کد خبر: 26500
تاریخ انتشار: دوشنبه, 06 دی 1395 - 08:43

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

چالش‌های پژوهش کیفی؛ گفتگو با لیزا گیون

منبع : لیزنا
حمید رضا جمالی مهموئی
چالش‌های پژوهش کیفی؛ گفتگو با لیزا گیون

 لیزنا، دکتر حمیدرضا جمالی مهموئی، عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی: مصاحبه با پروفسور لیزا گیوِن (Lisa Given)، متخصص روش تحقیق کیفی و رئیس منتخب انجمن علوم و فناوری اطلاعات آمریکا.

لیزا گیون، استاد علم اطلاعات است که تا سال ۲۰۱۱ در دانشگاه آلبرتای کانادا و از آن پس در دانشگاه چارلز استورت استرالیا مشغول به کار بوده است. وی در انتخابات ریاست انجمن علوم و فناوری اطلاعات آمریکا به عنوان رئیس دورة یک ساله آینده (نوامبر ۲۰۱۷ تا نوامبر ۲۰۱۸) انتخاب شده است. وی متخصص روش‌های پژوهش کیفی است و به خاطر آثارش در این حوزه به ویژه، به عنوان ویراستار دانشنامه دو جلدی روش‌های پژوهش کیفی انتشارت Sage شهرت دارد. این مصاحبه حاوی پرسش‌هایی در مورد برخی چالش‌های پژوهش کیفی است که در کتاب‌های روش پژوهش کمتر به آنها پرداخته شده است و پژوهشگران ایرانی زیاد با آنها روبرو هستند.

حمید: پرسش نخست که شاید قدری عجیب به نظر برسد، این است که آیا باید همیشه اسمی روی روش پژوهشمان بگذاریم و اسمش را بگوییم؟ این پرسش از آنجا ناشی می‌شود که گاه پژوهشی انجام می‌دهیم و روش مشخصی دارد که آن را در مقاله نام می‌بریم (مثلاً پیمایش یا نظریه زمینه‌ای) اما گاه گام‌هایی را برای انجام پژوهشی برداشته‌ایم و اسمی هم برایش نداریم؟

لیزا: فکر می‌کنم همیشه باید اسم چیزها را بیان کنیم. گاه که روش، اسم ندارد هم باید اسمی بسازیم. مثلاً گاهی با روش جدیدی کار کرده‌ام و سعی نموده‌ام که چیزی را شکل دهم. مردم دوست دارند چیزی وجود داشته باشد که کلاهشان را به آن آویزان کنند. گاه حتی ممکن است از یک فن مثل مصاحبه استفاده کنیم، اما روش‌های مختلفی برای انجام مصاحبه و انواع مختلفی از مصاحبه وجود دارد. آدمها دوست دارند زبانی وجود داشته باشد که از آن استفاده کنند و به آن متوسل شوند حتی اگر فقط برای این باشد که تفاوت دو چیز را ببینند. به ویژه وقتی پژوهش، کار دانشجویان است اغلب وقتی اسم روش را بیان نمی‌کنند نگران می‌شوم. مثلاً وقتی داور یک پایان‌نامه هستم و می‌بینم که دانشجو در مورد روش بحث چندانی نکرده است. علتش گاه این است که در موردش فکر نکرده‌اند و به کفایت در مورد روش مطالعه نکرده‌اند. این مسئله گاه برای من یک زنگ خطر است که فرد رهیافت نظام‌مند، و توجه درخور به مسائل روش شناختی نداشته‌ است. این که فرد قادر نباشد اسم چیزی را بیان کند نشانه این است که به اندازه کافی سازمان‌یافته نیست، یا برنامه‌ریزی ندارد یا نظام‌مند نیست. البته ممکن است دلیلش اینها نباشد و صرفاً دلیلش این باشد که می‌خواهند از فضا برای بحث مفصّل راجع به چیزهای دیگر استفاده کند.

حمید: اما مشکل بیشتر در حوزه‌های خاصی است مثلاً وقتی روی نظام‌ها مطالعه می‌کنیم و معمولاً اسمی برای روش نمی‌توانیم بیابیم. به عنوان مثال ویژگی‌های چند وب‌سایت را بررسی کرده‌ایم و بعد از روی ناچاری یا ناآگاهی اسمش را می‌گذاریم پیمایش و این سئوال پیش می‌آید که آیا این واقعاً پیمایش است؟

لیزا: بله کلمه پیمایش البته بی‌جا زیاد استفاده می‌شود. پیمایش یک روش است و نمی‌شود هر جایی این کلمه را به کار برد. معمولاً وقتی یک پرسشنامه استفاده می‌شود از این کلمه استفاده می‌شود. منتها پیمایش به عنوان یک روش یعنی شما یک حوزه را دارید پیمایش می‌کنید با هر روشی که برای گرداوری داده لازم باشد. لذا ممکن است مصاحبه کنید و پژوهشتان پیمایش باشد. از همین رو برای من مهم است که روش مشخص باشد. مسئله فقط یک برچسب نیست که به روش الصاق شود بلکه مسئله توصیف کاری است که پژوهشگر انجام داده است. این که فقط بگویید مثلاً من مصاحبه کردم کافی نیست چون سئوال این است که چه نوع مصاحبه‌ای کردید.

حمید: این بحث به سئوال بعدی من مربوط است که راجع به تمایز روش‌های پژوهش کیفی است. در روش‌های کمّی، تمایز میان روش‌های مختلف به نسبت روشن است و تشخیص یک روش از دیگری کار خیلی پیچیده‌ای نیست. اما در روش‌های کیفی، تفاوت‌ها خیلی مبهم است. کتاب‌های روش پژوهش کیفی نیز کمک چندانی نمی‌کنند. اگر چه نکاتی در این کتاب‌ها هست مثل این که نظریه زمینه‌ای وقتی استفاده می‌شود که چیز زیادی راجع به مسئله پژوهش نمی‌دانیم و این روش شامل چرخه‌ای از گردآوری داده و تحلیل داده است؛ یا این که تمرکز قوم‌نگاری روی فهم قواعد فرهنگی است و مشاهده، نقش مرکزی در آن دارد؛ و یا این که تمرکز پدیدارشناسی روی اکتشاف عمیق یک پدیده است و ممکن است شامل تجربه‌های زیسته نیز بشود. اما این نکته‌ها را در عمل نمی‌شود برای تمایز روش‌ها به کار بست. آیا در پژوهش کیفی، قواعدی برای تفکیک و تمییز روش‌ها وجود دارد؟

لیزا: نه، و دلیلش هم تاحدودی این است که هدف هم همین است [که تمایز خیلیی روشنی وجود نداشته باشد]. پژوهش کیفی به نوعی خیلی متفاوت از کمّی است. بسیاری از روش‌های کیفی در طول زمان پرورش یافته‌اند. پژوهش کیفی خیلی متمرکز بر انسان، و ذهنی است. ما با عنوان پژوهشگر کیفی همانطور در مورد روش‌مان فکر می‌کنیم که در مورد داده‌هایمان فکر می‌کنیم. منظورم را توضیح می‌دهم. به عنوان مثال، نظریه زمینه‌ای نخستین بار در دهه ۱۹۶۰ معرفی شد و شکل خاصی داشت. بارنی گلیزر (Barney Glaser) می‌گفت که نظریه زمینه‌ای اینطوری انجام می‌شود و اگر از این قواعد پیروی نکنید دارید غلط انجامش می‌دهید. اما پنجاه سال بعد کتی شارمز (Kathy Charmaz) نظریه زمینه‌ای پسامدرن ساخت‌گرا را مطرح کرد که بسیاری از آن قواعد گلیزر را شکسته است چرا که این روش در طول زمان تکامل پیدا کرده است و علتش این است که پژوهشگران در طول زمان با پیکره‌هایی جدیدی از نظریه‌ها مواجه شده‌اند و راه‌های جدیدی برای نگاه کردن به این روش پیدا کرده‌اند. مثل این است که چیزی وجود دارد که در قلب و مرکز آن، تکّه‌ای به نام نظریه زمینه‌ای وجود دارد، اما اجزاء پیرامون این تکّه مرکزی به مسیرهای متفاوتی می‌روند. ده سال آینده ممکن است برداشت خیلی متفاوتی از نظریه زمینه‌ای ایجاد شود. پژوهش کیفی خیلی متفاوت از تجربه‌هایی کمّی و بالینی است که شما یک سری قواعد دارید که به شما می‌گوید مثلاً یک آزمایش را اینطور باید انجام دهید، و این طرح آزمایشی است و این قواعد شاید خیلی هم دستخوش تغییر و جابجایی نشوند. پژوهش کیفی دستخوش تغییر می‌شود چرا که قرار است تاریخ‌ها، فرهنگ‌ها و چشم‌اندازهای رشته‌ای مختلف را که پژوهشگران با خود می‌آورند، پذیرا باشد. بنابراین شیوه‌ کار یک متخصص پرستاری با نظریه زمینه‌ای ممکن است خیلی متفاوت از شیوه‌ای باشد که یک متخصص علم اطلاعات یا جامعه‌شناسی آن را به کار می‌گیرد.

حمید: آیا منظورتان این است که برای خود پژوهشگر مهم است که چه روش مشخصی استفاده می‌کند و با کدام لنز (مثلاً نظریه زمینه‌ای یا قوم‌نگاری) دارد به مسئله نگاه می‌کند، امّا خیلی مهم نیست که خواننده بتواند روش مورد استفاده پژوهشگر را تشخیص بدهد یا ندهد؟ یعنی اگر شما مقاله‌ای که در آن از پدیدارشناسی استفاده شده را بردارید و اسم روش را از قسمت روش پژوهش حذف کنید و به من بدهید، خیلی هم مهم نیست که من بتوانم با بقیه اطلاعات مقاله تشخیص بدهم که پدیدارشناسی بوده است یا چیز دیگر. آیا مهم است؟

لیزا: به گمانم به همین دلیل است که باید اسم چیزها را بیان کنیم چون خواننده‌ای که مقاله را می‌خواند باید بداند که چشم‌انداز پژوهشگر چه بوده است. مثلاً اگر کسی از نظریه زمینه‌ای گلیزر استفاده کرد و کس دیگری از نظریه زمینه‌ای شارمز، انتظار‌ من از نحوه کارکرد این دو روش و این که از آنها چه می‌توانیم بیاموزیم خیلی متفاوت خواهد بود.

حمید: نکته من هم همین است که اگر شما به عنوان پژوهشگر و نویسنده اسم روشتان را بگویید من می‌فهمم که مثلاً نظریه زمینه‌ای است، اما اگر خودتان نگویید من ممکن است نتوانم تشخیص بدهم و قواعدی هم وجود ندارد که خیلی روشن برای این تشخیص به من کمک کند. پس اگر اسم روش را از مقاله‌ای حذف کنید و به من بدهید و من نتوانستم تشخیص بدهم، این مسئله خیلی اهمیت ندارد؟

لیزا: اگر نتوانید تشخیص دهید پس چطور می‌خواهید داده‌ها را بفهمید. داده‌ها، نتایج و غیره را نمی‌توانید بفهمید مگر این رهیافت را بدانید.

حمید: اما قواعد روشنی برای این کار وجود ندارد؟

لیزا: خوب، تنها قاعده این است که قواعد، پیچیده هستند. بنابراین یک چیزی وجود که اسمش نظریه زمینه‌ای است و شیوه‌ای هم وجود دارد که پژوهشگران با آن شیوه انجامش می‌دهند، و ریزه‌کاری‌های متفاوتی هم در شیوه انجام آن وجود دارد. امّا با پدیدارشناسی یا روش‌های دیگر یکی نیست. بنابراین پژوهشگر کیفی داخل یک جعبه سیاه کار نمی‌کند که فکر کند که کار باید به یک شیوه منفرد و واحد انجام شود. ما به عنوان پژوهشگر می‌خواهیم کارمان انعکاس تنوعی باشد که در مشارکت‌کنندگانِ در پژوهشمان می‌بینیم. دنیا را به عنوان واقعیت‌های متعدد، حقیقت‌های متعدد و روش‌های مختلفِ رهیافت به آنها می‌بینیم. بنابراین ما خیلی راحت با روش‌های مختلف انجام نظریه زمینه‌ای کنار می‌آییم و با این تکثر مشکلی نداریم. البته این مسئله، خواندنِ پژوهش را برای خواننده ساده نمی‌کند. به ویژه کسانی که تازه وارد این حوزه روش‌شناسی می‌شوند، مقاله‌های مختلفِ مبتنی بر مثلاً نظریه زمینه‌ای را بر می‌دارند و فکر می‌کنند که همه قرار است شبیه هم باشند و وقتی می‌بینند که شبیه هم نیستند مضطرب می‌شوند و نمی‌دانند که چطور تفاوت‌های مختلف موجود در داده‌ها و غیره را تفسیر کنند.

