خبرنگار فرهنگی دیگه چیه؟!

لیزنا، کتابدارزاده: چندین سال پیش نشسته بودم تو ساندویچی داشتم پیتزامو با نون اضافه میخوردم که خانم مدیر مسئول اومد تو و شروع کرد به داد و بی داد، که های ملت بدانید و آگاه باشید ما خبرگزاری به راه انداختیم و نیاز مبرم به خبرنگار داریم، پول خوب می دهیم، کار خوب هم می‌خواهیم.

ذوقی سراسر وجود منو فرا گرفت، فریادی برآوردم که های ای مدیر مسئول من را انتخاب کن، هم فرهنگیم، هم نویسنده و هم خواننده. یکی هم اون طرف تر فریاد زد، نه خیر من را انتخاب کن، هم دکترم و هم آمپول زدن بلدم.

خانم مدیر مسئول هم از فرط خوشحالی نمی دانست چه کار کند، گفت هر دو استخدامید. فردای همون دیروز با کلی شوق و ذوق رفتم سرکار، من اینجا جام بود و همکار جدید هم کمی اونورتر، اونجا نشسته بود.

طبق گفته مدیر مسئول که گفته بود خوب کار کنید و خوب پول بگیرید، شروع کردم به زنگ زدن به این ور و اون ور. بعداز ظهر که شده بود 70 تایی مصاحبه گرفته بودم. با تمام همسایه ها و فامیلامون در رابطه با «واکنش گرایی تقلیل گراها برپایه اصول ارگونومیک کتابخانه‌ها» مصاحبه کرده بودم. جالب این بود که همه روی این موضوع نظر داشتن.

مدیر مسئول هم کلی ذوق کرده بود که چطوری این همه مصاحبه گرفتم. خلاصه از همون روز تا به همین روز کلی مصاحبه کردم و هنوزم منتظرم ببینم چه زمانی از نظر مدیر مسئول کارم خوب میشه که پول خوبمو بده.

حالا بماند که پولمو که نداده هیچ، چند ماه پیش توبیخ هم شدم . خانم میگه، چرا به آقای مسئول گیر دادی که باهامون قهرکنه؟ حالا که این کارو کردی حالا حالاها حقوق نداری.

البته خانم مدیرمسئول روز خبرنگاری مارو شرمنده کردن. کله صبح یه اس ام اس گروهی برای تبریک فرستادن، یه پاکت هم گذاشتن رو میزمون، که داخلش یک نامه با مضمون رعایت در هزینه ها، کاهش هزینه و کمک در درآمدزایی ذکر شده.

من هم تصمیم گرفتم، کلیه، کبد، قلب و تعدادی دیگر از اعضایی که قابل واگذاری هست را به فروش برسونم، بلکه کمکی باشه به کتاب و کتابخوانی، آخه می دونیدکه کلا مسئولین ما خیلی با واژه فرهنگ مانوس نیستند، بیشتر تمایل به حمایت از رسانه های بی فرهنگ[1] دارن. بر همین اساس هم بودجه ها رو به نام‌های یارانه، پایانه و جادانه و تشویقانه! تقدیم برخی سایتهای از ما بهترون می‌کنن. ما خبرنگارای بخش فرهنگ و ادب هم کلا باید با بن کتاب زنده بمونیم.

به هر حال امسال هم روز خبرنگار گذشت و چندین پیامک و ایمیل و تعدادی محدودی بن کتاب دریافت کردیم. که البته بن ها رو هم باید برم انقلاب بفروشم بلکه بتونیم با بروبچ بریم یه فلافل توپ بزنیم. 

بازم خدا این خریدارای بن کتاب رو خیر بده، یه سی، چهل درصدی کم می کنن، بقیه پول بن کتاب رو میدن.

منتظریم ببینیم دولت تدبیر و امید، آخرش با امید ما چه کار می کنه. میگن اگه تحریما برداشته بشه، همه چی درست میشه، همه کتابخون میشن، خبرنگارا به جای بن کارت 50 هزار تومانی، ویزا کارت 50 هزار دلاری میگیرن. حالا فکر کنید من با کارت 50 هزار دلاریم بلندشم برم خبر تهیه کنم.

[1] . رسانه هایی که در زمینه هایی به غیر از فرهنگ فعالیت دارند