هشتمین سالگرد لیزنا
 در آرزوی نوشتن شما/ به مناسبت تولد هشت سالگی لیزنا

 لیزنا، ابراهیم عمرانی، سردبیر: لیزنا هشت ساله شد. بله هشت سال از شروعی نه چندان مطمئن گذشت و در این هشت سال فراز و نشیب زیادی طی شد.  اسفند 88 با زانوانی لرزان پای در راه گذاشتیم و به این امید که خود راه بگویدمان که چون باید رفت راه را آغاز کردیم. هر بار در فرازی لبهایمان به خنده باز شد که این نهال پاگرفت و باز در هر فرودی چشم به انتهای سراشیبی می دوختیم که آیا این آخر راه است و برای خودمان سوال بود که آیا داریم به سمت پرتگاه می‌رویم یا از این نیز گذر خواهیم کرد . گاه خودمان را به زور سر پا نگاه داشتیم و سرمان را پناه گرفتیم که طوفان بگذرد و گاهی نسیم همواری مدتی به ما آرامش داد و کمک کرد تا از این ایستگاه خود را به ایستگاه بعد برسانیم. و در همه این مسیر پر دست انداز، تنها چیزی که داشتیم خوانندگان عزیز بودند که به ما می‌گفتند که همراهمان هستند و اگر قلمی روی کاغذ آمد یا انگشتی به صفحه کلیدی خورد با همین امید بود و بس.

 حال به پاس اینکه تا همین بخشها طی طریق شد و از ایستگاههای مختلف به سلامت گذشتیم خدا را شکر می‌کنیم و به خودمان امید می‌دهیم که هنوز اندک فایده‌ای برای بخشی از افراد میهنمان داریم، گاهی در ایستگاهی یکی از بچه ها از قطار پیاده می‌شد ولی چوب امدادش را بر رکاب می‌گذاشت تا  در ایستگاهی دیگر جوان دیگری چوب را از رکاب و سکوی قطار برداشته، دستمان را گرفته و بالا آمده و باز ما همراهی شده‌ایم و ممنون همه عزیزانی که در آن روز که بودند بی مزد و بی دریغ کمک‌مان کردند هم هستیم.

 خوب یا بد اکنون در ایستگاه نهم هستیم و بسیاری از دوستانی که از روز اول همراهمان بودند،‌کماکان همراه هستند و چند یاور جدید هم به ما اضافه شده که به وجودشان افتخار می‌کنیم. با اینهمه دستمان را برای گرفتن کمک به سوی یکایک شما عزیزان دراز می‌کنیم، باشد که دعوت ما را بپذیرید و به یاری‌مان بیائید.

 از روز نخست گفتیم که لیزنا متعلق به همه کتابداران و متخصصان علوم اطلاعات است و بر این باور مانده‌ایم و هربار ملتمسانه از شما می‌خواهیم که برایمان بنویسید. هشت سال است که نوشته‌ایم آنهم در این فضای شفاهی. فضایی که بنا به سنت شفاهی است هر چند در سخن و در متون از مستند کردن صحبت می‌کنیم ولی فضای سیاسی دو هزار و پانصد ساله ایران همه را به این ترجیح رسانده که سندی دست کسی نده و روی کاغذ چیزی نیار که جای حاشا زیاد است. فقط مستند سازی مال وقتی است که برای اینکه چیزی را به نام خودت بنامی فوری سند بزنی و به صحت و سقم آن هم کاری نداشته باشی در باقی موارد شفاهی خیلی بهتر است. در نتیجه می بینیم که اهالی حوزه اطلاعات،‌جوان و پیر هنوز همه در نوشتن کُند هستند و یا اصلا نمی‌نویسند و یا می‌گویند نمی‌توانیم بنویسیم چون برایمان مشکل پیش می‌آید که درباره آن در همین یادداشت حرف خواهیم زد.

 به هر حال فضای ما فضای مطبوعاتی است و با سیاستی که لیزنا از ابتدا اتخاذ کرده تلاش می‌کند با اندکی محافظه‌کاری مطالب را به خوانندگان عزیز برساند. من می‌گویم اندکی محافظه‌کاری، ولی بسیاری از دوستان خودم ایراد می‌گیرند که شما دیگر خیلی محافظه کار شده‌اید و این اندک من برای آنها بسیار هم زیاد است. برخی دیگر از دوستان هم دائم گلایه دارند که چرا فلان مطلب را منتشر کردید،‌ به فلان عزیز برخورده و از این مسایل. در نتیجه، ما فهمیده‌ایم که نمی‌توانیم همه را راضی نگهداریم و فکر می‌کنیم و آنچه برای یکی محافظه کاری است برای دیگری تندروی محسوب می‌شود و آنچه یکی را آرام می‌کند، ‌ممکن است موجب پریشانی دیگری شود. بنابر این سیاست فعلی را تا اطلاع ثانوی ادامه می‌دهیم، و مسلم می‌دانیم که با فضای جامعه جلو می‌رویم و تا جائی که ممکن است نیمه پر لیوان را خواهیم دید.

 برای این کار دلایل زیادی دارم که باز و حتما برای عده‌ای پسندیده نخواهد بود. باور دارم فقط در همین نیمه پر یک چیزی، هر چیز،  وجود دارد که استفاده‌ای خواهد داشت. در یکی از فیلمهای وودی آلن به یاد دارم که بانوی فیلم به او گفت که تو فقط نیمه خالی لیوان را می‌بینی و آلن در پاسخ گفت آره نیمه پُر لیوان از زهر پر شده و تو می نوشیش. به باور من آن زهر و تریاق هم کارکرد خود را خواهند داشت و اگر با دقت به نیمه پُر نگاه کنیم می‌توانیم با نیمه پُر از زهر لیوان جلوی برخی آفات رابگیریم ولی با نیمه خالی هیچکاری نمی توانیم بکنیم. پس تا اطلاع ثانوی سیاست فعلی ما همین است و در کاری ژورنالیستی ترجیح می‌دهیم به کلی فلسفیدن را به اهل آن واگذاریم و بگوئیم نمی‌توانید با شواهد فلسفی به ویژه از نوع کاستومایزد شده وطنیش در وصف اهمیت نیمه خالی برایمان بفلسفید تا ما را از خر شیطان پیاده کنید که نیمه خالی را هم ببینیم. یا با ابیات رمانتیک و حتی فانتزی بخواهید به ما بقبولانید که نیمه خالی اصلا خیلی پُر تر از نیمه پُر است و چشم جان می‌خواهد که در نیمه خالی واقعیتها را ببیند. آن نیمه خالی مال شما و تا ابد در یادداشتهایتان از نیمه خالی بگوئید و بنویسید و یادتان برود که آن نیمه را خودتان خالی کرده‌اید. هشت سال مشغول مصادره کردن نیمه لیوان که متعلق به همه مردم بود،  بوده اید و حال لیوان را گذاشته اید زمین و از نیمه خالی آن سخن می رانید؟ واژه شرم را هنوز مرسوم است که در واژه‌نامه‌ها می‌نویسند و هنوز از واژه‌نامه ها حذف نشده است.

 تا بنده سردبیرم، ترجیحم این است که نیمه پر جلوی چشمم باشد. در یادداشت به رسم انگیزه کشی نوشتم و باز هم می‌گویم در جامعه فعلی ایران آن قدر ابزار و آلات چند هزار میلیارد تومانی میراث معجزه هزاره سوم و مدیرانش برای انگیزه کشی وجود دارد که من نمی‌خواهم با دست گذاشتن بر نیمه‌های خالی ته مانده امید مردمی که دوستشان دارم را تبدیل به یاس کنم. حتی بعد از معجزه هزاره هم آن قدر کارهایی که نیاز به کاردان دارد به دست ناکارآمدان سپرده شده و می‌شود (فقط برای حفظ خط و ربط) و آن قدر کارهایی که از عهده هر غیر متخصصی و بی تجربه‌ای بر می‌آید را به آدمهایی که توانایی‌شان بیش از آن است واگذار می‌کنند و از او می‌خواهند که زیر دست یکی از آن ناکارآمدها کار کند که گفتن ندارد. این بزرگان باز پا را جای پای معجزات هزاره گذاشته و به همین طریق هم سرمایه انسانی و مادی کشور را از بین می‌برند و هم رکود و افسردگی به جامعه می‌پاشند و امید را از جامعه می‌گیرند. بسیاری روزنامه‌ها و اخبار نامه ها به انداز کافی نیمه خالی را نشان می‌دهند و ما علاقه‌ای نداریم نیمه خالی را برجسته کنیم. پس هر کس کار کَرد، ما برایش کف می‌زنیم و اگر ببینیم که دارد خطا می رود،‌ منعکس می‌کنیم ولی در کار حذف نیستیم، به هیچ وجه.

 انتقاد زیاد کرده ایم و می‌کنیم، ولی همانطور که گفتم برخورد حذفی نداریم و به چند صدایی باور داریم. ستون سخن هفته ما اغلب مطالب انتقادی و اشاره به مشکلها دارد ولی به دنبال راه حل، مساله‌ای را طرح می‌کنیم و این همه ادعای ما است و باز هم تلاش ما در همین جهت است. البته امیدوارم ملانقطی‌های عزیز دنبال نکته در این چند خط نباشند و اگر می‌خواهند خلاف و تناقضهای صحبت امروز مرا اثبات کنند، لطف کنند و زحمت بکشند و دنبال خط کامل لیزنا باشند و آنچه در طول این هشت سال نوشته‌ شده و راهی که هشت سال رفته است  را زیر ذره بین بگذارند. ما هم سپاسگزارشان می‌شویم.

 خُب از خودمان و خط و ربط هشت ساله‌مان بگذریم و به شما خوانندگان گرامی و عزیز و نوشته هایتان برگردیم. ما اصرار داریم که شما برای ما بنویسید. و الآن چند ستون فعال داریم، ‌از جمله همین سخن هفته، که فضاهایی هستند برای نوشته‌های شما و بارها و بارها خواسته‌ایم که برایمان بنویسید و باز هم استدعا می‌کنم که برایمان بنویسید. با عزیزان بزرگوار که صحبت می‌کنیم،‌هر یک دلیلی برای ننوشتن عنوان می‌کنند:

 برخی اعتماد به نفس لازم برای نوشتن ندارند. بارها گفته‌ایم و ستونهای گاهی دور گاهی نزدیک و برگ سپید شاهد مدعای ما هستند. هر دو ستون را در همان اولین قسمت برای نوقلمان اعلام کردیم. هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو. با زبان خودت و با نثر خودت. برخی که نوشته‌شان اصلا نیاز به اصلاح ندارد ولی در مورد کسانی که کمتر نوشته اند و ممکن است مطلبشان برای بهتر شدن نیاز به پیشنهاد یا اصلاح داشته باشد، دوستان با تجربه تر یادداشتهایشان را می‌خوانند و اصلاحاتی پیشنهاد می‌کنند و کمک می‌کنند که مطلب منتشر شود. حتی یادمان نرفته در شماره صفر سخن هفته گفتیم یک هفته جوانان و یک هفته قدیمی‌ترها بنویسند. ولی جوانها کمتر نوشته‌اند و ما باز هم منتظر نوشته‌هایشان می‌مانیم.تاکید من روی این بخش زیاد است و به نوقلمان اعلام می‌کنم تیم لیزنا حتما به شما کمک می‌کند که اعتماد به نفس لازم برای بیشتر و بیشتر نوشتن را به دست بیاورید،‌ ویراستاران خوبی در دسترس داریم که صاحب قلم هستند و داوطلبانه ما را یاری می‌نمایند.   

 بخشی درگیر تعارفات هستند و می گویند هرچه بنویسیم باز به یکی برخورد می‌کند و حوصله‌اش را نداریم. در پاسخ فقط حرف چند خط بالاتر خود را تکرار می‌کنم، نمی توانید همه را راضی نگهدارید، ‌هر کار کنید، باز عده ای ناراضی خواهند بود. پس بنویسید و بگذارید فضای گفتگو در جامعه شکل جدی و مفیدی بگیرد.

 برخی خود نگران هستند که اگر مطلبی برای شما بنویسیم در اداره دچار مشکل بشویم و مدیر ما اصلا از لیزنا خوشش نمی‌آید و کار دستمان داده می‌شود. راستش دروغ چرا، ما راضی نیستیم که کسی دچار مشکل شود و در این اوضاع بیکاری از کار بیکار شود و آرزو می‌کنیم که این مشکل از بین برود و مدیران شما سطح تحمل خود را اندکی بالاتر ببرند که فضای گفتگو شکل بگیرد و جای فضای دموکتاتوری را بگیرد. امیدوارم که مدیران شما فقط در شعار مدنی نباشند و در رفتارها هم به باور رسیده باشند و اگر موردی پیش می‌آید نقد یا ردیه‌ای بنویسند و اتفاقا باب صحبت را باز کنند تا همه بیاموزند.    

 ما به احترام شما که می‌خواهید که ادامه دهیم، ادامه خواهیم داد، تا روزی که قلممان نشکسته، برجای ایستاده‌ایم و به احترام روزی 20.000 کلید خوردن سایت لیزنا که افتخار ما است باز هم تلاش می‌کنیم تا همان چیزی باشیم که شما می‌خواهید و این را هم تکرار می‌کنم که توان اینکه همه را به اندازه ای که دلشان می‌خواهد راضی نگهداریم نداریم. همان اندک را که از آن صحبت بود را از ما بپذیرید و از ما به دل نگیرید و باور کنید که فقط قصد همکاری و خدمت داریم. برای رضایت شما در حد توان، مطمئن باشید که کوتاهی نخواهیم کرد و از شما می‌خواهیم که کمک‌مان کنید و در جدول زیر میزان رضایت یا نارضایتی خود را از بخشهای مختلف لیزنا به ما اعلام کنید و پیشنهاد خود را درباره مطالب هر بخش بنویسید و در بخش نظران بنویسید که دوست دارید بیشتر درباره چه بخوانید.  این بزرگترین هدیه تولد شما به لیزنا خواهد بود.

 

بخش ها

خیلی خوب

خوب

متوسط

ضعیف

غیر قابل استفاده

سخن هفته

 

 

 

 

 

گاهی دور گاهی نزدیک

 

 

 

 

 

اطلاعات سبز

 

 

 

 

 

برگ سپید

 

 

 

 

 

کتابخانه های عمومی.....

 

 

 

 

 

کتابخانه و کتابدرای

 

 

 

 

 

کتاب

 

 

 

 

 

گزارش و گفتگو

 

 

 

 

 

همایش وکارگاه

 

 

 

 

 

با کتاب کتابداران/نویسندگان

 

 

 

 

 

دانش و فناوری

 

 

 

 

 

بخش انگلیسی لیزنا

 

 

 

 

 

 

عمرانی، سید ابراهیم. «در آرزوی نوشتن شما/به مناسبت تولد هشت سالگی لیزنا». سخن هفته لیزنا، شماره ۳۷9، 14 اسفند ۱۳۹۶