حمید: بنابراین از دید کاربردی، حرف شما این است که زمانِ خیلی زیادی می‌برد که یک پژوهشگر به مرحله‌ای برسد که بتواند تفاوت این روش‌ها را بفهمد و آنها را در آثار از هم متمایز کند، به یک مقاله نگاه کند و بتواند بگوید روش مورد استفاده‌اش چه بوده است.

لیزا: بله.

حمید: بنابراین کار ساده و سریعی نیست.

لیزا: نه. زمان زیادی می‌برد. حتی برای دانشجوهای دکتری که چند روش دارند که می‌توانند از بیشنان انتخاب کنند و فقط از یک روش استفاده می‌کنند، این تازه اول کار است و ۴-۵ سالی باید روی همان یک روش کار کنند.

حمید: در هر صورت آیا درست فهمیدم که نکته شما این است که برای خود پژوهشگر خیلی مهم است که دقیق بفهمد کدام روش را دارد استفاده می‌کند؟

لیزا: بله بسیار حیاتی است.

حمید: خوب در این صورت شما برای پژوهشگران تازه کار چه توصیه‌ای دارید که بتوانند روش درست را استفاده کنند، چون خود این مسئله هم خیلی روشن نیست. مثال می‌زنم. مثلاً می‌خواهید رفتار اطلاعاتی مردم یک طایفه خاص در یک منطقه روستایی را مطالعه کنید. این کار می‌تواند با نظریه زمینه‌ای انجام شود. می‌توانید استدلال کنید که اینها چون یک قوم خاص هستند و من دارم رفتاری را مطالعه می‌کنم که بخشی از زندگی روزمره آنها و بخشی از فرهنگشان است، پس کارم قوم‌نگاری است. یا ممکن است بگویید که این طایقه «موردِ» مطالعه من است پس پژوهش من، یک موردپژوهی است. احتمال‌های دیگری هم البته هست. در همة این روش‌ها هم به احتمال زیاد از مصاحبه و شاید قدری مشاهده بهره بگیرید. چطور می‌شود انتخاب کرد؟ توصیه شما چیست؟

لیزا: توصیه من این است که یکی را انتخاب کنید و واقعاً خوب انجامش دهید.

حمید: پس اهمیتی ندارد کدام یکی را انتخاب کنیم؟

لیزا: ممکن است اهمیت نداشته باشد. به این برمی‌گردد که شما می‌خواهید چه چیزی را بفهمید یا یاد بگیرید و آیا روش مورد نظر، مناسب کارتان هست یا نه و این که دانشی را که می‌خواهید یاد بگیرید به شما بدهد، و آیا به شیوه‌ای نظام‌مند، باقوام و مناسب انجامش داده‌اید یا نه. یکی از عبارت‌هایی که من زیاد استفاده می‌کنم، سازگاری روش‌شناختی (methodological congruence) است. منظور این است که قصدتان این است که به پرسش‌هایی پاسخ دهید و روشی را انتخاب می‌کنید که امکان پاسخگویی به آن پرسش‌ها را به شما بدهد. در مورد این مثال حق با شماست، می‌تواند قوم‌نگاری، روش زمینه‌ای یا موردپژوهی باشد. همة این روش‌ها می‌توانند به پرسش‌های پژوهش پاسخ دهند، اما داده‌هایی به بار می‌آورند که برداشت‌های متفاوتی از دنیا دارند. معنایش این است که ما هر بار فقط می‌توانیم از طریق یک لنز محدود بنگریم. همین مسئله را شما می‌توانید در طول سه سال، و هر سال، با یک روش متفاوت منتها با همان پرسش‌ها و جامعه و غیره انجام دهید و هر بار برداشت متفاوتی از پدیده مورد مطالعه داشته باشید. شاید هم اگر هر سه روش را با هم استفاده کنید مثلاً به صورت یک تیم طی پنج سال به یک نگاه کل‌نگر برسید؛ اگر البته درست انجامشان دهید.

حمید: به هر حال برآیند هر کدام از این سه روش متفاوت خواهد بود؟

لیزا: بله متفاوت خواهد بود.

حمید: و نمی‌شود که یک مطالعه واحد مدعی هر سه باشد یعنی بگوید این پژوهش از این نظر نظریه زمینه‌ای است، اما چون به مطالعة بخشی از فرهنگ یک قوم می‌پردازد پس از منظر دیگر قوم‌نگاری هم هست و چون به یک مورد می‌پردازد پس به نوعی موردپژوهی هم محسوب می‌شود.

لیزا: از لحاظ نظری می‌تواند هر سه باشد به شرط این که یک گروه پژوهشی بزرگ داشته باشید که مسئله را مطالعه کند. اما معمولاً به دانشجویان می‌گویم که بهتر است یک روش را انتخاب کنید و با آن پیش بروید. چرا که هر بار که یک روشگان جدید اضافه می‌کنید، دارید چندین روش را اضافه می‌کنید و مطالعه خیلی بزرگ خواهد شد. اگر یک تیم پژوهش دارید که در آن متخصص قوم‌نگاری، متخصص نظریه زمینه‌ای و متخصص موردپژوهی را داشته باشید می‌توانید مطالعه‌ای طراحی کنید که هر سه روش را به کار ببندد.

حمید: در این حالت در واقع شما هر سه روش را دارید اجرا می‌کنید، این طور نیست که یک کار بکنید اما سه اسم رویش بگذارید. درست است؟

لیزا: نه نمی‌توانید سه اسم روی یک چیز بگذارید. و در صورتی که تیم داشتید و هر سه روش را به کار بستید احتمالاً نتیجه‌اش چندین مقاله خواهد شد نه یکی، چرا که ممکن است یک مقاله کامل راجع به نتایج نظریه زمینه‌ای بنویسید و یک مقاله کامل دیگر درباره نتایج بخش قوم‌نگاری و به همین شکل. ارائه همة اینها در یک مقاله غیرممکن است.

حمید: آیا چیزی به اسم روش تحقیق کیفیِ پایه، عام، یا عملگرا (basic/ generic/ pragmatic) وجود دارد؟ در متون راجع به این نوع روش کیفی نوشته شده است و بعضاً تعریف و شرایط استفاده هم برای آن ذکر شده است. به عنوان مثال خاطرم هست که در مقاله‌ای نوشته بود پژوهش کیفی عام پژوهشی است که با مجموعه تثبیت‌شده یا روشنی از پیش فرض‌های فلسفی، به شکلی که در یکی از روش‌های شناخته شده کیفی وجود دارد، هدایت نمی‌شود. تعداد زیادی مقاله در مجله‌ها وجود دارد که به روش کیفی انجام شده‌اند ولی اسمی از روش خاصی در آنها نیست و صرفا یک سری مصاحبه انجام شده و نتایج ارائه شده‌اند.

لیزا: به باور من چیزی تحت عنوان روش کیفی عام وجود ندارد. من فکر می‌کنم این، نوعی جازدن یا شانه خالی کردن است. معتقدم کسی که عام صحبت می‌کنند تجربه و تخصص واژگان تخصصی ندارد. پژوهش‌های زیادی را دیده‌ام که طراحی آنها خیلی ابتدایی است، اغلب به این دلیل که پژوهشگر فکر می‌کند پژوهش کار خیلی ساده‌ایست. مقاله‌های زیادی دیده‌ام به ویژه در علوم سلامت که در آنها نویسنده می‌گوید ما یک سری مصاحبه کردیم و از افراد راجع به دیدگاهشان پرسیدیم و داده‌ها را تحلیل مضمونی کردیم - حالا هر معنایی که تحلیل مضمونی به زعمشان دارد- اینها هم پرسش‌های پژوهش من هستند. البته که با این روش می‌توانند یک مقاله بنویسند و منتشرش هم بکنند. اما در واقع آنها فکر می‌کنند کارشان پژوهش کیفی است بدون این که فهم کاملی از آن داشته باشند. لیکن پژوهشگر کیفی باتجربه واقعاً اینها را پژوهش کیفی خوب تلقی نمی‌کند.

حمید: پس به عنوان پژوهشگر باید از این نوع پژوهش کیفی پرهیز کنیم؟

لیزا: بله من پرهیز می‌کنم.

حمید: به عنوان خواننده چه، باید با این‌ها چکار کنیم؟

لیزا: من آنها را با تردید می‌خوانم و به ارزشمند بودن این پژوهش‌ها به دیده شک می‌نگرم. تعداد زیادی علامت سئوال در مورد این نوع پژوهش وجود دارد، به خاطر ماهیتِ پژوهش کیفی و روش، که به تفکر ما شکل می‌دهد. چطور می‌شود گفت که یک مصاحبه کلی (عام) انجام دادم. معنای این حرف چیست؟ مصاحبه یک فن است که در بستر یک روش و روشگان قرار می‌گیرد و آن روشگان هم در معرفت شناسی و دنیای نظری تعبیه شده است. اینها از هم قابل تفکیک نیستند. این نوع پژوهش‌ها بیشتر در حوزه‌هایی مثل سلامت اتفاق می‌افتند که عموماً در فضای غلبه پژوهش‌های کمّی و بالینی شکل گرفته‌اند. کاری که سعی دارند بکنند این است که همة متغیرهایی را که در تحقیق کمّی باید به آنها بپردازند حذف می‌کنند و یک تحقیق کیفی پایه انجام می‌دهند که تر و  تمیز است، امّا کاری که در اصل می‌کنند مثل یک پرسشنامه شفاهی است نه چیزی که پارادایم کیفی را در پذیرفته و به کار بسته باشد.

حمید: صحبت از معرفت‌شناسی کردید. با این اوصاف، پژوهشگر کیفی به چه دانش پس‌زمینه‌ای برای انجام درست پژوهش کیفی احتیاج دارد؟

لیزا: به گمانم فرد باید ماهیت دانش را بفهمد و درباره آن مطالعه کند. این که انسان چگونه فکر می‌کند، چه چیزی ما را انسان می‌کند و همة آن عناصر و عواملی که به تجربه ما از دنیا شکل می‌دهند. فکر می‌کنم اینها، زمینه خوبی برای فهم این به ما می‌دهند که چرا از یک روش خاص استفاده می‌کنیم. بالاخره پژوهش کیفی سعی در تسخیر برخی از عناصر تجربه انسان دارد، و برای همین افراد را تشویق به خواندن فلسفه می‌کنم.

حمید: با این حساب پژوهشگر کیفی حتماً نیاز به یک سری مطالعة زمینه‌ای دارد. برخلاف مثلاً یک متخصص آمار.

لیزا: حتی متخصص آمار هم شاید لازم باشد مثلاً نظریه‌های ریاضی را بخواند.

حمید: بله منتها به اندازه یک متخصص پژوهش کیفی لازم نیست وارد این مباحث فلسفی شود.

لیزا: بله. فکر می‌کنم روش کیفی فضای راحت‌تری برای متخصصان علوم انسانی و اجتماعی است، چرا که پژوهش کیفی از سنت‌های حوزه علوم انسانی و اجتماعی برای فهم ماهیت انسان و تجربه انسان پا به میدان گذاشته است و ما به این فهم عمدتاً با خواندن چیزهایی می‌رسیم که افرادِ دیگر نوشته‌اند یا در مصاحبه به ما می‌گویند. من خودم، نخستین مدرکم ادبیات انگلیسی بود و خیلی راجع به فلسفه و نظریه انتقادی خواندم و همة آنها به من کمک می‌کند که بفهمم انسان‌ها چقدر پیچیده هستند. مسئله این نیست صرفا با خواندن، به فهم ماهیت انسان برسید بلکه لازم است ماهیت انسان را در پیچیدگی و غنای آن ببینید و این غنا همان چیزی است که به پژوهش کیفی شکل می‌دهد.

حمید: منبعی می‌توانید برای این نوع دانش پیشنهاد کنید که افراد بخوانند؟ چون من در تدریسم دیده‌ام که این، حوزه‌ای است که افراد را از پژوهش کیفی دلزده می‌کند. تصور این که باید راجع به ساخت‌گرایی، تفسیرگرایی و معرفت‌شناسی و غیره هم بخوانند و بدانند باعث می‌شود خیلی افراد یا از خیرش بگذرند یا اگر دستِ آخر، پژوهش کیفی انجام می‌دهند، کارشان خوب از آب در نیاید.

لیزا: یکی از بهترین کتابهایی که خوانده‌ام کتاب Introduction to Social Constructionism به قلم Vivien Burr است. [ویرایش نخست این کتاب با مشخصات «درآمدی بر بنیان‌سازی اجتماعی، ویویان بور، ترجمة عبدالمهدی ریاضی و هیوا (عبدالعزیز ) ویسی.تهران: سیروان‏، ۱۳۸۹» و ویرایش دوم آن با مشخصات «برساخت‌گرایی اجتماعی/ ویوین بر؛ ‏ترجمه‌ی اشکان صالحی. تهران: نشر نی، ۱۳۹۴» در ایران منتشر شده است.]

حمید: آیا زبان ساده و قابل فهمی دارد؟

لیزا: بله خیلی خیلی قابل فهم است. زبان فوق‌العاده ساده‌ای دارد. من خیلی سال پیش که دانشجوی دکتری بودم استاد راهنمایم گفت این را بخوان. آن را خواندم و شگفت زده شدم که افراد دیگری هم در دنیا هستند که آن طور می‌اندیشند که من می‌اندیشم. فکر می‌کردم که در شیوه نگرشم به دنیا، عجیب بودم و عقاید غریبی داشتم به ویژه موقع گفتگو با افرادی که بیشتر متعلق به حوزه کمّی هستند. امّا این کتاب، دنیای جدیدی به رویم گشود. به دانشجویانم درباره‌اش حرف می‌زنم و همیشه به همه می‌گویم که بعد از خواندن این کتاب دیگر دنیا را مثل قبل نخواهید دید. دانشجویانم هم از کتاب استقال کرده‌اند و بعضاً آن را در خصوص نحوه تفکرشان چالش برانگیز یافته‌اند. خواندن کتاب مشکل نیست. برای دانشجویان و نیز افرادی که می‌خواهند وارد پژوهش کیفی شوند یا مطالعه زیادی نداشته‌اند مفید است.

حمید: پرسش بعدی من در مورد نحوه ارائه پژوهش کیفی است. آنچه من در خیلی از مقاله‌های پژوهش‌های کیفی می‌بینیم یک جدول یا لیست از مقوله‌ها یا مضمون‌هایی است که پژوهشگر می‌گوید اینها برخاسته از داده‌ها هستند به همراه نمونه‌ای از نقل قول‌ها از مصاحبه‌شوندگان به عنوان شاهد و کار به همین‌ جا ختم می‌شود. به نظرم این پژوهش‌ها یک چیزی کم دارند. به نظرتان کجای کار می‌لنگد؟

لیزا: بله، این شیوه نگارشِ پژوهش کیفی نیست و من این را در حوزه سلامت و بعضی حوزه‌های دیگر که خیلی کمّی هستند زیاد می‌بینم. وقتی یک جدول یا لیست درست می‌کنید، رویکرد خیلی تقلیل‌گرایانه‌ای به تحلیل داده‌ها اتخاذ کرده‌اید و این کاری است که متخصصان پژوهش کمّی می‌کنند، عکسِ آن چیزی است که در پژوهش کیفی باید انجام شود. بله ما به یک سری مضمون می‌رسیم اما این مضمون‌ها، مضمون‌های تحلیلی هستند که با روایت پیش می‌روند. ما ترجیح می‌دهیم از جدول و نظایر آن استفاده نکنیم چون اینها بافت را حذف می‌کنند. کاری که باید کرد این است که بافت را در تحلیل‌هایتان تعبیه کنید. معمولاً می‌توانید با یک نقل قل یا شواهدی که پیش شماست شروع کنید و بعد روایت را حول آن بسازید. بنابراین می‌توانید تعدادی نقل‌قول از افراد مختلف داشته باشید که نشان‌دهنده مضمون هستند، اما در کنارش باید روایت و قصه‌گویی وجود داشته باشد که خواننده را به روایتی که شما می‌خواهید نشان دهید، بکِشاند. در واقع، برعکس سیاهة تقلیل‌گرا عمل کنید.

حمید: بنابراین پژوهشگر کیفی بیشتر باید روی نگارش و روایت متمرکز شود.

لیزا: بله. من اغلب راجع به سرتیترها (Heading) صحبت می‌کنم. به دانشجویانم می‌گویم که سرتیترها باید سرتیترهای مضمونی - تحلیلی باشند که به خواننده می‌گویند شما می‌خواهید راجع به چه صحبت کنید و بعد روایت شما می‌آید. سرتیر بعدی مضمون بعدی است. از لحاظ نظری می‌توانید آن سرتیترها را بیرون بکشید و به شکل جدول ارائه دهید، اما به خودی خود معنایی ندارند.

حمید: ایراد دیگری که در پژوهش کیفی می‌بینم این است که پژوهشگر وسوسه می‌شود که چیزهای خیلی جالب را از نقل‌قول‌ها بیرون بکشد و آنها را برجسته کند. گاه با یک نفر مصاحبه می‌کنید و حرف خیلی جالب و متفاوتی می‌زند که حتی می‌توانید آن را یکی از مضمون‌ها در نظر بگیرید یا حتی آن را عنوان مقاله‌تان کنید. اما آن گفته، که ممکن است خیلی غیرمعمول باشد، بازنمون خوبی از پاسخ به پرسش پژوهش نیست و گاه ممکن است به گمراه‌شدن خواننده نیز بیانجامد. این کار چقدر معمول است و چطور می‌شود از آن پرهیز کرد؟

لیزا: پژوهش کیفی، جالب است چون اغلب، ماهیتی بسیار دوگانه دارد. از یک طرف دنبال الگوها و مضمون‌های مشترک می‌گردیم که بازنمون تجربه آدم‌های متعدد هستند و از طرف دیگر به چیزهایی که غیرعادی هستند نیز علاقمندیم، چیزهایی که خیلی یکتا و عجیب هستند. بنابراین ممکن است ۹۵ درصد افراد در پژوهش یک چیز را بگویند و ۵ درصد دیگر، چیز خیلی متفاوتی بگویند و ما اغلب ممکن است به جای ۹۵ درصد، روی آن ۵ درصد متمرکز شویم. دلیلش تا حدی این است که هدف ما در پژوهش کیفی، این نیست که معرُف جامعه باشیم، چون قصد تعمیم نداریم. سعی داریم به غنای تجربه انسانی اشاره کنیم و این کار را اغلب با تمرکز بر چیزهایی انجام می‌دهیم که ناهنجارند. خیلی از پژوهش‌های کیفی سعی دارند صدای مردمِ به حاشیه‌رانده شده باشند و نشان دهند که تجربه‌های همة افراد یکسان نیستند. به همین دلیل است که گاهی چیزهایی را که غیرمعمول هستند پررنگ می‌کنیم. امّا نکته کلیدی در نگارش، این است که چیز غیرمعمول را برنداریم و آن را همه چیز، یا نکته اصلی جلوه دهیم. باید با دقت راجع به آن بنویسیم و نشان دهیم که چیزی غیرعادی است و به عنوان یک چیزِ غیر عادی، خیره‌کننده و ارزشمند است، اما نباید طوری بنویسیم که به عنوان هنجار جا زده شود.

حمید: نگاه من به مسئله این است که وقتی یک سیاستگذار پژوهش را می‌خواند، آن نکته‌های غیرعادیِ برجسته که کل ماجرا جلوه داده شده‌اند باعث گمراهی وی و تصمیم غلط می‌شوند.

لیزا: آن چیزی که مرا به پژوهش کیفی جذب کرد و به همین دلیل دوستش دارم این بود که می‌توانید به تصمیم‌گیرندان و سیاستگذاران نشان دهید که یک مقیاس، مناسب سنجش همه چیز نیست و برای همه چیز نمی‌شود یک نسخه پیچید. اگر یک درس در پژوهش کیفی باشد، این است که یک نسخه، به درد همه نمی‌خورد و باید به دیدگاه‌های متعدد در مورد دنیا توجه کرد و نه فقط به یک دیدگاه، ولو این که آن یک دیدگاه، در ۹۵ درصد موارد درست باشد.

حمید: دانش روش‌شناسی پژوهش کیفی چقدر عملی است؟ منظورم این است که می‌شود با مطالعه در مورد این دانش، متخصص روش‌شناسی پژوهش کیفی شد بدون این که در عمل با این روش پژوهش کنیم؟

لیزا: بدون انجام پژوهش کیفی نمی‌توانید متخصص روش پژوهش کیفی شوید. هر چقدر کتاب می‌خواهید، بخوانید منتها وقتی انجامش می‌دهید متوجه می‌شوید چقدر پیچیده است. به دانشجویانم اغلب می‌گویم که می‌توانید یک کتاب بخوانید که شیوه انجام نظریه زمینه‌ای را برایتان توضیح داده است، امّا وقتی در عمل وارد میدان می‌شوید می‌بینید که متغیرهای زیاد دیگری وارد کار می‌شوند که در کتاب چیزی در موردشان نبوده است. تمرین زیادی می‌خواهد. حتی انجام یک مصاحبه هم کلی تجربه می‌خواهد باید بدانید کی پرسش کنید، چه موقع مکث کنید و غیره. ممکن است در کتاب درباره اینها نوشته باشد، اما تا انجامش ندهید متوجه ریزه‌کاری‌ها نمی‌شوید. از این رو، توصیه این است که باید خیلی گسترده مطالعه کرد، بعد انجامش داد، بعد در موردش تأمل کرد و به این شیوه است که دانش شما به عمل و تجربه تبدیل می‌شود.

حمید: الان خیلی از دانشجویان ارشد برای پایان‌نامه خود از روش‌های کیفی استفاده می‌کنند و از همان ابتدا هم با توجه به محدودیت‌هایی که دارند مثل زمان کوتاه و ضعف مطالعه روش‌شناسی و غیره مشخص است که قرار نیست پژوهش کیفی خوبی بدون این ایرادهایی که ذکرشان رفت انجام دهند. آیا باید آنها را از انجام پژوهش کیفی برحذر داریم چون دست آخر آنچه ارائه می‌شود به احتمال زیاد پژوهش کیفی خوبی نخواهد بود، یا این که تساهل به خرج دهیم؟

لیزا: به گمانم نمونه‌های بدِ پژوهش کیفی هستند که به همه ما لطمه می‌زنند.

حمید: پس آنها را برحذر داریم؟

لیزا: نیاز داریم که پژوهش کیفی بد را منع کنیم چون طرفداران پژوهش کمّی نمونه‌های انجام شده به دست کسانی را که درک درستی از پژوهش کیفی ندارند برضد ما استفاده می‌کنند و می‌گویند به این پژوهش‌های مزخرف نگاه کنید، انگار پژوهشگران کیفی نمی‌دانند چکار می‌کنند. به یقین مایلم افراد را از انجام پژوهش کیفیِ بد منع کنم. برای دانشجویان، چالش این است که پژوهش کیفی زمان بیشتری می‌خواهد و نتیجه هم معمولاً پایان‌نامه طولانی‌تری است همراه با کار فشرده. از این رو شاید مسئله به مقیاس یا اندازه کار برمی‌گردد یعنی کاری را طراحی کنیم که مثلاً در چهار ماه قابل انجام باشد. مثلاً تعداد مصاحبه‌ها کمتر باشد به جای بیست تا، چهار یا پنج مصاحبة به خوبی انجام شده باشد. یا اینکه کار ماهیت پایلوت‌گونه داشته باشد. به نظرم برای یک پایان‌نامه ارشد، کاملاً قابل قبول است که کار در مقیاس کوچک ولی به شکل درست انجام شود که می‌تواند، یک مرحله ابتدایی از پژوهش دکتری یا پژوهش دیگری تلقی شود. این نوع کار را تشویق می‌کنم.

حمید: آخرین پرسشم در ارتباط با روش‌شناسی، در مورد داوری پژوهش‌های کیفی است. سنت داوری تا حد زیادی برخاسته از پژوهش‌های کمّی است. البته بعضی معیارها در داوری در مورد همة پژوهش‌ها یکسان است مثلاً اصالت را در هر نوع پژوهشی باید مد نظر قرار دارد. امّا به طور قطع تفاوت‌هایی در داوری آثار کیفی وجود دارد. چیزهایی که به طور خاص در داوری این آثار باید مد نظر قرار داد چه هستند؟

لیزا: یکی از چیزهایی که قطعاً مهم است این است که نویسنده، اسم روش پژوهش را بیان کند، چرا که برای خواننده مشخص می‌کند انتظار چه چیزی را داشته باشد. مثلاً اگر گفته شود که این، یک مطالعة پدیدارشناسانه است می‌توانم کتاب مرجعِ روش‌ پژوهشم را نگاه کنم و ببینم که باید انتظار چه چیزی از این مقاله داشته باشم. این که گفته شود پژوهشِ کیفی است و با مصاحبه انجام شده است، کافی نیست.

