کد خبر: 36549
تاریخ انتشار: پنج شنبه, 01 شهریور 1397 - 09:46

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

کتابخانه های عمومی

نشست «بشنو از نی» همراه با جلسه مثنوی‌خوانی در فرهنگسرای گلستان

منبع : لیزنا
نشست «بشنو از نی» همراه با جلسه مثنوی‌خوانی، با حضور علاقه‌مندان به مولانا در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
نشست «بشنو از نی» همراه با جلسه مثنوی‌خوانی در فرهنگسرای گلستان

به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه 8 و فرهنگسرای گلستان، سپیده موسوی، کارشناس این نشست، ضمن خواندن اشعار مثنوی مولانا، به شرح و تفسیر آن پرداخت. او در ابتدای سخنان خود گفت: در جلسه قبل، داستان زندانی پرخوری را بیان کردیم که به واسطه این کار، داد همه را درآورده و موجب اذیت و آزار آنان شده بود. آنان نیز برای مقابله با او و کارهایش تلاش می‌کنند تا این موضوع را به پیش قاضی ببرند و با او مشورت کنند. در این جلسه می‌خواهیم داستان «شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس» را بخوانیم و ماجرا را شرح بدهیم.

او سپس ابیات 614 تا 642 از دفتر دوم مثنوی مولوی را خواند.

