داخلی
»برگ سپید
سهم من از تابستانه کتاب، خرید رمان سه گانه نیویورک نوشته پل استر بود. مدتها پیش عنوان این کتاب را در فهرست کتابهایی که قبل از مرگ باید خواند در لیزنا دیده بودم اما تا امروز فرصت خواندنش دست نداده بود. سه گانه نیویورک کتابی است شامل سه رمان کوتاه با عنوان شهر شیشهای، ارواح و اتاق دربسته.
کوئین، شخصیت اصلی داستان شهر شیشهای است. مرد جوان نویسندهای که همسر و فرزند کوچکش را از دست داده است، تنها زندگی میکند و مدتی است با نام مستعار رمان مینویسد. تا این که یک شب تلفن زنگ میزند. خانم جوانی پشت خط است و تصور میکند که با آقای استر که یک کارآگاه خصوصی است تماس گرفته است. کوئین به دلایلی تصمیم میگیرد خودش را به جای آن کارآگاه خصوصی معرفی کند و ماجرا از همین جا آغاز میشود.
در داستان دوم، آقای سفید از آقای آبی که یک کارآگاه خصوصی است درخواست کرده است آقای سیاه را که نویسنده است زیر نظر بگیرد. آبی با نامزدش برای مدتی نامعلوم خداحافظی میکند و در آپارتمانی مقابل آپارتمان سیاه که آقای سفید برایش در نظر گرفته مستقر میشود. آبی از علت این ماموریت آگاه نیست. از این پس آقای آبی در تعقیب آقای سیاه دچار مسائلی می شود که مابقی داستان را شکل میدهند.
شخصیت اصلی داستان سوم، نویسنده جوانی است که تمام دوران خردسالی و کودکیاش را با دوستاش فنشاو گذرانده و حالا مدتهاست از او بیخبر است. روزی از سوفی، همسر فنشاو نامهای مبنی بر ناپدید شدن فنشاو دریافت میکند. سوفی چندین ماه وقت گذاشته و به دنبال همسرش گشته است. حتی کارآگاه خصوصی هم برای یافتنش استخدام کرده و حالا تقریباً مطمئن شده که فنشاو مرده است. فنشاو که هیچوقت به دنبال نشر آثارش نبود، از همسرش خواسته تا در صورت مرگش، تمام دست نوشتههایش را به دوست نویسندهاش بسپارد تا درباره آنها تصمیم بگیرد. ملاقاتهای راوی داستان و سوفی باعث دلبستگی آنها به هم میشود. بعد از چاپ اولین رمان فنشاو یک روز، نامهای از فنشاو به دست راوی میرسد و .... .
خوانندهای که احتمالاً تصور خوبی از ابر شهر نیویورک به عنوان قطب سیاسی، اقتصادی و فرهنگ و هنر دارد، نیویورک زیبا، قلب تپنده آمریکا با آسمان خراشهای متعدد و مجسمه آزادی به عنوان مهمترین نماد ایالات متحده، در این اثر تنها سرگشتگی شخصیتهای داستان را در شهری میبیند که در آن از آرامش و آسایش خبری نیست.
هر داستان، ماجرای مستقل و داستان خود را دارد اما شخصیتهای داستان اول و دوم در داستان سوم سرک میکشند و خواننده احساس میکند که در عین استقلال، هر سه داستان بخشی از یک ماجرا هستند.
وجه مشترک هر سه داستان، سرگشتگی و پریشان حالی شخصیتهای داستان، شهر نیویورک و ژانر کارآگاهی داستانهاست. به گفته خود پل استر (نویسنده 68 ساله آمریکایی متولد نیویورک)، از امکانات داستان پلیسی برای نوشتن اثر استفاده کردهام اما در کل جرمی وجود ندارد و اتفاقی نمیافتد. در واقع استر در این سه داستان به دنبال کشف خویش و هویت میگردد؛ سه داستانی که در عین روانی و شیوایی، پیچیده و پر از ایما و اشارات روانشناختی هستند و شما را به تفکر و تعمق وا میدارند.
مترجمان آثار استر، در خصوص جذابیت آثار وی در ایران معتقدند: «مفاهیمی چون شانس و تصادف، یاس و ناامیدی، از دستدادنها و تنهاییها، مفاهیمی هستند که انسان امروزی با آنها کلنجار میرود. خوانندگان در کتابهای استر خودشان را پیدا میکنند. زبان استر زبان ماست و فضای داستانیاش به زندگی شهری مدرن شباهت دارد».[1]
بیشتر آثار این نویسنده پست مدرن را نشر افق با ترجمه خوب خجسته کیهان، شهرزاد لولاچی، لیلا نصیریها و بابک تبرایی، روانه بازار کرده است. من از سومین داستان (اتاق در بسته)، بیش از همه لذت بردم. خواندن سهگانه نیویورک را به شما نیز پیشنهاد میکنم.
مشخصات اثر:
پل استر. «سهگانه نیورک». ترجمۀ شهرزاد لولاچی و خجسته کیهان. تهران: افق، 1387. 455 صفحه.
دربارۀ نویسندۀ این متن:
نرگس خالقی هستم. در شهر قم به دنیا آمدم و بزرگ شدم. پدربزرگم کتابفروش بودند و به واسطه برادر بزرگترم پا به دنیای کتابها گذاشتم. به راهنمایی همان برادر عزیز وارد رشته علم اطلاعات شدم و اکنون حدود ۱۲ سال است در دانشگاه قم تدریس میکنم. کارم را عاشقانه و عاقلانه انتخاب کردم و دوستش دارم. بعد از ظهرهای گرم یک شهر کویری و من و کتاب، بهترین خاطرات کودکی و نوجوانیام هستند. هر چند گل دوزی با نخهای رنگی روی پارچههای تترون سفید را هم خیلی دوست داشتم و دارم. اکنون در کنار همه روزمرگیها و گرفتاریها، از خواندن داستانهای کودکانه برای پسرم و گشت و گذار در طبیعت در کنار خانوادهام بسیار لذت میبرم.
منتظر معرفی آثار با ارزش دیگر با قلم سرکار هستم