کد خبر: 27309
تاریخ انتشار: دوشنبه, 18 بهمن 1395 - 15:38

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

اندر مصائب کتابخانه‌های عمومی و شهرداری قم

منبع : لیزنا
عیسی زارعی 
اندر مصائب کتابخانه‌های عمومی و شهرداری قم

لیزنا، عیسی زارعی، دکتری علم اطلاعات و دانش‌شناسی: در این کهن‌دیار دیرپا، اخبار ناگوار از پریشانی و نابسامانی اوضاع فرهنگی کم نشنیده‌ایم؛ گرچه در سایر حوزه‌ها نیز در بر همین پاشنه می‌چرخد و ما اهالی این سرزمین، مانده‌ایم که -به قول شیخ اجل- «به طاقتی که نداریم، کدام بار کشیم؟». در این میانه اما با خود در کلنجارم که آیا در روزهایی که هنوز داغ «پلاسکو» بر تن رنجورمان سنگینی می‌کند، این حق را دارم که از فرهنگ و مافیهای آن بنویسم یا گلایه کنم؟ آیا اولویتی بر آن مترتب هست؟‌ یا نه، شاید اغلب این ناخوشی‌ها و  آشفتگی‌ها، سرنخی و ریشه‌ای در فرهنگ داشته باشد و بهتر این باشد که از علت‌العلل و ریشه‌ها غافل نشویم.

 خبر را چند صباحی‌ است که شنیده‌ام و در چرایی و  چگونگی آن هنوز در حیرت‌ام. خبر این است:‌ «شهرداری قم، حکم تخلیه ساختمان یکی از کتابخانه‌های عمومی قم را که مالکیت‌اش متعلق به خودش بوده، صادر کرده، آن‌هم ظرف 48 ساعت!..... کتابخانه عمومی ایثار، یکی از کتابخانه‌های فعال و پرمراجعه، با 14 هزار جلد کتاب در بخش بزرگسالان و 13 هزار جلد در بخش کودکان؛ با نزدیک به هزار نفر عضو و 3 هزار و 600 جلد امانت کتابِ ماهیانه! 

  

 دست دختر سه‌ساله‌ام را می‌گیرم و به سمت کتابخانه حرکت می‌کنیم، شاید به عنوان نماینده نسل آینده و شاهد عینی ماجرا. حدود سه هفته پیش، به همراه خواهر بزرگترش، به همین کتابخانه آمده بودیم. گرچه در آن مراجعه، به دلیل برخورد نه‌چندان خوشایند متصدی بخش امانت کتابخانه، ناگزیر مُهر برگشت خورده بودیم. دخترک معصوم، از اینکه دوباره به اینجا آمده‌ایم، استقبالی نمی‌کند و پارک روبروی کتابخانه را در سبد پیشنهاد‌ی‌اش می‌گذارد و با زیان بی‌زبانی، اینگونه بی‌میلی‌اش را نشان می‌دهد. بی‌خبر از وضعیت داخل ساختمان، بهش قول می‌دهم که بعد از بازدید کتابخانه، برای بازی به پارک برویم.

ساختمان اینجا در واقع فرهنگسرایی نسبتاً بزرگ است که بخشی از آن را به نهاد کتابخانه‌های عمومی داده بودند تا کتابخانه‌اش را در آن جای دهد، فضایی حدود 380 متر مربع؛ در دو طبقه، طبقه همکف بخش کودکان و طبقه بالا بخش بزرگسالان.  همان ابتدای ورود، مدیران و کارکنان فرهنگسرا، با نگاهی مشکوک براندازمان می‌کنند و دلیل مراجعه‌مان را می‌پرسند. انگار نه انگار که فارغ از بود و نبود کتابخانه‌، اینجا فرهنگسراست و به قاعده می‌بایست پذیرای مراجعین باشد! پس از اینکه می‌گویم با مسئول کتابخانه قرار دارم، با سین جیم بسیار از اینکه به کجا آمده‌ایم  و آمدنت بهر چه بود، اجازه ورود نمی‌دهند و می‌گویند مسئول کتابخانه باید خودش به حضورتان بیاید!... بالاخره با وساطت مسئول کتابخانه، پله‌ها را طی می‌کنیم و به فضای کتابخانه می‌رسیم. چشمم به ریخت و پاش محیط داخل و کارگران در حال کار که می‌افتد، عجب و حیرت‌ام افزون‌تر می‌شود. همه چیز به هم ریخته است. خبری از قفسه‌های کتاب که در مراجعه پیشین دیده بودیم، نیست و به جای آنها دیوارهای گچی و پیش‌ساخته قرار داده‌اند؛ دیوار در دیوار در دیوار! فضایی گرفته و تنگ و نفس‌گیر؛ احساس می‌کنم چشمم را به هر طرف که می‌گردانم، به دیواره‌ای برمی‌خورد و امواج نگاهم را محکم به صورتم می‌کوبد؛ «هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه...».