۶۱۴( با وکیلِ قاضیِ اِدراک مند / اهلِ زندان در شکایت آمدند

۶۱۵( که سلامِ ما به قاضی بَر ، کنون / بازگو آزارِ ما زین مردِ دون

۶۱۶( که در این زندان بماند او مُستَمِر / یاوه تاز و طبل خوارست و مُضِر

۶۱۷( چون مَگس حاضر شود در هر طعام / از وقاحت بی صَلا و بی سلام

۶۱۸( پیشِ او هیچ است لوتِ شصت کس / کر کُند خود را اگر گوییش : بس

۶۱۹( مردِ زندان را نیاید لقمه ای / ور به صد حیلت گُشاید طعمه ای

۶۲۰( در زمان ، پیش آید آن دوزخ گلو / حُجّتَش اینکه خدا گفتا : کُلُو

۶۲۱( زین چنین قحطِ سه ساله داد داد / ظِلِ مولانا ابد پاینده باد

۶۲۲( یا ز زندان تا رود این گاومیش / یا وظیف کُن ز وقفی لقمه ایش

۶۲۳( ای ز تو خوش هم ذُکور و هم اِناث / داد کُن اَلمُستغاث ، اَلمُستغاث

۶۲۴( سویِ قاضی شد وکیلِ با نمک / گفت با قاضی : شکایت یک به یک

۶۲۵( خواند او را قاضی از زندان به پیش / پس تفحّص کرد از اَعیانِ خویش

۶۲۶( گشت ثابت پیشِ قاضی آن همه / که نمودند از شکایت آن رَمه

۶۲۷( گفت قاضی : خیز از زندان برو / سویِ خانۀ مُرده ریگِ خویش شو

۶۲۸( گفت : خان و مانِ من ، احسانِ توست / همچو کافر جَنّتَم زندانِ توست

۶۲۹( گر ز زندانم برانی تو به ردّ / خود بمیرم من ز تقصیری و کدّ

۶۳۰( همچو ابلیسی که می گفت : ای سلام / رَبّ اَنظِرنی الی یَومِ القِیام

۶۳۱( کاندرین زندان دنیا من خوشم / تا که دشمن زادگان را می کُشم

۶۳۲( هر که او را قوتِ ایمانی بُوَد / وز برایِ زادِ رَه ، نانی بُوَد

۶۳۳( می ستانم گه به مکر و گه به ریو / تا برآرند از پشیمانی غریو

۶۳۴( گه به درویشی کنم تهدیدشان / گه به زلف و خال بندم دیدشان

۶۳۵( قوتِ ایمانی در این زندان کم است / و آنکه هست از قصدِ این سگ دَر خم است

۶۳۶( از نماز و صَوم و صد بیچارگی / قوتِ ذوق آید ، بَرَد یکبارگی

۶۳۷( اَستَعیذُالله مِن شَیطانِه / قَد هَلَکنا آه مِن طُغیانِه

۶۳۸( یک سگ است و ، در هزاران می رود / هر که در وَی رفت ، او او می شود

۶۳۹( هر که سَردت کرد ، می دان کو در اوست / دیو ، پنهان گشته اندر زیرِ پوست

۶۴۰( چون نیابد صورت ، آید در خیال / تا کشانَد آن خیالت در وَبال

۶۴۱( گه خیالِ فُرجه و گاهی دُکان / گه خیالِ علم و گاهی خان و مان

۶۴۲( هان بگو لاحَول ها اندر زمان / از زبان تنها نَه ، بلک از عینِ جان

سپیده موسوی به شرح و تفسیر این ابیات پرداخت و گفت: زندانیان پیش وکیل رفته و از او می‌خواهند که موضوع زندانی پرخور را به گوش قاضی برساند و از او شکایت می‌کنند. وکیل پیش قاضی می‌رود و شکایت اهالی زندان را به او می‌گوید و بیان می‌کند که آقای پرخور، جان بقیه زندانیان را به لب‌شان رسانده است. چرا که او مانند مگسی است که بدون اجازه دست به غذای دیگران می‌زند و از آن می‌خورد. این موضوع به حدی است که حتی غذای 60 آدم نیز برای او کم است. هر زندانی که غذایی را به دست می‌آورد، او به ناگاه بر بالای سر او حاضر شده و غذای او را می‌خورد. گلوی او مانند دوزخ است و هیچ چیز آن را پر نمی‌کند. هر کسی هم که از او دلیل این کارش را می‌پرسد، در جواب به او می‌گوید که خداوند در قرآن گفت از نعمت‌های من بخورید و من هم همین کار را می‌کنم. حال جالب است که وقتی ادامه این آیه را می‌خوانیم، می‌بینیم که خداوند گفته است، از نعمت‌های من بهره‌مند شوید اما آن را اسراف نکنید. آن آقا که غذای همه را می‌خورده است، فقط این بخش از آیه که به نفعش بوده است را می‌خواند و بقیه آن را نمی‌خواند. کارهایی که او انجام می‌دهد، مانند کسی است که از قحطی 3 ساله برگشته است و گویی که تاکنون چیزی نخورده است.

وی ادامه داد: کسی که این‌قدر می‌خورد، انسان نیست و یک گاو میش است. بنابراین یا باید او را از زندان بیرون کنی که همه از شرش خلاص شوند و یا یک مقرری برای او تعیین کنی که براساس آن به او غذا بدهند. وکیل خوش‌بیان به سوی قاضی رفت و تمام شکایت‌های زندانیان را به او گفت. قاضی در پاسخ به او گفت که اگر بخواهم برای او مقرری درنظر بگیرم باید تمام خزانه دولت را به شکم او اختصاص بدهم. قاضی به او گفت که از زندان برو و به خانه‌ی محقری کوچ کن. زندانی نیز در جواب او گفت که همه چیز من از لطف شماست، همان طور که دنیا بهشت کافر است. این عبارت حدیثی از پیامبر است که در این شعر نیز بیان شده است. زندانی به قاضی می‌گوید که اگر تو مرا از این زندان بیرون کنی، من از این مشکلات می‌میرم. در این‌جا زندانی مثال شیطان رانده شده را می‌زند و خود را شبیه به او می‌داند. همان‌طور که می‌دانید شیطان به خداوند گفت که تا روز قیامت به من مهلت بده چرا که در این دنیا خوش‌حال هستم و فرزندان آدم را می‌کشم. من قصد دارم که فرزندان آدم و به ویژه کسانی که قدری ایمان دارند را وسوسه کنم و به روش‌های مختلف آنان را از راه به در کنم. در این ابیات، شیطان به سگ مانند شده است. البته باید بگویم که در ادبیات ما، سگ مظهر بدی‌ها جلوه شده است در حالی که به اعتقاد من این‌گونه نیست و سگ حیوان باوفایی است. مولوی در ادامه صحبت‌هایش حرف بسیار زیبایی می‌زند و آن این است که می‌گوید هر آدمی که تو را نسبت به زندگی و معنویت دلسرد و ناامید کرد، بدان که شیطان در وجود او حلول پیدا کرده است چرا که خداوند مظهر امیدواری است. هر زمان که شما ناامید می‌شوید، یعنی نقطه اتکا که خداوند باشد را از دست دادید. امروزه افراد زیادی در اطراف ما هستند که منجر به ناامیدی ما می‌شوند و باید حواسمان به آنان باشد و ارتباط‌مان را با‌ آنان کم کنیم چرا که شیطان خود را در زیر پوست آنان پنهان کرده است.

این کارشناس ادبی بیان داشت: حال روش‌های شیطان برای حلول در انسان‌ها و گمراه کردن آنان چیست؟ مولوی این گونه پاسخ می‌دهد که شیطان با ایجاد خیال فرجه این کار را می‌کند. او گاهی با ایجاد تفریح، گاهی با کسب و کار و .... انسان را گمراه می‌کند. باید بگویم که تنها چیزهای بد نیستند که انسان را از خداوند دور می‌کنند بلکه در مواردی چیزهای خوب نیز انسان را از خداوند دور می‌کنند. حالا که شیطان از ابزارهای مختلفی برای حلول در انسان‌ها استفاده می‌کند، ما باید به قدرت خداوند تکیه کنیم و از او یاری بطلبیم که مبادا اسیر شیطان شویم. قلب و نیت ما باید خدایی باشد.

این جلسه به پرسش و پاسخ حاضران به پایان رسید.

خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: