کد خبر: 7977
تاریخ انتشار: دوشنبه, 29 اسفند 1390 - 20:24

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

چرا انجمن نمی تواند بر اساس اصول تشکیلاتی کار کند؟

داریوش علیمحمدی

لیزنا (گاهی دور/گاهی نزدیک: 2)، داریوش علیمحمدی، عضو هیأت علمی گروه مطالعات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه خوارزمی: از تولد دوباره انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران بیش از یک دهه می گذرد. فعالیت انجمن در این مدت، تحسین و تمجیدها و توبیخ و تقبیح های متعددی را از سوی طیف های گوناگون فکری برانگیخته است. چه آنها که خود در هیأت مدیره انجمن نشستند و چه آنان که بیرون گود، سردرگمی، بلاتکلیفی و کم توانی آن را به باد انتقاد گرفتند، دست کم در یک زمینه، مشترکاً گام برداشته اند. هر دو سر طیف، خواسته یا ناخواسته، درگیر کنش ها و واکنش هایی بوده اند که یا از سر دلسوزی و یا از سر شیطنت، آنها را به وادی همکنشی کشانده است. حمله ها نسبت به و دفاع ها از انجمن اما، تا کنون به نتیجه قطعی نرسیده است. البته این طبیعت کار جمعی است؛ که در آن هیچگاه نمی توان در مورد برنامه ها و نقد آنها به اجماع مطلق رسید. اما شاید بتوان با کنکاش مسأله از یک نظرگاه جدید، تنش ها را کاهش و شانس بهره مندی از منافع کار گروهی را افزایش داد. در این یادداشت برآنم تا با معرفی و تکیه بر اصول تشکیلاتی، ناکامی های انجمن را از زاویه فرهنگ ایرانی آسیب شناسی کنم.

اصول تشکیلاتی

در ترمینولوژی علوم اجتماعی عبارت اصول تشکیلاتی مفهومی آشنا و جا افتاده است. نهادهای مدنی برای ورود به عرصه عمومی، ناگزیر از داشتن تشکیلات هستند. در این بخش، مهمترین اصول کار تشکیلاتی در سازمان هایی با فرایند تصمیم گیری گروهی به اختصار معرفی می شوند:

اصل سانترالیسم دموکراتیک[1]: یکی از منظم ترین فرایندهای تصمیم سازی در سازمان هایی که کار جمعی می کنند، حفظ و اداره تشکیلات به روش سانترالیسم دموکراتیک است. در این شیوه، عده ای که در هیأت اجرایی (مدیره) قرار می گیرند باید در تصمیم سازی و در بیشترین موارد به نیابت از آنان که انتخابشان کرده اند اعمال نظر نمایند. در نتیجه، سازمان به سمت یک قدرت مرکزی گرایش پیدا می کند که باید بتواند در موضوع های مختلف تصمیم سازی و اجرا کند؛ و در عین حال این تصمیمات در اغلب موارد، قبل از اتخاذ در هیأت اجرایی، در کمیته ها بحث و کارشناسی شده باشند تا به هیأت اجرایی تحویل گردند. به بیان دیگر، اصل سانترالیسم دموکراتیک ناظر بر مرکزیت بخشیدن به فرایند تصمیم سازی در عین حفظ آزادی واحدهای سازمان است. بر اساس این ایده، می توان هم تمرکز زدایی کرد و هم تمام فرایندها را مرکزیت بخشید. در چارچوب این اصل و در امور مربوط به نهاد مدنی کلیه افراد درون تشکیلات، فارغ از جایگاه سازمانی و عضویت یا عدم عضویت در کمیته ها از لحاظ اخلاقی موظف به پیروی از تصمیمات هیأت مرکزی هستند. این نه یک شرط استبدادی، بلکه نتیجه بلافصل اراده جمعی اعضاء در واگذاری امور به هیأت اجرایی است. این گونه از سانترالیسم با تأمین حق اظهار نظر برای اعضاء، دموکراتیک می شود. در چنین بافت دموکراتیکی حتی تازه واردترین و جوان ترین عضو سازمان نیز خواهد توانست به شرط اطلاع از موضوع بحث، رئیس را مستقیماً یا به طور غیر مستیم مورد پرسش قرار دهد. رویکردهای سانترالیستی و دموکراتیک یا به زبانی دیگر رویکردی تعاملی بین انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان لازم و ملزوم و مکمل یکدیگر هستند؛ و وجود هر یک بدون دیگری، هر تشکیلاتی را به استبداد و تضییع حقوق اعضاء یا ولنگاری و هرج و مرج خواهد کشاند. امروزه، تحولات فناورانه در عرصه وب 2 این تعامل سازنده را بیش از پیش میسر نموده است.

اصل انتقاد و انتقاد از خود[2]: بر اساس این اصل هر یک از افراد تشکیلات حق دارد و حتی موظف است هر فرد یا واحدی را در هر سطحی که باشد، مورد انتقاد قرار دهد. مبنای انتقاد، میثاقی (اساسنامه ای) است که به هنگام زایش تشکیلات مورد تبعیت واقع شده است. فرد یا واحد مورد انتقاد (اعم از هیأت اجرایی یا عضو هر یک از کمیته ها) نیز وظیفه دارد که در برابر آن موضعگیری لازم را کرده و پاسخ مقتضی را بدهد. همچنین، هر عضو موظف است نسبت به اشتباه خود در امور تشکیلاتی – فارغ از مصدر تشخیص اشتباه – بدون چشم پوشی برخورد نموده و درصدد اصلاح برآید.

اصل رهبری جمعی و مسئولیت فردی[3]: هر یک از اعضای انجمن در قبال نقش و مأموریت اجتماعی خود مسئولیت داشته، باید نسبت به انتقادها پاسخگو بوده و با این توجیه که دیگران نیز در تصمیم گیری ها سهم داشته اند، از زیر بار اشکالات وارده شانه خالی نکند. از سوی دیگر، مسئولیت فردی بدین معناست که عضو حق دارد در همه موارد به طور فردی تصمیم گیری و آن را پیاده کند. اما حساسیت اخذ و اجرای انفرادی تصمیم، افراد را به طور طبیعی به سمت تشریک مساعی سوق داده و رهبری جمعی را سبب می شود.

انجمن و چالش تبعیت از اصول تشکیلاتی

چرا انجمن نمی تواند بر اساس اصول تشکیلاتی کار کند؟ به این پرسش باید با توجه به بافت و زمینه اجتماعی انجمن پاسخ داد. نخست باید اذعان داشت که این ناتوانی، مطلق نبوده است. یعنی اینطور نبوده که انجمن همیشه رفتاری غیر دموکراتیک، غیر قابل توجیه و همراه با بی مسئولیتی از خود نشان داده باشد. با وجود این، باید پذیرفت که در مواردی اندک هم چنین اشتباه هایی از انجمن سر زده است. اما چرا؟

انجمن و اصل سانترالیسم دموکراتیک: انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران قبل از انجمن کتابداری و اطلاع رسانی بودن یک انجمن ایرانی است؛ و بناگزیر درگیر خلق و خوی ایرانیان در همه سطوح خود. آنچه تحت عنوان عادات غلط ایرانی بارها مورد انتقاد واقع شده، در این انجمن نیز جاری و ساری بوده و هست. از جمله ویژگی های فرهنگی ایرانیان، یکی، اسطوره سازی است. ما دوست داریم اسطوره داشته باشیم. اسطوره ها ما را از ما بودنمان راضی نگه داشته و به تداوم آن امیدوار می کنند. این علاقه به اسطوره سازی در میان دانشگاهیان نیز وجود دارد و بروز خارجی می یابد. عینیت بخشیدن به اسطوره ها در سال های اخیر خود را به شکل تجلیل از چهره های ماندگار نشان داده است. در سطحی کوچکتر و شاید پایین تر، اسطوره های رشته ای و حرفه ای در ایجاد حس رضایت از حضور در یک رشته و تلاش برای پیش بردن آن در میان اهالی حرفه مؤثر بوده اند. همین اسطوره ها – غالباً – به واسطه موی سفیدی که دارند، نوعی تبعیت بی چون و چرا در میان اتباع خود را سبب می شوند. این تبعیت البته همیشه بد نیست. دشواری زمانی شکل می گیرد که در چارچوب یک نهاد مدنی، اعضاء، حرمت موی سفید را نگه داشته و نتوانند به شیوه ای دموکراتیک رویکرد سانترالیستی هیأت مدیره را موازنه بخشند. همچنین، موارد دیگری وجود دارند که مانع از تحقق سانترالیسم دموکراتیک در انجمن می شوند. برای مثال، انجمن نهادی فرهنگی است؛ حال آنکه اصل مورد اشاره بیشتر در گروه های سیاسی و نظامی کارکرد دارد. روشن تر آنکه هیچکس در انجمن ملزم به اجرای دستور مافوق نیست. یعنی در انجمن ها وجه دموکراتیک این اصل بر وجه سانترالیستی اش می چربد. نکته مهم دیگر این است که در سازمان های سیاسی و نظامی اعم از منظم و نامنظم نگاه آرمانگرایانه حاکم است. یعنی نقطه مطلوبی وجود دارد که از عضو تشکیلات انتظار می رود برای دست یازیدن به آن خود را تا سرحد فنا وقف تشکیلات کند. این در حالی است که سازمان های فرهنگی علیرغم تلاش برای رسیدن به آرمانشهر[4] قائل به این مهم نیز هستند که چنین توفیقی مستلزم حرکت آهسته و پیوسته است و نباید به این منظور از جان انسان ها مایه گذاشت.

انجمن و اصل انتقاد و انتقاد از خود: انتقاد از خود و دیگری بیش و پیش از هر چیزی نیازمند انگیزه است. به بیان ساده تر، منتقد باید حال انتقاد کردن را داشته باشد. کارکنان یک سازمان یا اعضای یک انجمن به شرطی می توانند این اصل را تحقق بخشند که از انگیزه لازم برای نقد کردن و اصرار بر اصلاح امور برخوردار باشند. شرایطی که امروزه ما در آن قرار گرفته ایم به شدت انگیزه کُش است و مشارکت گریزی را تشویق می کند. دشواری های تأمین معاش، دلمشغولی های گوناگون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و محدودیت های سازمانی مجالی باقی نمی گذارند تا عضو بتواند به شیوه ای منطقی و عادلانه انتقاد خود را طرح کرده و بر دریافت پاسخ اصرار ورزد. مهم تر از شرایط محیطی، مشکل بنیادین دیگر را باید در عدم آموزش نقد دانست. غالباً سعی شده است تا مسائل به شیوه ریش سفیدانه حل شوند. در نقطه مقابل، کمتر تلاش شده است تا مفهوم نقد شناسانده شود. به همین دلیل، نقدی استوار و نظام مند دیده نمی شود تا انجمن در پناه آن و پیش از آنکه از بیرون دریافتش نماید ابتدا از درون تشکیلات به آسیب شناسی یکایک کارهای خود بنشیند. از سوی دیگر، هر انتقادی هم تا کنون پاسخ داده نشده است. مواردی بوده که انجمن به طور رسمی نقد شده، اما مرکزیت سازمان (هیأت مدیره) دلیلی برای پاسخگو بودن ندیده است ! برای مثال، می توان به این نوشته اشاره کرد.

انجمن و اصل رهبری جمعی و مسئولیت فردی: از دیگر خصایص ایرانیان، گریز از پذیرش مسئولیت و برآوردن توقع مخاطبان است. تفاوتی نمی کند که در کدام موضع نشسته باشیم؛ عضو هیأت مدیره یا عضو عادی انجمن. در هر صورت، گرفتار عادتی هستیم که گویا ناشی از زنجیره خطی ژنوم ماست و نمی توان برطرفش کرد ! این فرار از مسئولیت فردی گذشته از آسیب های جدی و خسارت باری که در نظام اداری به هر یک از ما می زند، در فعالیت های مدنی و داوطلبانه ما نیز رسوخ کرده و نوعی بی اعتنایی به آنچه به ما واگذار شده یا در سوی مقابل ما روی می دهد را موجب شده است. نتیجه مستقیم این بی اعتنایی، خالی کردن میدان، حواله دادن کلیه امور به یک جمع محدود، افزایش نامنصفانه فشار کار بر دوش همان جمع و زمینه سازی برای عدم پذیرش اشتباه ها از سوی هیأت مدیره است. چنین عدم مشارکتی مکانیسم رهبری جمعی را عقیم کرده و نوعی خودکامگی در تصمیم گیری را نیز ایجاد می کند. زیرا از یک سو مسئولیت ها به درستی تعریف و تفهیم نمی شوند و از سوی دیگر شخص لزوماً خود را مسئول پاسخگویی نمی داند. تحت این شرایط، کافی است با رویکرد سانترالیسم دموکراتیک و بر مبنای اصل انتقاد و انتقاد از خود، فردی نقد شود. نتیجه ممکن است نه تنها قهر، جدایی و پیوستن به صف منتقدان باشد، بلکه بعید نیست همان شخص را در موضع دشمنی و کارشکنی ببینید.

 


[1]. Democratic Centralism

[2]. Criticism and Self-criticism

[3]. Collective Leadership and Personal Responsibility

[4]. Utopia

برچسب ها :
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: