لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 35)، مجید صمیمی نژاد، معاون کتابخانه مرکزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران: همایش هر کتابخانه یک رصدخانه برگزار شد. همایشی که هنوز با اسمش مشکل دارم. اما محتوا، خیلی همانی بود که میپنداشتم: یک شروع نو ... . سال 79 تازه دانشجوی کتابداری دانشگاه تهران شده بودم و مثل همه بچه کتابدارهای آن دوره فقط شنیده بودم که بله کتابداری خیلی نو شده و در آن سوی آبها خبرهایی است که حالا مانده ما از آنها با خبر شویم و ... . در همین گیج و ویج بودنها، حرص و حسرت خوردنها و خواندن خبرنامههای انجمن کتابداران ماضی بود که در یک روز زمستانی دیدیم اعلان مجمع کتابداران برای تشکیل انجمن جدید را زدهاند. آن روز سرد زمستانی در حیاط فرهنگسرای نیاوران، حین لمباندن شیرینیتر و نسکافه، همان حس شروع نو را تجربه میکردم که امروز. یادم هست با سید و فرشاد و حامد، سه یار دبستانیام که هر کجا هستند، خدا حفظشان کند، از جمع شدن اینهمه کتابدار در یک جا خوش خوشانمان شده بود و آرزوی روزی را میکردیم که به جای آموزش مصیبت بار تایپ فهرست برگه با ماشین المپیا، ورود اطلاعات در سی دی اس آی سیس را یاد بگیریم و خرت و خرت صدای چرخیدن سی دی لیزا را در کامپیوتر بشنویم.
آن روزها برخی از همین رادمردان بانی همایش امروز، بر آن شده بودند تا اهل حرفه و رشته را از اِغما و سکوت معنادار چندین ساله به در آورند و کتابخانهها و کتابداری ایران را از رایحه تحولات جدید، جانی تازه ببخشند. آن روزها هم برخی رنجیدند؛ برخی ساز مخالف زدند؛ و گروه اندکی نیش و کنایه. لیکن رویای شیرین بانیان انجمن جدید علی رغم همه عیب جوییها و کامپیوتر ترسیها به بار نشست و این نو شدن تمامی سالهای دهه 80 را در بر گرفت.
یاد همایشهای تابستانی انجمن در تالارهای بی کولر به خیر. امروز که مجموعه سخنرانیهای آن روزهای انجمن را ورق میزنم، میبینم ادعای بند قبلیام پربیراه نیست. انجمن، در همان سالهای آغازین دهه 80 که پای اینترنت نخست به دانشگاهها و پژوهشگاهها و سپس به همه شئونات زندگی ایرانی راه یافت، کوشید جان جاودان و بی تغییر کتابداری را پیکری نو در برگیرد. این نسیم نوروزی از خلال همایشها، صفحات فصلنامهها و وب سایتها به کتابخانهها هم رسید و ارائه خدمات نوین، زبان کتابداران را روی کسانی که مترصد پایین کشیده شدن کرکره کتابخانهها بودند، دراز کرد.
مباحث پرشور کتابداران در آن روزها بر سر معرفی موتورهای جستجو، ابرموتورهای جستجو، چیستی اوپکها، و معرفی چند منبع مرجع رایگان مجازی شاید برای کتابداران امروز بچهگانه و بدیهی به نظر برسد، اما آیا دوستان یادشان هست که طراحی یک وبسایت کتابخانهای، داشتن یک فهرست مشترک آنلاین برای کتابخانههای دانشگاهی و تخصصی، و برگزاری کارگاه آموزشی معرفی موتورهای جستجو برای دانشجویان، آرزو و دستاورد شاخص آن روزهایمان بود؟
بی گمان، رویا، حقیقت میشود، تنها اگر شهامت دیدن رویا را داشته باشیم. آنان که چنین شهامتی دارند، بی تردید زیستن را جز عشق و تلاش بی امان نمی بینند.
استاد عزیزی، گمانم آقای دکتر اصنافی، در آستانه دهه 90 قریب به این مضمون گفته بودند که سراسر دهه 80، دهه ورود اینهمه مفاهیم جدید به رشته بود و حالا کتابداری در این نوگرایی خود هم دچار نوعی فترت و دلزدگی شده. پیشنهاد فرموده بودند که در دهه 90، کتابداری، جامهای بر تن کند که متناسب با مقتضیات قرن 21 باشد. من صدای برش پارچههای این نوجامه را در خلال این همایش شنیدم.
دوستانی که داستان پداگوژیکی ماکارِنکو را خواندهاند، بی گمان در برابر عظمت کوشش بی امان معلمی یک لاقبا، برای اصلاح نوجوانان تبهکار دارالتأدیب ماکسیم گورکی سر خم میکنند. ماکارِنکو که از پسرک دزد و شرور مدرسهاش، متخصص تعلیم و تربیت میسازد؛ در جایی از کتابش با افتخار از بچه ولگردهایی دم میزند که حالا کارشان به جایی رسیده که در کارگاه مدرسه، یک دستگاه دِلِر ابتکاری عین نمونه آمریکایی بِلَک اَند دِکِرش را میسازند.
از عزیزانی که تخیل را مُخِل میدانند، میپرسم آیا کسی مثل ماکارِنکو میتوانست بدون سری در میان ابرها، از زوائد جامعه بُلشِویکی، مردان کارآمد فردا را بسازد؟