کد خبر: 28363
تاریخ انتشار: دوشنبه, 11 ارديبهشت 1396 - 08:36

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

روز جهانی کتاب و حق مؤلف

منبع : لیزنا
سید ابراهیم عمرانی
روز جهانی کتاب و حق مؤلف

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: 23 آوریل روز جهانی کتاب و حق مولف است که به مناسبت وفات سروانتس و شکسپیر که هر دو در 23 آوریل 1616 درگذشته اند نام گذاری شده است.

خانم ایرنا باکووا دبیرکل یونسکو در پیام 2017 خود آورده‌اند که  17 سال است یونسکو روز جهانی کتاب و حق مؤلف را برای تکریم کتاب، ‌مولف و حقوق مولفان و مصنفان برگزار می کند و این روز را فرصتی می داند برای برجسته کردن قدرت کتاب برای اعتلای بینش ما نسبت به جامعه دانشی که جامعه ای است دربرگیرنده، همه شمول، عدالت محور، آزاد و مشارکت جو برای یکایک شهروندان. خانم باکووا در ادامه پیام خود می نویسند کتاب توانایی حرکت در همه جوامع و نزدیکتر کردن جهانیان به یکدیگر و انتقال پیامها، امیدها و آرزوهای مردمان در جوامع گوناگون را دارد و وظیفه انتقال فرهنگ در قرنهای متوالی را بردوش داشته و هنوز از مهمترین ابزارهای انتقال دانش و بینش و فرهنگ و هنر بین جوامع است.

خوانندگان گرامی حتما در جریان هستید که در سالهای اخیر یونسکو با شاخص‌هایی که در اختیار همه کشورها قرارداده ، هر سال یک شهر را به عنوان پایتخت کتاب جهان انتخاب می‌کند که در سال 2017 شهر کوناکری پایتخت کشور گینه این افتخار را کسب کرد.  در ایران هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با شاخص‌های یونسکو هر سال پایتخت کتاب ایران و روستاهای دوستدار کتاب را انتخاب و برای شرکت در مراسم پایتخت جهانی کتاب به یونسکو معرفی می‌نماید. در سال جاری اگر اشتباه نکنم شهر بوشهر پایتخت کتاب ایران شد.  انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران هم در این انتخاب دو سال است که مشارکت می کند و در این انتخاب سهمی هر چند کوچک دارد.

و اما بعد، این بنده سراپا تقصیر برای هفته گذشته یادداشتی را برای این روز یعنی روز کتاب و حق مولف آماده کرده بودم که به علت تراکم مطالب رسیده و در نوبت مانده، با اینکه جا داشت که این یادداشت هفته گذشته منتشر شود به این هفته واگذاشته شد. در این بین و دقیق بگویم همین امروز صبح یادداشتی از دوستی رسید که یادداشت محمود فرجامی مترجم کتاب بیشعوری با عنوان "یک مرثیه شخصی برای روز جهانی کتاب و کپی‌رایت"  را برایم فرستاده بودند که دیدم بسیار بهتر از من حق مطلب را ادا کرده‌اند و دیدم که خیلی حیف است که در روز جهانی کتاب و حق مولف صحبتهای ایشان را نخوانده باشید:

 

" امروز، ۲۳ آوریل یا سوم اردیبهشت‌ماه، روز جهانی کتاب و کپی‌رایت است. این که این دو را در کنار هم آورده‌اند دلیلی دارد: بدون رعایت حقوق مصنفان و مولفان، بزرگداشت کتاب معنای چندانی ندارد. چون کتاب‌های مفید از آسمان نازل نمی‌شوند؛ آدمهایی دانش و تجربه و انرژی و عمرشان را گذاشته‌اند و آنها را تولید کرده‌اند. آدمهایی که در کنار اهداف شخصی و اجتماعی‌شان، دغدغه نام و نان داشته‌اند. آنهایی که مطلقا بدون توجه یا نیاز به این‌دو کتاب گرد آورده‌اند غالبا یا عارف و شیدایی بوده‌اند  یا مجانینی خطرناک! بهرحال «صنعت کتاب» را اکنون نه عارفان و مجانین و ایدئولوگ‌ها، که آدمهایی به نام نویسنده و مترجم و ویراستار و ناشر می‌چرخانند. و این صنعت در ایران امروز زیر سایه کتاب‌سازی و انتحال و کپی‌کاری و تقلب که روز به روز انگیزه تولید قانونی و آبرومندانه کتاب را کمتر می‌کند، به سرعت در حال پژمردگیست. کافی‌ست کتابی پرفروش شود تا کپی‌های آن به بازار بیاید. کپی‌هایی که از فروش آنها هیچ سهمی به تولیدکنندگان واقعی آن (نویسنده/مترجم/ناشر) نمی‌رسد. کفتارها در همه زوایای بازار کتاب در کمین‌ هر کتابی‌اند که به هر عنوانی مطرح و پرفروش شود؛ کپی و تمام. به قول یکی از ناشران، کاش دست کم پول حروف‌چینی‌اش را می‌دادند

کار ترجمه شاید از همه بدتر باشد. اینبار علاوه بر کپی، نام مترجمی دیگر روی ترجمه قبلی قرار می‌گیرد و کتاب با اندکی تغییر «رسما» به بازار می‌آید. توجیه این رذالت هم این است که ایران جزو کپی‌رایت جهانی نیست. و طبعا این مساله جواز اخلاقی لازم برای بر باد دادن عمر و انرژی مترجمی است که مدتها لای کتابهای خارجی گشته و تعدادی را که مناسب ذایقه ایرانی بوده ترجمه کرده و بعد از چند بار ضرر مالی بالاخره یکی از کارهایش پرفروش شده. ناشر هم به طریق مشابه زیان می‌کند و انگیزه‌ای برای کار به این صورت ندارد. به این صورت می‌شود که مترجمان حرفه‌ای کمتر و کمتر به این کار رو می‌آورند (یا ترجیح می‌دهند وقتشان را روی کارهای متوسط اما در تعداد بیشتر بگذارند) و ناشران هم یا ورشکسته می‌شوند یا کتاب کنکور ارشد چاپ می‌کنند و یا -از همه بدتر- به دنبال کتاب‌سازی‌های مشابه می‌افتند. خانمی که در ۳۲ سالگی نزدیک به صد کتاب از کانت، نیچه، مارس، خواهران برونته، هگل، ولتر، افلاطون (و تقریبا همه خوبان!) «رسما» چاپ کرده طبعا در چنین مزبله‌ای امکان رشد داشته تا بعد روزنامه ایران به عنوان مترجم پر‌کار با او گفتگو کند.

 

در همین راستا از تجربه‌ شخصی‌ام در ترجمه کتاب بیشعوری هر چه بنویسم کم است. در میان ده کتابی که تا امروز ترجمه یا تالیف کرده‌ام و به چاپ رسیده‌اند همین یکی به سودی قابل اعتنا رسید - یا می‌توانست برسد. اما باورتان می‌شود علاوه بر تکثیر وسیع نسخه‌های (فتو)کپی تحت اسم من، تا بحال ۱۷ ترجمه رسمی با نام مترجمان دیگر به بازار آمده؟! مترجمانی که کمتر کسی تا بحال نامی از آنها شنیده، کسانی که تقریبا همگی ترجیح داده‌اند از معادل و حتی طرح جلد ابداعی من برای جلد کتابشان استفاده کنند و اتفاقا اگر پاراگرافی در ترجمه من تغییر یافته در ترجمه آنها هم تغییر کرده!

من البته همچنان به کارم ادامه می‌دهم اما گمان نمی‌کنم آدمی که عقل معاش داشته باشد دوباره سالها در کمین بنشیند تا کتابی که به نظرش متفاوت و در عین حال مناسب امروز ایران است را بیابد، حقوق نویسنده را نقدا پرداخت کند و بعد آنرا با تحمل توقیف و زحمت به بازاری بفرستد که روز بروز در آن پخته‌خواری و تقلب و وقاحت عادیتر می‌شود. شما جز این گمان می‌کنید؟"

در یادداشت بنده که هفته پیش آماده کرده بودم بخشی به این مطلب اختصاص یافته بود که سخن ایشان چنان به دلم نشست که جایگزین مطلب طولانی خودم کردم، با اینهمه من هم باید به سخنان این عزیز اضافه کنم که این روزها بازار حواله دادن به این میز و آن میز خیلی گرم است. کسی و سازمانی و وزارتی مسئولیت قبول نمی کند. شکایت ظاهرا چاره درد نیست. قوه قضائیه و وزارت ارشاد و نیروی شهربانی و آگاهی حتما پاسخی به این مسئله  ندارند و نداشته اند که فریاد ناشران به آسمان است. آقایان محترم مسئول، باور بفرمائید این کار دزدی است. در روز روشن کتابی که پرفروش می شود توسط یک نفر بطور مخفی تکثیر و جلد سازی می شود و حال با چاپ دیجیتال و یا حتی با تیراژ بالا تکثیر می شود و در این وانفسای بازار نشر بطور علنی بساط می شود و به فروش می رود و هیچ مولف و هیچ ناشری نمی تواند شکایت خود را حتی از راه‌های حقوقی به گوش مسئولان برساند و یکی دو ناشر هم که خبر دارم با سماجت داستان را دنبال کرده اند نتوانسته اند حقوق از دست رفته را و سرمایه لت و پار شده شان را برگردانند.

 این کتابها حق تالیف دارند که معمولا ناشر می پردازد،‌ هزینه صفحه بندی و چاپ و کاغذ و صحافی دارند و از همه مهمتر خواب سرمایه دارند تا یک جلد، یک جلد به فروش برسد و سرمایه اش برگردد که بتوان روی کتاب بعدی سرمایه گذاری کرد. و نمی دانم آیا شوراهای و دستگاه‌های بالاسری با آگاهی‌های بیشتری که از جریان امور مثلا نرخ بیکاری بالا در دست دارند، آگاهانه همه چیز را رها کرده اند که هر کسی نانی بخورد؟ صمیمانه می گویم که از مسئولان ما بعید است. باز از خودم می پرسم آیا آن قدر مسائل و مشکلات اقتصادی کلان برای مسئولان تراز اول دولتی مهم است که مسائل خرد را رها کرده اند به خود مردم؟ باز هم می گویم از تیم این دولت بعید است، ‌اغلب وزاری فعلی  انسانهای آگاه و شریفی هستند. ولی مگر امکان دارد مسئله سرقتهای حوزه نشر از چشم پنهان بماند؟ و آیا امکان دارد با قدرتی که در قوه قضائیه و عوامل اجرایی در آگاهی و شهربانی وجود دارد به ویژه اطلاعاتی که معمولا عزیزان آگاهی در اختیار دارند، دزدها راست راست راه بروند و بساط کنند و مال غیر را بفروشند؟ این کار نه عرفی است و نه شرعی. این کار نه ناشر برای ما باقی می گذارد و نه مؤلف و نه مترجم. گروهی انسان فرهیخته خون دل بخورند، ‌بنویسند، ‌ترجمه کنند و ناشرانی که سرمایه را در معرض خطر قرار دهند و با تیراژ 500 نسخه کتابشان را منتشر کنند و بعد همه سودشان را یکی دیگر از راه برسد و ببرد. انصاف نیست. مجلس که قوانین جدید را از سالها پیش نگه داشته و بیرون نفرستاده است،‌ دست کم قوه قضائیه باید در این مسئله وارد شود و جلوی فروش مال غیر را بگیرد.

بیجا نیست که یونسکو روز جهانی کتاب و کپی رایت یا همان حق مولف را در یک روز قرار داده است و در همان روز پایتخت کتاب هم انتخاب می کند. توقع داریم با چنین وضعی پایتخت کتاب ایران در انتخابات جهانی، پایتخت کتاب جهان شود؟ اگر بشود باید تعجب کنیم.

 

دوم:

در سخن هفته ای شاید یک سال پیش بود که در باره بازار سیاه پایگاه‌های مجلات ناشران خارجی هم صحبت کردیم. آن هم اتفاقا در روز روشن انجام می شود. کل مجلاتی را که یک به یک مقاله هایش را یک ناشر از سراسر جهان گردآوری می کند و برای فروش ارائه می کند به اصطلاح هک می کنند و در وبگاهی که برای این کار طراحی می کنند برای فروش عرضه می کنند. ما کتابداران هم به علت مشکلات بودجه آن را نادیده می گیریم و چشممان را هم می گذاریم. این شرکتها که مانند قارچ از زمین سبز شده و تعدادشان هم در حال حاضر به بیش از 50 شرکت رسیده است مال غیر را می فروشند و جالب است که همه این عزیزان در سایتشان نوشته اند کپی از اطلاعات این سایت بدون اجازه از صاحب سایت، شرعی نیست و یکی دو نفری استناد به حدیث هم کرده اند که این کار درستی نیست ولی کل محتوایشان متعلق به یک شخص حقیقی یا حقوقی دیگر است و ایشان مشغول فروش مال غیر.

البته که از کسانی که حوزه کاریشان این نیست انتظاری هم نیست ولی از کتابداران انتظار دارم که تایید کننده این کار نباشند،‌ حتی اگر به زور مسئولان دانشگاه که به علت نبود بودجه به این کار روی می آورند، نمی توانید از ناشر خرید کنید که در شرایط فعلی بسیار محتمل هم هست، ولی وارد خرید از این قبیل شرکتها نشوید و تلاش کنید با استفاده از دسترسی‌های رایگان اینترنتی و یا به کمک دانشگاه‌هایی که توان خرید دارند مشکلاتتان را حل کنید و با مفهومی به نام فروش مال غیر همراهی نکنید و به مقابله برخیزید.

 

نکته سوم:

 سومین مطلبی که باید در روز جهانی کتاب در ایران بر آن تأکید کنم که درد ناشران است و در آستانه نمایشگاه کتاب تهران به خوبی خودش را نشان می دهد، محل مصرف بن های کتاب است. تا جائیکه به یاد دارم در همه دهه 70 و 80  که بن کتاب توزیع می شد  محل مصرف آن ناشران داخلی بود و بس. من که در دانشگاه تهران بودم و مسئول این کار،  با معرفی دانشگاه به وزارت ارشاد مراجعه می کردم و بر اساس آخرین فهرست دانشجویان و اساتید دانشگاه و بر مبنای تعرفه اعلام شده وزارت ارشاد،  مثلا 40% دانشگاه و 60% ارشاد، به تعداد استادان و دانشجویان بن کتاب می گرفتیم و در بین دانشجویان و استادان با توجه به شاخص‌هایی که در دست داشتیم بصورت رایگان توزیع می کردیم. خوب به یاد دارم که در همه نامه هایی که از ارشاد دریافت می کردیم  نوشته می شد که وزارت ارشاد از محل تبصره ....... میلیاردی کمک به صنعت نشر دارد این پول را هزینه می کند. این بودجه به علاوه بودجه کمکی (مثلا 40%) دانشگاهها باعث می شد که خرید کتاب ازناشران داخلی  بالا برود و صنعت نشر کشور از نفس نیفتد.

 

من اصولا با نفس کمک و یارانه موافق نیستم، لیکن وقتی که این کمک دارد انجام می شود و بن دارد توزیع می شود دست کم باید در جای درستش هزینه شود. وقتی اجازه می دهید که این کمک برای خرید کتابهای خارجی هم استفاده شود،‌ بدون تردید از بودجه ناچیز مملکت دارید به الزویر و اشپرینگر و وایلی و تیلور اند فرانسیس کمک می کنید که هر یک از این ناشران می توانند یک تنه کل صنعت نشر ایران را بخرند و بفروشند. نمی دانم مناسبت روز جهانی کتاب و حق مولف جای شادی و شادمانی و جشن گرفتن برای کتاب و کتابخوانی باید باشد یا جای این گله و گلایه ها و صحبتهای تأسف آور بنده و امثال من؟ 

 

عمرانی، ابراهیم. «روز جهانی کتاب و حق مؤلف». سخن هفته لیزنا، شماره 335، 11 اردیبهشت 1396.

 

بابایی
|
Iran
|
1396/02/13 - 12:10
0
0
در مورد سوم که گفته اید با بن کتاب فقط کتاب ایرانی خریده شود از نظر کمک به ناشران خوب است ولی اگر بنی به دست افراد بیفتد شاید خیلی به این موضوع فر نکند و کتابی را که لازم دارند خوهند خرید و به آنها ایرادی وارد نیست ولی من هم مثل شما فکر می کنم که بهتر است که کتابخانه ها دست کم اگر بن در دستشان دارند صرف ناشران داخلی کنند. از یادآوریتان صمیمانه سپاسگزارم.
بابایی
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: