کد خبر: 34770
تاریخ انتشار: دوشنبه, 07 خرداد 1397 - 15:30

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

نظریه و نظریه‌پردازی در کتابداری، علم اطلاعات و دانش‌شناسی: کاستی‌ها و قوت‌های ما

منبع : لیزنا
رحمت الله فتاحی
نظریه و نظریه‌پردازی در کتابداری، علم اطلاعات و دانش‌شناسی: کاستی‌ها و قوت‌های ما

لیزنا: رحمت الله فتاحی[1]  ، معلم دانشگاه فردوسی مشهد: 

درآمد

در این نوشته تلاش شده است تا پس از مرور برخی مفاهیم پایه در باره نظریه و نظریه سازی، نقاط قوت و کاستی های کنونی نظریه پردازی در علم اطلاعات و دانش شناسی واکاوی شود. هدف، شناسایی زمینه های کلیدی برای توسعه بنیانهای نظری و حرکت به سوی نظریه پردازی در این رشته است. آشکار است که نوشته های فراوانی (بویژه در زبان انگلیسی) در ارتباط با ضعف نظریه پردازی منتشر شده است اما یادآوری قوت ها و کاستی های موجود می تواند به طرح دوباره مسئله و یافتن راههایی برای توسعه نظریه پردازی و نیز برون رفت از ضعف آن بیانجامد.

مروری کوتاه بر مفاهیم پایه و هدفهای نظریه و نظریه پردازی

برای آنکه وارد این مقوله شویم، بی مناسبت نیست ابتدا به طرح چند پرسش ابتدایی بپردازیم. برای نمونه:

--ما چه تعریفی از نظریه داریم؟ چرا تعریف های متنوعی از مفهوم نظریه ارائه شده است؟

--هدف از نظریه پردازی چیست؟ نظریه ها چه تاثیری بر علم دارند؟ یا آنکه: بدون نظریه، چه کاستی هایی در علم بوجود خواهد آمد؟

مفهوم کلی نظریه از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان به این شکل مطرح شده که "نظریه چارچوبی کلی و نظام یافته برای طرح، سامان بخشی، و تعمیم پذیری اندیشه هاست". درعین حال، برخی اندیشمندان تعریفهای عینی تری را ارائه داده اند، از دیدگاه آنان، نظریه عبارت است از:

--مجموعه‌ای از سازه‌ها (مفاهیم) تعاریف و گزاره‌های به هم مرتبط است که از طریق مشخص ساختن روابط بین متغیرها، با هدف تبیین و پیش‌بینی پدیده‌ها دید نظام یافته‌ای از پدیده‌ها ارائه می‌کند (کرلینگر، ۱۳۷۷)

--طرح مفاهیم و روابط پذیرفته شده بین آنها (Hoover, 1980

--ارائه طرحی درباره روابط بین پدیده‏ها، به طوری كه از همبستگی درونی و ثبات منطقی برخوردار باشد (Odi, 1982

--توضیحی نظام‏مند برای حقایق و قوانین مشاهده شده كه به بخش خاصی از زندگی مربوط است (Babbie, 1992

--مجموعه‏ای از قوانین یا مجموعه‏ای از چند اصل متعارف كه بر مبنای قواعد منطق با یكدیگر در ارتباط بوده و قادر به تبیین، تشریح یا پیش‏بینی تمام یا قسمتی از واقعیت باشد. همچنین، نظریه مجموعه ای از گفتارهایی است که بر مبنای قواعد منطق با یکدیگر در ارتباط بوده و مبین بخشی از واقعیت باشد (رفیع پور،1361: در دیانی، 1385)؛

--نظامی از فرضیه ها، اصول پذیرفته‌شده، و رویه های انجام کار می داند که به منظور توصیف، پیش بینی، و تبیین ماهیت یا رفتار مجموعه خاصی از پدیده ها ابداع شده است (فرهنگ میراث آمریکایی،1969)؛

--مجموعه ای از قضایاست که بیانگر دیدگاهی نظام‌مند و دقیق نسبت به یک موضوع باشد (فرهنگ واژگان مریام وبستر، نقل در نشاط، 1388).

--توضیحی نظام‏مند و هماهنگ درباره طیف گوناگونی از پدیده‏های اجتماعی یا روان‏شناختی، كه به درك انسان از پدیده‏ها كمك می‏‌كند (Schwandt, 1997; Anfara and Mertz, 2006

--یك گزاره یا گروهی از گزاره‏ها درباره چگونگی كارِ بخشی از جهان- اغلب توضیح روابط بین پدیده‏هاست (Vogt, 1993

با توجه به این تعریفها و سرشت نظریه، باید یادآور شد کهتا حد امکان، نظریه یک ضرورت علمی است که باید پایدار بوده و به مقتضیات زمان و مکان وابسته نباشد.

هدفهای نظریه و نظریه پردازی

آشکار است که نظریه پردازان با ارائه نظریه های جدید تلاش دارند تا به جامعه مخاطب خود در تبیین ماهیت عمومی و تخصصی مفاهیم/پدیده ها و حتی پیش بینی روند آن کمک کنند. شوانت (Schwandt, 1997) و انفرا و مرتز (Anfara and Mertz, 2006) نظریه پردازی را به منزله رویکردی برای کمک به درك انسان از پدیده‏ها تعریف می کنند. به طور کلی، با نظریه پردازی می توان به این مقاصد دست یافت:

--ارتقای سطح شناخت و تبیین نظری و عملی در ارتباط با مفاهیم، پدیده ها و رخدادها

--ایجاد نظم و انسجام مفهومی در اندیشه های معتبر

--کمک به درک خاستگاه مهمترین و معتبرترین اندیشه ها

--کمک به ارتقای فلسفه علم

رابطه اعتبار علمی هر رشته با نظریه

در بسیاری از مواقع، اندیشمندان به مقایسه اعتبار علوم یا رشته ها باهم پرداخته و یا می پردازند. برخی از آنها بر این باورند که فقیر بودن یا غنی بودن هر رشته علمی به میزان و سطح فعالیتهای آن در زمینه نظریه پردازی مربوط است. به بیان دیگر، زنده بودن و پویایی دانشها و علوم، وابسته به نظریه سازی است. به این منظور، یافته های علمی باید در قالب نظریه ارائه شود تا نه تنها قابلیت فهم بیشتر و ژرف تر یابد بلکه از ماندگاری نیز برخوردار شود. نشاط و حری (1386) بر این باورند که "تنها زمانی یک رشته علمی را واجد اعتبار معرفت شناختی می دانیم که قادر به ارائه کل داده ها و دانش رشته در چارچوب نظریه ای مادر که همان نظریه عام و کلی باشد." آنها همچنین اشاره دارند که "امروزه سئوال اصلی در اعتبار رشته های گوناگون علمی و دانشگاهی به خصوص در رشته های علوم انسانی این نیست که یک رشته از بدو پیدایش تاکنون به چه میزان تجارب علمی و دانش نظری کسب کرده و یا اندوخته، بلکه این است که آیا آن رشته توانسته این ذخایر را در چارچوب فکری وسیع تری که همان نظریه جامع و کلی همان رشته باشد ارائه دهد یا خیر". نشاط و حری (همان) تاکید می کنند که هرچه نظریه کلی قوی تر و عمیق تر باشد، امکان ارائه نظریه های فرعی (تخصصی) بیشتری وجود خواهد داشت. در نتیجه، هرچه تعداد نظریه های تخصصی بیشتر باشد، آن حوزه یا رشته از اعتبار و انسجام بیشتری برخوردار خواهد بود.

اما چرا و چگونه برخی علوم قابلیت طرح نظریه های فراوانی را دارند و برخی کمتر؟ دلایل این تفاوت را در چه چیزی می توان جستجو کرد؟ نشاط و حری (همان) به این نکته اشاره می کنند که مبانی فکری و فلسفی، اساس و پایه تفکر نظریه پردازان را تشکیل می دهد. بنابراین، برای درک عمیق و شناخت و نقد نظریه ها در هر رشته ای لازم است علاوه بر مطالعه نظریه های دانشمندان آن رشته، منشاء و سرچشمه زایش و پیدایش فکری آنها را نیز مورد مطالعه قرار دهیم.

کاستی های کتابداری، علم اطلاعات و دانش شناسی در نظریه پردازی

در این زمینه، ابتدا مایلم یک خاطره را یادآوری کنم: در اواخر دهه 1370 که دوره دکترای کتابداری را در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد راه اندازی کردیم، هنگام مصاحبه با داوطلبان ورود به این دوره در سالهای پسین، برخی همکاران عضو هیئت علمی غیرکتابدار (از رشته علوم تربیتی و نیز روانشناسی که به طور معمول در اینگونه جلسه ها باید باشند) این پرسش را از داوطلبان می کردند که یکی دو نظریه مرتبط با رشته کتابداری را برای آنها بیان و تشریح کنند.شوربختانه، هیچ یک از آنها قادر به پاسخ قانع کننده نبودند و این موجب بروز احساس ناخوشایند در ما اعضای هیئت علمی کتابدری می شد. دلیل این کاستی، به طور مستقیم متوجه آن دانشجویان نبود بلکه بیشتر ناشی از نوع رویکرد ما اعضای هیئت علمی نسبت به تدریس محتواهای نظری بود. در آن زمان (اوایل دهه 1380) نه درسهای مشخصی در ارتباط با نظریه ها در برنامه درسی رشته کتابداری وجود داشت و نه آثار (کتابها و مقاله های) نظری کافی در رشته ما منتشر شده بود.[2] حتی تا همین اواخر (اواسط دهه 1390) کمتر پایان نامه ای به مباحث نظری پرداخته بود. البته این کاستی در غرب هم از سوی اندیشمندان رشته کتابداری و علم اطلاعات مطرح شده است. آنها بر این باورند که ما، درواقع، بیشتر وامدار نظریه های حوزه های دیگر هستیم، یعنی در سایه نظریه های دیگران به نظریه پردازی دست زده ایم. انتقادهای تندی هم درباره فقر و بحران نظریه پردازی در علم اطلاعات مطرح شده است از جمله، نشاط و حری (1386) اشاره دارند که "مفهوم اطلاعات در منجلاب بحران گیج کننده بنیانهای شناخت خود فرو می رود... نظریه های مطرح در باب اطلاعات در وضعیت کنونی از نظر شکل و محتوا دچار بحران هویت شده است". آنها بر این باورند که گاه بسیاری از نظریه ها، ایده ها و تجارب ساختارمند و یا شهودی نظریه پردازان آگاهانه یا ناآگاهانه در قالب نظریه اطلاعات عنوان شده اند... این نظریات علاوه بر این که مطابق معیارهای نظریه پردازی، نظریه به حساب نمی آیند بلکه در موارد زیادی با هم متضاد و متناقض بوده اند.

در این ارتباط می توان این پرسشها را طرح کرد که:

--آیا ما نظریه عام و کلی برای رشته خود تدوین کرده ایم؟

--رشته ما در مقایسه با سایر رشته ها تا چه اندازه دارای نظریه های تخصصی است؟

--چرا این نظریه ها هنوز نتوانسته اند تشکیل دهنده یک نظریه عام و کلی باشند؟

--تا چه حدّ نظریه های خاص در رشته ما به هم ارتباط دارند؟ برای نمونه: تا چه حدّ نظریه های رفتار اطلاعاتی را با نظریه های سازماندهی اطلاعات/دانش به هم پیوند زده ایم؟ یا: تا چه حدّ نظریه های شخصیت را به نظریه های رفتار اطلاعاتی ربط داده ایم؟ و یا: تا چه حدّ نظریه ها در رشته ما با نظریه های سایر رشته ها مرتبط است؟

نشاط (1388) چالشهای نظریه پردازی در رابطه با مفهوم اطلاعات را در دو گروه کلی (1. جدال میان عام و خاص بودن دانش نظری، و 2. تقابل علم و مهارت در دانش اطلاع رسانی) مورد توجه قرار داده است. در مورد گروه نخست باید اشاره کرد که رشد علوم در طول طمان به شکل تخصصی و شاخه شاخه صورت گرفته و همین امر موجب بروز عدم انسجام کلی میان علوم شده است. نتیجه آنکه بسیاری از شاخه های علوم با هم در تعامل نیستند و دانشمندان از علوم مرتبط با علم خود ناآگاهند. در ارتباط با گروه دوم، گفته می شود که یکی از دلایل بنیادی برای فقر نظریه پردازی در رشته ما، تمرکز بر عملگرا بودن و فرایندمدار بودن ماهیت آن (مبتنی بر مهارت یا فن) است. فعالیتهای اساسی چون مجموعه سازی و سازماندهی به گونه ای درنظر گرفته می شود که انگار تنها فرایندهای عملی هستند و باید مطابق استانداردها و رویه ها انجام گیرند. این استدلال کلی نمی تواند موجه باشد زیرا در پسِ بسیاری از اعمال و فرایندها، چیزی به نام "اندیشه و نظر" نهفته است. اندیشه و نظر می تواند از مفاهیم، نظریه ها و پدیده های گوناگون سرچشمه گرفته یا با آنها مرتبط باشد.

یادآوری می شود که در زمینه واکاوی عوامل بازدارنده نظریه پردازی در حرفه خود، نه تنها تاثیر نظام آموزشی ایستا (از ابتدایی گرفته تا دانشگاهی) و نیز ساختار و فرایندهای نامناسب سازمانهای پژوهش محور، بلکه رویکرد کمی گرایی و مدرک گرایی را می توان از مهمترین عوامل به شمار آورد. فضای شکل گرفته کنونی شرایط مناسب برای ژرف اندیشی در فعالیتهای علمی و پژوهشی را فراهم نکرده است.

قوت های ما برای نظریه پردازی

اگر باور داریم که اندیشه های حرفه ای و کاری ما باید نظام مند و منطبق با قواعد منطق بوده و  ارتباط آنها با مفاهیم و عناصر دیگر تبیین و مبین بخشی از واقعیت باشد، آنگاه باید آنها را در چارچوب نظریه ها تحلیل کنیم. برای نمونه، مجموعه سازی می تواند و باید منطبق با شناخت نظام مند نیازهای اطلاعاتی و دانشی قشرهای گوناگون جامعه و افرادِ با شخصیتها و رفتارهای خاص باشد. برندا دروین[3] نظریه معنابخشی را در دهه 1970 طرح کرد که می تواند در زمینه مجموعه سازی بسط داده شود (دروین، 1383) و به نظریه های تخصصی تبدیل شود. هنگامی که فرایند گزینش کتاب را انجام می دهیم، در واقع، ذهن ما درگیر یک فرایند شناختی پویا می شود که تحت تاثیر عوامل و موقعیت های خاص قرار دارد. در چنین وضعیتی، آیا نمی توان این گزاره را مطرح کرد که چارچوب گزینش کتاب و رویکرد به آن بیشتر ذهنی و مبتنی بر قضاوت شخصی است تا عینی و شفاف. در این صورت، مجموعه منابعی که محتوای یک کتابخانه را شکل می دهد تابع عوامل ناپیدا و نهفته در ذهن کتابداران قرار می گیرد. محتوا به خودی خود شکل نمی گیرد بلکه در ارتباط با سیاستها، مخاطبان و کتابدارانی که وظیفه شان کمک به شهروندان است معنا می یابد. پس به نظر می رسد که بسیاری از آنچه ما فرایندهای کاری (مانندگزینش، فراهم آوری، فهرستنویسی، رده بندی، چکیده نویسی، نمایه سازی، گردش و امانت کتاب، خدمات مرجع، مدیریت و ...) می نامیم می تواند در چارچوب نظری مورد تحلیل و تبیین قرار گیرد تا به شناخت ژرف تر ما، درک خاستگاه اندیشه های مرتبط، تبیین عالمانه رخدادها و ایجاد انسجام مفهومی در اندیشه های مدون رشته ما کمک کند. حتی می توان در این زمینه نظریه پردازی کرد. برای این منظور، باید از رویکرد اندیشه ورزی، تفکر انتقادی و خلاق بهره گرفت تا نگاه نظام مند و ژرف تری به مفاهیم، رخدادها و فرایندها داشت.

همانگونه که در بخشهای پسین اشاره خواهد شد، به دلیل محتوای حرفه کتابداری، علم اطلاعات و دانش شناسی، ظرفیت خوبی برای نظریه پردازی وجود دارد. حرفه ما، چه به لحاظ نظری و چه از بعد عملی، با داده، اطلاعات و دانش سروکار دارد. هم محتوا، هم فرایند و هم مخاطبان حرفه ما از آنچنان گستردگی و ژرفایی برخوردارند که به طور اجتناب ناپذیر در پیوند با مسائل گوناگونی قرار می گیرند. این شرایط این امکان را در اختیار ما می گذارد تا اندیشمندان ما زمینه ها و فضای کافی برای ژرف اندیشی در مسائل و تبیین آنها از ابعاد گوناگون (فلسفی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، فناوری و مانند آنها) داشته باشند. آشکار است که تعمق درباره روابط میان مؤلفه ها و عناصری که در ارتباط میان "محتوا، فرایندها و مخاطبان" از یکسو و "ابعاد نام برده شده" از سوی دیگر نیازمند واکاوی و کشف رابطه های جدید و طرح نظریه های نو می شود. برای نمونه، "محتوا" که برساخته از داده، اطلاعات و دانش است عرصه بزرگی برای ژرف اندیشی و کشف عوامل تاثیرگذار و روابط میان آن با مقوله های مرتبط (مثلا زبان شناسی) است. نظریه تحلیل حوزه که از سوی بیرگر یورلند مطرح شد نمونه ای از ژرف اندیشی در باره محتوا از یک بعد خاص است. در بخش پسین، یک عرصه مناسب برای تلاش در زمینه نظریه پردازی مورد بحث قرار گرفته است.

نظریه پردازی در ارتباط با داده، اطلاعات و دانش

بُن مایه نظریه و نظریه سازی، عناصری چون داده، اطلاعات و دانش هستند. دلیل مشخص است: آنچه در ذهن اندیشمند و نظریه پرداز می گذرد از جنس داده، اطلاعات و دانش است که ذهن او را تحریک و شرایط لازم برای استدلال و استنباط مسائل را فراهم می آورد. دانشمند برپایه چنین عناصری که از محیط دریافت و پردازش می کند به اندیشه ورزی و ارائه نظر می پردازد. به بیان دیگر، نخستین جرقه ها در ذهن انسان برای طرح نظریه (نظریه سازی) بر پایه داده ها (نشانه های برساخته از موجودیت ها و رخدادها)، اطلاعات (شکل گیری تجربه ها و یافته ها) و دانش (آموخته ها، برداشتها و دریافتها) شکل می گیرد. از سوی دیگر، این عناصر در زمینه هایی چون محتواها، سیاستها، ساختار/فرایندها، و مخاطبان مورد توجه قرار دارند و بدون آنها امکان بروز ندارند.

اگر بپذیریم داده، اطلاعات و دانش عناصری چند بُعدی هستند (در سطوح گوناگون و در بیشتر حوزه ها و زمینه های فعالیتهای بشری، چه ذهنی و چه عینی مطرح هستند، مثلا در پژوهشهای کیفی داده‌بنیاد)، آنگاه باید قادر باشیم آنها را در چارچوب روابط قانونمند و منطقی تحلیل و تفسیر کنیم. یعنی، در چارچوب تعریفهایی که از نظریه شده (در بالا اشاره شد)، بتوانیم برمبنای قواعد منطق، فعالیتهای خود را برپایه این سه عنصر حیاتی و ارزشمند تبیین کرده، توضیحی نظام مند از روابط میان مفاهیم ارائه دهیم به شکلی که مبین بخشی از واقعیت های موجود باشد. آشکار است که در مورد اطلاعات و دانش، تاکنون نظریه هایی (از جمله نظریه اطلاعات شانون و ویور، نظریه واگیری اطلاعات، نظریه انتقادی اطلاعات، نظریه کوانتمی اطلاعات، نظریه سیبرنتیکی اطلاعات، نظریه معناشناختی اطلاعات، نظریه عمومی دانش، نظریه ابزاری دانش، نظریه انباشت دانش، ...) مطرح شده اما با توجه به اهمّیت فزاینده داده ها در همه عرصه ها و فرایندها، نیاز داریم تا نظریه هایی نو (عام و خاص) در باره آن طراحی و تبیین کنیم.[4] اهمیت این مقوله از آن جهت است که اکنون داده ها (به‌ویژه در چارچوب علم داده‌‌‌ها[5] و کلان‌داده‌ها یا داده‌های بزرگ[6]) عنصر بنیادی در اغلب فعالیتهای علمی و کاربردی در حوزه‌هایی چون علوم زیستی، علوم شناختی، علوم اقتصادی، فناوری اطلاعات و مانند آن، به شمار می رود.

همچنین، در قلمرو علم اطلاعات و دانش شناسی نیازمند آنیم که نه تنها در اصول، نظریه ها، مفاهیم و رخدادها انسجام فکری-فلسفی ایجاد کرده بلکه بایسته است نظریه های خاص برگرفته از نظریه های کلی و عام را توسعه دهیم. در این راستا می توانیم با ارائه نظریه های نو، سطح شناخت نظری و عملی در زمینه های زیر را ارتقاء دهیم:

--شناخت کاربران، نیازشناسی، رفتارشناسی  

--گزینش منابع، فراهم آوری، مجموعه سازی

--پردازش و سازماندهی اطلاعات

--اشاعه و ارائه خدمت

--مدیریت و ارزیابی

--آموزش کارکنان و کاربران

با توجه به این زمینه ها، و با وجود برخی نظریه های مطرح شده، همچنان نیازمند طرح نظریه های نو هستیم تا بتوانیم بسیاری از رخدادها، پدیده ها، فرایندها، و مسائل مرتبط با این زمینه ها را از ابعاد محتوا، سیاستها، ساختار، و مخاطبان نظام مند کرده و تبیین کنیم. حرفه ما، اگر مدعی علمی بودن آن هستیم، سخت به تدوین نظریه های نو نیازمند است. این تلاش برای تقویت مبانی و انسجام بین رشته ای آن ضروری است. در این راستا، می توان به طرح یا بسط نظریه هایی در زمینه های نام برده، همچون نظریه های مجموعه سازی، نظریه های سازماندهی اطلاعات و دانش، نظریه های رفتار اطلاعاتی، نظریه های تعامل و خدمت، نظریه های مدیریت و مانند آنها پرداخت. تاکید می شود که نظریه هایی که حرفه ما بدان نیاز دارد باید به جنبه های خاص مرتبط با حداقل "سه عنصر داده، اطلاعات و دانش" از یکسو و حداقل "سه مؤلفه محتوا، فرایند و مخاطب" از سوی دیگر باشد. اینها بسترهایی بسیار غنی برای نظریه پردازی هستند.

 

فتاحی، رحمت الله  «نظریه و نظریه‌پردازی در کتابداری، علم اطلاعات و دانش‌شناسی: کاستی‌ها و قوت‌های ما». سخن هفته لیزنا، شماره 390، 7 خرداد ۱۳۹۷.

------------------------------------------------------

منابع:

 

 حسینی، سید مهدی؛ فتاحی، رحمت الله؛ دیانی، محمدحسین. (1391). "كاربرد مدل سازي معادله ساختاري در پژوهشهاي كتابداري و اطلاع رساني: ساخت و آزمون نظريه ها". فصلنامه کتابداری و اطلاع رسانی، 17 (1): 33-62.

دروین، برندا. (1383). از نگاه استفاده‌کننده: معرفی روش‌شناسی کیفی ـ کم‍ّی معنابخشی. ترجمه ابراهیم افشار. فصلنامه کتابداری و اطلاع رسانی، 7 (1): 82-101.

دياني، محمد حسين.(1385).  گلوگاههاي پژوهش در علوم اجتماعی. مشهد : انتشارات کتابخانه رايانه اي

رفیع‌پور، فرامرز (1361). کندوکاوها و پنداشته‌ها: مقدمه‌ای بر روش‌های شناخت جامعه و تحقیقات اجتماعی. تهران: شرکت سهامی انتشار.

کرلینگر، فرد .(1377). مبانی پژوهش در علوم رفتاری. ترجمه حسن پاشاشریفی و جعفر نجفی زند، تهران: آوای نور.

نشاط، نرگس؛ حری، عباس. (1386). "تلون مفهومی اطلاعات، ضرورت نظریه ای جامع برای یکپارچه کردن چندپارچگی". اطلاع شناسی، 5 (1 و 2): 5-30.

نشاط، نرگس.  (1388). "پارادایم های نظری و نظریه پردازی در علم اطلاعات". اطلاع شناسی، 23 (بهار): 3-22.

Anfara, V. A.; Mertz, N. T. (2006). Theoretical Frameworks in Qualitative Research. London: Sage.

Babbie,E . (1992). The practice of social research. London: Wadworth.

Hoover, K. R. (1980). The elements of social scientific thinking. New York: St. Martin's.

Jifa, G. and Lingling, Z. (2014). Data, DIKW, Big data and Data science, paper presented at the 2nd International Conference on Information Technology and Quantitative Management, ITQM, Procedia Computer Science, 31: 814 – 821.

Odi, A. (1982). Creative research and theory building in library and information sciences. College and Research Libraries, 43, 312–319.

Schwandt, T.A. (1997). Qualitative inquiry: A dictionary of terms. Thousand Oaks, CA: Sage

Vogt, W.P. (1993). Dictionary of statistics and methodology: A nontechnical guide for the social sciences. Newbury Park: Sage 


 

[1]  نگارنده این نوشته اذعان دارد که اندیشمندان بسیاری در حرفه ما در ایران وجود دارند که توانایی و ظرفیت بیشتری نسبت به وی در نگارش مقاله درباره نقاط قوت و ضعف در مقوله نظریه و نظریه پردازی دارند. خوشبختانه، مقاله ها و کتابهایی از این اندیشمندان به فارسی منتشر شده که می تواند آگاهی های نظری جامعه ما را در این زمینه ارتقاء دهد. به لیزنا پیشنهاد می کنم از آنها نیز درخواست شود در این زمینه دست به قلم برند تا آگاهی های افزونتر و متنوع تری در اختیار جامعه ما قرار گیرد.

[2]  تا سال 1381، تنها 34 کتاب و مقاله فارسی که به نوعی به جنبه های نظری و بنیادی رشته کتابداری و اطلاع رسانی مرتبط بود و بیشتر آنها ترجمه بودند انتشار یافته بود. تنها 5 عنوان از 34 عنوان حاصل تالیف نویسندگان ایرانی بود. اکنون این تعداد بسیار افزون شده و بیش از صدها مورد، بویژه در قالب کتابهای تالیفی و پایان نامه است. مقایسه چند و چون آن 34 مورد را با آنچه امروز در دست داریم توصیه می کنم. مشخصات مربوط به انتشارات تا سال 1381 در اثر زیر در دسترس است:

فردین کولائیان (1381). "کتابشناسی اصول و مبانی علم کتابداری و اطلاع رسانی در زبان فارسی". در: مبانی، تاریخچه و فلسفه علم اطلاع رسانی، به کوشش علیرضا بهمن آبادی. تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی. صص 475-480.

[3] Brenda Dervin

[4]  کتاب زیر، که بتازگی منتشر شده، تلاش دارد تا به نظریه پردازی در قلمرو داده ها بپردازد:

درآمدی بر نظریه داده ها: جستاری فلسفی و علمی درباره داده ها/ رحمت الله فتاحی. تهران: نشر کتابدار، 1397.

[5]  اصطلاح علم داده‌ها (Data science) واژه‌‌ای نسبتا نو، و حاکی از  شکل گرفتن علم و حرفۀ جدیدی است که هدفش بهرهگیری یا قابل بهرهبرداری کردن حجم عظیمی از داده‌هاست (Jifa and Lingling, 2014, p. 817).

[6] Big data

احمدرضا احمدی میرقائد
|
Iran
|
1402/03/01 - 11:22
0
0
با درود و سپاس فراوان از نکات ارزشمند استاد فتاحی گرامی، به نظر بنده از سال 91 به بعد و زمانیکه اسم رشته عوض شده، ما شاهد فعالیت تحقیقاتی مختلف، پویا و خاصی در این حوزه هستیم، و چنانچه بررسیها را ملاحظه نمائیم دامنه پژوهشها به مباحث نظری و نظریه پردازی و همچنین مباحث میان رشته نگاه ویژه ای داشته و حضور این زمینه ها در پژوهشهای انجام گرفته، پر رنگتر است که این خود مبین بازنگری و تحول محتوایی دروس در تمامی مقاطع تحصیلی در رشته علم و اطلاعات و دانش شناسی بوده و هست و امیدوارم این بازنگری و باز اندیشیهای محتوایی دایمی و پیوسته باشد تا بیش از پیش شاهد رشد و پویایی و بالندگی این حرفه در تمامی جوانب و زمینه ها و مخصوصا بحث تئوریک و نظریه پردازی باشیم. با سپاس
محمدرضا بدیع زادگان
|
Iran
|
1397/03/09 - 13:50
0
4
درود و احترام
اقای دکتر فتاحی مثل همیشه بسیار موشکافانه و عالی به مساله نگاه کرده اند. یکی از عواملی که در این موضوع تاثیرگذار است، باور نداشتن دانشجویان،بویژه دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی، به اینکه آن ها هم می توانند با مطالعه همه جانبه و تفکر، نظریه هایی را ارائه دهند. خودباوری در ما کتابداران باید تقویت شود.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: