کد خبر: 26994
تاریخ انتشار: سه شنبه, 05 بهمن 1395 - 22:17

داخلی

»

اخبار کتاب

تمسخر تراژدی‌‌های بزرگ در «شاه‌، بی‌بی، سرباز»

منبع : لیزنا
نشست نقد و بررسی کتاب «شاه،‌بی‌بی،سرباز» و مراسم اهدای جایزه به مهتاب میرزایی برگزار شد.
تمسخر تراژدی‌‌های بزرگ در «شاه‌، بی‌بی، سرباز»

به گزارش لیزنا، بر اساس اعلام روابط عمومی موسسه شهر کتاب، نشست هفتگی شهر کتاب در هفته گذشته به بررسی کتاب «شاه‌، بی‌بی، سرباز» از انتشاراتی نشر ثالث اثر ولادیمیر ناباکوف با برگردان رضا رضایی، اختصاص یافت.

ولادیمیر نابوکوف یکی از نویسندگان روس در قرن بیستم است که از جهات مختلف در خور توجه است. نابوکوف در پی انقلاب بولشویک‌ها در ۱۹۱۷ روسیه را ترک کرد و در کشورهای مختلفی زیست؛ این امر موجب شد او نوشتن به زبان انگلیسی را نیز تجربه کند؛ اما این تجربه قدری فراتر از یک تجربه‌ معمولی است؛ چراکه نابوکوف توانست در ۱۹۷۳ نشان ملی آمریکا در ادبیات را دریافت کند. از میان داستان‌ها، رمان‌ها و نمایشنامه‌های متعدد وی برخی آثارش چون «لولیتا» و «پنین» شهرت مضاعف دارند و برخی از آن‌ها چون «دعوت به مراسم گردن‌زنی» به فارسی نیز ترجمه شده‌اند.

رمان «شاه، بی‌بی، سرباز» جزو اولین آثار نابوکوف است. به تازگی ترجمه‌ فارسی این اثر به همت رضا رضایی به کوشش نشر ثالث منتشر شده است.

شاه، بی‌بی سرباز به زبان روسی نوشته شده است؛ اما سال‌ها بعد فرزند نابوکوف با نظارت خود او به ترجمه‌ انگلیسی آن مبادرت ورزید؛ ترجمه‌ی رضایی نیز بر مبنای همین متن صورت گرفته است.

نشست هفتگی مرکز فرهنگی شهرکتاب به رمان یادشده اختصاص یافت. در این نشست، نرگس انتخابی، امیرعلی نجومیان و رضا رضایی حضور داشتند.

بازی خدایان

انتخابی در ابتدای سخنان خود تاکید بر نکته‌ای مستتر در زندگی نابوکوف را ضروری و حائز اهمیت برشمرد و اظهار داشت: نابوکوف در ۱۹۱۹ روسیه را ترک کرده و از آن‌پس همواره در مهاجرت به کشورهای مختلف بوده است. اما باید در نظر داشت که این مهاجر دائمی همواره هویت روسی خویش را همراه خود داشته است؛ او یک نویسنده‌ روس انگلیسی‌زبان است. نابوکوف در میانه‌ عمر خود نوشتن به انگلیسی را آغاز کرد؛ در واقع جبر زمانه او را واداشت زبان مادری خود را وانهد و به زبان دیگری نوشتن را آغاز کند. به اعتقاد دیوید لاج این رویکرد نشان از نبوغ نابوکوف دارد؛ این‌که کسی بتواند به زبانی جز زبان مادری خود بنویسد و در آن زبان صاحب سبک شود.

وی به دامنه‌ آثار نابوکوف اشاره کرد و افزود: برخی آثار او به زبان روسی نوشته شده است؛ از آن‌جمله می‌توان به کتاب محل نقد اشاره کرد. این کتاب در سال ۱۹۲۸ نوشته شده است؛ در سال ۱۹۶۸ به همت پسر نویسنده و زیر نظر او به انگلیسی ترجمه شده است. با توجه به فاصله‌ی میان نوشتن اثر و ترجمه‌ی آن می‌توان دریافت نگاه مولف از روشنی امروز به تاریکی دیروز، موجب شده است او قدری تغییرات در اثر یادشده ایجاد کند؛ اما این تغییرات ساختار کلی اثر را متاثر نکرده است.

انتخابی برخی مولفه‌های رمان شاه، بی‌بی، سرباز را برشمرد و تصریح کرد: فضای این اثر باید متاثر از شهر برلین باشد. اما نابوکوف خود اذعان داشته است که انتخاب این فضا تنها در پی آشنایی با نام چند خیابان در برلین بوده است. او تاکید می کند که نه زبان آلمانی را می‌داند، نه کتابی را به آلمانی خوانده و نه دوستی آلمانی داشته است. فضایی آشنا و ناآشنا، شخصیت‌هایی با نام آلمانی اما تهی از فرهنگی آلمانی و معلق‌بودن آدم‌ها در فضا، زمان و مکان موجب بروز این تصور از سوی مخاطب می‌شود که آدم‌های این اثر هرکسی می‌توانند باشند. این یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آن است.

وی رمان شاه، بی‌بی، سرباز را یک پارودی خواند که بر اساس آناکارنینا و مادام بوواری درافتاده است؛ انتخابی از آن‌پس به قیاس سه شخصیت زن در این آثار پرداخت و گفت: نابوکوف خود بر این امر تاکید می‌کند که: مهم نیست تو چه می‌گویی، مهم این است که تو چگونه می‌گویی. آناکارنینا با «همه‌ی خانواده‌های خوشبخت مثل هم هستند؛ اما هر خانواده‌ بدبخت به راه و روش خودش بدبخت است» آغاز می‌شود؛ قصه‌ آنا و قصه‌ی اما و قصه‌ مارتا (شاه، بی‌بی، سرباز)، قصه‌هایی متفاوت از سه خانواده‌ی بدبخت هستند. پلات شاه، بی‌بی، سرباز بسیار ساده است؛ می‌توان نمونه‌های مشابه آن را در صفحه‌های حوادث یافت.

انتخابی ضمن اشاره به پیرنگ رمان یادشده، مولفه‌هایی را برشمرد که موجب می‌شوند رمان نابوکوف به اثری ماندگار بدل شود؛ وی اظهار داشت: آنا در آناکارنینا ر ا در نظر آوریم؛ تولستوی و نابوکوف او را زنی بسیار اخلاقی، قوی و با شخصیتی محکم می‌دانند. او به شوهر خود خیانت می‌کند؛ اما به هیچ‌روی حاضر نیست عشق خود را مخفی کند. آنا بر این عقیده است که معیارها و هنجارهای جامعه‌ ریاکار ما ایرادمند است؛ جز این او عاشق شده است و ایرادی در این نمی‌بیند؛ به شوهرش احترام می‌گذارد و او را تا اندازه‌ی یک قدیس بالا می‌برد. اِما در مادام بوواری دختری شهرستانی، اما زرنگ است که از زندگی یکنواخت شهرستانی به ستوه آمده و به دنبال ماجرا است و آن را صورت می‌دهد؛ اما او بر خلاف آنا به ریاکاری جامعه‌ی خود تن می‌دهد و می‌پذیرد که نباید رسوایی به بار آورد.

وی ادامه داد: مارتا از نظر نابوکوف زنی است جز آنا و اما؛ او کیست؟ نابوکوف در این اثر زنی را توصیف می‌کند که هیچ‌گونه معیار اخلاقی را نمی‌شناسد؛ به عبارت دیگر جامعه هیچ معیار اخلاقی‌ای را در اختیار او قرار نداده است. مارتا به یک رابطه‌ پوچ، بی‌معنی، مضحک و حتا مشمئزکننده ورود می‌یابد. از این‌روی این پرسش مطرح می‌شود که او در شخص موردنظر خود چه دیده و چرا این رابطه را صورت داده است؛ حال آن‌که از دیگرسو او هیچ‌گاه از زندگی خود ابراز نارضایتی نمی‌کند. در بخش‌هایی از رمان نیز بر روند طبیعی زندگی مارتا تاکید شده است. در رویارویی با این بخش‌ها می‌توان نگاه طنزآلود نویسنده (به زندگی شخصیت) را دریافت. نویسنده در این اثر یک داستان موازی را صورت‌بندی کرده است که این نیز می‌تواند از ویژگی‌های رمان شاه، بی‌بی، سرباز به شمار آید؛ برای شخصیت‌های اصلی داستان بدیل‌های طراحی شده است؛ از دیگرسو گویا شخصیت‌های اصلی خود آدم‌های واقعی نیستند و سلسله‌مراتبی بر هم تسلط دارند.