نکته دیگری که مهم است، سبکِ نگارشِ پژوهش کیفی است. می‌خواهم که در مقاله، روایت‌گری ببینم، ببینم که صدای مشارکت‌کنندگان در پژوهش در مقاله منعکس شده است نه اینکه به یک جدول فروکاسته شده باشد. اینها چیزهایی است که نبودشان با یک نگاه سریع مشخص می‌شود و می‌فهمید که پژوهش، کفایت لازم را ندارد.

البته بعضی مشکل‌ها به مجله‌ها بر می‌گردد. گاه مجله برای ارائه یک مقاله مبتنی بر روش کیفی به شما فضای کافی نمی‌دهد. بسیاری از مجله‌ها نمی‌گذارند جزئیات زیادی در مورد روش در مقاله بنویسید و گاه داورها می‌گویند از روش کم کنید و بیشتر به یافته‌ها بپردازید چون خواننده بیشتر مایل است آنها را بداند و به همین دلیل است که گاه در مقاله‌ها یکی دو خط می‌بینید که به اختصار می‌گوید پژوهشگران چه کار کرده‌اند. نکته‌های دیگری هم هست مثلاً نویسندگان در مورد استحکام پژوهش صحبت کرده‌اند یا نه. من خودم گاهی در مقاله‌هایم چیزی در این مورد نمی‌نویسم چون داوران یا سردبیر مجله می‌گوید اینها اضافه است، حذف کنید و به جایش به یافته‌ها بیشتر بپردازید.

حمید: پرسشی هم در مورد انجمن‌های کتابداری دارم. یکی از چالش‌های انجمن در ایران، مشارکت اجتماعی کم افراد است، چه اعضای هیئت علمی و چه حرفه‌مندان. در حالی که انجمن بین‌المللی یا همان انجمن آمریکایی علم اطلاعات (ASIST) خیلی موفق بوده است. چه چیزی آن را موفق می‌کند؟ چون مزایایی مثل تخفیف در همایش و دریافت رایگان مجله وغیره را خیلی انجمن‌های دیگر هم دارند. آیا وجهه و اعتبار (پرستیژ) آن است یا چیزهای دیگر. چه کار باید کرد که اوضاع انجمن‌ها بهتر شود؟

لیزا: پرسش سختی است. فکر می‌کنم انجمن‌ها در همه جای دنیا برای حفظ اعضایشان و ارائه تجربه ارزش افزوده به آنها با سختی مواجهند. انجمن آمریکا، بین‌المللی است، تاریخچه طولانی دارد و وجهه خوبی نیز دارد. افراد به آن می‌پیوندند چون جهانی است و می‌توانند شبکه‌سازی کنند و ارتباطاتشان را گسترش دهند. من تجربه کار با انجمن‌های ملی را هم دارم مثل استرالیا و کانادا. اینها اعضای کمتری دارند که کافی هم نیست. مثلاً در کانادا، انجمن هست، ولی کانادایی‌ها می‌روند عضو انجمن آمریکا می‌شوند. بنابراین در مورد انجمن‌های ملی باید دید چه نفعی می‌توانند از نظر ملی برای افراد داشته باشند. در کانادا مثلاً انجمن در سال‌های اخیر سعی کرده افرادی را از خارج به همایش‌ها بیاورد که جان تازه‌ای به انجمن و نشست‌های آن ببخشند و این طور نشود که یک عده آدم ثابت و محدود در خود کانادا باشند که دائم با هم صحبت می‌کنند. این کار تا حدودی کمک کرده است. این مشکل، یک مشکل جهانی است.

حمید: از این که برای مصاحبه وقت گذاشتید سپاسگزارم.

جمالی مهموئی، حمیدرضا. « چالش‌های پژوهش کیفی؛ گفتگو با لیزا گیون».سخن هفته لیزنا، شماره ۳18، 6 دی ۱۳۹۵.

خدیجه غلامی
|
Iran
|
1395/10/13 - 11:10
0
7
با سلام
مصاحبه بسیار خوب و مفیدی بود. عالی و آموزنده
ممنون از دکتر جمالی.
کاظم حافظیان رضوی
|
Spain
|
1395/10/12 - 09:01
0
9
دکتر جمالی عزیز سلام. از اینکه از آنور آب به فکر اینور آب هستید سپاسگزارم. موفق باشید مثل همیشه.
علی نجفی
|
United Kingdom
|
1395/10/11 - 10:05
0
4
افتخار مایی دکتر
خالقی
|
Iran
|
1395/10/10 - 21:41
0
2
درود
سپاس از دکتر جمالی بزرگوار. عالی بود.
شیرگاهی
|
Iran
|
1395/10/09 - 23:14
0
3
به نوبه خودم از دکتر جمالی عزیز تشکر می کنم. عالی بود. مصاحبه علمی به این می ویند، هم سوالها عالیست و هم خانم گیون نشان داده اند که تسلط فوقالعاده ای در موضوع دارند. بسیار آموختم. از محتوا و از شیوه از هر دو آموختم
ایوب بهنام
|
Germany
|
1395/10/09 - 22:41
0
2
درود بر شما. مثل همیشه بسیار عالی بود. هرجا هستید موفق باشید.
تهوری
|
Iran
|
1395/10/08 - 09:46
0
3
​درود
مصاحبه بسیار زیبا و سودمندی بود. سپاس از جناب دکتر جمالی که زحمت مصاحبه را کشیده‌اند.
به نکات جالب توجهی اشاره شده است که ما در ایران با بیشتر آنها مواجه هستیم
یکی از مواردی که اشاره شد بحث پذیرش نشریات علمی است: اینکه تا چه حد پذیرای این گونه مقالات هستند (به ویژه اینکه از نظر حجم، این مقالات قابل قیاس با
مقالات با روش کمّی نیستند). اغلب نشریات ایرانی، به ویژه در مرحله داوری،
درگیر کمّی‌گرایی هستند، یعنی تا شما یافته‌هایی در قالب عدد و جدول نداشته
باشید کار شما به شکل پژوهش دیده نمی‌شود. به هر حال این نگاهی است که در برخی نشریات ما حاکم است.
فکر میکنم بد نباشد توجه جامعه علمی، به ویژه کادر علمی نشریات هم به این مهم جلب شود.
جمالی مهموئی
|
Australia
|
1395/10/08 - 01:38
0
6
رجب زاده، به نظرم چند نکته را باید در نظر داشته باشید. نخست این که کمّی و کیفی را نباید و لزومی هم ندارد در تقابل با هم قرار دهید. این دو گروه روش‌ها کاربردهای متفاوت دارند و هر کدام به جای خود قدرتمند و مفید هستند. دوم این که نتایج تحقیق علمی را قرار نیست یک بار ارائه کنید و همه آن را بفهمند. یک بار آن را به شکل علمی برای سایر اهالی علم ارائه می کنید و بار دیگر ممکن است به شکل دیگر (وبلاگ، و مقاله مگزین، سخنرانی و ....) برای مخاطبان دیگر ارائه می کنید.
اتفاق دیگری که دارد می افتد این است که در چند سال اخیر داریم از آن طرف بام می افتیم و همه کیفی کار شده اند و توی سر کمّی می زنند (بماند که تحقیق کیفی را چقدر خوب انجام می دهند). روش‌های کیفی به اعتقاد من هنوز با چالش مواجه هستند. در این مصاحبه هم می بینید که گویی تفاوت روش‌های مختلف کیفی فقط چیزی است در معرفت شناسی و ذهنیت محقق و نه چندان آشکار برای خواننده. نکته دیگر وسوسه تمرکز بر موارد ناهنجار است. اگر چه توجیه این است که قرار است تحقیق تکثر و صدای مردم به حاشیه رانده شده را نشان دهد، اما آیا هدف در همه تحقیقات این است؟ این رویکر کاربرد روش کیفی را خیلی محدود می کند.
ثریا زنگنه
|
Iran
|
1395/10/07 - 12:43
1
3
سلام
بسیار عالی بود.خیلی استفاده بردم.بینهایت سپاس.
سودابه نوذری
|
Iran
|
1395/10/07 - 11:58
1
5
درود بر شما
علاوه بر مطالب،‌شیوه مصاحبه شما هم بسیار آموزنده است.
ای کاش برای آموزش نحوه اراپه پژوهش کیفی، نمونه هایی از مقاله های خوب به شیوه ای که خانم گیون در نظر دارند معرفی می شد. به نظرم می تواند راه خوبی برای درک درست ارائه این نوع پژوهش باشد.
با ارادت
پاسخ ها
نوذری
| Iran |
1395/10/13 - 13:11
ممنون از شما
سنگری
| United Kingdom |
1395/10/08 - 08:54
درود بر شما
نمونه ای از پژوهش هایی که ایشان انجام دادند را در اینجا می توانید مطالعه نمایید.
http://lisagiven.com/new-article-in-library-information-science-research/
سنگری
| Iran |
1395/10/08 - 08:44
درود بر شما
نمونه ای از پژوهش هایی که ایشان انجام دادند را در اینجا می توانید مطالعه نمایید.
http://lisagiven.com/new-article-in-library-information-science-research/
مصطفی اِسبک تبار
|
Iran
|
1395/10/06 - 21:29
1
2
بسیار عالی و آموزنده بود. با تشکر از آقای دکتر جمالی
Nasrollahzadeh
|
iran
|
1395/10/06 - 18:53
2
2
درود..
سپاس فراوان... بسیار عالی
رجب زاده عصارها
|
Iran
|
1395/10/06 - 17:59
1
3
سپاس از دکتر جمالی برای این مصاحبه.
هنگام مطالعۀ پژوهش‌هایی که با روش کمی انجام شده‌اند، همیشه حس می‌شود که به خاطر این نوع روش، قانع شده‌ایم که بخشی از حقیقت رو نادیده بگیریم و تنها به پژوهش یک بخشِ قابل پژوهش‌تر پرداخته‌ایم.
اما همان‌طور که به‌درستی اشاره شد، هنگام مطالعۀ پژوهش‌هایی که با روش کیفی انجام‌شده‌اند، عمدتاً به منِ خوانندۀ نسبتاً مبتدی، این احساس دست می‌ده که برای درک نوع پژوهشی که انجام شده و همین‌طور تفسیر داده‌ها نیاز به مطالعۀ بسیاری به عنوان پیش‌آگاهی دارم.
خانم گیون اشاره کردند که ارائۀ نتایج پژوهش‌های کیفی باید روایت‌گونه انجام بشه تا بافت هم به خوبی نمایش داده بشه.
این طوری روش پژوهش کیفی که اصولاً در پرداختن به جزئیات و عمق بحث از روش پژوهش کمی غنی‌تر هستند، در برقراری ارتباط با عموم جامعه (به ویژه با کم‌حوصلگی شدید مردم برای خواندن و تلاش اندک برای فهم) مشکل داره.
اگر پیش‌فرضی که در این سوال داشته‌ام (یعنی این که مردم هم باید نتایج پژوهش‌های انجام‌شده به روش کیفی را بفهمند) درسته باشه، آیا تلاشی برای عامه‌فهم‌تر کردن نتایج پژوهش کیفی انجام شده؟ آیا همین تلاش‌ها نتیجه‌ای شبیه جدول‌های جدا از بافت رو ارائه نمی‌دن؟ اصلاً این موضوع به عنوان چالش در روش پژوهش کیفی به شمار می‌ره؟
پریناز بابایی
|
Iran
|
1395/10/06 - 16:47
2
10
با سلام، از خواندن این مصاحبه لذت بردم. من هم برای انجام پایان نامۀ کارشناسی ارشدم رویکرد کیفی و روش نظریۀ زمینه ای را به کار بردم.
به نظر من ویژگی جالبی که روش تحقیق کیفی داره اکتشاف ناشناخته هاست. یعنی شما به کمک این روش می توانید به عمق یک موضوع پی ببرید و اتفاقا سبب می شود که شما دانش جدیدی را هم کشف کنید و یا اینکه مرزهایی از یک دانش را گسترش دهید. برای من که تجربۀ دلپذیری بود.
در اینجا جا دارد از استاد راهنمایم، دکتر ابراهیم افشار عزیز، تشکر و قدردانی کنم که مرا در مسیر اجرای چنین پژوهشی قرار داد.
مجيد گونش منصوري
|
Iran
|
1395/10/06 - 15:40
1
2
با سلام.
در موضوع روش تحقيق کيفي، مطالب جديد و ارزنده‌اي بود.

سپاس
معصومه عبدالهی
|
Iran
|
1395/10/06 - 13:37
1
5
درود و سپاس فراوان
هاجر زارعی
|
iran
|
1395/10/06 - 09:29
1
4
با سلام بسیار عالی جناب اقای دکتر جمالی .ممنون
محمود سنگری
|
Iran
|
1395/10/06 - 08:54
1
7
درود بر دکتر جمالی
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: