داخلی
»برگ سپید
درباره نویسنده:
جلال آلاحمد، ۲ آذر ۱۳۰۲ و براساس برخی روایتها ۱۱ آذر، ۱۳۰۲در اَسالِم، گیلان متولد شد. او روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دهه ۱۳۴۰ به شهرت رسید و تأثیر بزرگی در جریان روشنفکری و نویسندگی ایران داشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند. از آثار برجا مانده او میتوان دیدو بازدید، از رنجی که می بریم، سه تار، زن زیادی، سرگذشت کندوها و نون والقلم را نام برد.
درباره کتاب:
شخصیت اصلی این کتاب فردی است که در آموزش و پرورش تمام شغلها را کنار میزند و بعد از چند سال مربیگری مدیر مدرسهای در روستا، را به عهده میگیرد به خیال اینکه کمی از سنگینی بار مسئولیتش کاسته و دغدغهاش کمتر میشود. رفتهرفته با مشکلها و دردسرهایی که برای او به وجود میآید بر میخوریم.
در بخش هایی از این کتاب میخوانیم:
«از در كه وارد شدم، سيگار دستم بود و زورم آمدم سلام كنم. همينطوري دنگم گرفته بود غد باشم. رييس فرهنگ كه اجازه نشستن داد، نگاهش لحظهاي روي دستم مكث كرد و بعد چيزي را كه مينوشت تمام كرد و ميخواست متوجه من بشود كه رونويس حكم را روي ميزش گذاشته بودم. حرفي نزديم. رونويس را با كاغذهاي ضميمهاش زيرورو كرد و بعد غبغب انداخت و آرام و مثلاً خالي از عصبانيت گفت: جا نداريم آقا. اين كه نميشه! هر روز يك حكم ميدن دست يكي و ميفرستنش سراغ من... ديروز به آقاي مدير كل...
ناظم جوان رشیدی بود که بلند حرف میزد و به راحتی امر و نهی میکرد. بیا و برویی داشت و با دانشآموزان درشت روی هم ریخته بود که خودشان ترتیب کارها را میدادند. و پیدا بود بود که به سرخر احتیاجی ندارند و بی مدیر هم میتوانند گلیم مدرسه را از آب بکشد. معلم کلاس چهار خیلی گنده بود و دوتای دیگه آدم حسابی. توی دفتر اولین چیزی که به چشم میآمد، از آنها که اگر در کوچه ببینی خیال میکنی مدیر کل است....»
کل متن داستان محاوره عامیانه و یا به صورت کوچه بازاری که البته این مساله به آن دوره نیز برمیگردد. برای مثال: «زورکی غبغب میانداخت و حرفش را آهسته توی چشم آدم میزد.»
کل این کتاب مملو از آرایههای ادبی (کنایه، استعاره، تشبیه و...) است که خواننده را به وجد میآورد مانند: «انگار تمام آجرها فقط برای خاطر پاهای او سینههای خودشان را صاف روی زمین پهن کردهاند.»، «لابد کلهاش بوی قرمهسبزی میداد و باز لابد حال دارد کفاره گناهانی را میدهد که خودش نکرده یا آهنگری در بلخ کرده» و... .
نویسنده تمام دقت و ظرافت و طبع تصویرگر و نقاشی خود را به گونهای اثرگذار به کار برده است که گویی خواننده را به همراه خود با طنابی به این سوی و آن سوی میکشاند و خواننده به طور زنده شاهد تمام اتفاقات و حتی مکانهای داستان است. نکتهی قوت این کتاب تصویرهای برجسته و زندهی آن است که ماهرانه به تمام ریزهکاریهای داستان پرداخته است. مخصوصا در قسمت توصیف مدرسه و شخصیت و ظاهر معلم ها و... .
در «مدير مدرسه» وقايع فرعياي كه اتفاق ميافتد، در خدمت هدف اصلي نويسنده است؛ ميپرسيم، اين نويسنده ميخواهد چه بگويد؟ نويسنده ميخواهد وقايع يك جامعه را از منظر مديري مطرح كند. با اين ديد، وقايع فرعياي كه اتفاق ميافتد، تا حدود زيادي در خدمت اصل انديشه نويسنده قرار ميگيرد. اما فراز و فرود را در داستان به شكل كامل نميبينيم؛ يعني داستان از جايي آغاز ميشود كه اين شخص تصميم ميگيرد كه بيايد مدير مدرسه شود. هدف اين مدير، خدمت كردن نيست، هدفش گريز از يك حالت بد است. او از معلمي و اين كه با بچهها سر و كله بزند خسته شده. اما موضعش، موضع يك مصلح اجتماعي است.
اکثر نوشتههای این نویسنده، جمله های کوتاه و بسته نشده به طوری که در هر جمله فعل در وسط آمده و نقطه ممکن است در آخر کلمه یا واژه آمده باشد. که این نکته میتواند یک نقد منفی یا در دوره خود یک سبک تلقی شده باشد. مانند: «یک نیمچه اتاق بود دراز و باریک»، «قلم را برداشت و زیر حکم چیزی نوشت و امضا کرد و من از در آمده بودم بیرون».
سخن آخر:
در آخر نکتهای که خیلی ذهن مرا مخدوش کرد و میشود به آن پرداخت، نبود پاراگراف است؛ خواننده باید یکنفس تمام کتاب را بخواند بدون آنکه زمانی برای استراحت داشته باشد که این نکته مخاطب را برای خواندن ادامه داستان و هضم موضوع زود خسته و کلافه میکند.
مشخصات اثر:
مدیر مدرسه/ جلال آل احمد، تهران: انتشارات معین،1384.
درباره نویسنده:
سهیلا سامانیپور هستم 31 ساله، متولد تهرانم و در شهریار زندگی میکنم. کارشناس حقوق و کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانششناسی از دانشگاه شهید بهشتی و کتابدار شهید شهریاری شهرستان ملارد هستم. وقتی کار میکنم احساس خوبی دارم، گردش در طبیعت و کوهنوردی را دوست دارم. کتابهای جلال آل احمد و نادر ابراهیمی را دوست دارم چون حاصل سالها تجربه آنها است که هریک زندگی پرباریست.
-----------------------------
منابع:
--پرویز، محسن؛ 1385/ گزارش: نقد «مدیر مدرسه» در کانون اندیشه جوان. دسترسی 10 اردیبهشت 1397 به آدرس: www.ensani.ir/storage/Files/20120326160457-4005-488.pdf
--نقد کتاب مدیر مدرسه؛ 1392/ منتشر شده در وبلاگ کتابخانه عمومی استان زنجان. بازیابی شده به آدرس: http://rezarozbeh.blogfa.com/post/47
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.