لیزنا، مرتضی همت، کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع رسانی کتابخانه مرکزی پردیس علوم دانشگاه تهران: بعضی وقتها آدم درباره موضوعی خاص یک مشغله ذهنی برایش بوجود میآید و اگر زیاد ادامه پیدا کند تبدیل به چیزی میشود که مگر در مواردی خاص، دیگر به آن عکس العمل نشان نمیدهد. بعضی از دغدغهها و مشغلههای ذهنی ما نیز در حوزهی کتابداری و اطلاعرسانی است و از بس برای ما تکرار شده دیگر بیخیال آنها میشویم و سعی میکنیم از یاد ببریم. برای مسأله بکارگیری فارغالتحصیلان رشتههای دیگر در فرصتهای شغلی کتابداری بجای کتابداران اینطور شده بود تا اینکه همین چندروز قبل یک مورد خاص پیش آمد و نتوانستم عکسالعمل نشان ندهم و باعث شد این چند خط را به اعتراض بنویسم.
این مورد خاص یک تلفن بود که به من شد. شخصی با من تماس گرفت و بعد از سلام خودش را معرفی کرد، من او را نمیشناختم اما ظاهراً او نسبت به من آشنایی کمی داشت و حداقل میدانست رشتهام کتابداری است. از صحبتکردنش معلوم بود که عجله دارد، به همین خاطر زود رفت سر اصل مسأله. در مرحله اول آزمون استخدامی نهاد کتابخانههای عمومی قبول شده بود و اون روز برنامه مصاحبه داشت. فهمیده بود که من هم یکبار همین مراحل استخدامی را طی کردهام، تماس گرفته بود راهنماییهای لازم برای مصاحبه را از من بگیرد. شاید تا اینجایش منطقی و برای من هم قابل هضم بود. اما وقتی از او نام رشته و مقطع تحصیلیاش را پرسیدم، انگار دوباره همه مسائل مربوط به رشتهام در عرض چند ثانیه برایم بازخوانی شد.
-کارشناسی ارشد تاریخ
-یعنی شما کتابداری نخوندید؟ مگه رشته تاریخ هم میتوانست امتحان بدهد؟
-وقت زیاد ندارم، الان باید برم داخل برای مصاحبه. فقط میخوام زود بهم بگید اگه ازم پرسیدن میخوای تو کتابخونه چکار کنی چی جوابشون بدم؟
(تا حالا به این فکر نکرده بودم که یک روزی بخوام همه حرفهام را در فاصله چند دقیقه به شخص دیگری انتقال بدهم).
-از من که سوال کتابداری نپرسیدن، اگر از شما هم پرسیدن جواب بدید ازکتابداری چیزی نمیدونم اما سعی می کنم در آینده یاد بگیرم.
-بگم چی یاد میگیرم؟ بگم اینترنت یاد میگیرم؟
باز جای شکرش باقی بود که دیدش از اینکه کتابدار باید کتاب بده و پس بگیره عوض شده بود به اینکه کتابدار باید اینترنت بلد باشه. چون عجله داشت زود خداحافظی کرد. من خیلی ناراحت شدم، و هنوز به خودم حق میدهم که ناراحت باشم. تنها خوشحالیم همین بود که دیدش به کتابداری با خیلی از مدعیان متفاوت بود. البته بعدا متوجه شدم که سوالهایی که از او شده بود، همین مقدار آبرویی را هم که احتمالا رشته نزد این داوطلب تاریخ خوانده کسب کرده بود، به باد داده اند. سوالاتی مثل رده بندی چیست و چه تفاوتی با قفسه بندی دارد.
البته باز به خودم میگویم آخه چرا ناراحتی؟ مگه چه اتفاقی افتاده؟ این که خیلی عادیه! ! ! ! ! و میگویم آره درسته من نباید ناراحت میشدم، چرا که شاید او از آن دانشجویانی نبوده که در دانشگاه و در زمان دانشجویی به ریش بچههای کتابداری می خندیده که رشته شما فلان است و بهمان...، شاید او جای دوستان مرا که چند سال است همین امتحان را میدهند و رد میشوند و در ادامه با چه مشکلاتی که روبرو نمیشوند، را تنگ نمیکند...، شاید او نشنیده که کتابداری دانش وسیعی نیست...، شاید او نام رشته کتابداری را خیلی دوست دارد و همیشه عاشق این رشته بوده، اما در دفترچه انتخاب رشته آزمون سراسری آن را ندیده، و یا خیلی ریز دیده است...، شاید او نمیداند در مقایسه با کتابداران بسیار خوبی که به جرم مونث بودن از پیش حذف می شوند، در اولویت قرار میگیرد...، و شاید اگر یک کتابدار در یک موسسه تحقیقات تاریخی به عنوان تاریخنویس یا تحلیلگر تاریخ و به جای او استخدام میشد او هم ناراحت نمیشد.
آیا کسی هم مقصر هست؟
از آنجا که شریک زندگیام نیز کتابدار است، اولین نفری بود که از این موضوع اطلاع یافت. به نظر او شخص تاریخخوانده مقصر اصلی بود، چرا که "اگر مسلمانی، وظیفهای را به عهده بگیر که برای آن تربیت شدهای و مطمئنی از عهده آن برمیآیی"، شریک در ادامه میفرمایند مگر روزی که انتخاب رشته میکرد کتابداری هم جزء رشتهها نبود؟ مگر همینها نبودند که در زمان دانشجویی با کنایههایشان روحیه دانشجویان کتابداری را تضعیف میکردند؟ چرا با علم به این موضوع میآیند و آزمون میدهند و قبول مسئولیت کتابداری میکنند؟
با اینکه شریک حتماً سرنوشت همکلاسیهایش را به یادآورده و خیلی عصبانی است ولی حرفش غیرمنطقی نیست، اما اگر خود را جای همان تاریخخوانده بگذاریم، در شرایطی که فرصت شغلی برایش موجود نیست، شاید در هر آزمون استخدامی که امکانش باشد شرکت کنیم. پس شاید بتوان به دوست تاریخخواندهمان حق داد که دنبال یه یک لقمه نان باشد، ولی به مسئولان چی؟ به آنها هم حق بدهیم؟ آیا میتوان کسی دیگر را هم مقصر دانست؟ آموزش عالی را و گروههای کتابداری را که باید هرچه سریعتر آموزشهایشان را با بازار کار هماهنگ کنند. خوب این مسأله داخلی حوزه. در بیرون حوزه چه کسانی مسئول این بیمسئولیتی هستند؟ شاید کسانی که تصمیمگیرنده هستند و مقام اجرائی دارند و برای مجموعه خود احساس نیاز به کتابدار میکنند مقصر باشند که به این نتیجه رسیدهاند یک تاریخخوانده و یا هر کس دیگری هم میتواند کار کتابداری را انجام دهد. و در ادامه دستور اجرای این عمل را هم داده است. پس روی سخنم به تصمیم گیرندگان محترم است.
جناب آقایان تصمیم گیران محترم: تا کنون که چشم داشته اید ولی ندیده اید، گوش داشته اید ولی نشنیده اید،اکیداً از شما می خواهم دست کم این سوال مرا که سوال بسیاری از دوستان من نیز هست پاسخ دهید:
شما احساس کرده اید، یا مطالعه کرده اید و به این نتیجه رسیده اید که کتابخانه های عمومی نیاز به فارغ التحصیل تاریخ دارند؟ به همین لحاظ دارید با یک فارغ التحصیل تاریخ مصاحبه می کنید؟ با این فرض که انشاءالله تاریخ دانش وسیعی است، به من بگوئید آیا سوالات آزمون شما برای یک فارغ التحصیل تاریخ طراحی شده بود؟ آیا در هیأت مصاحبه کننده شما از اساتید تاریخ کسی نشسته بود؟ آیا تاریخ خواندهای که دارید استخدام می کنید واقعا در میان تاریخ خواندهها نگوئیم نخبه، درجه یک هست؟ کدامیک از شما که مصاحبه می کنید چنین چیزی را تشخیص می دهید؟ فکر نمیکنید اگر این فارغ التحصیل در رشته خودش درجه یک و خوب بود، حتما با کارشناسی ارشدش در رشته خودش کاری پیدا می کرد؟ اگر فارغ التحصیل تاریخ می خواهید و به آن نیاز دارید چرا با همین عنوان آگهی استخدام نمیدهید؟ چرا با عنوان نیاز به کتابدار آگهی می دهید و تاریخ خوانده می گیرید؟
لطف بفرمائید و آگهی استخدام کارشناس موضوعی بدهید نه کتابدار. در روزنامه بزنید 10 نفر کارشناس تاریخ، 10 نفر کارشناس ارشد الهیات و 10 نفر کارشناس جغرافیا نیاز داریم. به نظرم این خیلی بهتر از آن است که بنویسید کتابدار میخواهم و تاریخ خوان استخدام کنید و الهیات خوانده و جغرافیدان. تصریح کنیدکه کارشناس موضوعی نیاز دارم و نه کتابدار ولی آن شرط را هم رعایت کنید. خوبهایشان را بگیرید. آزمون برای تاریخ خواندهها برگزار کنید و دست کم در روز مصاحبه ی ده نفر الهیاتی، دو نفر استاد برجسته الهیات دعوت کنید که دست کم دو تا آدم حسابیِ آن رشتهها را جذب کنید نه خدای نکرده بیکار ماندههای آن رشتهها را، و روز مصاحبه کارشناسان موضوعی جغرافیا و جامعهشناسی دو نفر استاد جغرافیا و جامعهشناسی دعوت کنید که مصاحبه کنند .
دیگر مطمئنم قصد ندارید بگوئید الهیات دانش وسیعی نیست، و آن را هم خودتان یک جوری سوال آزمون را طرح می کنید و مصاحبه را هم خودتان می کنید چون بالاخره از بچگی قرآن خوانده اید و پای صحبت علما بوده اید و حدیث شنیده اید. و سوالات آزمون تاریخ و جغرافیا را هم خودتان و به دلایلی مشابه سوالات و مصاحبه الهیات، خودتان طرح و مصاحبه می کنید .....
سوال بالا را در یک جمله خلاصه می کنم: حالا که دارید فارغ التحصیلان رشتههای دیگر را بجای کتابداران میگیرید، مطمئن هستید که دارید خوبهاشان را جدا میکنید، یا آنجا هم برای تصمیمگیری معیارهایی دارید که جامعه کتابداری که شما برای بخشی از آن دارید تصمیم میگیرید از آن بی خبر است؟
همت، مرتضی. «اندر حکایت تاریخخواندههای کتابدار: آقای مدیر لطفا خوبها را استخدام کنید». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 58. 28 آذر 1390.