مدیر انتشارات فرهنگ معاصر از دغدغه های چاپ فرهنگ فارسی حییم گفت

به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی خانه كتاب، در ابتدای این نشست، موسایی  به نحوه گرفتن امتیاز چاپ فرهنگ حییم اشاره كرد و گفت: زمانی كه به انتشارات بروخیم رفته بودم، متوجه شدم فردی كه بعدا فهمیدم خواهرزاده و وصی سلیمان حییم است، با بورخیم در مورد حق تالیف فرهنگ حییم بحث می كند. در نهایت بعد از تلاش فراوان با خواهرزاده حییم وارد صحبت شدم و از او خواستم امتیاز چاپ فرهنگ حییم را به من بدهد. هر كدام از اعضای خانواده حییم در یك گوشه ای از دنیا  زندگی می كردند و این كار را برای من دشوار می كرد. با این حال به خواهر زاده او گفتم كه من 50درصد بیشتر از حق تالیفی كه بروخیم به آنها می داد، پرداخت می كنم. در همان دوران افرادی فرهنگ ها را به صورت قاچاق چاپ می كردند و این اتفاق باعث شد عده ای كار من را درست و عاقلانه تلقی نكنند.

وی ادامه داد: داستان گرفتن امتیاز چاپ فرهنگ حییم به همین جا ختم نمی شود. بعد از این ماجرا، عده ای شایعه كردند كه من كلیمی هستم و برای همین خانواده حییم امتیاز كتاب را به من دادند. این حرف و حدیث ها همزان با مصادره انتشارات بروخیم از طرف بنیاد مستضعفان بود. این اتفاق بر شایعات دامن می زد و آنها را به این سمت سوق می داد كه فرهنگ حییم متعلق به انتشارات مصادره شده بروخیم است. این حاشیه ها ما را به دادگاه كشاند اما توانستیم ثابت كنیم كه حق چاپ حییم به بروخیم واگذار نشده است.

موسایی افزود: در بنیاد مستضعفان از من مداركی خواستند كه عدم كلیمی بودن خودم را ثابت كنم. برای همین من شناسنامه همه اعضای خانواده ام (محمود، مجید، فاطمه و برگه شهید شدن دو پسر دایی ام) را ارائه كردم. اسم یكی از پسردایی های من كه شهید شده بود موسی موسایی بود. به آنها گفتم اگر ما كلیمی هستیم پس این پسر دایی من هم باید كلیمی باشد؛ اما او در راه اسلام به شهادت رسیده است. بعد از توضیحاتی كه ارائه كردم رئیس بنیاد بسیار نارحت شد و درصدد جبران برآمد. برای همین از مجموع یك میلیون و هفتصد هزار تومان پول فیلم و زینك، هفتصد هزار تومان را نقدا گرفتند و یك میلیون تومان را به صورت ماهی 50 هزار تومان تعیین كردند.

مدیر فرهنگ معاصر بیان كرد: دردسرهای من تنها به اینجا خاتمه پیدا نكرد. بعد از مدتی در وزارت ارشاد مرا به صهیونیسم هم متهم كردند، این درحالی بود كه من اصلا به اسرائیل نرفته بودم. این شایعات به مرور زمان برطرف شد. از سال 1358 تا 1364 تلاش كردیم موانع چاپ فرهنگ حییم را بر طرف كنیم. اما تلاش ما بی فایده بود چرا كه عده ای این فرهنگ را به صورت قاچاق چاپ می كردند. من باید جلوی این اتفاق را می گرفتم. برای همین با تعدادی از این افراد از راه  دوستی، پول و... وارد شدم و بدون اینكه شكایتی از كسی بكنم آنها را راضی كردم از قاچاق كتاب دست بكشند. علاوه بر این، فرهنگی كه ما چاپ می كردیم با فرهنگی كه به صورت قاچاق چاپ می شد تفاوت اساسی داشت.

موسایی بیان كرد: به دلیل شرایط بد اقتصادی مجبور شدم كارگاه صحافی را بفروشم. اما دستگاه ایندكس را نگه داشتم و تصمیم گرفتم قرآن را ایندكس كنم؛ این كار در اوایل انقلاب كار خطرناكی بود. برای رفع خطر به دیدار برخی آیات عظام از جمله آیت‌الله مشكینی و آیت‌الله منتظری رفتم و از آنها برای ایندكس قرآن اجازه خواستم كه آنها در حاشیه قرآن‌هایی كه برایشان بردم، كارم را تائید كردند و آن را كار خداپسندانه‌ای دانستند. از طرفی چاپ قرآن‌ها با استقبال بسیاری مواجه شد و درآمد خوبی برای من به همراه داشت.

وی با اشاره به دغدغه های فروش كتاب فرهنگ معاصر انگلیسی فارسی گفت: در نمایشگاه سال 1372 این كتاب را در 10 هزار نسخه چاپ كردیم. دكتر محمد رضا باطنی، مولف فرهنگنامه نیز هر روز به  غرفه می آمد. در این نمایشگاه ما توانستیم با تلاش و دشواری حدود 200 نسخه از این فرهنگ را فروشیم. پس از نمایشگاه دكترباطنی گفت چاپ این كتاب با شكست رو به رو شده است، باید فكری برای آن بكنیم. به دكتر گفتم شما برای ویرایش چاپ دوم خود را آماده كنید. دكتر باطنی از حرفم تعجب كرد و گفت با وجود اینكه كار ما فروش نداشت باز می خواهی آن را ادامه دهیم. من برای ادامه كار مصمم بودم چون می دانستم كار ما درست است اما یك جای كار ایراد داشت و باید ایراد آن را پیدا می كردیم. به نظرم مشكل از سنت بود و برای همین به این فكر افتادم كه حدود 1000 نسخه از این فرهنگ را برای استادان زبان شناسی دانشگاه ها بفرستیم تا به این صورت كتاب شناخته شود. این كار باعث شد در طول چهار سال تقریبا 100هزار نسخه از آن را بفروشیم.

مدیر انتشارات فرهنگ معاصر عنوان كرد: در یك آگهی از افراد خواستیم كه فرهنگ قدیمی خود را به ما تحویل دهند و با پرداخت مابه‌تفاوت، یك فرهنگ جدید بگیرند. یك روز مرد مسنی در حالی كه یك نسخه فرهنگ حییم سال 45 را در دست داشت به دیدنم آمد و گفت كه شما فرهنگ قدیمی را با نو تعویض می‌كنید؟ گفتم بله. گفتم شما كلیمی هستید؟ تعجب كردم و به شوخی گفتم فكر كنید من كلیمی هستم چرا می‌پرسید؟ برای شما چه اهمیتی دارد كه من مسلمان باشم یا كلیمی؟ گفت شنیدم شما كه كلیمی هستید این فرهنگ‌های قدیمی را می‌گیرید و به عنوان عتیقه به چند برابر قیمت می‌فروشید. با تعجب به فرد مقابلم نگاه كردم. بعد از وی خواستم كه فرهنگ‌اش را به من بدهد، فرهنگ را گرفتم و از وسط پاره كردم و یك فرهنگ جدید به او دادم و فرهنگ پاره شده هم تحویلش دادم. بعد گفتم من مسلمانم و دلیل تعویض فرهنگ برای این است كه یك فرهنگ جدید جایگزین فرهنگ قدیمی شود.

 

موسایی در پایان گفت: اكثر كارهایی كه طی این چند سال انجام دادم بدون در نظر گرفتن توجیه اقتصادی بود. هر كاری كه انجام دادم، یك حس ملی و نیاز فرهنگی بود و احساس كردم كه اگر چنین قدمی برداشته شود، به پیشرفت فرهنگ ایران كمك خواهد كرد