داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم تهران: در آخرین شماره سال 2011 مجله بینالمللی «پژوهش در کتابداری و اطلاعرسانی»[1] مقالهای با عنوان «سودمندی کتابدرمانی گروهی در کتابخانههای عمومی[2]» منتشر شده است. پروفسور «جنیفر رولی» و خانم «اولویا والوین»[3] نویسندگان این اثر هستند و در آن گزارشی موجز ولی خواندنی از تحقیقی کیفی ارائه میکنند. این مقاله و بسیاری از آثار مشابهای که در مجلههای معتبر جهانی منتشر میشوند - برخلاف آنچه ممکن است تصور شود - آثار خارقالعاده و عجیبی نیستند. برعکس متن، محتوا و ساختار آنها ساده و بیتکلف است. موضوعهایی که مطرح میکنند نیز دور از ذهن و ناملموس نیست.
مثلاً در همین مقاله مورد اشاره، نویسندگان ابتدا در مقدمهای کوتاه دلایل نگارش این اثر را توضیح میدهند. در این مقدمه آمده است که نظر به تحولات بیوقفه در فرایند تولید و اشاعه اطلاعات، کتابخانههای عمومی باید در خدمات خود بازنگری کنند و این بازنگری هر چه هست باید در خدمت ایجاد دسترسی عمومی به منابع اطلاعاتی باشد. بویژه اطمینان از دسترسی گروههایی که کتابخانه عمومی تنها نهاد کارآمد در این زمینه برایشان محسوب میشود. به این ترتیب، آنان در نگارش مقدمه خیلی «بیمقدمه» به اصل موضوع میپردازند و خواننده را با کلیشههای تکراری ملول و خسته نمیکنند.
این «سادگی در ساختار» و «شفافیت در گفتار» در بخشهای بعدی مقاله ادامه مییابد. مثلاً در بیان مسألهای که بنیاد این تحقیق را تشکیل داده است، آنان توضیح میدهند که در سالهای اخیر بخش خدمات درمان ملی انگلستان[4] برای کاهش هزینههای درمان عمومی سیاستهایی اتخاذ کرده که یکی از آنها ترویج «مهارتهای سواد اطلاعاتی» و «کتابدرمانی» است. زیرا تحقیقات اخیر نشان داده است که اگر مردم به مطالعه بیشتر تشویق شوند، از میزان مراجعه آنان به مراکز درمانی کاسته خواهد شد. معیار ارتباط میان این دو مقوله نیز منطقی است. زیرا با ارتقاء سطح مطالعه و افزایش مهارتهای سواد اطلاعاتی جامعه، حداقل از بسیاری مشکلات عاطفی و روانی، که از جمله دلایل اصلی مراجعه به مراکز درمانی است، کاسته میشود و به این ترتیب در هزینههای درمان صرفهجویی خواهد شد.
حال این مسئولیت به کتابخانههای عمومی سپرده شده است تا با تدوین برنامههایی میزان مطالعه جامعه را افزایش دهند. برای اجرای این برنامه نیز تا سال 2006 نیز حداقل نیمی از کتابخانههای عمومی انگلستان گروههای کتابخوانی و کتابدرمانی ایجاد کردهاند، اما تا کنون تحقیق مستقلی برای ارزیابی میزان سومندی این برنامهها انجام نشده و این تحقیق تلاشی است برای بررسی آن. همانطور که میبینید پیوندی مشخص میان مسأله تحقیق و هدف آن در ابتدای مقاله ترسیم شده و خواننده با ابهامی در این زمینه مواجه نیست. انسجام بین اجزاء این بحث نیز قابل تحسین است. البته آنچه در اینجا ذکر شده برداشتی آزاد از این مقاله است و مطالعه متن اصلی این انسجام و شفافیت را بیشتر نشان میدهد.
در ادامه پیشینهای مختصر ولی کاملاً مرتبط با موضوع ارائه میشود و نتیجه مشخصی از مرور پیشینه در اختیار خوانندگان قرار میگیرد. سپس نوبت به تبیین فرایند تحقیق میرسد که در این مطالعه از «پژوهش روایتی یا روایی[5]» استفاده شده است. در این روش محقق از گروه مورد مطالعه میخواهد داستان تجربه خود را در مورد پدیده مورد بررسی تعریف کنند. مثلاً در این مقاله که موضوع آن کتابدرمانی است، محققان با 14 نفر از اعضاء چهار کتابخانه عمومی در حومه منچستر مصاحبه کردهاند. تمام این افراد عضو فعال گروههای کتابخوانی این کتابخانهها بوده و با آن کاملاً آشنایی دارند. در این مصاحبهها هر یک از آنان داستان خود را از این تجربه برای محققان تعریف کردهاند.
در ادامه متن مصاحبهها پیاده سازی شده و با استفاده از تحلیل محتوای کیفی محققان به کدگذاری دادهها پرداختهاند. نتایج حاصل از این تحلیل در 11 مقوله تقسیمبندی شده و شواهدی برای هر یک در متن مقاله ارائه شده است. در پایان نیز پیشنهادهایی برای ادامه این مطالعه و راهکارهایی برای کتابخانههای عمومی مطرح شده است. به این ترتیب، در این مقاله نه پای نظریه اثبات شدهای در میان است، نه فرضیهای تدوین شده و نه اثری از متغیر مستقل و وابسته دیده میشود. هیچ تلاشی برای یافتن همبستگی میان متغیرها نیز صورت نگرفته و در آن خبری از آزمونهای آماری نیست. اما نبود این مولفههای معمول و مرسومی، که با آنها آشنا هستیم و گاه وجود تک تک آنان را برای تحقیق کاملاً ضروری میدانیم، نه مانعی برای پذیرش این اثر در یک مجله معتبر بینالمللی شده است و نه مانعی برای ارائه نتایجی سودمند و کاربردی.
حال پرسش اساسی این است که رمز موفقیت چنین مطالعهای که با استانداردهای روش تحقیقی ما چندان سازگار نیست در چیست؟ پاسخ روشن است. این مقاله حاصل «کنجکاوی کودکانه» نویسندگان آن و «تلاش صادقانه» برای یافتن پاسخ این پرسشها است. تاکیدی که در اینجا بر قید «کودکانه» وجود دارد، ناشی از یک واقعیت تقریباً فراموش شده است. واقعیتی که میتوان آن را «روح طبیعی تحقیق» خواند. تحقیق فقط ابزار و روش نیست. بلکه تحقیق در عین حالی که فرایندی بسیار منطقی و منسجم است، بسیار حسی و عاطفی است. معمولاً محققانی در کارشان موفقند که، درست مثل بچهها، شوق آموختن و اشتیاق کشف واقعیتها را دارند. به همین دلیل آنان در جستجوی پاسخ واقعی پرسشهای واقعی خود هستند. پرسشهایی که برخاسته از مسائل و مشکلات حوزه مطالعاتی آنان است. البته ماهیت این پرسشها نوع روش مورد نیاز را تعیین میکند. بنابراین، نمیتوان برای انجام تحقیق، مثل کتابهای آشپزی، دستور پخت و مواد لازم و وزن هر یک را از قبل معرفی کرد. هر پژوهشی در زمینه و موقعیت خود نیازمند ابزار و ملاحظاتی است که در پیوند مستقیم با ماهیت مسأله، پرسشها و هدفهای پژوهش خواهد بود.
تقریباً به تمام این جنبهها در اثر فوق الذکر پرداخته شده و نویسندگان برای هر گامی که در این مسیر برداشتهاند دلایل منظقی ارائه کردهاند. در نتیجه، اگر متن کامل آن مقاله یا موارد مشابه آن را مطالعه کنید، میبینید تقریباً هیچ نکته مبهم و پیچیدهای در این آثار وجود ندارد و نویسندگان گویی از قبل تمام پرسشهای احتمالی خوانندگان را پاسخ گفتهاند.
در پایان اگر بخواهیم به نوعی جمعبندی در این بحث برسیم، میتوان از آن چند نتیجه گرفت:
سخن پایانی
پژوهش الزاماً مترادف با پیچیدگی نیست. اما گاه دانشجویان و محققان ناخواسته خود را دچار این پیچیدگی میکند و گاه خوانندگانی که گزارش مطالعات آنان را میخوانند در این دام گرفتار میشوند. در هر دو حالت فرایند تحقیق در جایی دچار اختلال خواهد شد. اگر در خلال تحقیق پژوهشگر نتواند مسیر مشخصی برای پاسخ به پرسشهای خود بیابد، ممکن است وقت و انرژی فراوانی را بیهوده صرف کند. چنانچه این مشکل در زمان انتشار یافتهها رخ دهد، جامعه علمی از نتایج مطالعات انجام شده بهره کافی نخواهند برد. ضمناً اگر در درون موضوعی نیز درجاتی از پیچیدگی ذاتی و بنیادی وجود دارد، این وظیفه محقق است که از دشواری آن بکاهد و آن را با زبانی ساده در اختیار جامعه علمی قرار دهد. پس بهتر است گزارش مطالعات خود را ساده و روشن بنویسم و از تعارف و تکلف در نگارش علمی بپرهیزیم. تعارف در نگارش علمی به معنای چشمپوشی از واقعیت است و تکلف زمینهساز پنهان کاری و گریز از واقعیتها خواهد بود.
تجربه راهنمایی، مشاوره و داوری چندین پایاننامه به نویسنده این یادداشت نشان داده است که گاه دانشجویان نگرانند هر گامی که در تحقیق برمیدارند کاملاً در قالبی از پیش تعریف شده و مبتنی بر دستورالعمل کتابهای روش تحقیق باشد. البته انسجام در تحقیق بسیار ضروری است، اما گاه زیادهروی در این زمینه محقق را محدود میکند. قبلاً در دو یادداشت دیگر با عنوانهای «مرز انسجام و انعطاف در پژوهش» و «افراط و تفریط در استناد» به این دو مسأله اشاره شده و امید است با نظرات ارزشمند خوانندگان محترم، بحث حاضر نیز به فرجام نیکویی برسد.
منابع
Walwyn, O. Rowley, J. (2011) The value of therapeutic reading groups organized by public libraries, Library and Information Science Research, Volume 33, Issue 4, Pages 302-312.
منصوریان، یزدان. « سبک و ساختار پژوهشهای ساده ولی سودمند». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 68. 8 اسفند 1390.
[1] Library and Information Science Research
[2] The Value of Therapeutic Reading Groups Organized by Public Libraries
[3] Jennifer Rowley and Olivia Walwyn
[4] NHS: National Health Service
[5] Narrative Research
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.