من با مجموعه‌سازی یک بعدی مخالفم؟؟!!!!!: یادداشتی بر مجموعه‌سازی در کتابخانه‌های عمومی

 

 

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: روزی روزگاری یک جوان 60 ساله از همه جا بی خبر روبروی یکی از  ارکان سودآور اسبق نهاد کتابخانه‌ها نشست و چنان بر گنبد و باروی زرین زیبایی که ایشان ساخته بود نواخت که به ناگاه ایشان که ارزش زر را خوب می‌شناخت، خود با حرکتی حیرت‌انگیز گنبد زر را با هر دو دست از جا کند و بر مرفق حریف کوفت، یعنی ناچار شد بکوبد. می‌دانید، مجبور بود. او ناگاه  به یاد حربه قدیمی تکفیر افتاد و  به او گفت تو با اسلام مخالفی و البته حریف هم که کاملا عصبانی به نظر می‌رسید از این ترفند نترسید و جا نزد و در جواب جناب ایشان عرض کرد من با اسلام مخالف نیستم بلکه با برداشت امثال شما از اسلام مخالفم. حالا این دو تا را درحالیکه یقه‌هایشان در دست یکدیگر است روی سن ولشان کنید تا زودتر برویم سراغ استاد اسدی، جالب بود که استاد اسدی بلافاصله در سایت مطلب را منعکس، نه ببخشید منقلب کرد، و ضمن شرح ماوقع این مناظره به اینجای قصه که رسید قلم را اندکی کج گرفت و نوشت ......... در اینجا بود که جناب سودشناس فرمودند که تو با اسلام مخالفی و حریف هم پاسخ داد خیر من با کتابهای اسلامی مخالفم!!!!!البته بگذریم که بنده نفهمیدم ایشان با کدام گوششان این مطلب را شنیده بودند؟ چون آدم بالاخره یا باید با گوش راست بشنود یا گوش چپ !!! ولی به هر حال این مثل بدان آوردم که نوشته امروز مرا از دنده مخالفت با کتابهای اسلامی تفسیر نکنید و مرا تکفیر نکنید. من با کتابهای اسلامی در حد فهم خودم، علایق خودم و شناخت از کشوری که در آن زندگی می‌کنم، مخالف نیستم. دقیق‌تر بگویم من مخالف خرید این همه کتابهای اسلامی برای کتابخانه‌های عمومی کشور (نهاد، شهرداری‌ها و کودک. مساجد در این مورد استثنا هستند) هستم، آن هم در شرایطی که اثبات بسیار کم استفاده شدنشان  خیلی ساده است، و اثبات هزینه فایده نبودن این میزان خرید در جهت ترویج منابع اسلامی.

 

امروز مقاله ای را برای داوری می‌خواندم که درباره پراکندگی موضوعی کتابهای کتابخانه‌های ... شهر ... و ارتباطش با مخاطبان و اعضای کتابخانه‌های آن شهر بود.

 

به مرور آثار پیشین که رسیدم،‌ هرچه تحقیقات خارجی بود، بیشترین میزان خریدها و بیشترین میزان خوانده‌ها و تقاضاها در همه کشورهای مورد بررسی، رُمان بود و داستان و ادبیات روز دنیا. به مرور آثار پیشین فارسی که رسیدم  در بیشتر موارد، بیشترین خرید کتابهای کتابخانه‌های عمومی در ایران در رده 297 یعنی دین اسلام بوده و از همین مجموعه و در کتابخانه‌های مختلف بین 91 تا 97 درصد مجموعه خریداری شده رده 297 حتی یک بار هم امانت نرفته است. من هم کار در کتابخانه‌های عمومی قبل از انقلاب ایران و کتابخانه‌های عمومی سالهای اخیر فرنگ را دیده‌ام و میزان کتابهای امانتی‌شان را به یاد دارم و اسنادی هم از میزان تقاضای مردم وجود دارد، و هم کتابخانه‌های عمومی فعلی خودمان را. می‌خواهم این آمار را با اجازه شما عزیزان تأئید کنم و بگویم: تجرُبَتُن.

 

دانشمندی را نقل کنند که دود چراغ بسیار خورده و روز شب در خواندن و نوشتن بود و همواره در نور شمع و پیه سوز به خواندن مشغول. نیمه شبی که در کتابی سخت فرو رفته و مشغول بود در صفحه ای و در میانه مطلبی این جمله را خواند که کسی که ریشش خیلی دراز باشد احول است. سرش را از کتاب برداشت و دنباله ریش خود را که بالای نافش بود دستی کشید و باور نکرد که این نوشته را درست خوانده باشد و فکر کرد که بی‌خوابی متوهمش کرده است. کتاب را به یک دست و شمع را به یک دست گرفت که با دقت آن را دوباره بخواند. کتاب و شمع را نزدیک صورت آورده بود و به دنبال جمله بود که آتش بر ریشش گرفت و او کتاب و شمع را انداخت و آتش را از ریش خود بسترد. کمی که آرام گرفت و شمع را دوباره افروخت. کتاب را گشود و جمله را مجدد پیدا کرد و در حاشیه، روبروی آن نوشت: تجربةُ (تجرُبَتُن)

 

حالا اگر به این مقاله گرامی که امروز خواندم و به این آمارها باز گردم باید در حاشیه یافته‌های این مقاله بنویسم تجربتن یا به زبان دیگر: تأئید می‌کنم. بله با اجازه دوستان عرض می‌کنم با استفاده از سابقه طولانی آشنایی با کتابخانه‌های عمومی کشور هنوز در بسیاری کتابخانه‌ها اجازه سر زدن به مخزن بسته را پیدا می‌کنم و هربار بر سبیل تفرج و تفاُل از رده 297 کتابی بیرون می‌کشم که ببینم امانت رفته است و باز در حاشیه پیشانی می‌نویسم تجربتن اِگِین (یعنی دوباره همان تجربه).

 

دوستی داشتم از قبل از انقلاب که سالهای سال مدیر مجموعه‌سازی نهاد پس از انقلاب بودند و اکنون بازنشسته هستند. در کتابخانه شماره یک شهرکرد به ایشان برخوردم (تابستان 1365). او را صدا کردم و به میان کتابها بردم و رده 297 را به او نشان دادم و در پیش چشمانش کتابها را یکی یکی از قفسه درآوردم و نشانش دادم که حتی یک بار هم امانت نرفته اند و آن روز پرسیدم چرا؟ و امروز هم بعد از 28 سال می‌پرسم چرا؟ ای کسانی که برای حفظ بیت‌المال سینه‌ چاک می‌کنید، چرا؟

 

28 سال یا بهتر بگویم 36 سال زمان کمی برای دست کم 10 مدل تجربه مختلف در این امر و ثبت نتایج و تصمیم مجدد نیست؟ بارها (از همان 1365 بگیرید) گفته‌ایم و نوشته‌ایم که این کار خطا است ولی ادامه یافته. چرا؟ چرا این کار ادامه دارد؟ چرا مدلهای دیگر تجربه نمی‌شود و همیشه در بسته‌های ارسالی به کتابخانه‌های تهران و شهرستانها پر از کتابهای اسلامی است که هزاران مانند آنها در کتابخانه‌ها وجود دارد و کسی نمی‌خواند؟

 

از من اگر بپرسید مطمئن باشید که خواهم گفت این بار تقیه برای حفظ مومن است نه ایمان. من نه آقای انصاری لاری را انسان کم‌‌هوش و حواسی شناخته‌ام نه مدیران بعد از ایشان یعنی نه آقای معین‌فر را و نه آقای ملک‌احمدی و نه آقای واعظی را و نه آقای مختارپور گرامی را. هنوز قضاوت در مورد روش و کار آقای مختار پور غلط و بی‌انصافی است و مسلما این عزیز باید در جایی که قرار گرفته‌اند، مسلط شوند تا بتوانند سیاست‌گذاری کنند و سیاست‌های خودشان و نهاد تحت امرشان را اعلام کنند. درمورد ایشان این مرقومه فقط حکم یادآوری دارد که آگاه باشند ولی آن چهار بزرگوار دیگر در این مورد می‌توانند بفرمایند داستان چیست؟

 

 اشتباه بودن روش اثبات شده بود. دور ریختن پول ملت مظلوم با این روش دست‌کم برای من اثبات شده. عرض کردم که در سال 1365 به اطلاع مدیر مجموعه‌سازی نهاد رسانده شده بود و هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند باور کند که باز هم کتابهای رده 297 خریداری شود و در قفسه‌ها خاک بخورد و حتی یک بار هم امانت نرود. بنابراین بنده دقیقا فکر می‌کنم کسانی که این روش را ادامه می‌دهند به فکر ایمان نیستند به فکر مؤمنان هستند. فکر می‌کنم که فروش کتاب به کتابخانه‌های عمومی یک رانت است و به همین علت مدیران نهاد نمی‌توانند در برابر آن مقاومت کنند و مجبور می‌شوند وقتی از دفتر فلان مهربان زنگ می‌زنند کتاب را خریداری کنند. و الّا با این افرادی که در نهاد آمدند و شناختیمشان، بعید می‌دانم که فکر کنند که با این کار تفکر اسلامی را در جامعه عمیق‌تر می‌کنند. یا با این کار مطالعه کتابهای اسلامی را افزایش می‌دهند، با اینکار فرهنگ اسلامی را گسترش می‌دهند. با این خریدها شئونات اسلامی را توسعه می‌دهند. من فکر می‌کنم بیشتر جیب کسانی که این کتابها را می‌نویسند با این کار پر می‌کنند و اینگونه نویسندگان بیشتر تشویق می‌شوند که این کار را ادامه دهند.

 

در کشوری با 80 میلیون جمعیت که تیراژ کتاب به 500 نسخه کاهش پیدا کرده، فروش 1200، 2000 تا 3000 نسخه در ابتدای کار به کتابخانه‌های عمومی غنیمتی است باور نکردنی. نهاد محترم اگر بفرمایند که کتاب مرا هم برای کتابخانه‌های خود می‌خرند، مطمئن باشید که من دنبال ناشر نمی‌دوم، این ناشرخواهد بود که دنبال من می‌دود. من خودم سرمایه  پیدا می‌کنم و کتابم را چاپ می‌کنم و به نهاد می‌فروشم. این می‌شود سود خالص بدون خواب سرمایه.

 

جناب آقای مختار پور گرامی، شما که خود ناشر بوده‌اید، می‌دانید چه می‌گویم و از وضعیت نشر در کشور مطلع هستید. خدا را خوش نمی‌آید این‌ همه هزینه و انرژی صرف شود و کتابهایی در کتابخانه‌های عمومی گردآوری شود که هرگز خوانده نشوند. و مانند دَرِ مسجد بشوند که حتی نشود وجینشان کرد. دَرِ مسجد البته و به راستی فواید بسیار دارد، آیا این کتابها هم دارند؟ من مجموعه‌های مورد بحث امروز خودم را دیده‌ام، شاید 10 درصد از آنها در من که هنوز دوست دارم بخوانم، انگیزه ایجاد می‌کنند و باقی سرمایه‌گذاری پرسود آقایانی است که می‌دانند کتابهایشان خریده می‌شود.  

 

عمرانی، ابراهیم. «من با مجموعه‌سازی یک بعدی مخالفم؟؟!!!!!!!! یادداشتی بر مجموعه‌سازی در کتابخانه‌های عمومی».  سخن هفته لیزنا، شماره 195. 20 مرداد 1393.