داخلی
»برگ سپید
درباره نویسنده
علیاشرف درویشیان؛ داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه، ۳ شهریور سال ۱۳۲۰ در کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش سیفالله آهنگر بود. مادربزرگش در گفتن قصههای عامیانه مهارت عجیبی داشت. درویشیان بسیاری از قصههای او را در کتاب افسانهها و متلهای کردی آورده است.
درویشیان در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه، ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و گیلانغرب آموزگار بود. در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی پذیرفته شد و تا مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی ادامه داد و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.
از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب "از این ولایت" و فعالیتهای سیاسی، ۳ بار دستگیر و ممنوع القلم شد. وی 6 سال به خاطر انتشار کتابهایش در زندان بود. مجموعه "فصل نان" و قصه "رنگینه" را در زندان نوشت و توسط همسرش به خارج از زندان فرستاد.
درویشیان درباره شروع داستاننویسیاش میگوید:
«سالهای پر تب و تاب حکومت دکتر مصدق و رونق روزنامهها و مجلهها، آزادی مطبوعات و دموکراسی بینظیری که در اثر مبارزه مردم به وجود آمده بود، همه اینها در من و همسالان من، تحرک، امید و تکاپوی عجیبی پدید آورده بود. معلمهای ادبیات ما، موضوعهای زنده و پر جذبهای برای زنگ انشا میدادند و ما با شوق و ذوق هر چه دلمان میخواست مینوشتیم. رقابت در خواندن، نوشتن و کسب بینش اجتماعی و سیاسی، اینها همه در رشد فکری و عشق و علاقه ما به ادبیات مؤثر بود».
وی برخی از آثار خود همچون آبشوران را پیش از انقلاب ۱۳۵۷ با نام مستعار «لطیف تلخستانی» منتشر میکرد. آثار علی اشرف درویشیان به زبانهای: فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی، کردی، ترکی، ارمنی، روسی، سوئدی، نروژی و اخیراً به زبان فنلاندی ترجمه شده است.
از جمله آثار علیاشرف درویشیان میتوان به بیستون، فصل نان، گل طلا وکلاش قرمز، ابر سیاه هزار چشم، روزنامه دیواری مدرسه ما، یادمان صمد (صمد بهرنگی)، داستانهای محبوب من (6 جلد)، واژهنامه گویش کرمانشاهی، رنگینه و... اشاره کرد.
درویشیان روز پنجشنبه ۴ آبانماه ۹۶ در پی یک دوره بیماری و نارسایی ریوی در سن ۷۶ سالگی در کرج از دنیا رفت.
درباره کتاب
«آبشوران، مجموعهی داستان کوتاهی از علیاشرف درویشیان است که نخستین بار در سال 1353 انتشار یافت. آبشوران نام محلهای در کرمانشاه و زادهگاه نویسنده است.
درویشیان که خود از طبقهی فقیر جامعه برخاسته در بسیاری از داستانهایش به بازنویسی خاطرات خود پرداخته و مخاطب را با صداقت و صمیمیت منحصر بهفردش، مجذوب و مبهوت میکند.
مردمان آبشوران، مردمانی از جنس گوشت و خوناند که با سختیهای بیامان و نفسگیر زندگی، دستوپنجه نرم میکنند. مردمانی که اسیر فقر و محکوم به ماندن در جایگاهیاند که گاه، برتری چندانی بر نیستی ندارد.» (سایت نوار)
نقدی کوتاه بر کتاب آبشوران
کتاب آبشوران حکایت قشر محروم و آسیبپذیر استان کرمانشاه در دهه پنجاه هجری شمسی و در دوران محمدرضا پهلوی است. این کتاب در حقیقت روایت دوران سخت کودکی نویسنده و اعتراض او به ظلم و ستم و بیعدالتی حاکمان در آن مقطع زمانی است اما نکتهی جالب در این کتاب که ناخودآگاه ذهن مخاطب را درگیر میکند، چیره شدن نابجا و غلط بسیاری از آداب، سنن و اعتقادات مذهبی بر زندگی عامه مردم است و نویسنده در واقع خط بطلان میکشد بر عدم استفادهی صحیح از این موارد که چشم حقیقت بین افراد را کور میکند و مانع از پیشرفت و ترقی جوامع میگردد.
آقای درویشان با دقت نظر و زیرکی، موضوعی جذاب با درونمایهای قوی را برای داستان خود انتخاب کرده و همین رمز اصلی موفقیت کتاب آبشوران شده است، در نتیجه علیرغم اینکه مطالب خاطرهوار و بدون هیچ نوع پیچیدگی، تعلیق و اوج خاص داستانی آورده شده است اما به سهولت مخاطب را تا پایان داستان میکشاند.
طرح، زبان و چارچوب کتاب آبشوران ساده و دلنشین و شیوهی نوشتاری کلاسیک است و استفاده بجا از تمثیلات و ضرب المثلهای بومی بر جذابیت کار افزوده است.
شخصیت پردازیها کامل و اثرات فقر، بیسوادی و ناآگاهی بر زندگی و فرهنگ جوامع به خوبی بیان شده است، اما متاسفانه در مواردی اغراق بیش از حد لزوم در رفتارهای خشونت بار بزرگترها که کاملاً نقطهی مقابل آرامش و آگاهی کودکان میباشد به روند داستان لطمه زده است و مرتب این سوال در ذهن مخاطب پیش میآید که چطور امکان دارد، چنین والدینی، کودکانی با این سطح شعور، آگاهی، صبوری و مهربانی داشته باشند؟
فضا سازی بسیار عالی و حرفهای است و فضای داستان کاملاً با فرهنگ بومی، لحظات تلخ و شیرین و شرایط زندگی شخصیتها هماهنگ است و همین کمک زیادی به حس همذاتپنداری در مخاطب میکند.
قسمتی از کتاب
بعد از ظهر پنجشنبه بود؛ مثل همهی پنجشنبهها، خاموش و دلگیر و کمی هم خوشی تعطیلی جمعه. اواخر پاییز بود. اتاق هنوز نم داشت. یک هفته پیش سیل آمده بود. بابام زیر کرسی خوابیده بود. آفتاب روی دیوار کاهگلی حیاط رنگ میباخت؛ دلم میخواست آفتاب نرود. هیچ وقت نرود و مشقهایم خود به خود نوشته بشوند و بابام از خواب بیدار نشود: هر وقت بلند میشد، بهانه میگرفت و کتکمان میزد. دلهرهی شنبه در دلم بود. آن همه مشق و جدول ضرب و معلم نامهربان و صدای ماست فروش دورهگرد در کوچه. چرا هیچکس نبود که دوستمان داشته باشد؟ ولی بود. بچه گربههایی بودند که شبها، دزدکی توی جامان میبردیم. دستهامان را میلیسیدند و برایمان خُرخُر میکردند؛ اما تا غافل میشدیم، میرفتند و پای بابا را گاز میگرفتند و میلیسیدند و بابام پرتشان میکرد تو حیاط...
مشخصات کتاب
آبشوران (مجموعهداستان)/ علی اشرف درویشیان. تهران: یارمحمد، 1358. (100 صفحه)
درباره نویسنده این متن
فرانک وکیلی فر، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت اطلاعات (مجازی)، دانشگاه شهید بهشتی تهران
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.