 مرور می‌کنم حرفهای مسئول فرهنگسرا را که وقتی ازش پرسیده بودم: «کتابخانه تعطیل شده؟» گفته بود: «موقتاً آره، ولی به زودی راه‌اندازی می‌شود». جوابی که کمابیش به همه اهالی محل و اعضای کتابخانه که در روزهای اخیر معترض تعطیلی کتابخانه بودند، داده شده بود. و من باز مانده‌ام که در این فضای نفس‌گیری که با دیوارهای گچی اتاق-‌اتاق و شقه‌-شقه‌اش کرد‌ه‌اند، چطور کتابخانه‌ای در حد و اندازه کتابخانه قبلی، امکان فعالیت دارد؟ کفتگویی در درون‌ام شکل می‌گیرد که «کتابخانه ارگانیسمی زنده و پویاست»؛ اگر تکه‌‌تکه‌اش کنید و به قربانگاه‌اش ببرید و ذبح‌اش نمایید، دیگر چه اکسیر حیات‌بخشی در رگ‌های نحیف و ناتوان‌‌اش می‌توان دمید که جان دوباره بگیرد و آغوشش را به روی مراجعین بگشاید؟‌ 

   

در این افکار مشوش و مغشوش‌ام که خانم کلهر- مسئول کتابخانه – می‌گوید: «‌پنجشنبه هفته گذشته درب کتابخانه را بستیم و رفتیم، شنبه که آمدیم دیدیم کل بساط کتابخانه به هم ریخته؛ بدون اطلاع ما، قفسه‌های کتاب را به گوشه‌ای کشانده‌اند و در مخزن کتابخانه دیوارکشی نموده‌اند!». و با افسوس‌ ادامه می‌دهد: «خیلی حیف شد، کتابخانه ایثار در سال 91، کتابخانه برتر در کل کشور انتخاب شده بود». شگفتی از این تغییرات را در چهره دخترم سه‌ساله‌ام می‌بینم. دستم را می‌کشد و به بیرون از کتابخانه می‌خوانَدَم. به گمان‌ام این فضای سرد و خشک و بی‌روح برایش تحمل‌ناپذیر شده است. شاید همچون من، آرزو می‌کند کاش کتابخانه دوباره برپا و سرزنده می‌شد و جانی دیگرباره می‌یافت، حتی با همان متصدی کم‌صبر و بی‌حوصله‌اش. لااقل دلمان خوش بود به عطر و بوی کتاب‌ها و شور و شوق مراجعین و صدای آهنگین کودکانی که در لابلای قفسه‌ها وول می‌خوردند. خانم کلهر می‌گوید: «جای تاسف است، مجموعه‌ای که نامش را فرهنگسرا گذاشته‌اند، از مهم‌ترین عنصر فرهنگ یعنی کتاب و کتابخانه تهی‌ می‌کنند». می‌پرسم: «واکنش مراجعین و اعضای کتابخانه چه بوده؟»، می‌گوید: «به شدت ناراحت‌اند، نامه‌نگاری هم کرده‌اند؛ ولی کاری بیش از این از دست‌شان برنمی‌آید؛ ما حتی شاهد گریه و ناراحتی برخی از بجه‌های عضو کتابخانه هم بوده‌ایم، ولی چه کنیم، فقط باید تاسف خورد!» او این کتابخانه را یکی از کتابخانه‌های بسیار فعال و پویا می‌داند و اضافه  می‌کند: در اینجا ما برنامه‌های بسیاری اجرا می‌کردیم، از کانون‌های داستان‌نویسی و نقاشی و کاردستی و نشست‌های معرفی کتاب گرفته تا برنامه‌های مناسبتی و جمع‌خوانی و روخوانی و قصه‌گویی و مسابقه و... را در سالهای اخیر به طور منظم داشته‌ایم؛ ولی با جمع‌ شدن این کتابخانه همه برنامه‌ها و آرزوهامان بر باد رفت!».

  

 

دست در دست دختر خردسال‌ام – نماینده نسل آتی و شاهد عینی ماجرا – از ساختمانی که فرهنگ‌سرایش می‌خوانند، مغموم و گرفته خارج می‌شویم. در پارک روبرو، دخترکم را بر روی تابی می‌نشانم و از قضا به سمت و سوی ساختمان مقابل، آرام آرام تاب می‌دهم.  احساس می‌کنم وقتی به طرف خودم برمی‌گردد، این ساختمان روبروست که او را پس می‌زند و به سوی من بازمی‌گرداند. خانم کیف‌به‌دستی وارد پارک می‌شود و نزدیک ما‌ می‌آید. دو جلد کتاب از کیف‌اش بیرون می‌کشد و از محتوای کتاب‌ها که یکی در موضوع آشپزی هست و دیگری رنگ‌آمیزی بچه‌ها، شروع به تعریف و تمجید می‌کند. متوجه می‌شوم که «کتابفروش سیار» است. کتاب‌هایش بیشتر عمومی و به اصطلاح بازاری است. عناوین بیشتری را از داخل کیف‌ نشان می‌دهد و قصد عرضه آنها را دارد که ازش عذرخواهی می‌کنم و کتاب‌هایش را برمی‌گردانم. «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» و من هر بار با نیروی بیشتری به هُل دادن تاب اقدام می‌کنم، تابی که حامل «نماینده نسل آتی» است، به سمت ساختمانی که فرهنگ‌سرایش می‌خوانند...

 پی‌نوشت: بخشی از نامه اهالی، که در واقع رنجنامه‌ای است و تصویر آن را در ادامه ملاحظه فرمایید:

 

و او بر همه چیز دانا و شنواست 

نامه حاضر گله‌نامه‌ای است از اهالی منطقه ایثار و اعضای کتابخانه ایثار واقع در منطقه بنیاد، گله‌نامه‌ای که قرار است بخشی از ناراحتی و نگرانی ما را به مسئولان و صاحبان امر خصوصا در شهرداری قم {برساند}...

مگر نگه‌داشت یک کتابخانه با یک سالن کتابخوانی آن هم در منطقه پرتراکم ایثار چه هزینه‌ای برای مسئولان امر دارد؟ بعید است هزینه سرپا نگه داشتن این کتابخانه همپای هزینه یک روز از همایشهای خوش رنگ و لعاب و دهن‌پرکنی که برای توسعه فرهنگ کتابخوانی گرفته می‌شود، باشد؟ شاید فراموش‌مان شده است که نگه داشتن مخاطبانی که پای کار آمده‌اند و سرانه مطالعه را اپسیلونی جابجا کرده‌اند، در اولویت است. یا شاید حواس‌مان نیست مادران اهل مطالعه این منطقه قرار است با همین کتابها نسل بسازند و کودکان و نوجوانان این منطقه قرار است دیر یا زود روی صندلی‌های مسئولیت این مملکت بنشینند. مهجور کردن یک کتابخانه و رساندنش به یک مخزن کتاب، بی‌سروصداترین سهل‌انگاری روزگار است که سالهایی نه چندان دور، آواز ناکوک‌اش بلند خواهد شد.

اگر نسل بهانه‌گیری امروز را با هر ترفندی و هزینه ای پای کار کتاب کشیدیم، هنرمندیم و باقیات و صالحاتی بی‌اندازه برای خود ساخته‌ایم و اگر به هر دلیلی پایشاناز این مجال بریده شد، خسران کاریم. لذا از همه دوستانی که دستی بر آتش دارند خواهش می کنیمبر ایبن امر اندیشه‌ای کنند...

کاش روزی برسد که سلیقه‌های مدیریتی در کتابخانه‌ای را نبندد یا آن را از یک کتابخانه فعال به یک انبار کتاب تبدیل نکند. متاسفانه ما هنوز یاد نگرفته‌ایم مطالعه بر همه چیز اولویت دارد، حتی بر کلاس‌هایی که هنری و جنبی را آموزش می دهد. 

 

 

 

زارعی، عیسی. «اندر مصائب کتابخانه‌های عمومی و شهرداری قم».سخن هفته لیزنا، شماره ۳۲4، ۱8 بهمن ۱۳۹۵.

 
برچسب ها :
خالقی
|
Iran
|
1395/11/22 - 12:41
0
3
سلام
ممنون از آقای دکتر زارعی عزیز که با قلم شیوا مساله را مطرح کردند. به نظرتون حرکت معترصانه یا تجمع یا نامه ای از سوی انجمن کتابداری و کتابداران استان می تواند راهگشا باشد؟
مهدی محمدی
|
Iran
|
1395/11/21 - 20:58
0
2
از قلم همکار ارجمندم جناب آقای دکتر زارعی اندر بیان مصائب فرهنگی کشورمان اشکم جاری شد. بلی برادر زارعی باید بر مظلومیت فرهنگ گریست. یادم افتاد که روز چهارشنبه جناب آقای دکتر صالحی رئیس انرژی اتمی وصالحی معاونت محترم ریاست جمهور در جمع نخبگان استان (البته من نخبه نیستم ولی به خواست دانشگاه در آن شرکت کرده بودم). اولین سخنران جناب آقای دکتر رحمانی سخن از بی توجهی به فرهنگ سخن گفتند. ایشان معترض بودند که چرا فرهنگ جامعه متولی ندارد ولی آقای دکتر صالحی در پاسخ گفتند که اتفاقا فرهنگ متولیان بیشتری دارد و معلوم نیست که متولی اصلی کیست.
امروز بعد از کارگاه جناب آقای دکتر اصنافی (که جای همه دوستان خالی بود) با آقای محمدی استانی و دبیر انجمن جناب آقای نصیر زاده صحبت‌هایی در این مورد داشتیم و مقرر شد آقایان محمدی و نصیرزاده با همکاری آقای زارعی نامه انجمن را خطاب به کمسیون فرهنگی شورای شهر تهیه کنند تا مراتب اعتراض انجمن به این فعالیت غیر فرهنگی اعلام گردد
به امید روزهای خوش برای فرهنگ ایران زمین مهد فرهنگ و تمدن
شهروند قمی
|
Germany
|
1395/11/21 - 17:17
0
4
کاش این مسئله از طریق مسئولین پیگیری و رسانه ای شود... چرا هیچوقت مسائل فرهنگی این چنینی رسانه ای نمی شوند.... چرا نباید تعطیلی کتابخانه در حدی مهم باشد و رسانه ای شود تا نشان داده شود که کتابخانه و فرهنگ می تواند دغدغه این مردم باشد
شهروند
|
Iran
|
1395/11/21 - 15:35
0
7
نهاد کتابخانه ها یک ارگان خدمت رسان به مردم است باید از ان حمایت شود نه با بی احترامی با ان برخورد شود اهالی ایثار هیچگاه برخورد شهرداری را فراموش نخواهد کرد
شهروند
|
Iran
|
1395/11/21 - 15:22
0
5
برای شورای شهر متاسفم که هرچه از عملکرد شهرداری برای انها صحبت کردیم توجهی نکردند و اجازه دادند یک مکان فرهنگی تعطیل شود در واقع شورای شهر با شهرداری برای تعطیل شدن کتابخانه شراکت کرد و به حرف اهالی منطقه ایثار بی اعتنایی کرد و به هزار عضو این کتابخانه ظلم کرد
کتابدار
|
Germany
|
1395/11/20 - 23:20
0
5
متاسفم برای خودمون که این چنین مسئولانی داریم.
مریم رمضانی
|
iran
|
1395/11/20 - 19:53
0
7
واقعا جای سوال داره که نهادهای نظارت بر شهرداری مثل شورای شهر واقعا چکار دارند می کنند؟ و آیا باید به یک مسئول فرهنگی که تازه چند ماه است که این مسئولیت را پذیرفته اجازه داده شود که یک کتابخانه فعال که کتابخانه نمونه فرهنگی کشوری شده بود و دارای ۱۳ هزار نسخه کتاب کودک بود که واقعا در کل استان و حتی کشور بی نظیر بود تعطیل شود و اعضایش به حال خود رها شوند.
یک کتابدار
|
Iran
|
1395/11/20 - 17:16
0
7
در اینترنت نام این کتابخانه را سرچ کنید، به شما خواهد گفت که چه برنامه هایی داشته و چگونه به فرهنگ شهر قم خدمت می کرد. شهرداری قم چرا باید یک کتابخانه برتر فرهنگی را تعطیل کند؟ استانداری و شورای فرهنگ عمومی استان قم در خواب هستند ! هر اداره ای که زور دارد به فرهنگ و کتابخوانی ظلم می کند.
یک کتابدار
|
Iran
|
1395/11/20 - 17:14
0
6
شهرداری قم دیدگاه های فرهنگی ندارد به همین دلیل معاونتی که هنوز چند ماه از حضورش در قم نمی گذرد به خود ش اجازه داده یک کتابخانه فعال را تعطیل نماید. تهران پر از کتابخانه هایی است که مستقیم زیر نظر شهرداری فعالیت می نمایند آن وقت شهرداری قمی یک کتابخانه مشارکتی را برنمی تابد. چه کسی پاسخگوی صدها کودک و نوجوانی است که در دنیای فیلم و صدا و تبلت و موبایل یک انتخاب درست کرده بودند و کتاب را برگزیده بودند هست؟ شهرداری قدرت دارد و به هیچ کس پاسخگو نیست. متاسفم برای مسئولین فرهنگی شهر، برای استانداری شهر قم که نتوانست جلوی خودکامگی شهرداری را بگیرد.
محمدحسین عباسی کیا
|
Iran
|
1395/11/19 - 22:14
0
11
جای بسی تاسف است از شهرداری مرکز علوم اسلامی جهان
کتابدار
|
Iran
|
1395/11/19 - 15:17
0
10
جای تاسف داره ...
یعنی مسئولان فرهنگی قم زورشان به شهرداری نمیرسه
واقعا .
عبدالحسین طالعی
|
United Kingdom
|
1395/11/19 - 14:12
0
7
متن خوب و کاربردی است. الگویی برای دوستان است که به مسائل واقعی بپردازند و دستکم طرح بحث کنند بدان امید که به راه حلی برسد.
کتابدار
|
Cyprus
|
1395/11/19 - 12:08
0
13
سلام
ضمن همدردی با همکاران گرامی کتابخانه عمومی ایثار
در تمام ایران نظیر چنین بی مهری ها نسبت به کتابخانه ها ازطرف شهرداری به وفور یافت می شود فقط نمی دانیم این گونه برخوردها را با کی در میان بگذاریم.نمونه بارز آن پرداخت نکردن نیم درصد توسط شهرداریست که تاالان که تقریبن پایان سال است یک ریال به حساب کتابخانه واریز نشده است.
پاسخ ها
کتابدار
| Iran |
1395/11/19 - 13:47
در حالی که واریز نیم درصد درآمد شهرداری به حساب کتابخانه ها قانونا وظیفه شهرداری است.
کتابدار قمی
|
Iran
|
1395/11/19 - 08:14
0
11
کتابداران کتابخانه ایثار بسیار فعال و پویا بودند. فعالیتهای فرهنگی زیادی داشتند و کتابخانه به تمام معنا یک ارگان زنده بود. اما شهرداری قم با دیدگاه هایی که داشت باعث رکود فرهنگ شهر شد. معاونت فرهنگی چرا باید یک ارگان فرهنگی پویا را تعطیل کند.
پاسخ ها
کتابدار
| Iran |
1395/11/19 - 12:41
کتابخانه ایثار تعطیل شد تا حضرات با برگزاری کلاسهای مختلف در محل سابق کتابخانه درآمد جدیدی برای شهرداری ایجاد کنند.
کتابدار قمی
|
Iran
|
1395/11/19 - 08:10
0
13
معاونت فرهنگی شهرداری قم برایتان متاسفم
شهر پر از ساختمان های اداری است و شما یکی به این ساختمان های نه چندان مفید اضافه کردید و کتابخانه برتر فرهنگی کشور را تعطیل کردید. کتابخانه ای که بیش از هزار عضو فعال داشت و کتابخانه کودکش در کشور شناخته شده بود.
شهروند
|
Iran
|
1395/11/18 - 19:52
0
14
واقعا متاسفم برای شهردار
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: