باز هم درباره فهرستنویسی و سازماندهی  غیر استاندارد: ادامه داستان

 لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: داستان سازماندهی و به زبان مرسوم خودمانی فهرستنویسی ادامه دارد و ما چه بخواهیم و  چه نخواهیم ادامه خواهد داشت. تعبییر آریستوکراسی که دوستمان در نظرشان روی سخن هفته قبلی کرده اند شاید تعبیر درستی باشد، واقعا نمیدانم،  شاید بهتر باشد در ابتدا تعاریف را یکی کنیم تا بعد ببینیم درست است یا نه؟ ممکن است در جایی که مدیریت درستی در جامعه وجود ندارد، مدیریت بد در همه چیز نزول اجلال کند و در رشته ما هم بخش سازماندهیش بد مدیریت می شود و تبدیل به همین آریستوکراسی که فرمودند شده باشد و در قبضه آدمها یا گروههایی که صلاحیت ندارند و کار را قبضه خود می کنند بیفتد یا افتاده باشد.

 شاید سازماندهی به علت اینکه برای خودش قواعد ساماندارتری نسبت به سایر بخشهای رشته داشته، امکان اینکه ما تخصص خودمان را با اینکار بهتر نشان بدهیم بیشتر داشته است. هنوز می بینم که هر جا میخواهیم از کارمان به غریبه هایی که می پرسند علم اطلاعات یا کتابداری چیست توضیح بدهیم، از سازماندهی و فهرستنویسی و رده بندی صحبت میکنیم، چون هیچوقت مطالعات کاربری را که مهمترین بخش رشته ما است را نمی توانیم حالی غریبهها کنیم. شاید چون از دولت سر آموزش نه چندان خوبمان، حالی خودمان هم نشده است. دست کم فارغالتحصیلان بیشتر دانشگاههای فعلی ما که حتی استادانشان دستشان به شبکه نرسیده و خدمات نوین را نمی شناسند  چه رسد به دانشجویانشان، راهی ندارند جز اینکه درباره مهارتهای خود کارهای فنی را برجسته کنند و به همین علت فهرستنویسی و رده بندی برجسته تر دیده می شوند. البته همکاران و دانشآموختگانی که در مطالعات جدید کاربری استخوان خرد کرده و تلاش کردهاند، و با استفاده از شبکه میتوانند کارهای خلاقانه و نوینی به ظهور برسانند، نیاز ندارند هنوز اصطلاحهای سازماندهی را بلغور کنند که غریبه ها بفهمند که رشته ما هم علمی است و تخصص می خواهد.

 شاید آریستوکراسی که دوستمان در نظرها نوشته بودند، به همین معنا باشد. بیجا بزرگتر از حد شدن مساله سازماندهی در رشته و حرفه ما. اگر تعریفتان همین است، با شما موافقم. سازماندهی بیجا برجسته شده، در جائیکه ما باید همه فکر و تلاشمان را روی خدمات بگذاریم. با اینهمه معتقدم که سازماندهی به هر حال یکی از مراحلی است که باید در خدمت بخش خدمات کتابخانه باشد. یکی از مهمترین ابزارهای خدمت، فهرست کتابخانه است که باید نشان بدهد، چه داریم و چه نداریم. به هر حال روی این نکته که توافق دارید که کسانی که حضوری یا مجازی به کتابخانه میآیند تا چیزهایی را که داریم استفاده کنند باید از فهرست استفاده کنند.

باور جدی خودم را عرض کردم که مراجعان همه هدف کار ما باید باشد. اگر مجموعه سازی می کنیم، باید پیش چشممان، همیشه مراجعه کننده قرار داشته باشد. برای چه نوع کتابخانه ای کار می کنیم؟ برای کجا مجموعه میسازیم، انتخاب میکنیم، خرید میکنیم، اهدا یا وقف قبول میکنیم؟ برایکتابخانه عمومی؟ منشور ایفلا یونسکو و استاندارد کتابخانه های عمومی را باید بگذاریم روی میز و مجموعه را فراهم کنیم و در اولین کلمات همه این منشورها و استانداردها  میبینیم که ابتدا کاربران کتابخانه عمومی تعریف میشود که دوست کتابدار یادت باشد برای چه کسانی قرار است بودجه را هزینه کنی. اگر برای کتابخانه تخصصی داری کار میکنی همینطور و الی آخر.

اگر سازماندهی میکنیم، برای این است که این مواد و منابعی که با بدبختی و در این وضع بودجه و ارز و غیره دارد تهیه می شود، حتما طوری فهرستنویسی شود که دسترسی بهتری بدهیم. برای این کار قواعد دقیقی تهیه شده است که ما با آن قواعد خودمان را متخصص اعلام میکنیم و میخواهیم کلیدهایی (بخوانید نقطه هایی برای دسترسی) را که می توانیم از واژهها و اسامی در اشکال مختلف بسازیم، آن را به حافظه ماشین بسپریم تا در وقت جستجو بهترین جواب را بدهیم. به چه کسی؟ باز هم به مراجعه کننده، به استفادهکننده، به جوینده اطلاعات. پس سازماندهی در این حد و اندازه لازم است و خیلی هم لازم و ضروری است. و حتی اگر سازماندهی را برجسته نکنیم، و به همین اندازه که کتابخانه به سازماندهی هم نیاز دارد هم بسنده کنیم، همه حرفهای سخن هفته گذشته باید رعایت شود.

دوستان معترض من، با شما هم عقیده ام، اگر این کار بزرگتر از آنچه باید شده باشد، آن را به اندازه خودش ببینیم، اگر بد مدیریت شده، به آن حمله کنیم، و بخواهیم که روابط اصلاح شوند. اگر آریستوکراسی درست شده، باید وارد گود شویم و نشان دهیم که ما بهتر بلدیم و بر روابط فاسد چیره شویم. شبکه های اجتماعی و مجلات تعاملی زیادی دارید، نقد کنید. و بیائید و کار کنید ولی همانطور که در بخش قبلی حضورتان گفتم، کار را درست تحویل دهیم. من در سخن هفته قبلی نقد کردم، ولی کار و روش را نقد کردهام نه افراد را. من خودم را فهرستنویس میدانم و کار فهرستنویسی فراوان کردهام. با نوشته هفته قبل، اول از همه خودم را در برابر نقد قرار دادهام. اگر من هم یکی از چیزهایی را که در آنجا اشاره شده رعایت نکرده باشم، انتقاد اول از همه بر خود من وارد میشود. من رویه‌ای  که متاسفانه جاری شده است را نقد میکنم و نه فرد یا شرکت خاصی را. برخی از  شرکتها از کتابدارانی تشکیل شده اند که هر یک را یکی از ما می شناسیم و شاید با آنها دوست هم باشیم، ولی من افراد یا شرکتها را نقد نمیکنم. من  دارم به یک شیوه کار نقد میکنم و پای آن ایستاده ام و تکرار میکنم یک شیوه غلط را رد میکنم، و بنابراین  هر جا از روش صحیح و دقیق کار سر باز زنم، باید از همه بیشتر عقوبت شوم، چون خودم را در این جمع عظیم کتابداران و در این تریبون فهرستنویس اعلام میکنم و ادعا میکنم که در سازماندهی کار علمی می‌کنم و به همه عزیزان میگویم هرگز به خاطر یک مشت دلار کار نیمه کاره و غلط نباید تحویل بدهید. شاید قرار باشد این فهرستهای شما به محیطهای نسل جدید مهاجرت داده شوند. شاید این فهرستهای شما روزی روزگاری به محیطهای معنایی بخواهند نقل مکان کنند، البته هنوز نمی دانم چگونه، ولی فرض محال که محال نیست، آن روز و در محیطهای معنایی مستند بودن بند بند و فقره فقره فهرست از اصلیترین مسایلی است که مطرح می شود. فهرستها را با نگاه به محیطهای آینده بسازیم و تحویل دهیم.

من همه حرفم با کتابدارانی بود و هست که در کتابخانهها کار میکنند و بر حسب اتفاق موفق میشوند بودجه ای از موسسه یا دانشگاهشان بگیرند و  کارشان را  برون سپاری کنند. بله، عزیزان با شما هستم، کاری را که می دهید برای شما انجام بدهند، باید بلد باشید که درست تحویل بگیرید، همین.  و اگر این طرف که شما تشریف دارید کار درست تحویل گرفته شود و مو  از ماست کشیده شود و با من که دوست شما هستم و همکار شما یا همکلاسی شما هستم و کار را به من واگذار کرده اید، هنگام تحویل درست تحویل بگیرید و علمی رفتار کنید، آن وقت فهرستنویسان حرفهای و شرکتهای اینکاره یاد میگیرند که باید کار درست و دقیق تعریف شود و درست و دقیق تحویل شود. و میدانند که دست کم بلد هستید که کار را درست تحویل بگیرید. این حرف نباید به کسی بر بخورد و باعث شود که خدای ناکرده توهین کنند یا تهمت بزنند. اگر بنده هم آمدم در کتابخانه شما و گفتم که می خواهم برایتان فهرستنویسی کنم، همین برخورد را با من بکنید. حتما وظیفه دارید این کار را بکنید. اخلاقی و حقوقی وظیفه دارید که این کار را بکنید. من همینقدر که در این شرایط شما به من کار داده اید، ممنون شما هستم، ولی برای تشکر از شما و روسفید کردن شما نزد موسسهتان هم که باشد، باید کار دقیق و صحیحی تحویل شما بدهم.  و اگر کار را درست انجام نداده باشم دستمزدم را ندهید، و حتی جریمهام کنید. حالا چه باند داشته باشم چه نداشته باشم. چه ادعای سابقه بکنم چه نکنم. خواسته من از همه شما این است. و التبه خواسته بعدی هم این که لطفا موضوع را نقد کنید نه افراد را.

من یک بار دیگر از زاویهای دیگر با شما درد دل کرده بودم، حتما برخی یادشان مانده است. شاید برای شما خندهآور باشد ولی برای نسل من عقیده درست و پابرجایی بوده و هست و اصلا خنده آور نیست. این شعار را میگویم:  "دیگران کاشتند و ما خوردیم – ما بکاریم و دیگران بخورند". دوستان عزیزم، عدهای در حوزه ما کار کردند و آبرویی خریدند و هنوز ما داریم از ته مایه آبروی همانها استفاده میکنیم، کمی جدیتر و علمی تر کار کنیم، و آبرویی بر جای بگذاریم که نسل بعدی دانشآموختگان ما  بتوانند از آبرویی که ما بر جای میگذاریم استفاده کنند.

و در پایان با تاکید بر عقیده دوستمان که فرموده بودند سازماندهی و باز، آریستوکراسی دل به هم زن سازماندهی، و من تعبیر کردم به برجسته شدن سازماندهی نزد دانشجویان کتابداری عرض میکنم، بزرگترین عرصه کار در رشته ما خدمات به مراجعه کننده و استفاده کننده نهایی است و سازماندهی فقط بخشی از کار است، قرار نیست همه دانشآموختگان ما فهرستنویسان خوبی باشند ولی باید خلاقیتهایی در ایجاد خدمات تازه تر و اثربخشتر داشته باشند و آنجا فعالیت خود را متمرکز کنند. با استفاده از فضای شبکه می توانند خدمت نوینی تعریف کنند و درآمدهای قابل قبولی برای خود ایجاد کنند. ولی هر جا که دست میگذارید، و به هر کاری میپردازید، امین مراجعه کنندگان خود باشید. سازماندهی هم ارزشی در اندازه های خودش دارد و نه بیشتر ولی آنجا هم امین مراجعه کننده خود باشید. از کاری که برعهدهتان گذاشته میشود، کاریکاتور نسازید و تحویل بدهید، اعتماد جامعه را به کار خودتان با کار صحیح و دقیق به دست بیاورید و آن اعتماد را تقدیم نسل بعد از خودتان کنید. دست خدا به همراهان.

عمرانی، سید ابراهیم «باز هم درباره فهرستنویسی و سازماندهی  غیر استاندارد: ادامه داستان». سخن هفته لیزنا، شماره ۳98، ۱ مرداد ۱۳۹۷.