انتخابی مصادیق رویکرد یادشده را برشمرد و افزود: نابوکوف شخصیت‌های خود را چون مهره‌های شطرنج چیده است؛ اما بر خلاف نویسندگان دیگری که این رویکرد را بسیار قطعی و مشخص صورت می‌دهند، او بر عوامل فرعی بسیار، تاکید دارد. این عوامل ذهن مخاطب را به سویی دیگر می‌برند؛ آن‌چنان‌که او در ابتدا اهمیت آن‌ها را در نمی‌یابد؛ اما در خوانش‌های بعدی به اهمیتشان پی خواهد برد. دامنه‌ سمبل‌ها و کاربرد آن‌ها در این اثر بسیار گسترده است و می‌توان رسالات متعدد درباره‌ی آن‌ها نگاشت. نابوکوف هنر را بازی خدایان می‌داند؛ چراکه هنرمند در نقش خالق، دنیایی را از هیچ خلق می‌کند. او دنیایی پیچیده را خلق کرده است.

انتخابی در انتهای سخنان خود ضمن در نظرآوردن مصادیقی، ویژگی‌های ترجمه‌ رمان شاه، بی‌بی، سرباز را از زوایای مختلف برشمرد و کار مترجم را موفقیت‌آمیز ارزیابی کرد.

ما همه می‌رقصیم؛ ما همه می‌میریم

نجومیان با اشاره به روند کاری نابوکوف سخنان خود را آغاز کرد؛ وی گفت: در ابتدا باید بر این امر تاکید شود که شاه، بی‌بی، سرباز بی‌شک در دسته‌ی شاهکارهای نابوکوف جای نمی‌گیرد؛ ما او را با لولیتا، پنین و آتش کم‌فروغ می‌شناسیم. اما باید در نظر داشت او شاه، بی‌بی، سرباز را در ۲۸ سالگی، پیش از مهاجرت به آمریکا (در دوره‌ای از زندگی‌اش که دوره‌ی روسی نام دارد) نوشته است. نابوکوف پیش از این اثر، رمان دیگری به نام «مری» نوشته است؛ در قیاس این دو اثر با یکدیگر می‌توان دریافت نابوکوف با شاه، بی‌بی، سرباز به یک رمان‌نویس تبدیل شده است.

وی بحث خود را در ادامه‌ سخنان انتخابی پی گرفت و ضمن طرح مصادیقی بر چگونگی شکل‌گیری سمبل‌ها در رمان شاه، بی‌بی، سرباز تاکید کرد؛ نجومیان اظهار داشت: نابوکوف از «بازی» و «آیرونی» برای درانداختن رویکرد یادشده بهره جسته است. در این رمان ما به شکلی گسترده با بازی رویاروییم. پیش از همه باید عنوان اثر را در نظر آورد؛ گویا هریک از شخصیت‌ها تعدادی ورق در دست دارد و در تمام مسیر داستان به چگونگی ادامه‌ی بازی می‌اندیشد؛ این یک موتیف است که در داستان بارها به آن اشاره شده است. جز آن بازی شطرنج نیز در طول داستان مدام مطرح شده است. جالب توجه است بازی شطرنج را شخصیت‌هایی صورت می‌دهد که بدل نابوکوف و همسرش هستند؛ نویسنده‌ی این اثر درون داستان حضور دارد.

نجومیان افزود: سومین بازی رقص است. نورا باکس که پژوهش‌های گسترده‌ای درباره‌ی نابوکوف صورت داده است در مقاله‌ای درباره‌ شاه، بی‌بی، سرباز بر این عقیده است که این اثر درباره‌ی رقص والس است نه بازی ورق. در این اثر سه شخصیت وجود دارد که طی داستان در حال رقصند. در رمان نیز بارها بر این امر تاکید شده است. گلف و تنیس بازی‌های دیگری‌اند که در رمان نابوکوف دیده می‌شوند. نویسنده در آخر به بازی مرگ می‌پردازد. بنابراین ما با اثری رویاییم که اساسا درگیر بازی است. نابوکوف علاقه‌ شدیدی به بازی و بازی‌کردن دارد و از این حیث معروف است؛ البته باید در نظر داشت این‌جا مراد بازی با کلمات است.

وی تاکید کرد: او جز قراردادن شخصیت‌ها در موقعیت بازی و بازی با واژه‌ها، در شکلی شوخ‌طبعانه با نظریه‌ها و اندیشه‌ها نیز بازی می‌کند. در مقدمه‌ این اثر مشخصا به حلقه‌ی وین و فروید اشاره شده است. می‌دانیم که او با فروید میانه‌ خوبی نداشت؛ گویا سه شخصیت اصلی در این رمان در موقعیتی تازه عقده‌ ادیپ را بازسازی می‌کنند؛ حال آن‌که آن‌چنان‌که فروید پیش‌بینی می‌کرد عمل نمی‌کنند. به این تعبیر می‌توان گفت این داستان، داستان بازی است (حتی با اندیشه‌ها).

نجومیان در ادامه به آناکارنینا و مادام بوواری اشاره کرد و اظهار داشت: مارتا خود تاکید می‌کند که: من آنا و اما نیستم. از این‌روی او شخصیت‌های یادشده نیست؛ اما در عین حال شاه، بی‌بی، سرباز در ادامه‌ی ساختار آناکارنینا و مادام بوواری طرح شده است. گویا نابوکوف در پی طرح پرسشی است مبنی بر این‌که اگر آنا یا اما در آلمان ۱۹۲۸ (جامعه‌ای رو به سقوط و زوال اخلاقی) می‌زیستند، چگونه بودند؟ گویا آن‌ها به مارتا بدل می‌شدند. بنابراین من معتقد نیستم که این اثر هجو مادام بوواری یا آناکارنیا است؛ به تعبیری بازخوانی آثار یادشده است. این اثر از حیث سبک از امپرسیونیسم متاثر است. در آن مقطع این سبک جز نقاشی در ادبیات نیز بسیار تاثیرگذار بود. پاراگراف اول این رمان مصداقی در تایید این مدعاست.

وی ضمن خواندن پاراگراف یادشده، شاه، بی‌بی، سرباز را متشکل از لایه‌های روایتی متعدد دانست؛ آن‌ها را برشمرد و شکل کارکردشان را به اجمال تصریح کرد. نجومیان در ادامه چگونگی به‌کارگیری آیرونی در این اثر را تشریح کرد و اظهار داشت: کنایه یا آیرونی با عدم تجانس تعریف می‌شود؛ عدم تجانس تاثیری تراژیک و هم کمیک دارد؛ بنابراین رمان محل نقد هم کمیک و هم تراژیک است. آیرونی در شاه، بی‌بی، سرباز تا پایان ادامه می‌یابد و در نهایت به فینالی موسیقایی می‌رسد؛ رمان با این جمله ختم می‌شود: «ما همه می‌رقصیم؛ ما همه می‌میریم». جالب توجه است که این دو جمله در کنار هم آمده‌اند. این اثر از یک کنایه تراژیک (تراژیک آیرونی یا درماتیک آیرونی) برخوردار است.

نجومیان در انتها به شخصیت صاحبخانه در رمان شاه، بی‌بی، سرباز اشاره کرد و اظهار داشت: در پایان داستان مونولوگی در ذهن این شخصیت شکل می‌گیرد؛ گویا این اوست که همه‌ی شخصیت‌ها را ساخته است؛ گویا می‌تواند آن‌ها را به سادگی از ذهنش خارج کند تا همه‌چیز تمام شود. به نظر می‌رسد این وضعیت تعریفی از کل داستان ارائه می‌کند؛ «شاه، بی‌بی، سرباز داستان انسان‌هایی است که دنیاهای خود را در ذهن خود می‌سازند و به آن‌ها باور دارن؛. بر اساس این دنیای ذهنی رویاهایشان را می‌سازند؛ ولی دنیای اطرافشان چندان اهمیتی به این رویاها نمی‌دهد و کار خود را می‌کند. پس سرانجام با رویای به تحقق‌نپیوسته می‌میرند؛ اما این وضعیت تراژیک نیست؛ زیرا زندگی خود از همه‌چیز مهم‌تر است. شاه، بی‌بی، سرباز بر این اساس داستان تمام انسان‌های روی این کره‌ خاکی است.»

هنر دشوار است

رضایی در ابتدا شرح توضیحی درباره‌ی ضبط فارسی نام نویسنده‌ رمان شاه، بی‌بی، سرباز را ضروری دانست و تصریح کرد: نام وی تاکنون «ناباکوف» ترجمه شده است؛ اما به تصدیق متخصصان زبان روسی «نابوکوف» صحیح است. نام اثر نیز در زبان فارسی «شاه، بی‌بی، سرباز» ترجمه شده است؛ king هم در شطرنج شاه خوانده می‌شود و هم در بازی ورق؛ در بازی شطرنج queen معادل چیزی است که ما وزیر می‌خوانیمش؛ البته اروپایی‌ها آن را ملکه می‌گویند؛ knave همان سرباز (پیاده در شطرنج) است؛ بنابراین می‌توان نام اثر را «شاه، وزیر، پیاده» (به زعم ما) یا «شاه، ملکه، سرباز» (به زعم شطرنج‌بازان اروپایی) خواند.

وی ادامه داد: در این‌صورت تفاسیر تغییر می‌یابند؛ چراکه بحث‌های روان‌کاوانه‌ بسیاری درباره‌ی بازی شطرنج در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ نزد روان‌کاوان اروپایی درگرفته است. در برخی از این رویکردها رابطه‌ی نمادهای فرویدی و بازی شطرنج تبیین شده است؛ آن‌ها در پی پیاده‌سازی مثلث فروید در بازی شطرنج بوده‌اند. به هر روی اگر عنوان را «شاه، ملکه، سرباز» در نظر آوریم دیگر بازی ورق مطرح نیست. نابوکوف در مقدمه به این بازیگوشی زبانی اشاره کرد است؛ اگر مناسبات بازی پوکر را بدانیم هشدار نویسنده به مخاطب (مبنی بر هوشمندی او) را در می‌یابیم. در ترجمه‌ اثری که سرشار از ریزه‌کاری‌های شکفت‌انگیز است، وظیفه‌ی مترجم بسیار سنگین می‌نماید. در این اثر هر شیء داستانی خاص خود را دارد. نویسنده در جای‌جای داستان به تابلویی اشاره می‌کند که در اتاق یکی از شخصیت‌ها قرار دارد؛ این تابلو مستقیم و غیرمستقیم زندگی او را بازگو می‌کند؛ آن‌چنان‌که می‌توان داستانی نسبتا بلند تنها درباره‌ آن تابلو نوشت.

رضایی به مصادیقی دیگر از این‌دست اشاره کرد و درباره‌ پیشینه‌ی شاه، بی‌بی، سرباز اظهار داشت: به نظر می‌رسد متن انگلیسی از حیث ساختار با متن روسی متفاوت است؛ گویا پایان داستان تغییر کرده است. باید در نظر داشت بین نگارش متن اصلی و ترجمه‌ انگلیسی آن سی سال فاصله است. گفته می‌شود این اثر یک پارودی است. این لغت بسیار کلی است و چیز خاصی را بیان نمی‌کند. به زعم من (یک مترجم نه یک تئوریسین) پارودی یعنی رونویسی‌کردن و شبیه متنی را نوشتن به قصد هجو یا تجلیل؛ گاه نویسنده‌ی پارودی از اثر قبلی یک شکلک می‌سازد. به اعتقاد من نابوکوف در این اثر این رویکرد را پی گرفته است؛ او شکلکی از آناکارنینا و مادام بوواری درانداخته است.

وی در ادامه به شرح نظریات نابوکوف درباره‌ رمان پرداخت و تصریح کرد: نابوکوف درباره‌ رمان و رمان‌نویسان نظریاتی دارد؛ او می‌گوید: «یکی از کارکردهای همه‌ی رمان‌های من اثبات این نکته است که رمان به صورت عام وجود ندارد. کتابی که من پدید می‌آورم کاری است شخصی و خاص. موقعی که مطالبم را می‌نویسم هیچ منظوری ندارم جز نوشتن مطالبم. روی مجموعه‌ای از کلمات زحمت می‌کشم و زمان بسیار هم صرف می‌کنم تا سرانجام حس تسلط و لذت کامل به من دست می‌دهد. اگر خواننده نیز زحمت بکشد، چه بهتر؛ هنر دشوار است.» او در جایی دیگر می‌گوید: «حالا دیگر فهمیده‌ام که برگه‌های فیش واقعا بهترین اوراقی‌اند که برای کارم می‌توانم از آن‌ها استفاده کنم. من پشت سر هم نمی‌نویسم؛ یعنی از اول نمی‌نویسم تا برسم به فصل بعدی و ادامه بدهم تا آخر؛ فقط جاهای خالی تصویر و این پازل را که در ذهنم روشن است پر می‌کنم؛ یعنی قطعه‌ای را این‌جا می‌چینم، قطعه‌ای را آن‌جا.» «خب بالاخره هرکدام از کتاب‌هایم را برای چه نوشته‌ام؟ برای لذت، برای سختی؛ هیچ منظور اجتماعی‌ای ندارم؛ هیچ پیام اخلاقی‌ای ندارم؛ هیچ ایده‌ی کلی‌ای هم ندارم که عملی کنم؛ فقط دوست دارم معماهایی طرح کنم که جواب آن‌ها ظریف و قشنگ باشد.»

رضایی به نقل قول‌های دیگر نابوکوف اشاره کرد و افزود: درباره‌ کارکرد شطرنج نزد نابوکوف باید به این نکته اشاره شود که شطرنج دو شاخه‌ قهرمانی و طراحی مساله دارد. نابوکوف به طراحی مساله اشتغال داشت. یک مساله‌ مطلوب در شطرنج حاوی نکات انحرافی متعدد است؛ مهره‌های اضافه روی صفحه از زیبایی مساله می‌کاهد؛ در نگاه اول باید حریف را فریب دهد؛ طراح در این‌جا مهره‌ای را تعبیه می‌کند که به ظاهر زیادی است؛ اما آن نکته‌ای فریب‌دهنده و راز زیبایی مساله است؛ در واقع آن‌چه نقطه‌ ضعف محسوب می‌شود، نقطه‌ قوت است. فهم این مطلب به رویارویی مطلوب‌تر با آثار نابوکوف کمک می‌کند.

وی افزود: من این اثر را کمدی سیاه می‌دانم. برخی عناصر داستان به ظاهر موجب خنده می‌شوند؛ اما من حین ترجمه ناراحتی را هم تجربه می‌کردم. نویسنده بسیار بی‌رحمانه با آدم‌ها برخورد می‌کند؛ او مدام تراژدی‌های بزرگ را به تمسخر می‌گیرد. به اعتقاد من هر جمله‌ی این کتاب یک تراژدی است که او بی‌رحمانه آن را به کمدی تبدیل می‌کند. البته باید در نظر داشت رمان در انتها به تراژدی تبدیل می‌شود. نابوکوف از سویی دیگر نیز شگفت‌انگیز است. او در ژانری واحد نمی‌نویسند؛ حال آن‌که به زعم منتقدان، بسیاری نویسنده‌ها به رغم این‌که تعداد زیادی داستان نوشته‌اند، تنها یک داستان نوشته‌اند. این معنا درباره‌ نابوکوف صدق نمی‌کند؛ وقتی هشت اثر از او بخوانید تصور می‌کنید با سه یا چهار نویسنده رویارویید.

رضایی به رای برخی صاحب‌نظران مبنی بر پست‌مدرن‌بودن نابوکوف اشاره کرد و گفت: اگر مراد از به‌کار بردن واژه‌ پست‌مدرن تبعیت او از برخی کلاسیک‌ها و بزرگان قرن نوزدهم، به‌کارگیری شگرد حضور آگاهانه‌ی نویسنده در داستان و کاربست مفهوم آپوریا باشد می‌توان نابوکوف را پست‌مدرن را خواند. در شاه‌بی‌بی، سرباز نابوکوف خود حضور دارد. داستان از زوایه‌ دید سوم شخص روایت می‌شود؛ در مقطعی حضور نویسنده و همسرش را در می‌یابیم؛ این رویکرد زیاد مخاطب را سردگم نمی‌کند. اما در رمانی که از زوایه‌ دید اول‌شخص روایت می‌شود حضور ناگهانی نویسنده دشواری‌هایی برای مخاطب ایجاد می‌کند. داستان‌ها و رمان‌های فرانسوی در این اثر مسخره می‌شوند؛ این نیز پارودی است.

وی در انتها آرای برخی صاحب‌نظران مترتب بر رویکردها و نظریات تکبرآمیز نابوکوف را به اجمال برشمرد و به نظرگاه‌های خاص وی درباره‌ نویسندگان بزرگ و نیز ادبیات و رمان اشاره کرد. 

خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: