لیزنا (گاهی دور/گاهی نزدیک: 15)، امیر ریسمانباف، کارشناس ارشد علوم کتابداری و اطلاع رسانی و رئیس قسمت مرکز اطلاع رسانی و کتابخانه سازمان آب و برق خوزستان:
مفهومشناسی واژۀ «نسل»
واژۀ «نسل[1]» نظیر هر واژۀ دیگری در کنه خود حامل مفهوم/مفاهیمی است که البته محدودیّت زبانی (تنازل از ذهن به انتزاع و از انتزاع به چارچوبِ اغلب دست و پاگیر واژگانی) شاید رسانا و گویای همۀ ابعادش نباشد. امروزه در مشربهای فلسفی چون هرمنوتیک و پدیدارشناسی، بیش از پیش به بررسی چشماندازهای[2] تاریخی و فلسفی که واژگان و مفاهیم در زمینه و بافتار[3] آن شکل گرفته و احتمالاً دستخوش تطوّراتی شدهاند، بها داده میشود. این مشربهای فکری امیدوارند که فهم و تفسیر عمیق مفاهیمِ در قالب واژگان از قِبَلِ فهم پسزمینههای فکری و نظری که این واژگان را به قصد خاصّی به استخدام درآوردهاند؛ قابل وصول باشد[4]. لذا «پیشینهشناسی مفاهیم[5]» امروزه به یک زمینۀ کاری مهم در مطالعات علوم انسانی بدل شده است[6].
چنین وسواسهای لازم فکری ایجاب میکند تا پیش از ورود به بحث، کنکاشی ولو فشرده دربارۀ واژۀ نسل ارایه شود. واژۀ «نسل»، لااقل تداعیکنندۀ دو بار مفهومی است. نخست به آن معنایی است که به طور خاص در جمعیّتشناسی[7] و گاه در جامعهشناسی و علوم سیاسی مورد نظر است؛ و دوم به آن معنایی است که در گسترۀ وسیعتری مثلاً در تاریخ و به ویژه تاریخنگاری عقاید مورد نظر است. در معنای نخست، هر نسل[8] عبارت است از گروهی از افراد که مرحلهای از حیات را با یکدیگر آغاز کرده یا پایان داده باشند. این گروه از افراد مثلاً در یک دورۀ زمانی نزدیک به هم به دنیا میآیند، دانشآموخته میشوند، ازدواج میکنند و ... (ساروخانی، 1375، ص. 107). از این منظر، منظور از نسل، متوّلدین یک تا حدّاکثر دو دهۀ تاریخی است که البته ممکن است بنا به اقتضای مطالعات همگروهی[9]، بازۀ زمانی گستردهتری را هم شامل شود[10]. البته در بعضی مطالعات موردی در حوزۀ جمعیّتشناسی ممکن است گروههای محدود شغلی، اداری، فرهنگی و مشابه مثل جامعۀ کارمندان، تجّار، پزشکان و ... مورد مطالعه واقع شوند که در این مواقع از واژۀ «جمعیّتهای محدود[11]» (امانی، 1379، ص. 3) و نه نسل استفاده میشود. در ادبیات سیاسی – اعم از علمی یا عامهنگر – هم واژۀ نسل نظیر جمعیّتشناسی بیشتر ناظر به تمایزات یک تا حدّاکثر دو دههای زمان تولّد افراد جمعیّتی است. مثلاً از زمان شکلگیری انقلاب اسلامی (که ریشههای نضجگیری آن به سال 1342 باز میگردد) تا کنون (آغازین سالهای دهۀ 1390)، چهار نسل جمعیّتی برای آن برشمردهاند[12]. امّا در معنای دوّم، آنچه در قالب واژۀ نسل[13] متداول است – و به نظر من، واژۀ «تبار» به منظور احتراز از خلط بحث با مفهوم نسل در معنای نخستینش، بیشتر رساننده است – بیشتر در تاریخنگاری عقاید و پدیدهها به کار میرود. معروفترین کاربرد این واژه در ادبیات میشل فوکوست: تبارشناسی دانش[14]. به هر حال، از این منظر، واژۀ نسل الزاماً برچسب از پیش آمادهای نیست که به انسانها و یا پدیدههایی که در مقاطع زمانی منظّم وجود مییابند، الحاق شود. چه بسا مثلاً قرنها بگذرد و وابستگان به یک حرفه، بدون پیشامد هر گونه تغییر بنیادین در مبانی فکری یا روشهای عملی، به روزمرّگی و میراثخواری گذشتگان بسنده کنند. از آنجا که در وضع فرضی ذکر شده هیچ نقطۀ عطفی در این گذر تاریخی دیده نمیشود، نمیتوان تغییر نسلی – به معنای دوّم – را در آن رصد کرد؛ گرچه ممکن است به لحاظ جمعیّتشناسی، دهها نسل در آن قابل تعیّن باشد. مصداق چنین مثالی میتوانند نه افراد که پدیدههایی چون نهادهای اجتماعی باشند. در این نوشتار به تناسب بحث، واژۀ نسل به هر دو معنای یاد شده به کار خواهد رفت که در هر بار، بار معنایی آن مشخّص خواهد شد.
مروری بر نسلهای سه گانۀ کتابداران ایرانی
روشن است که کتابداری در این نوشتار به آن معنایی به کار رفته که از ربع آخر قرن نوزدهم در ایالات متحده متداول شد. بیست و پنج سالی که در طیّ آن اولین مدارس کتابداری، اولین نشریّات تخصّصی در این حیطه، اولین طرحهای جامع و فراگیر بینالمللی ردهبندی علوم، اولین انجمنهای ملّی و بینالمللی علمی/ صنفی رشته و نخستین جرقّههای جنبش دکومانتاسیون[15] پا گرفت و بعدها نشو و نما یافت. بنابراین، کتابداری در این نوشتار به عنوان یک علم (و نه صرفاً یک فن) و نیز به عنوان یک حرفه[16] (در برابر مفهوم شغل[17]) مورد نظر است. بدیهی است که کتابداران هم به تناسب در پرتو همین منظر تعریف میشوند. لیکن از آنجا که متأسفانه حرفهمندان – مثلاً در اینجا کتابداران و آرشیویستهای دانشآموخته و حتّی گاه کتابداران و آرشیویستهای تجربی مجرّبِ شاغل در کتابخانهها و مؤسّسات مشابه – به دلایل گوناگون، از عملگرا بودن در برابر نظرمدار بودن گرفته تا فقدان مهارتهای مربوطه و ...، کمتر به مستندسازی خود میپردازند؛ در مطالعات تاریخی بسیار دیریاب و از جملۀ سختترین موضوعات پژوهشیاند. به عکس، وابستگان به جنبههای پژوهشی و آموزشی رشته مانند اعضای هیأت علمی، نویسندگان و پژوهشگران به اقتضای موقعیّت حرفهایشان، خواه ناخواه به کمک آثارشان و نیز استناد به نظریّاتشان در آثار دیگر و چه بسا به کمک زندگینامهها و شرح اندیشههای آنان که ممکن است تهیّه گردند، به مراتب برای مطالعات و بررسیهای تاریخی، سهلتر و در دسترسترند. روشن است که مجال ضیق این یادداشت، به اجبار، نگارنده را وا داشته تا کتابداران دستۀ اخیر را در این نوشتار مطمح نظر قرار دهد؛ گرچه بر این باور است که نیاز رشته به بررسیهای جامعتر، دقیقتر و علمیتر از هر دو دستۀ عملگرایان و نظریهپردازان رشته، یک نیاز بیبحث و گفتگویی است که امید است این نوشتار مختصر در این باره صرفاً نقشی برانگیزاننده را ایفا کند.
چنانچه نسل را به معنای جمعیّتشناسیاش در نظر آوریم، از آبان 1331 که نخستین دورههای منسجم کوتاه مدّت کتابداری در ایران برگزار شد[18] و بعدها از سال 1345 به بعد، ابتدا در قالب تحصیلات تکمیلی، کتابداری در میان رشتههای دانشگاهی ایران، رسمیّت یافت[19]، تا کنون، ایران شاهد پیدایی چهار نسل از کتابداران بوده و پنجمین نسل نیز در حال شکلگیری اولیّه است. امّا اگر نسل را به معنای نقطۀ عطف تحوّلات در نظر داشته باشیم، دو نسل متمایز از کتابداران تا کنون شکل گرفته و نسل سوّم کتابداران ایرانی نیز در حال نشو و نما یافتن و هویّتجویی است.
نسل نخست توانست، مقاومتها در برابر تغییر کتابخانهها از وضع چینش کتب به شکل دلبخواه و یا حدّاکثر استاندارد داخلی به وضع چینش کتب بر اساس طرحهای بینالمللی ردهبندی نظیر دیویی و کنگره را بشکند. این نسل، پای فهرستنویسی و ردهبندی بر اساس استانداردهای جهانی کتابداری و نیز تدوین کتابشناسیها بر مبنای طرحهای بینالمللی ردهبندی از جمله کتابشناسی ملّی را به کشور گشود. و شاید از همه مهمتر، نسل مذکور، طرحهای ردهبندی را دست و پا بسته و منفعلانه نپذیرفت؛ بلکه با رویکردی فعّال، این طرحها را در پارهای از موارد، بومیسازی نمود و گسترش داد. با در نظر داشتن این نکته که بومیسازی واردات فکری در میان وابستگان به علوم انسانی و اجتماعی در ایران کمتر مسبوق به سابقه است؛ چنین دستاوردی از این نسل قابل تحسین است؛ تا جایی که این رویکرد به الگویی برای دیگر کتابداران کشورهای منطقه که در عرصۀ ردهبندی علوم و منابع اطلاعاتی فعّال بودند، بدل شد. از منظر حرفهای، نسل نخست، پایهگذار نخستین انجمن کتابداران ایران (1346) است. کوششهای آنان به تأسیس و پیشرفت مرکز خدمات کتابداری (1347) و مرکز اسناد و مدارک علمی ایران (1347) انجامید. تغییرات ساختاری بنیادین در کتابخانۀ ملّی (1369) نیز در پایان این دورۀ نسلی است؛ گرچه ممکن است نقش بلاواسطهای و مستقیمی در تغییرات ساختاری کتابخانۀ ملّی که روی هم رفته مثبت بود، نداشته باشد. گرچه اظهار نظر دقیق را میبایست به انجام پژوهشی اطلاعسنجی حواله کرد؛ مرور کلّی آثار علمی این نسل، چهار نکته در پی دارد. اوّلاً غلبۀ مطلق آثار «کمّی» هنوز در رشته، نضج نگرفته و برخی آثار کیفی که البته عمدتاً از نوع «توصیفی» است، در میان انتشارات به چشم میخورد. از این نظر، پژوهشهای کیفی در رشته در انزوای مطلق نیست. از این گذشته، آثار منتشره بیشتر تلاشی است برای تهیّه و تأمین منابع درسی دانشجویان و حرفهمندانی که در آن زمان با قلّت منابع تخصّصی به زبان فارسی روبرو بودند. این تلاش بیشتر از راه ترجمه یا ترکیبِ ترجمه و تألیف و گردآوری صورت گرفته است. از بعد فنّی، پژوهشها بیشتر بر روی «سازماندهی منابع اطلاعاتی» اعم از کتابشناسیها، طرحهای ردهبندی، فهرستها و نمایهسازی است؛ و از بعد نظری هم تلاشها بیشتر متمایل به تبیین جنبههای اجتماعی خدمات حرفه است. در تبیین این جنبه از رشته، سلسله سخنرانیهای متعددّی نیز توسّط انجمن کتابداران ایران در جای جای کشور تشکیل شد. تمرکز بر موضوع «سازماندهی منابع اطلاعاتی» شاید انعکاسی بوده از تلاش کتابداران زمانه در تغییر وضع چینش کتب در کتابخانهها از شکل دلبخواه به شکل استاندارد کتابداری و تمایل به تبیین جنبههای اجتماعی حرفه، از یک سو، انعکاسی بوده از تلاش کتابداران برای تربیت کتابداران تجربی در سراسر کشور آن هم در زمانهای که کتابداران حرفهای بسیار معدود بودهاند و از سوی دیگر انعکاسی بوده از تلاش آنان برای شناساندن اهمیّت رسالت اجتماعی حرفۀ نوپایشان به جامعه و به ویژه تصمیمگیران و مسئولین وقت کشور. در آثار و گفتار معدودی از همین نسل، نخستین بحثها در موضوعاتی چون اطلاعات، اطلاعرسانی، شبکههای اطلاعاتی و ... در میگیرد. اینها پایه و پشتوانۀ الحاق عنوان «اطلاعرسانی» به رشته در همین دورۀ زمانی نسلی است.
به نظر میرسد رهبران نسل دوّم کتابداران ایرانی را غالباً دانشآموختگانی تشکیل میدهند که در سالهای پس از جنگ تحمیلی در قالب بورسیۀ دکتری به خارج از کشور رفته و پس از کسب درجۀ اجتهاد و بازگشت، زمینۀ لازم برای توسعۀ تحقیقات نظری و عملی در رشته را فراهم کردند. اقلیّتی نیز از این رهبران نسل دوّم، دستپروردگان مستقیم و بلاواسطۀ نسل نخست بودهاند. مانند کتابداران مرکز اطلاعرسانی و خدمات علمی جهاد سازندگی که اتّفاقاً برای سالهایی در رشته، میدانداری قابل ملاحظهای داشتند. پیدایی نسل دوّم کتابداران همزمان با فراگیری نرمافزارهای کتابداری در کشور است. لذا بنا بر ضرورت، موضوعاتی چون خودکارسازی، فهرستهای رایانهای و از جمله مارک به موضوعات پژوهشی رشته افزوده شد؛ که در راستای همان تمرکز کتابداران نسل نخست بر موضوع «سازماندهی منابع اطلاعاتی» است. شاید سیطرۀ این موضوع در فضای پژوهشی نسل نخست و دوم کتابداران ایرانی منجر به آن شد که تا کنون هم تمرکز نرمافزارهای ایرانی کتابداری بر سازماندهی اطلاعات باشد و جنبههای دیگری چون مجموعهسازی و خدمات مرجع و تا همین اواخر آرشیو مورد غفلت قرار گیرد. به هر روی، فضای پژوهشی این نسل، کمّی است. چه بسا پژوهشهای توصیفی که در نسل نخست معمول بود، در حال و هوای پوزیتیویستی پدید آمده به هوای غیرعلمی بودن از رونق افتاد. تکاپوی این نسل نظیر دیگر کتابداران دنیا به دريافت تأييدِ علمي بودن از جوامع دانشگاهي و پژوهشي، آنان را واداشت که همگام با فضای پوزیتیویستی، خود و رشته را با رونق پژوهشهای آماری و کمّیگرایانهای چون اطلاعسنجی و علمسنجی، «علمی» و «پژوهشی» بشناسانند[20]؛ لذا این موضوعات هم به اولویّتهای پژوهشی رشته پیوست. در نتیجه، برای نخستین بار کتابداران ایرانی به طور جدّی به موضوعاتی پرداختند که الزاماً محدود به چارچوب کتابخانه و ابزارهای کتابخانهای نبود. این پژوهشها گرچه نقدهایی را به دنبال داشته و به سیطرۀ روشهای کمّیگرایانه در فضای پژوهشی رشته و در نتیجه فقدان مخرّب تنوّع روششناسی در حوزه منجر شده، لیکن ابعاد و مرزهای موضوعی و محتوایی رشته را گستردهتر از قبل کرده است. به نظر میرسد کتابداران این نسل برای نیل به اهدافی چون طی مدارج دانشگاهی و کسب امتیازات علمی لازم، کسب مجوّز انتشار مجلاّت علمی، توسعۀ جنبههای پژوهشی و آموزشی رشته، گریزی از این انتخاب نداشتهاند. به هر روی، اولویّت پژوهشی رشته در نسل دوّم کتابداران در موضوعاتی چون خودکارسازی و مارک هم از سویی میراث بجا مانده از فضای فکری و سنّتهای پژوهشی نسل نخست بوده و هم از سوی دیگر انعکاسی از نیاز کتابخانههای رو به گسترش کشور به خودکارسازی و نیز پاسخی انعکاسی بوده به هجمۀ تکنولوژیزدگانی که از خارج از رشته، کتابداری را با چالشهایی در عمل روبرو ساخته بودند. احیاء دوبارۀ انجمن کتابداری ایران این بار در قالبی غیرصنفی و علمی و با عنوانی نوشده (انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران)، تجدید ساختار مرکز اطلاعات و مدارک علمی در قالب پژوهشگاه، رشد و توسعۀ مرکز اطلاعرسانی و خدمات علمی جهاد سازندگی، توسعۀ تحصیلات تکمیلی رشته، افزایش مجّلات و انتشارات تخصّصی و بالاخره تأسیس اوّلین دورۀ دکتری در کشور از دستاوردهای این نسل است. این نسل شاید از آنجا که نتوانست انجمنی صنفی در رشته برپا کند، در قیاس با نسل پیش از خود از جنبههای اجتماعی رشته غفلت ورزید و تمرکزش به جنبههای فنّی و پژوهشی حوزه بود.
نسل سوّم، ترکیبی از دانشآموختگان فرنگ رفته و نیز تربیتشدگان دورههای تحصیلات تکمیلی داخل و از جمله نخستین دورههای دکتری داخل کشور در یک دهۀ گذشته است. میگویند برای قضاوت تاریخی، نیاز به گذر زمان - به نسبت موضوع لااقل از یک دهه تا یک قرن - وجود دارد. هنوز چشمانداز کاملی از این نسل در دست نیست. تنها میتوان به این دو نکته بسنده کرد. نخست اینکه اگر نسل نخست، برپایی کتابخانههای نوین و نسل دوّم، برپایی کتابخانههای خودکار را وجهۀ همّت خود قرار داد؛ نسل سوّم اوّلاً به طرز اجتنابناپذیری در عصر «وب» و «موتورهای جستجو» نمیتواند به وبی کردن خدمات کتابداری و اطلاعرسانی نیندیشد؛ خواه در قالب پژوهش دربارۀ کتابخانههای دیجیتالی باشد، خواه در قالب پژوهش دربارۀ موتورهای جستجو و فرمتهای جدید کتابشناختی و .... دوّم اینکه، با توجّه به وفور منابع اطلاعاتی و ابزارهای ارتباطی در دسترس این نسل، منطقاً انتظار میرود که این نسل، نسل بهروزتری باشد. اگر دفاعیّات پرشور نسل دوّم از پژوهشهای پوزیتیویستی درست در گرماگرم نقد این روشها در مجامع بینالمللی را بتوان به حساب دشواریهای پژوهش این نسل گذارد، که در جای خود مورد بحث قرار خواهد گرفت؛ این مسأله از نسل سوّم پذیرفتنی نیست.
[1] . Generation
[2] . Perspective
[3] . Context
[4] . این دیدگاه منتقدین جدّی در میانۀ پست مدرنیستها چون میشل فوکو دارد، که تفصیل آن در مجال این گفتار نیست. برای نمونه نگاه کنید به: فوکو، 1388، ص. 97؛ ص. 203- 204.
[5] . Conceptual History (also the History of Concepts)
[6] . در دایرهالمعارف ویکیپدیا آمده است که «پیشینهشناسی مفاهیم، اصطلاحی است که برای توصیف شاخهای از علوم انسانی، و به طور خاص در مطالعات فرهنگی و تاریخی که با معناشناسی تاریخی اصطلاحات سر و کار دارند، به کار میرود. این حوزه به وارسی ریشهشناسی و تغییرات معنایی اصطلاحات میپردازد؛ تا از رهگذر آن، بنیانی اساسی برای فهم فرهنگی، مفهومی و زبانی معاصر شکل گیرد. پیشینهشناسی مفاهیم با سیر تکامل اندیشههای برجسته و نظامهای ارزشی[6] در طول زمان، سر و کار دارد...» (ویکیپدیا، 2011).
[7] . Demography
[8] . Cohort
[9] . Cohort study
[10] . به عنوان نمونه نگاه کنید به دایرهالمعارف ویکیپدیا، 2012.
[11] . Limited Population
[12] . به عنوان نمونه نگاه کنید به: محمدی، 1385.
[13] . Generation
[15] . خاستگاه اولیّۀ همۀ تحوّلات یاد شده جز آخری، ایالات متحده است. تنها در مثالهای آورده شده، جنبش دکومانتاسیون ابتدا از اروپا شروع به نشو و نما نمود.
[16] . Profession
[17] . Job
[18] . به عقیدۀ سلطانی (1369، ص. 370) نخستین دورۀ کوتاه مدّت کتابداری در ایران در سال 1320 و به نظر مرتضایی (1380، ص. 151) نخستین این دورهها در سال 1316 شکل گرفته است. اما آن گونه که از قراین بر میآید، دورههای کوتاه مدّتی که از سال 1331 به مدّت شش ماه در دانشگاه تهران و با حضور مدرّسان اتریشی و آمریکایی برگزار شده، صرف نظر از آن دسته از معدود دانشآموختگان ایرانی که تا آن زمان دانشنامۀ کتابداری را در خارج از کشور کسب کرده بودند، نخستین مواجهۀ منسجم و گستردۀ ایرانیان با کتابداری نوین در کشور است.
[19] . به عنوان نمونه نگاه کنید به: مرتضایی، 1380، ص. 151- 152.
[20] . ناگفته نماند که پیدایی انعکاسی چنین فضایی در رشته، که پیشتر در غرب عمدتاً از دهۀ 1960 رخ داده بود؛ با تأخیر یک تا دو دههای در ایران روی داد.