کد خبر: 27280
تاریخ انتشار: یکشنبه, 17 بهمن 1395 - 21:49

داخلی

»

برگ سپید

شوخی با دم مرگ: سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج

منبع : لیزنا
امیرحسین عصارها
شوخی با دم مرگ: سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج

اگر قرار باشد یک کتاب معرکه به کسی معرفی کنم، مطمئناً «سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج» از گزینه‌های اول است. این کتاب آن‌قدر خوب است که مدت‌هاست سعی کرده‌ام دربارۀ آن بنویسم اما ترسیده‌ام نتوانم آن‌قدر که خوب است، از آن تعریف کنم. بله، درست متوجه شدید. من در این نوشته می‌خواهم به جای این که یک کتاب را معرفی کنم از یک کتاب تعریف کنم.

کورت وُنه‌گات (1922 -2007) نوعی نبوغ در نوشتنش دارد. هر موقع نوشته‌های او را می‌خوانم، اولین حسی که به من دست می‌دهد این است که دست از فشردن دندان‌هایم به هم بردارم و کمتر خودم و زندگی را جدی بگیرم. او از معروف‌ترین نویسندگان نسل نو امریکا و پست‌مدرن است. ونه‌گات با نیش‌هایی که به سیاست‌مداران می‌زند نشان می‌دهد که خیلی از آدم‌هایی که فکر می‌کنند مهم هستند هم نباید خودشان را جدی بگیرند. او با همه چیز شوخی می‌کند. دیگر بالاتر از مرگ که نیست؛ ونه‌گات هیچ‌وقت مرگ را جدی نگرفت. البته تا همین ده سال پیش که خودش شوخی شوخی اسیر مرگ شد و افتاد مرد.

صحبت دربارۀ سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج هم شبیه حرف زدن دربارۀ خود ونه‌گات کار آسانی نیست. ونه‌گات سال‌ها بعد از تجربۀ بسیار ناخوشایندی که در جنگ جهانی دوم (1944) در دِرِسدِن داشت (منظورم این است که وقتی مُتّفقین با بمباران شهر درسدن 134000 نفر را کشتند، او مأمور شد که جسد مردم را از زیر آوار بیرون بکشد)، انگار که تجربه‌هایش را در مورد جنگ جمع‌آوری کرده باشد، کتاب سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج را منتشر کرد. او اجازه داده تمام ترس‌ها، بغض‌ها و سختی‌های جنگ در ذهنش ته‌نشین شوند و بعد از بیش از دو دهه (1969) دربارۀ تجربیاتش از جنگ نوشته. کتاب، بسیار خواندنی از کار درآمد. عدۀ زیادی از این کتاب کیف کردند و عده‌ای هم بودند که حال‌شان گرفته شد. ونه‌گات عمدتاً رویکردهایی دارد که به دغدغه‌های طبقۀ متوسط مردم می‌پردازد و سرمایه‌داری، جنگ‌طلبی و روحیۀ قدرت‌طلبِ سیاست‌مداران امریکایی و طبقۀ پول‌دار را سرزنش می‌کند. از این جهت او می‌تواند خود را به مثابه قهرمان طبقۀ متوسط در دل مردم جا کند؛ طبقۀ متوسطی که اخیراً (2011) با شعار «ما 99درصد هستیم» حرکت‌هایی هم بر ضد سرمایه‌داری انجام دادند. البته ونه‌گات که در سال 2007 جداً درگیر مرگ شده بود، این حرکت‌ها را ندید.

جنبۀ جذاب دیگری که در کتاب وجود دارد، برمی‌گردد به قهرمان داستان. قهرمان سلاخ‌خانه، یعنی بیلی پیلگریم، یک ابرقهرمان جنگی نیست. بیلی در گیر و دار جنگ حسابی می‌ترسد، در موقعیت‌های حساس گند می‌زند، از تنها ماندن واهمه دارد، دست‌وپاچلفتی و گاهی احمق است. بعدها هم که کاملاً قاطی می‌کند و رفتارهای دیوانه‌وار نشان می‌دهد، در زمان سفر می‌کند و کلی ماجرای تخیلی دیگر برایش رخ می‌دهد. همین دیوانگی بیلی به ونه‌گات اجازه می‌دهد داستان را به صورت غیرخطی و جهشی روایت کند. ونه‌گات برخلاف روال معمول در خلق داستان‌های جنگی (که با حضور ابرقهرمان‌هایی رشید و همه‌فن‌حریف معنا می‌گیرد)، داستانش را با یک آدم خنگ پیش می‌برد. این یک رویکرد متفاوت است. حتی خود ما هم اگر چند ماه سربازی رفته باشیم و جنگی هم در کار نبوده باشد، از دوران سربازی خاطره‌هایی تعریف می‌کنیم که خودمان هم باورمان می‌شود با عضلاتِ شش‌تکۀ شکم مقابل خمپاره‌ها ایستاده‌ایم و با درایت تمام، دسیسه‌های دشمن و نیروهای کوچک و بزرگ خودی را طوری به خودشان برگردانده‌ایم که باعث شکل‌گیری جذاب‌ترین روایت قرن شده است. اما بیلی یک دست‌وپاچلفتی است؛ شبیه «خود واقعیِ» بسیاری از ما. من که بیش از این‌که با آرنولد و بت‌من و سوپرمن هم‌ذا‌ت‌پنداری کنم، کارهایم را شبیه بیلی می‌دانم. (البته خب، این همذات‌پنداری همیشگی نیست.) ونه‌گات خودش هم در این داستان در قسمت‌هایی حضور دارد و به موقعش به مخاطب می‌گوید که کجای داستان ایستاده و دارد بیلی را نگاه می‌کند. اما به نظرم واقعیت این است که بیلی به شخصیت خود کورت ونه‌گات هم نزدیک است و احتمالاً خود ونه‌گات هم در جنگ خنگیِ قابل توجهی از خود نشان داده، در راه‌رفتن‌های ساده تلو تلو خورده و احتمالاً در جاهایی هم گند زده است.

اما جذابیت ادبی «سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج» در مهارت‌های نگارشی ونه‌گات خلاصه می‌شود. ونه‌گات در همان ابتدای داستان فاش می‌کند که شخصیت اول داستان در پایان می‌میرد. چه جرأتی! بسیاری از نویسنده‌ها و داستان‌سراها از مرگ قهرمان‌شان برای پایان‌بندی کار استفاده می‌کنند که هم دل مردم را بیشتر فشار داده باشند و هم برگ برندۀ داستانی خود را به موقع رو کرده باشند. اما اگر نویسنده‌ای باشد و دستش را این‌طور رو کرده باشد، حتماً آن‌قدر به خودش و شیوۀ نگارشش ایمان دارد که می‌داند می‌تواند مخاطب را با وجود این که زمان مرگ شخصیت اول را لو داده، با خودش تا آخر کتاب همراه کند. من که تا مدت‌ها بعد از پایان کتاب هم با ونه‌گات همراه شدم و فکر می‌کنم هنوز هم همراه هستم. راستش را بخواهید اصلاً فکر می‌کنم بخشی از شیوۀ نگارشم مستقیماً تحت تأثیر ونه‌گات قرار گرفته. در این بند می‌خواستم بگویم که ونه‌گات با ظرافت‌های نوشتاری‌اش نشان داده که به خوبی به ادبیات تسلط دارد و ابتکارات جالبی در این زمینه داشته است.

سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج، در عین حال که واقعیت‌های تاریخی را روایت می‌کند رگه‌هایی از علم و تخیل و شاید دیوانگی دارد. می‌خواهم بگویم که شیوۀ نگارش ونه‌گات عمدتاً با جنبه‌هایی از جنون همراه است. جنبه‌هایی از هنر که از قاعدۀ عقل خارج می‌شود و باعث می‌شود من و ما که عادت کرده‌ایم همه‌چیزِ زندگی را در بوتۀ عقل آزمایش کنیم و بعد گام برداریم، لذتی از جنس رهایی حس کنیم. این ویژگی را در شماری از شاهکارهای ادبی و البته شماری از نویسندگان مشهور می‌توان پیدا کرد. انگار که این دیوانگی، چاشنی خوش‌رنگ‌وبویی است که فقط افراد خاصی در کیسه دارند و همان فوت کوزه‌گری است که لب‌های انسان‌های عادی از دمیدن آن عاجز است. این چاشنی، احتمالاً همان عاملی است که نویسندگان مشهور برای اعضای خانواده و نزدیکان‌شان شورَش را درآورده‌اند تا ما مردم عادی کمی از نمک آن بچشیم، لذت ببریم و بتوانیم کمی زندگی بامزه‌تری داشته باشیم.

در مورد ونه‌گات و سلاخ‌خانه‌اش حرف زیاد است. من اما خیلی سر حرف زدن ندارم و معتقدم (به قول فوتبالیست‌ها) ونه‌گات حرفش را در میدان می‌زند. یعنی تا کتاب را نخوانید نمی‌فهمید چه لذتی دارد همراهی با خنگ‌بازی‌های بیلی پیلگریم. آری... رسم روزگار چنین است!

 مشخصات اثر:

کورت ونه‌گات. «سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج». ترجمه علی‌اصغر بهرامی. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. خوانش از روی چاپ سوم، 1383.

 

خبر مرتبط

کتاب صوتی سلاخ‌خانه شماره پنج منتشر شد.

 

برچسب ها :
بهار
|
Iran
|
1398/08/08 - 00:29
0
0
کتابی خواندنی و دایره المعارف انواع مرگ ها:) آری رسم روزگار چنین است ...!!
محسن زین العابدینی
|
Iran
|
1396/01/24 - 14:29
0
1
کتابی عالی است.
خانم بهار رهادوست تز کارشناسی ارشد خودشان در رشته زبان و ادبیات انگلیسی را در مورد این کتاب به رشته تحریر در آورده اند.
پاسخ ها
سحر
| Iran |
1401/04/27 - 22:42
میشه برا منم بفرستی
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: