روزنوشت‌های کتابداران سنگ بنای تاریخ زنده رشته

محسن حاجی زین‌العابدینی، عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی: به طور اتفاقی کتاب «از سینه خاکریز تا بلندای تحقیق: ارجنامه دکتر حبیب‌الله عظیمی[1]» به دستم افتاد و شروع کردم به تورق آن. (فکر نکنید می‌خواهم کتاب معرفی کنم، قصدم چیزی دیگری است). کتاب حدود 350 صفحه است و افراد صاحب نام و گمنام مختلفی در مورد دوست خوبمان آقای دکتر عظیمی نوشته‌اند. اما در بین این همه نوشته، یک مطلب از آقای سید علی کسایی -که با عنوان عضو هیات علمی کتابخانه ملی معرفی شده‌اند- بسیار برایم دلنشین آمد. ایشان چند پاراگراف نوشته بودند که در ابتدای آن‌ها تاریخ داشت و ذکر کرده بودند که از بین یادداشت‌های روزانه‌شان انتخاب کرده‌اند. آنقدر این نوشته‌ها زنده و جالب بود که به نظرم به همه کتاب می‌ارزید. چرا که بدون در نظر داشتن تقدیر و بزرگداشت آقای دکتر عظیمی و کاملا طبیعی در زمان واقعی رخداد نوشته شده بودند. این یادداشت‌های روزانه حکم جواهر دارد و اگر کسی آنقدر همت داشته باشد که چنین چیزی برای خودش تهیه کند واقعا کار بزرگی کرده است.

چنین یادداشت‌هایی همیشه به کار آمده و در کار تاریخ و سیاست و اجتماع و مردم شناسی و ... خیلی مفید بوده است. چنانکه از روی همین یادداشت‌ها و از لابلای زندگی ناصر خسرو، مرحوم ایرج افشار یک مقاله نوشته بودند که قیمت اجناس را در زمان ناصر خسرو نشان می‌داد. نمونه های تاریخی هم زیاد است که رجال مختلف نوشته‌اند که از معروف‌ترین‌های آن می‌شود به یادداشت‌های ناصرالدین شاه اشاره کرد و از بین رجال سیاسی معاصر هم یادداشت‌های آقای رفسنجانی که منتشر شده‌اند. شما هم هر کدام فراوان می‌توانید از این شاهد مثال‌ها بیاورید.

در اطراف خودمان هم پدر بزرگ مادریم را می‌دیدم که همیشه کاغذ می‌گرفت و برش می‌زد و یک جلد چرمی هم می‌گذاشت و برای خودش دفتر یادداشت درست می‌کرد که عطف آن می‌افتاد بالا نه در کنار. همیشه دخل و خرج و مسائل مختلف را می‌نوشت که اگر چه به خط سیاق بود و نمی‌شد خواند و بعد از وفات ایشان از بین رفتند اما هر وقت فرصتی می‌شد و نگاهی به آن می‌انداختیم و چیزی از آن دستگیرمان می‌شد، حکم کیمیا را داشت و یک عالم داده زنده، خاطره و وقایع نگاری اقتصادی نصیبمان می‌شد. آقای حافظیان هم همیشه دفتری داشته‌اند و وقایع روزانه زندگی خود را می‌نوشته‌اند. آقای آذرنگ می‌گفتند که هر جمعه عصر می‌نشینند و هر اتفاقی که برایشان در طول هفته افتاده را مکتوب می‌کنند و در مورد آدم‌ها و اتفاقات و تحلیل آنها می‌نویسند.

خانم رهادوست[2] مطلبی نوشته بودند (دوشنبه 14 اردیبهشت 1394) در ضرورت یادداشت های حرفه ای کتابداران و آقای دکتر دیانی هم به قول خودشان تحت تاثیر این پیام، مطلبی را نوشتند و بر مستندسازی تاریخی تاکید کردند و بخشی از فعالیت‌های خودشان در این زمینه و توصیه به کتابداران را منتشر کردند[3]. چند وقت پیش (بهمن 1396) که خانم رهادوست تشریف آوردند کتابخانه ما هم در جمعی محدود از همکاران بر این موضوع تاکید کردند که اگر وقایع نگاری روزانه کتابداران وجود داشته باشد و این وقایع بعدا گردآوری و تدوین شود چه مجموعه ارزشمندی از تجربیات حرفه ای گردآوری شده است. واقعیت مدیریت دانش هم همین است. اینکه ما قادر باشیم از لابلای اتفاقات روزانه زندگی کاری و حرفه ای، آن مواردی که می‌تواند فوت کوزه گری ما شناخته شده و در موقعیت‌های دیگر چراغ راه آیندگان باشد را استخراج و تفکیک کنیم و به عنوان تجربه ای زنده بیان کنیم. بر این سیاق، می‌شود مطمئن شد که هیچ تلاشی بی ثمر نمانده و فقط بیهوده کوشیدن برای هیچ اتفاق نیافتاده. بلکه، هر قدمی که برداشته شده است در راستای اهداف سازمانی بوده و به درستی هم قدر آن شناخته شده است. چرا که از تکرار مکرر تجربیات جلوگیری به عمل آورده و برقراری رابطه بین گذشته و آینده را با اقدامی که در حال صورت گرفته، تضمین کرده‌ایم.

شاید بسیار از ما چنین تصوری داشته باشیم که ما داریم یک کار پیش پا افتاده و تکراری را انجام می‌دهیم که ده‌ها نفر دیگر هم مانند ما انجام می‌دهند. اما واقعا باید باور داشته باشیم که هر کاربر در هر روز یک رفتار خاص دارد و در مقابل هر کتابدار هم نسخه منحصر به فرد روزانه دارد و رفتار هر روز و چه بسا هر ساعتش با دیگر اوقات متفاوت است. چه بسیار پیش می‌آید که وقتی به گذشته خود باز می‌گردیم از سنجیده عمل کردن خودمان در موقعیتی متعجب می‌شویم و تحریک و تهییج می‌شویم که دوباره و چندباره در موقعیت‌های مختلف این وضعیت رفتاری را حفظ کرده و تکرار کنیم.

به همین دلیل، ضرورت دارد که هر کتابداری یک دفتر یادداشت کنار دست خودش بگذارد و وقایع مهم روزانه و اتفاقات روزمره کتابخانه به ویژه در ارتباط با مخاطبین و کاربران را ثبت و ضبط کند و امید داشته باشد که در آینده همین نوشته هایی که خوار در نظر می‌آید، عبرت نامه ای ارزشمند باشد برای آیندگان. از نمونه های بارز این یادداشت نگاری‌های زیبا که خوشبختانه به زیور طبع آراسته شده، کتاب ارزشمند «انگار همین دیروز بود[4]» از آقای رضا سرلک است که به همه کتابداران گرانقدر توصیه می‌کنم حتما آن را بخوانند.

حاجی زین‌العابدینی، محسن  «روزنوشت‌های کتابداران سنگ بنای تاریخ زنده رشته». سخن هفته لیزنا، شماره ۳۹1، 14 خرداد ۱۳۹۷.

[1] . صادق‌زاده وایقان، علی (1396). "از سینه خاکریز تا بلندای تحقیق: ارجنامه دکتر حبیب‌الله عظیمی". قم: مجمع ذخائر اسلامی، ۱۳۹۶.

[2] . رهادوست، بهار. «تنها تاریخ دروغ نمی گوید». سخن هفته لیزنا. شماره 232. 14 اردیبهشت 1394.

[3] . دیانی، محمدحسین. « تلنگر دکتر رهادوست و زندگینامه حرفه ای من». 18/1/1395. منتشر شده در وبگاه شخصی آقای دکتر دیانی به نشانی: http://dayani.profcms.um.ac.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=11121:2016-06-04-16-09-52&catid=388:2014-01-18-1

[4] . سرلک، رضا (1393). "انگار همین دیروز بود: هفت دهه خاطرات فرهنگی". تهران: طهوری.