درباره نویسنده:
سم سوج، رمان نویس و شاعر امریکایی در نوامبر سال 1940 متولد شده است. او پنج رمان نوشته، اولین رمان خود را در سال 2005 با عنوان "زندگی جنایی Effie O" منتشر کرد. او فرمین موش کتابخوان را سال 2006 نوشت که با استقبال زیادی مواجه شد و پس از آن به چند زبان دیگر هم ترجمه شد و معروفترین کتاب این نویسنده است.
خلاصه داستان:
راوی این رمان، “فِرمین” است که داستان زندگی خود را از ابتدا تا انتها در ۱۵ فصل روایت میکند. داستان، زندگی روزمره موشی است که در یک خانواده 13 نفره با مادر الکلی در کتابفروشی در محلهای قدیمی که در حال خرابی بود، به دنیا آمده است. بعد از اینکه مادرش آنها را رها میکند، تمام اعضا خانوادهاش از کتابفروشی میروند ولی او تصمیم میگیرد همانجا تنها زندگی کند. او از همان ابتدا برای سیرکردن شکم خود کتابها را میجود ولی بعدها به خواندن کتابها علاقمند میشود و فقط کنارههای کتاب را میجود "اولش کتابها را فقط براساس طعمشان میخوردم، اما خیلی زود شروع کردم به پراکنده خواندن، با گذشت زمان بیشتر خواندم و کمتر جویدم، تا اینکه در نهایت کمابیش تمام ساعتهای بیداریام را صرف خواندن میکردم و فقط حاشیهها را میجویدم".
موش این داستان از عشق به صاحب کتابفروشی، تلاشش برای نجات از مرگ، از افکارش، امیدها، نامیدیها، رنجها، خوشیهای و روزمرگیهای خود میگوید.
درباره کتاب:
از همان ابتدا فرمین مقابل شما مینشیند، چشم در چشم، تا داستان زندگیاش را برایتان تعریف کند، او یک موش معمولی نیست، متفکر و کتابخوان است، عاشق سینما و علاقمند به موسیقی. مسائل بزرگ و پیچیده را با زبانی ساده برایتان نقل میکند. از عشقش به صاحب کتابفروشی و سرخوردگیش، از دوستی با یک نویسنده و همخانه شدن با او، تلاش برای نجاتش از مرگ، افسردگی، رنج، ناامیدی، امید، خوشیها، علائقش برایتان میگوید.
فرمین داستان روزمرگیها، تجارب و احساسات انسانی است که از زبان موش بیان میشود. موشی که از دنیای بیرون فرار کرده است دنیای پر از هیاهو، دنیای که همه به فکر خودشان هستند، و به دنیای سینما و کتاب و هنر پناه آورده است. به جهت کتاب خواندن صاحب فهم و ادراک شده است، فهم و ادراکی که او را از بقیه موشها جدا کرده است یا بهتر بگویم او از دنیای موشها طرد شده است و در دنیای خیالی خود چیزهای جدیدی را تجربه و احساس میکند. گویی نویسنده قصد داشته زندگی انسانهای متفکری را بگوید که جامعه و خانواده آنها را طرد کردهاند، افرادی که به دنبال کسب آگاهی و شناخت بهتر از دنیا هستند و این شناخت بهایی به قیمت تنهایی دارد، افرادی که لایههای رویی زندگی را کنار زدهاند و به دنبال شناخت واقعی معنای زندگی هستند، زندگی با چشمانی باز، نه زندگی کورکورانه. داستان کنایه از دانایی دارد که با خود تنهایی به همراه دارد. ابتدای کتاب فکر میکنید با یک داستان ساده سروکار دارید که کمی هم جنبه طنز دارد ولی هرچه پیش میروید، متوجه میشوید نویسنده فلسفه خاصی برای زندگی دارد و وقتی با درد و رنج و تنهایی انسان متفکر آشنا میشوید، میبینید که پشت این طنز چه دردی نهفته است.
نقد کتاب:
"همیشه فکر میکردم اگر زمانی داستان زندگیام را بنویسم شروعی فوقالعاده خواهد داشت، چیزی شاعرانه مثل خط اول ناباکوف....." همین خط اول کافی است تا خواننده بداند با داستانی متفاوت مواجه است. نویسنده به خوبی از عهده مقدمهچینی و دادن پیشآگاهی به خواننده برآمده است. به گونهای که از همان ابتدا تفاوت برای خواننده قابل درک است و میتواند همان فصل اول کتاب تصمیم بگیرد خواندن را ادامه بدهد یا نه. هرچند که به خوبی هم توانسته است انگیزه ادامه را القا کند. پیرنگ یا خط داستانی کتاب دارای صعود و نزولهای زیادی نیست که خواننده را همیشه راغب نگه دارد. گاهی داستان دچار افول میشود به طوری که خواننده را دلسرد از خواندن میکند ولی باید گفت در همان میانه کتاب نویسنده به خوبی توانسته است یک اوج یا یک صعود خوب به داستان بدهد، دقیقا همان جایی که فرمین در عشقش سرخورده میشود و برای زنده ماندن تلاش میکند و باز با یک فضا سازی خوب و ورود یک شخصیت دیگر به داستان خواننده مشتاق به خواندن میشود.
در خصوص شخصیتسازی در این کتاب، دور از انصاف نیست اگر بگوییم نویسنده از عهده این کار خیلی خوب برآمده است. کنار شخصیت اصلی داستان که مانند تمام داستانهای غربی قهرمان داستان هم هست، دو شخصیت کتابفروش و نویسنده به خوبی ساخته و پرداخته شده است. دو شخصیتی که در خط داستان فرازهای خوبی برای خواننده ایجاد میکنند. هرآنچه قهرمان داستان در مواجه با این دو نفر احساس میکند را خواننده به راحتی دریافت و ادراک میکند.
لحن داستان از ابتدا تا انتهای کتاب طنز است، طنزی که خواننده با خواندن چند صفحه از آن متوجه تلخی این طنز میشود باید گفت انتخاب این لحن برای راوی داستان به جا بوده است و بعد تلخی که به این طنز داده توانسته به خوبی درد و رنج و تنهایی شخصیت داستان را نمایش بدهد.
نکته قابل توجه و بارزی که نویسنده به آن توجه ویژه داشته و از نقاط قوت داستانپردازی اوست، پرداخت صحنه میباشد. توصیف صحنههایی که داستان در آن خلق شده و قهرمان داستان در آن زندگی میکند، به قدری خلاق و خوب بیان شده است، که گویی جزئی از شخصیتهای داستان است و خواننده میتواند با آن ارتباط برقرار کند. نویسنده در فضاسازی داستان، تمام آنچه در صحنه توانسته احساس برانگیز باشد را بیان میکند و به جزئیات صحنه هم دقت داشته است به طوری که خواننده میتواند صحنه را متصور شود. انتخاب صحنهای که داستان در آن جریان دارد، مانند کتابفروشی و سینما به عنوان نماد روشنفکری و دانایی مناسب با خط روایی داستان است. توصیف حالات، تجربیات، احساسات و کشفهای این موش کنشهای خوبی در داستان ایجاد کرده است و در مجموع لحن و صحنهسازی و روایت زندگی انقد قوی میشود که خواننده با شخصیت داستان همراه میشود. به طوری که میتواند با موش غصهدار شود، بخندد، گریه کند و حتی بخواهد در بعضی از صحنهها موش را نجات بدهد. به طور کل میتوان گفت این داستان علیرغم نداشتن فراز و فرودهایی که بتواند مخاطب را تا اخر مشتاق نگه دارد و حتی در قسمتهایی خواندن کتاب کسالتآور میشود، این صحنهسازی خوب به کمک میآید تا مخاطب به خواندن ادامه دهد.
این نکته حائز اهمیت است یکی دیگر از دلایلی که کتاب را برای شما خواندنی میکند، ترجمه خوب آن میباشد. اگر فقط از چند پاراگراف بگذریم باید گفت بقیه کتاب ترجمهای میانه ترجمه معنایی و آزاد را دارد. که در عین وفاداری به متن اصلی توانسته به گونهای ترجمه را پیش ببرد که به خواننده کمک کند تا خود را بهتر در فضای داستان بیابد.
در کل نمیتوان گفت شما با داستانی بسیار جذاب مواجه هستید اما خلاقیت نویسنده با توصیفات جالبی که از دنیای انسانها از زبان یک موش میکند، میتواند تفاوتی را ایجاد کند که شما را خواننده داستان خود کند.
بخشهایی از کتاب:
در جهان، دو نوع حیوان هست، آنها که از موهبت زبان برخوردارند و آنها که نیستند. حیواناتی که از موهبت زبان برخوردارند، به نوبهی خود به دو دسته تقسیم میشوند: گویندهها و شنوندهها. بخش اعظم گروه دوم را سگها تشکیل میدهند. اما سگها چون بینهایت ابله اند، زبان پریشیشان، با یکجور لذت نوکرمآبانه همراه است، که آن را با دم تکان دادن نشان میدهند.
هرچه قدر هم کوچک باشى، دیوانگیت مىتواند به بزرگى دیوانگى هرکس دیگرى باشد.
موقعیتهای عجیب و غریب امیدهای عجیب و غریب میآفرینند.
زندگی کوتاه است، اما میشود قبل از اینکه آدم ریق رحمت را سر بکشد، یک چیزهایی هم یاد بگیرد. یکی از چیزهایی که من متوجه شدهام این است که چه جور منتها الیهها بههم میرسند. عشق عظیم به نفرت عظیم بدل میشود، صلح بی سروصدا به جنگ پرسروصدا تبدیل میشود، ملال بسیار سبب هیجان عظیم میشود.
عشق یک طرفه بد است اما عشقى که اصلا قابلیت دو طرفه شدن نداشته باشد، واقعا میتواند آدم را داغون کند.
مشخصات کتاب:
سوج، سم. فرمین موش کتابخوان: ماجراهای یک شهرنشین غربتی. ترجمه پویه میثاقی. نشرمرکز، چاپ چهارم، 1396.
درباره نویسنده متن:
مینا حاجیملاحسینی، دانشجوی مجازی کارشناسی ارشد رشته مدیریت اطلاعات دانشگاه شهید بهشتی. زندگی میکنم که سفر کنم، کتاب میخوانم که لذت ببرم، موسیقی گوش میدهم که روحم نوازش شود.