داخلی
»برگ سپید
نام درویشخان را همه آنهایی که کمترین آشنایی با موسیقی ایرانی دارند را حتماً شنیده اند و بسیاری از آنان که حتی نامی از او نشنیدهاند، درآمدها، رنگها و تصنیفهای او را بدون آنکه بدانند اثر متعلق به این نابغه موسیقی ایران است شنیدهاند و غرق در لذت شدهاند. درویشخان موسیقیدانی خلاق، نوآور و در عین حال مستقل بود. از اولین دسته نوجوانانی است که بین 9 تا 12 سالگی وارد دسته موزیک دارالفنون شده و در دسته موزیکی که عزیزالسلطان یا همان ملیجک ناصرالدینشاه درست کرده بود وارد و ارتباطش با درباره و خانواده های اشراف شروع میشود و خیلی زود و در جوانی به استادی میرسد و در اولین فرصت و با تلاشی مصرانه استقلال روح آزادیخواهش را از دربار و درباریان به دست میآورد و اولین کلاس رسمی آموزش موسیقی را در خانه خودش تدارک میبیند تا با آموزش موسیقی امرار معاش کند.
درویشخان در جوانی با بهترین موسیقیدانان عصر خود همکاری میکند و وقتی زندگی او را ورق میزنید نام همه استادان به نام موسیقی ایران را در کنار نام او میبینید. اساتیدی مانند آقای حسینقلی فرزند میرزا علیاکبرخان فراهانی در قامت استاد وی و کار مشترک با اساتید بزرگی مانند اسماعیل زاده، مشیر همایون، طاهرزاده و .... و عارف قزوینی. در میان شاگردان درویشخان باید اسامی بسیاری از اساتید بزرگ موسیقی ایرانی مثل مرتضی خان نی داوود، علینقی وزیری، موسی معروفی، ابوالحسن صبا، نورعلی برومند، سعید هرمزی، ارسلان درگاهی، شکرالله قهرمانی، علیاکبرخان شهنازی، احمد خالقی (در رئح الله خالقی) و بسیاری دیگر را نام بیریم که همه اساتید بزرگ معاصر شاگردان این بزرگان بودهاند. وی در اولین گروه اساتید موسیقی ایرانی است که برای ضبط آثارشان به تفلیس رفتند و بر اولین صفحات موسیقی ضبط شده ایرانی نام او از همه درخشان تر و پرآوازه تر است .
باد خزان عنوان کتابی است که فرهود صفر زاده از یکی از تصنیفهای استاد برای کتابش انتخاب کرده و در فصلهای آخر که مرگ استاد در خزان عمر رقم میخورد، وجه تسمیه آن را بهتر درمییابیم. باد خزان زندگینامه هنری و اجتماعی یکی از بزرگترین نوابغ موسیقی ایرانی غلامحسین درویش، مشهور به درویشخان است. شیوه نگارش کتاب از همان ابتدا مرا در خود گرفت. کتاب را در نوبت اول در 5 ساعت پشت سر هم خواندم، و البته بار دوم به قصد یادداشت برداشتن و به آرامی. بخش عمده کتاب نقل قول است. مولف با حوصله فراوان تحقیق کرده و کوچکترین اشارهها به درویشخان را ضبط و ثبت کرده است. از کتابها و روزنامههای عصر مشروطه تا اعلانهای کنسرتها و خیریهها و در کنار هم قرار دادن این نقل قولها در ظرافت و زیبایی شیوهای بهکار برده که گاهی برمیگشتم ببینم که نوشته صفرزاده است یا نقل قول است و چنان نقل قولها با نثر نویسنده در هم آمیخته شدهاند که این حجم از نقل قول نه تنها شما را آزار نمیدهد، بلکه از ظرافت کار نویسنده لذت میبرید. گاهی دو صفحه نقل قول پشت سر هم می بینید ولی نه یک نقل قول پیوسته، بلکه 10 یا 15 نقل قول که با یک کلمه ربط پشت سر یکدیگر قرار گرفته اند و تبدیل به نثر کتاب شدهاند، لیکن مهم برای من این نکته بود که به راحتی و پی در پی آنها را میخواندم و آن را به عنوان نثر فرهود صفرزاده میپذیرفتم. پیش از این کتاب اثری از این نویسنده نخوانده بودم و فکر میکردم با محققی دقیق و نویسندهای تازه کار روبرو هستم، لیکن در منزل یکی از اساتید موسیقی که دستی بر آهنگسازی و نوازندگی و دستی دیگر بر قلم و ترجمه و تالیف دارد به رسم عید دیدنی نوروز رفته بودم، وقتی از صفرزاده و کتابش گفتم، متوجه شدم که بین اهل فن شناخته شده هستند و برای من کارش تازگی داشته است و ظاهراً قبل از این مقالاتی تحقیقی در مجلات موسیقی از ایشان منتشر شده است.
من در اینجا قصد ندارم زندگی درویشخان و خصایل و کارهایش را بازگو کنم و این کار را واگذار می کنم به خوانندگان کتاب، و باز قصد ندارم از آثار او چیزی بنویسم که صلاحیت من نیست و امیدوارم کسانی هم که بیشتر سبکها و شیوههای دیگر موسیقی را میپسندند، با خواندن این کتاب ترغیب شوند تا موسیقی درویشخان را بشنوند شاید دریچهای تازه بر علایق موسیقی ایشان باز شود. ولی نمونههایی از بخشهای مختلف کتاب را برای باز کردن دریچهای به فضای آن برایتان نقل میکنم:
کودکی و نوجوانی درویش خان: در سالنامههای 1301 – 1309 ق (1262-1271ش) از شاگردان شعبه موزیک مدرسه دارالفنون که متعلق به دسته موزیک ملیجک بودند با عناوین غلامبچگان اندرون، .... و موزیکانچیان مخصوص عزیزالسلطان ... یاد شده است. ناصرالدین شاه که در بیست و هشتم آذر 1362 «به مدرسه دارلفنون تشریف برده بودند ] .......[ زیاد خوششان آمده بود از آواز خواندن و ساز زدن خانه شاگردها که برای ملیجک مشق میکنند. این کار ]علیقلی[ مخبرالدوله، وزیر علوم، پسندیدهتر شده بود از تمام اعمالش» به نقل از اعتماد السلطنه: 304. استفاده از نثر قاجاری، مثلاً در اینجا روزنامه خاطرات، یعنی نوشتن بخشی از پاراگراف و ادامه آن با نثر اعتمادالسلطنه و دیگران از نکات جا افتاده این کتاب است.
استادان: بعد از سالها مشق موسیقی نزد پدر و در دارالفنون، غلامحسین در چهارده سالگی تار را انتخاب کرد که برادر سه تار است و اگر چه «پس از خروج از مدرسه ابتدا به داوود کلیمی تارزن برای مشق تار سپرده شد ] ولی [ پس از مدت کمی» شهاب: 2) به مکتب آقا حسینقلی فراهانی سی و هفت ساله که تار نواز دربار ناصری بود راه یافت.
دربار قاجار و هنرمندان: کتاب فقط به درویش و موسیقی نپرداخته و جا به جای کتاب به روابط درباری و مناسبات عهد قاجار گریز زده است که خواندن آن نه تنها خالی از لطف نیست، بار اطلاعاتی بسیار خوبی از زندگی در عهد قاجار و به ویژه زندگی هنرمندان بزرگ در این دوران دارد. البته با نگاهی ساده خواهیم دید که در شناخت هنر و تکریم هنرمند، شاید دوران امروز ما تفاوت معناداری با عصر شاهزادگان و شاهزدگان عصر قجری ندارد و عموم مردم معاصر هم سواد هنری مطلوبی ندارند و کسی در این کشور و در قرن 21 هم به داد عموم مردم، به ویژه طبقه متوسط امروز نرسیده و اغلب از سواد بصری و سواد موسیقایی پائینی برخوردارند. در همه ادوار تاریخ هنر ماقبل مشروطه ایران هنرمندان و شاعران بطور عمده از دربارها ودرگاه اشراف و تیولداران ارتزاق میکردهاند که در کنار گرفتن مواجب همواره با مشکلات ناشی از نزدیکی با تازه به دوران رسیدگانی روبرو بوده اند که درکنار همه ظلمها و تعدیاتشان اغلب برای فخر فروشی به یکدیگر اصحاب هنر را نزد خود نگه میداشتهاند. «ملک منصور میرزا شعاع السلطنه فرزند مظفرالدین شاه و شاهزادهای مغرور و متجددمآب بود... درویش چارهای جز نوازندگی در خدمت شعاعالسلطنه نداشت...» در راه شیراز «... در میان راه باران تندی بارید... شاهزاده به منزل یک روستایی پناه برد... هنوز پاسی از شب نگذشته بود که شاهزاده به احضار عمله طرب امر فرمود... ] درویش[ شاید هم از بخت بد، سرما خوردگی پیدا کرده بود. از حضور در مجلس امتناع ورزید..... شعاعالسلطنه علت غیبت وی را پرسید ...... والاحضرت خشمگین شد و امر کرد آقا جان فردا یک منزل راه را پیاده طی کند... ملاح:22».
ضبط موسیقی: اطلاعات بسیار خوب کتاب درباره ضبط موسیقی با دستگاهها و روی ابزارهای آن روزگار حتماً مورد توجه خوانندگان قرار خواهد گرفت از ضبط موسیقی روی استوانههای حافظالاصوات یا فونوگراف که در دربار و خانههای شاهزادگان و اشراف نمونههایش وجود داشته تا ضبط صدا روی صفحات گرامافون در تفلیس و لندن و اولین صفحات ضبط شده موسیقی ایرانی.
درویشخان و کنسرتهای خیریه: انجمن اخوت، ظهیر الدوله و کنسرتهایی که توسط هنرمندان این انجمن و هنرمندان دیگر به ویژه در دوران مشروطیت از مطالب خواندنی کتاب است: «هدف اصلی از برگزاری جشن نصرت ملی ] ....[ رعایت حال محرومان ورثۀ مقتولان از مجاهدان نهضت مشروطه اعام، و بیان ]شده[ است که عایدات حاصل از این جشن برای این منظور صرف میشود» آقا حسینی: 163. در بخشی نسبتاً مفصل که نیکوکاری نام گرفته درویشخان را پای ثابت این قبیل کنسرتها و گاردن پارتیهایی میبینید که در باغهای عمومی و صحن گراند هتل و .... با همکاران و شاگردانش و به نفع حریقزگان و مجاهدان و .... اجرا میکرده است.
مشروطهخواهی و میهندوستی: بسیاری از تصنیفهای درویشخان در دوره مشروطه و به یاد یکی از وقایع مشروطه مانند فتح تهران به دست ستارخان و مناسبتهای مختلف سیاسی اجتماعی با همکاری ترانهسرای برجستهای مانند ملکالشعرا بهار و ترانه سرایان برجسته عهد مشروطه تصنیفهایی پدید آورده که اساتید معاصر موسیقی ایرانی همواره ذوق خود را با اجرای آن تصنیفها آزموده اند مانند تصنیف زمن نگارم، باد خزان، تصنیف ایران هنگام کار یا تصنیف عروس گل، و تصنیف بهار دلکش که «در جشن مجلس شورای ملی و به نفع حریق زدگان آمل» خوانده شده است. نکته مهمی که نویسنده در مورد درویش بیان میکند و به درستی نیز یادآوری شده، درویشخان هیچ جهت گیری سیاسی و اندیشه اجتماعی خاصی نداشت، و بیشتر تصانیفی که در دوران مشروطه ساخته وطن دوستی و میهن دوستی درویش را به خوبی نشان می دهند و به هیچوجه پیوستۀ هیچیک از احزاب و تفکرات شایع آن روزگار نبود.
آموزش موسیقی: کلاس موسیقی درویشخان شاید ]....[ نخستین کلاس موسیقی است که واجد مقررات و نظم خاصی بوده است. شاگردان دورههایی را طی میکردند و در پایان دورۀ آخر به اخذ گواهینامه موسیقی و مدال طلای تبرزین از دست استاد خود نائل میشدند.
درویشِ درویش: درویشخان که می توانست مانند بزرگان موسیقی دربار ناصری و مظفری، در دربار سکنی گیرد و معاش خود و بیش از آن را تأمین کند، بعد از فرار از شعاعالسلطنه بیشتر از راه آموزش موسیقی امرار معاش میکرد و از کنسرتهای خیریه کوچکترین سهمی برای خود برنمیداشت و همواره زندگی درویشی خود را از محل درآمدی ناچیز و البته شرافتمندانه میگذراند. در بخشی از کتاب که مرشد اخلاق نامگذاری شده حکایتهای بسیار شیرینی از مکارم اخلاق و صفای وجود غلامحسین درویش گفته میشود که از نقل آنها در اینجا خودداری میکنم تا با کتاب جلو بروید و از خواندن آنها لذت فراوان ببرید.
آخرین فصل کتاب، مرگ در خزان عمر درویشخان است که در یکی از اولین تصادفات رانندگی در ایران «در خیابان امیریه تهران احبانش را وداع گفته، روح پرشور، زیبا و ظریف خود را از قفس شکسته تن پرواز داد».
در پایان باید از چاپ کتاب هم بنویسم که بسیار ساده و بسیار زیبا و بسیار خوب. سبک و با کاغذ کاهی ولی با وسواس در چاپ، کتابی پدید آمده که دست گرفتنش را دوست داشتم و باید از ناشر خوش ذوق کتاب نیز تشکر کنم که نهایت حوصله و دقت را در چاپ آن بکار برده است. همه عزیزانم را به خواندن این کتاب دعوت میکنم.
مشخصات اثر:
فرهود صفرزاده. «بادخزان: درباره غلامحسین درویش». تهران: نشر فنجان، 1394.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.