کد خبر: 21914
تاریخ انتشار: پنج شنبه, 28 آبان 1394 - 11:52

داخلی

»

خبردان

مولانا، طوطی، کودکان و رویاهایی که می‌خواهند پرواز کنند

سومین مرحله از برنامه کارگاه و تور قصه‌گویی «باغ قصه‌ها» برای دانش‌آموزان تهرانی، در کتابخانه و موزه ملی ملک در هفته پایانی آبان 1394 خورشیدی، آغاز شد.
مولانا، طوطی، کودکان و رویاهایی که می‌خواهند پرواز کنند

 

به گزارش لیزنا، سومین مرحله از برنامه کارگاه و تور قصه‌گویی «باغ قصه‌ها» برای دانش‌آموزان تهرانی، در کتابخانه و موزه ملی ملک در هفته پایانی آبان 1394 خورشیدی، در شرایطی آغاز شد که چهل طوطیِ ساخته شده از خلاقیت ذهنی کودکان، از قفس‌های خیالی‌شان بیرون پریدند. صدها سال است بازرگانِ قصه طوطی و بازرگان مولانا، در شگفت از پریدن طوطی زیبایش از قفس مانده است؛ چهل کودک دانش‌آموز تهرانی اما در کارگاه و تور قصه‌گویی «باغ قصه‌ها»، طوطی‌های خود را در این برنامه ساختند، برایشان آرزو کردند و رویا بافتند و خیال‌پردازانه آن‌ها را در قلمرو خیال به پرواز درآوردند.

 

در این تور قصه‌گویی، قصه‌گویان و راهنمایان موزه، طوطی‌هایی از جنس نان سنتی مهیا کرده و در اختیار دانش‌آموزان میهمان تور گذاشته بودند تا به همراه برش‌هایی از خیار، هویج، دانه‌های آفتابگردان و پنیر، طوطی‌های ذهن خودشان را بسازند، برایشان دعا بگویند و سرانجام دست‌ساخته خود را نوش جان کنند. این فعالیت خلاقانه موجب می‌شد ذهن کودکان با عنصرهای داستان پیوستگی یافته، به شیوه‌ای غیر مستقیم به موضوعاتی چون ادبیات و چگونگی فعالیت‌های یک موزه علاقه‌مند شوند.

 

قصه‌گویان و راهنمایان سپس از کودکان خواستند هنگامی که طوطی خوراکی را همخوان سلیقه و ذوق خود ساختند، پیش از خوردن آن، برای طوطی یک آرزو کنند و آرزوهایشان را با یکدیگر در میان بگذارند. آن‌ها اینگونه آرزو کردند «آرزو دارم طوطی‌ام برود به بهشت ... طوطی من تخم‌های بیش‌تری کند تا چند تا طوطی تازه به دنیا بیاید ... دعا می‌کنم طوطی واقعی که داشتم و گم شده حالش خوب باشد ... طوطی ساعت مادرم را از کار بیندازد تا مرا بیدار نکند که به مدرسه بروم ... طوطی به جای من درس بخواند ... طوطی کاری کند تا پدرم خواب بماند و مرا بیدار نکند ... طوطی برود در طبیعت و آزاد باشد ... طوطی‌ام مرا داماد کند ... میکروب‌های داخل بدن مرا از بین ببرد ... کل مدرسه از کلاس اول تا آخر را طوطی در عرض ده دقیقه به من یاد بدهد...»

 

آرزوها و طوطی‌ها در حال پیوستن به یکدیگر بودند که بچه‌ها آرام‌آرام به فضای قصه‌گویی آمدند تا روایتی تازه از قصه طوطی و بازرگان مولانا بشوند. طوطی در این روایت، مختار بود پرواز کرده، به هندوستان برود یا در زندان مجلل خویش بر جای بماند. قصه‌گوها سپس با ایجاد فضای تعلیق، از کودکان خواستند پایان قصه را خودشان رقم بزنند. در پایان، از کودکان پرسیدند اگر جای طوطی بودند، فکر می‌کردند چه عاملی جلوی پروازشان را می‌گرفت. پاسخ‌ها همانند آرزوها جالب بود «اگر طوطی بودم دوست داشتم پرواز کنم چون نمی‌خواستم کسی مرا ببیند ... من دوست داشتم پروانه باشم ... اگر طوطی بودم نگران آب و غذا بودم؛ اگر از اینجا بروم آب و غذا گیرم نمی‌آید ... چیزی که مانع پرواز من است، بی‌آبی و بی‌غذایی و پدر و مادرم هستند ... دوست دارم پرواز کنم ولی صاحبم نمی‌گذارد چون می‌خواهم به آسمان بروم ... درس‌ها نمی‌گذارند من پرواز کنم و آزاد باشم ... چیزهایی که مانع پرواز من هستند مدرسه، مشق و درس، تبلت، لپ‌تاپ و موبایلم هستند ... موانع سر راه من فضای مجازی، آلودگی، آلودگی صوتی و تکالیف مدرسه‌ام هستند ... من دوست دارم پرواز کنم و به مدرسه نروم. مامان و بابا نمی‌گذارند. به علاوه درس و مشق‌هایی مثل علوم، ریاضی، فلسفه و فارسی و امتحانات مزخرف هم مانع من هستند ... درس‌ها نمی‌گذارند من پرواز کنم. هر روز باید بنشینم و درس بخوانم. واقعا افتضاح است ... من دوست دارم پرواز کنم و تکلیف ننویسم ولی معلمم نمی‌گذارد ... چیزی که مانع پرواز من است این است که کسی چیزی بگوید که من را آزار بدهد. دوست دارم پرواز کنم اما پدر و مادرم نمی‌گذارند. اگر هم بخواهم بروم خودم دلتنگ می شوم ... دوست دارم طوطی باشم که به مدرسه نروم، اعتراض کنم، لگو بخرم، اما مادرم نمی‌گذارد ... دوست دارم پرواز کنم اما خودخواهی صاحبم نمی‌گذارد ... اگر من پرواز کنم مرا با تفنگ می‌زنند ... ما را در مدرسه حبس کرده‌اند. ما یک سال در آن حبس شده‌ایم ... من دلم می‌خواهد پرواز کنم اما پدر و مادرم نمی‌گذارند ... درس خواندن مانع پرواز من است ... علوم مانع پرواز من است ... دوست دارم پرواز کنم اما مادر و پدرم نگران می‌شوند ... دوست دارم پرواز کنم و اسباب بازی بخرم و بازی کنم ولی مامان و بابا نمی‌گذارند ... من، خودم، مانع پرواز خودم هستم ... دوست دارم پرواز کنم ولی پدر و مادرم بی‌حال و حوصله‌اند ... خودم می‌خواستم از قفس نروم. دوست نداشتم از قفس بروم ... آرزو دارم بروم کلاس فوتبال اما پدرم مانع من است ....»

 

چهل طوطی‌ها داستان ما، سپس سرزنده پر کشیدند و از تالارهای موزه به تالارهای کتابخانه رفتند تا داستان‌های کهن را در کتاب‌ها بخوانند و ببینند کتابخانه چگونه جایی می‌تواند باشد.

 

بر اساس اعلام روابط عمومی موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک، موقوفه آستان قدس رضوی، مجموعه کارگاه و تور قصه‌گویی «باغ قصه‌ها» برای کودکان و نوجوانان، تازه‌ترین فعالیت فرهنگی نخستین موزه وقفی- خصوصی ایران در حوزه انتقال مفاهیم تاریخ، موزه و ادبیات ایرانی- اسلامی به کودکان و نوجوانان است. این کارگاه در روزهای دوشنبه هر هفته به رایگان برگزار می‌َشود. قصه‌گوهای کارگاه و تور «باغ قصه‌ها»، قصه‌های مولانا را برای کودکان در فضایی ویژه در کتابخانه و موزه ملی ملک بازمی‌گویند. همچنین در کنار قصه‌گویی، تور بازدید از کتابخانه و موزه ملی ملک به همراه یک کارگاه جذاب برگزار می‌شود. نخستین جلسه از دور سوم کارگاه و تور قصه‌گویی «باغ قصه‌ها» در هفته پایانی آبان برگزار شد.

برچسب ها :
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: