آموزش انتزاعی

 

لیزنا، دکتر حمیدرضا جمالی مهموئی، استادیار دانشگاه خوارزمی: به تازگی در خبر آمده بود که اولین دوره دکترای "بازیابی اطلاعات و دانش" به پیشنهاد دانشگاه فردوسی مشهد مورد تصویب کمیته برنامه‌ریزی علم اطلاعات و دانش‌شناسی قرار گرفته است. نیز شنیده‌ام که چند گرایش یا دوره دیگر دکتری نیز برای رشته علم اطلاعات و دانش‌شناسی در دستور کار کمیته قرار دارد.

 

روند تولید و تصویب گرایش‌ها و رشته‌های مختلف زیر چتر رشته علم اطلاعات قدری نگران کننده است. دانشگاه در همه جوامع توسعه یافته و سالم، وظیفه‌اش تأمین نیروی کار مورد نیاز بازار است. در ایران بازار کار رشته ما به طور عمده دولتی است. حال این رشته‌ها و گرایش‌ها قرار است پاسخگوی کدام بازار کار باشند؟ چه نیازی در بازار، ما را واداشت که رشته علم‌سنجی را تصویب کنیم؟ آیا هیچ سازمانی، فردی با تخصص مدیریت کتابخانه دیجیتال را استخدام خواهد کرد؟ دانش‌آموختگان دکترای "بازیابی اطلاعات و دانش" آیا کاری غیر از هیئت علمی شدن خواهند داشت؟ و اگر هیئت علمی شدند، آیا در رشته‌ای غیر از "علم اطلاعات و دانش‌شناسی" قرار است تدریس کنند؟ پس تخصص آنان قرار است چه کارکردی داشته باشد؟ اگر منظور این است که رساله همگی آنان در حوزه بازیابی اطلاعات است و این امر به تکامل دانش این حوزه کمک می‌کند؛ بدون وجود این گرایش نیز برخی از دانشجویان دکترای علم اطلاعات، برای رساله خود روی بازیابی اطلاعات کار می‌کنند. همانگونه که تمایزی میان پایان‌نامه دانشجویان ارشد رشته علم‌سنجی با پایان‌نامه دانشجویان ارشد رشته علم اطلاعات و دانش‌شناسی نمی‌توان یافت، میان رساله دانشجویان این دوره دکترا با دکترای علم اطلاعات نیز تمایزی وجود نخواهد داشت. آیا واقعاً این دوره‌ها را از روی نیاز تدوین می‌کنیم؟ در صورتی که پیش‌فرض ما این باشد که محتوای مناسبی برای دوره‌ها تصویب می‌شود، پاسخ به این پرسش‌ها، از ملزومات نخستین پيش از تصویب یک دوره جدید است.

 

اما نگاهی به محتوای دوره‌ها و نامگذاری آنان نیز قدری نگران کننده است. به عنوان مثال، کلمه "دانش" در عنوان دوره دکترا چه کارکردی دارد؟ چرا از اصطلاح "بازیابی دانش" استفاده می‌شود، در حالی که مفهوم "بازیابی دانش" هنوز به عنوان یک حوزه علمی، تثبیت نشده و مورد اجماع نیست. یکی از درس‌ها، "تحلیل متن و دانش‌کاوی" است. "دانش‌کاوی" نیز حوزه چندان تثبیت شده‌ای نیست و اصطلاح رایج‌تر، اکتشاف دانش است که معمولاً در کنار داده‌کاوی و متن‌کاوی مطرح می‌شود. به نظر مي‌رسد كه واژه دانش بي محابا و بدون دقت كافي در عنوان رشته‌هاي تازه تأسيس به كار برده مي‌شود؛ چرا كه در واكنش به ابهاماتي كه در مورد مفهوم دانش‌شناسي در عنوان رشته "علم اطلاعات و دانش‌شناسي" جسته و گريخته مطرح شد نيز هيچ پاسخ تحليلي و قانع كننده‌اي تا كنون ارائه نشده است.

 

نگرانی دیگر مربوط به نحوه اجرای این دوره‌هاست. در درجه اول تجربه و پیشینه نشان می‌دهد که دانشجويان ورودی این دوره‌ها از پایه علمی لازم برای گذراندن دروس فنی برخوردار نیستند. لذا عملاً تدریس مؤثر دروسی که با کدنویسی ارتباط دارند، میسر نیست. نکته دیگر درون‌گرایی گروه‌های علم اطلاعات است که ارتباط خوبی با یکدیگر ندارند. کدام استاد در حال حاضر در داخل کشور تخصص بازیابی اطلاعات دارد که این دوره را اجرا کند؟ چه کسی قرار است وب معنایی و هستی‌شناسی را تدریس کند؟ اگر استاد از حوزه رایانه باشد - این زمینه موضوعی در قلمرو علم رایانه تا حد زیادی با کدنویسی و فهم برنامه‌های رایانه‌ای ارتباط دارد - تدریسش به دانشجویانی با پس‌زمینه علم اطلاعات سود چندانی ندارد. اگر استاد از منظر علم اطلاعات و با پس‌زمینه دانشی این رشته بخواهد این درس را بدهد که محتوایش در حد ۲-۳ جلسه است و نه یک درس ۱۶ جلسه‌ای.

 

سخن را کوتاه کنم. به نظر می‌رسد که دانشگاه و آموزش عالي در توسعه رشته­ ها شیوه‌ای انتزاعی را در پیش گرفته است. ما در دانشگاه، کار خود می‌کنیم و حرفه مندان و بازار کار، به کار خود می‌پردازند.

 

جمالی مهموئی، حمیدرضا. «آموزش انتزاعی». سخن هفته شماره 124. 12 فروردین 1392