتارهایی که ریشۀ عمیقی در فرهنگ و ادبیات ملی و دینی‌مان دارد برخی از زوایای تغییر، تعارض یا همراهی گفتار و رفتار و پنداشته‌ها در این زمینه‌ها را نشان دهد؛ از جمله:  علم بهتر است یا ثروت؛ دانایی توانایی است؛ توانا بود هر که دانا بود؛ درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را؛ ز گهواره تا گور دانش بجوی؛ اینها داشته‌های فرهنگی عمیق یک ملت است که گاهی تحت تاثیر مدیریت ناکارآمد رفتارهای فردی و اجتماعی موجب ایجاد بحران و تعارض بین گفتار و رفتار و نیز بین منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت افراد و نهادهای اجتماعی می‌شود.

 *ناشر، مدرس و محقق حوزۀ کتاب، نشر و کتابداری